شهید «ابراهیم خلیلی» 38 ساله بود که در راه دفاع از حرم آل الله در جبهه سوریه و در شرق حلب به شهادت رسید. وی از نیروهای زبده تخریبچی لشکر 27 و فرمانده پایگاه مقاومت مسجد سبحان بود که سالهای گذشته در جریان عملیات تفحص در غرب کشور از ناحیه پا مجروح شد. داوود خلیلی پدر شهید ابراهیم خلیلی از شهدای دوران دفاع مقدس است و عموی وی نیز در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده است. از این شهید یک دختر 14 ساله و یک پسر 7 ساله به یادگار مانده است.
سلام مرا به پدر شهیدت برسان
مراسم وداع با پیکر شهید روز گذشته در معراج الشهدای تهران با حضور خانواده و همرزمان شهید برگزار شد. مادر شهید که پیش از این در سالهای دفاع مقدس همسرش را تقدیم دفاع از آرمانهای اسلام کرده است، در استقبال از پیکر فرزندش در آرامش با او صحت میکرد و میگفت: سلام من را به پدر شهیدت برسان خدا را شکر خوب تربیتت کردم و خوب سرافرازم کردی. جا پای پدرت گذاشتی. با اینکه 35 روز است تو را ندیدم؛ اما خوش آمدی.
مادر شهید در گفتوگویی کوتاه از صبرش، در مواجهه با شهادت فرزندش گفت: اینکه امروز استقامت دارم، همه از لطف خدا و ائمه علیهم السلام است.
مادر شهید خلیلی ادامه داد: پسرم 15 سال پیش روی مین رفت و از ناحیه پا جانباز شد. به من گفت مادر، تو اجازه ندادی بروم. گفتم تو جوانی هنوز 21 سال بیشتر نداری ولی گفت من دورههای تخصصی دیدهام که مین خنثی کنم. ایشان رفت و یک ماهی در منطقه گیلانغرب بود وقتی برگشت با جانبازی برگشت.
مادر از احساس پسرش در لحظه جانبازی این چنین گفت: وقتی از او پرسیدم زمانی که پاهایت به روی مین رفت چه حسی داشتی به من گفت انگار در آسمان پرواز میکردم و اینطور نبود که دردی را حس کنم.
مادر شهید خلیلی به سفارش فرزندش هنگام رفتن به سوریه اشاره کرد و گفت: سفارش اصلیاش به خانمها بود که حجابشان را حفظ کنند و همه پشتیبان ولایت فقیه باشند.
با وجود مجروحیت از خیلی جوانترها جلوتر بود
سید مهدی از همرزمان شهید خلیلی نیز به نحوه آشناییش با شهید اشاره کرد و گفت: پیش از اعزام در سال 94 مدتی در خدمت شهید بودم. شهید خلیلی انسانی خدایی بود. انسانی ساکت و دیرجوش و در عین حال اهل ذکر بود. در دل آموزش، در زمان نماز و ناهار و حین تمرین مدام اهل ذکر و قرائت قرآن بود.
همرزم شهید با بیان خاطرهای ادامه داد: من اطلاع داشتم که خلیلی یک پایش قطع است و در تفحص شهدا جانباز شده. یک بار برای پس دادن سلاحی که به من داده بود هرچه صدایش کردم پاسخ نداد. به دوستانم گفتم حاج ابراهیم را ندیدید؟ گفتند نه. آدرس دقیق تر دادم و گفتم همان کسی که یک پایش قطع است. یکباره دیدم حاج ابراهیم با رنگ پریده گوشهای ایستاده است. ناراحت شد از اینکه موضوع مجروحیت پایش را گفتم چرا که اگر می فهمیدند مجروح است اعزامش به مشکل می خورد.
سید مهدی درباره تخصص شهید در سوریه گفت: تخصص ایشان تخریب بود و در لشکر 27 محمد رسول الله مسئول تخریب لشکر بود؛ اما خیلی اصرار داشت که بگوید بسیجی است و با این عنوان به سوریه برود.
وی به توانمندیهای شهید خلیلی با وجود مجروحیت اشاره و بیان کرد: باید بگویم حاج ابراهیم در برخی مواقع حتی از ما جلو می زد، در صعود و تمرینها از خیلی از جوانترهای گروه بهتر بود.
مشتاقانه خودش را به کاروان شهدا رساند
محمد حسن فرمانی از دوستان قدیمی شهید نیز گفت: حداقل 20 سال است که با شهید دوست هستم. ایشان پدرش از شهدای جنگ تحمیلی بود. نزدیک به 8 سال در پاکسازی میادین مین جنوب و غرب کشور فعالیت داشت. بعد از مطرح شدن بحث دفاع از حرم مشتاقانه پیگیر بود تا به سوریه برود. با وجودی که خانواده شهدا اجازه نداشتند هر طور که شد خودش را به این فیض رساند و در پایان این راه شهید شد.
منبع: تاشهدا
بازدیدها: 383