«عترت» در لغت به معنای خویشاوندان نزدیک و خصوصی و ذرّیه است. چنانچه ارباب لغت گفتهاند: «عِتْرَه الرجل: أخصّ أقاربه» بنابراین، معناى لغوی عترت، عبارت است از اهل بیت و اولاد و ذرّیّه، نه مطلق خویشاوندان گرچه از اقوام دور باشند. برخی نیز گفتهاند: «العتره: ولد الرجل و ذریته من صلبه»، که ناظر به مصداق آشکار خویشاوندان نزدیک و خصوصی است. البته باید دانست؛ آنچه را که اهل لغت در کتابهای خود در معنای عترت ذکر مینمایند، موارد استعمال الفاظ است که اعمّ از حقیقت و مجاز است و با آن نمیتوان معانى حقیقی را به دست آورد.
ارباب لغت در ذیل واژه «عتر» علاوه بر معنای لغوی، به تعیین مصداق عترت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز تصریح کردهاند؛ مانند اینکه زبیدی در تاج العروس میگوید: مشهور و معروف آن است که عترت رسول خدا، اهل بیت او هستند، و ایشانند همان کسانی که زکات و صدقه واجبه بر آنها حرام است و آنانند مراد از ذوى القربى که بر ایشان خمس معیّن گردیده است، خمسى که در سوره انفال آمده است.
ابن اعرابی میگوید: عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، فرزندان حضرت فاطمه بتول سلام الله علیها میباشند. از ابو سعید روایت شده است: عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، عبد المطلّب و فرزندان او میباشند. همچنین گفته شده است: عترت او، اهل بیت او هستند که نزدیکترین افراد به او میباشند و ایشان عبارتند از اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و على و اولاد او.
ابن ابى الحدید در شرح این گفتار أمیر المؤمنین علی علیه السلام که «فَأیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ؟! وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ؟!»، میگوید: مراد از عترت رسول خدا، نزدیکترین اهل او و نسل او میباشد، و صحیح نیست سخن کسى که میگوید: مراد، خویشاوندان حضرت است گرچه دور باشند. و گفتار ابو بکر را که در روز سقیفه یا پس از آن گفت: «ما عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و همچون پوست تخم مرغى که از رسول خدا خالى شده باشد میباشیم»، باید فقط بر طریق مجاز گرفت، چرا که آنان نسبت به شهرهای دوردست و قبایل گوناگون و مختلفى که در شهرها و نواحى زندگى میکنند، عترت او هستند نه در حقیقت و واقع امر. آیا نمیبینى که عَدْنَانى به قَحْطَانى مفاخرت و مباهات میکند و میگوید: «من پسر عموى رسول خدا هستم»؟! او نمیخواهد بگوید من پسر عموى واقعى و حقیقى او هستم، بلکه نسبت به قحطانى که بسیار نسبش دور است میخواهد بگوید گویا من پسر عمّ وى میباشم، و این کلمه «ابنعمّ» را مجازاً استعمال نموده و بدان لب گشوده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیان نموده است که عترت وى کیست؟ هنگام گفتن: «إنّى تَارکٌ فِیکُمُ الثّقَلَیْنِ»، فرمود: «عِتْرَتى أهْلَبَیْتِى» و در وقت دیگر نیز روشن نمود که اهل او کیست در حالى که کِساء را بر رویشان انداخت، در آن زمانى که این آیه نازل شد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» این گونه دعا کرد: «خدایا! اینان اهل بیت من میباشند پس رجس و پلیدى را از ایشان ببر!»
و در این خطبه أمیر المؤمنین علیه السلام که میفرماید: «وَ فِیکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ»، خودش و دو پسرش را اراده کرده است. و در حقیقت اصلْ خود اوست، و دو پسرانش تابع او هستند و نسبتشان به او مانند نسبت ستارگان درخشان است با طلوع خورشید جهانتاب.
خلاصه؛ از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات- مقصود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از، «عترتی» خصوص وجود مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام، فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسن، امام حسین علیه السلام و نُه فرزند یکى پس از دیگرى از ذرّیه امام حسین علیه السلام است که آخرین آنها حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد.
