داستان های امام علی علیه السلام| درخشش نور کعبه در دلها
اكثر مُورّخين و محدّثين شيعه و سنّى در روايات و كتاب هاى خود آورده اند:
چون مدّت حمل فاطمه بنت اسد به سر آمد و هنگام زايمان او فرا رسيد، كنار كعبه الهى آمد و دست نياز به درگاه باريتعالى بلند نمود و اظهار داشت :
اى پروردگار! همانا من به تو ايمان آورده ام ، و به تمامى آنچه بر پيامبرانت فرستاده اى ، معتقد هستم ؛ و نيز آنچه را كه جدّم ابراهيم خليل بيان فرموده، تصديق كرده ام .
پس اى خداوند مهربان! تو را به حقّ آن كسى كه اين كعبه را بنا نموده است ، و به حقّ نوزادى كه در شكم دارم ، درد زايمان را بر من سهل و آسان گردان .
يكى از راويان به نام يزيد بن قَعنب، در ادامه حكايت گويد:
من به همراه عبّاس عموى پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و جمعى ديگر در كنارى نشسته بوديم و حركات و سَكَنات فاطمه بنت اسد مادر اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السلام را مشاهده مى كرديم و سخنانش را مى شنيديم .
هنگامى كه دعايش پايان يافت ، ناگهان ديوار كعبه شكافته شد و فاطمه به درون آن وارد شد و از ديد نظاره گران ناپديد گشت و سپس ديوار كعبه همچون حالت اوّل، به هم پيوست .
بعد از آن به سمت كعبه رفتيم و هرچه تلاش كرديم تا شايد بتوانيم درب كعبه را بگشائيم و از وضعيّت فاطمه با خبر شويم ، ممكن نشد؛ و با كليد هم نتوانستيم قفل درب كعبه الهى را باز كنيم .
به همين جهت مطمئن شديم كه اين جريان از طرف خداوند متعال انجام گرفته است .
پس از گذشت چهار روز، دوباره مشاهده كرديم كه همان ديوار شكافته شد و فاطمه بنت اسد در حالى كه قنداقه علىّ بن ابى طالب صلوات اللّه عليه را روى دست هاى خود گرفته بود، از درون كعبه الهى خارج گرديد.
سپس راوى در ادامه گويد: پس از گذشت مدّتى ، فاطمه بنت اسد اظهار نمود كه من بر تمامى زن هاى گذشته، برترى و فضيلت دارم؛ چون آسيه دختر مُزاحم خداوند را در خفاء و پنهان عبادت مى كرد، و مريم دختر عمران با دست خود، درخت خرما را تكان داد تا چند خرما برايش افتاد و او تناول نمود.
وليكن من به بركت فرزندم داخل كعبه الهى شدم و تا چند روز از ميوه ها و غذاهاى بهشتى تناول مى كردم ؛ و چون خواستم از درون خانه خدا بيرون آيم ، ندائى را شنيدم كه فرمود: اى فاطمه ! نام نوزاد را علىّ قرار ده، چون او بر همه عرشيان و فرشيان برترى دارد.
خداى أعلى گويد:
من اسم اين نوزاد را از نام خود برگرفته ام ، و او را بر تمامى علوم و اسرار خود آگاه كرده ام.
او بُت شكن بُت هاى اطراف كعبه است، او بر بام خانه من اذان گويد و انسان ها را به وحدانيّت دعوت كند.
پس خوشا به حال آن كه دوستدار اين نوزاد و فرمان بر او باشد، و دوزخ جايگاه دشمنان، و مخالفان او خواهد بود.
همچنين آورده اند:
هنگام ولادت مولاى متّقيان علىّ عليه السلام ، عمر پربركت پيامبر خدا عليه السلام حدود سى سال بوده است ؛ و آن حضرت دستور داد كه گهواره اين مولود عزيز را كنار رختخواب ايشان قرار دهند تا شخصا از وى نگه دارى و مواظبت نمايد.
و حضرت رسول صلوات اللّه عليه اين نوزاد گرامى را روى سينه خود مى خوابانيد و برايش سخن هاى مناسب مطرح مى نمود.(1)
پی نوشت :
1-علل الشّرايع : ص 56، معانى الا خبار: ص 62، كشف اليقين : ص 31، أ مالى صدوق : ص 80.
بازدیدها: 272