ارباب لغت در ذیل واژه «عتر» علاوه بر معنای لغوی، به تعیین مصداق عترت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نیز تصریح کردهاند؛ مانند اینکه زبیدی در تاج العروس میگوید: مشهور و معروف آن است که عترت رسول خدا، اهل بیت او هستند، و ایشانند همان کسانی که زکات و صدقه واجبه بر آنها حرام است و آنانند مراد از ذوى القربى که بر ایشان خمس معیّن گردیده است، خمسى که در سوره انفال آمده است.
ابن اعرابی میگوید: عترت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، فرزندان حضرت فاطمه بتول سلام الله علیها میباشند. از ابو سعید روایت شده است: عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، عبد المطلّب و فرزندان او میباشند. همچنین گفته شده است: عترت او، اهل بیت او هستند که نزدیکترین افراد به او میباشند و ایشان عبارتند از اولاد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و على و اولاد او.
ابن ابى الحدید در شرح این گفتار أمیر المؤمنین علی علیه السلام که «فَأیْنَ یُتَاهُ بِکُمْ؟! وَ کَیْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَیْنَکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ؟!»، میگوید: مراد از عترت رسول خدا، نزدیکترین اهل او و نسل او میباشد، و صحیح نیست سخن کسى که میگوید: مراد، خویشاوندان حضرت است گرچه دور باشند. و گفتار ابو بکر را که در روز سقیفه یا پس از آن گفت: «ما عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم و همچون پوست تخم مرغى که از رسول خدا خالى شده باشد میباشیم»، باید فقط بر طریق مجاز گرفت، چرا که آنان نسبت به شهرهای دوردست و قبایل گوناگون و مختلفى که در شهرها و نواحى زندگى میکنند، عترت او هستند نه در حقیقت و واقع امر. آیا نمیبینى که عَدْنَانى به قَحْطَانى مفاخرت و مباهات میکند و میگوید: «من پسر عموى رسول خدا هستم»؟! او نمیخواهد بگوید من پسر عموى واقعى و حقیقى او هستم، بلکه نسبت به قحطانى که بسیار نسبش دور است میخواهد بگوید گویا من پسر عمّ وى میباشم، و این کلمه «ابنعمّ» را مجازاً استعمال نموده و بدان لب گشوده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیان نموده است که عترت وى کیست؟ هنگام گفتن: «إنّى تَارکٌ فِیکُمُ الثّقَلَیْنِ»، فرمود: «عِتْرَتى أهْلَبَیْتِى» و در وقت دیگر نیز روشن نمود که اهل او کیست در حالى که کِساء را بر رویشان انداخت، در آن زمانى که این آیه نازل شد: «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ» این گونه دعا کرد: «خدایا! اینان اهل بیت من میباشند پس رجس و پلیدى را از ایشان ببر!»
و در این خطبه أمیر المؤمنین علیه السلام که میفرماید: «وَ فِیکُمْ عِتْرَهُ نَبِیّکُمْ»، خودش و دو پسرش را اراده کرده است. و در حقیقت اصلْ خود اوست، و دو پسرانش تابع او هستند و نسبتشان به او مانند نسبت ستارگان درخشان است با طلوع خورشید جهانتاب.
خلاصه؛ از دیدگاه شیعه –با توجه به روایات- مقصود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از، «عترتی» خصوص وجود مقدّس أمیر المؤمنین علی علیه السلام، فاطمه زهرا سلام الله علیها، امام حسن، امام حسین علیه السلام و نُه فرزند یکى پس از دیگرى از ذرّیه امام حسین علیه السلام است که آخرین آنها حضرت امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میباشد.
هیات رزمندگان اسلام
منبع: جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۳، ص ۱۷۷ / النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج ۳، ص ۱۷۷٫ / مجمع البحرین، ج ۳، ص ۳۹۵ /حسینی تهرانی، سید محمد حسین، امام شناسی، ج ۱۳، ص ۴۱۹ / انفال، ۴۱٫ / تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۷، ص ۱۸۶٫ / همان.
بازدیدها: 329