هدف از بعثت انبیاء
بعثت نبیاکرم در قلمرو وجود فردی و تحول درونی انسان و همچنین در قلمرو حیات اجتماعی انسان و زندگی جمعی، هدفی را مشخص و معین کرده است. در قلمرو وجود فرد – که اصل هم همین است که تحولی در انسان بهوجود آید – آیاتی در کلام اللَّه آمده است. مثل این آیهی شریفهی سورهی آلعمران: «لقد من اللَّه علی المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة». (۱) این تزکیه و آموختن کتاب و حکمت، همان تحول درونی انسان است. انسان برای اینکه به هدف خلقت خود برسد، باید به هدف بعثت انبیا دربارهی خود نائل شود. یعنی متحول گردد؛ درست شود؛ خوب شود و از آلودگیها و پستیها و عیبها و هواجسی که در درون انسان است و دنیا را به فساد میکشاند، نجات پیدا کند.(۲)
پیغمبر برای این مبعوث شده بود که مردم را تعلیم دهد و تزکیه کند؛ «یعلّمهم الکتاب و الحکمة و یزکّیهم»؛ (۳) یا در جای دیگر «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة».(۴) باید انسانها، هم آموزش داده شوند و هم تزکیه شوند، تا این کرهی خاکی و اینجامعهی بزرگ بشری بتواند مثل یک خانوادهی سالم، راه کمال را طی کند و از خیرات این عالم بهرهمند شود. هدف همهی نبوّتها و بعثتها این است. هرکدام از انبیا به نبوّت مبعوث شدند، این اقدام بزرگِ تعلیم و تربیت را تا آن حدّی که امکانات زمان اجازه میداد، پیش بردند.(۵)
نیاز اول امت اسلامی
در بیانی هم که فرمودند «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» (۶)، باز برگشتش به این است. «برانگیخته شدهام که مکرمتهایانسانی را کامل کنم.» یعنی تهذیب انسان؛ تزکیهی انسان؛ انسان را به حکمت سوق دادن؛ او را از جهالت بساطت عامیانه به فهم و زندگی حکیمانه رساندن.(۷)
اخلاق آن هوای لطیفی است که در جامعهی بشری اگر وجود داشت، انسانها میتوانند با تنفس او زندگی سالمی داشته باشند. اخلاق که نبود، بیاخلاقی وقتی حاکم شد، حرصها، هوای نفسها، جهالتها، دنیاطلبیها، بغضهای شخصی، حسادتها، بخلها، سوءظن به یکدیگر وارد شد – وقتی این رذائل اخلاقی به میان آمد – زندگی سخت خواهد شد؛ فضا تنگ خواهد شد؛ قدرت تنفس سالم از انسان گرفته خواهد شد. لذا در قرآن کریم در چند جا – «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (۸) – تزکیه که همان رشد اخلاقی دادن است، جلوتر از تعلیم آمده است. در همین روایت هم که راجع به عقل از پیغمبر اکرم عرض کردیم – بعد که عقل را بیان میکند – میفرماید که آن وقت از عقل، حلم به وجود آمد؛ از حلم، علم به وجود آمد. (۹) ترتیب این مسائل را انسان توجه کند: عقل، اول حلم را به وجود میآورد؛ حالت بردباری را، حالت تحمل را. این حالت بردباری وقتی بود، زمینه برای آموختن دانش، افزودن بر معلومات خود – شخص و جامعه – فراهم خواهد آمد؛ یعنی علم در مرتبهی بعد از حلم است. حلم، اخلاق است. در آیهی قرآن هم «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»، تزکیه را جلوتر میآورد. این، تربیت اخلاقی است. امروز ما نهایت نیاز را به این تربیت اخلاقی داریم؛ هم ما مردم ایران، جامعهی اسلامی در این محدودهی جغرافیائی، هم در همهی دنیای اسلام؛ امت بزرگ اسلامی، جوامع مسلمان. اینها نیازهای اول ماست. (۱۰)
حکمتِ تقدم تزکیه بر تعلیم
بعضیها از جلو قرار گرفتن «یزکّیهم» در دو آیهی قرآن بر «یعلّمهم»، استفاده کردهاند که تزکیه از تعلیم هم بالاتر است. میتواند این طور باشد. حدّاقل این است که تزکیه در کنار تعلیم است؛ «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة»؛ آن هم تعلیم کتاب و حکمت، نه تعلیم چیزهای پیش پا افتاده. این در کنار تزکیه است؛ بنابراین تزکیه خیلی والاست. تزکیه، یعنی تربیت.(۱۱)
اگر انسان تعلیم درست و تزکیهی درست شود، همان مادّهی مستعدّی است که در کارخانهی مناسبی شکل مطلوب خود را پیدا کرده و به کمال رسیده است. هم در این نشئه وجود او منشأ برکت و خیر و مایهی آبادی جهان و آبادی دلهایانسانهاست، هم وقتی وارد نشئهی دیگر شد و به عالم آخرت قدم گذارد، سرنوشت او همان سرنوشتی است که همهی انسانها از اوّل تا امروز مشتاق آن بودهاند؛ یعنی نجات، زندگی ابدی سعادتمندانه و بهشت. لذا انبیا از اوّل تا نبّیِمکرّم خاتم صلّیاللَّهعلیه وآله سلّم، هدف خود را تعلیم و تزکیه معیّن کردهاند: «یزکّیهم و یعلّمهمالکتاب والحکمة». انسانها را، هم تربیت عقلانی و فکری میکنند و هم تربیت روحی.
تمام عبادات و تکالیف شرعیای که من و شما را امر کردهاند تا انجام دهیم، در حقیقت ابزارهای همین تزکیه یا همین تربیت است؛ برای این است که ما کامل شویم؛ ورزش است. همچنان که اگر ورزش نکنید، جسم شما ناتوان، بیقدرت و آسیبپذیر خواهد شد و اگر بخواهید جسم را به قدرت، به زیبایی، به توانایی، به بروز قدرتها و استعدادهای گوناگون برسانید، باید ورزش کنید.(۱۲)
پیشرفت در تزکیه به موازات پیشرفتهای علمی
از ضعفهای ما این است که ما به موازات علم، به موازات پیشرفتهای علمی، پیشرفت اخلاقی و تزکیهی اخلاقی و نفسی پیدا نکردهایم؛ این عقبماندگی است. البته امروز در مقایسهی با قبل از انقلاب، بمراتب و مراتب بهتر است – در این هیچ شکی نیست – اما باید پیشرفت میکردیم. در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم؛ باید در معنویت و در تزکیهی نفس هم پیشرفت میکردیم. در قرآن هر جا تزکیه و تعلیم از زبان پروردگار است، تزکیه مقدم است بر تعلیم؛ آن هم تعلیم کتاب و حکمت – «یزکّیهم و یعلّمهم الکتاب و الحکمة» (۱۳) – فقط یک جا از زبان حضرت ابراهیم، تعلیم مقدم است. (۱۴) بنابراین ما از تزکیهی اخلاقی و نفسی غفلت کردیم.(۱۵)
پینوشت:
۱) آل عمران: ۱۶۴
۲) بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۱/۱۱/۰۱
۳) بقره: ۱۲۹
۴) آل عمران: ۱۶۴ و جمعه: ۲
۵) بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم در سالروز عید سعید غدیر خم ۱۳۷۹/۱۲/۲۴
۶) بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۶۷، ص ۳۷۲.
۷) بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۱/۱۱/۰۱
۸) آل عمران: ۱۶۴ و جمعه: ۲
۹) تحف العقول، حسن بن شعبه حرّانی، ص ۱۵. «… فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَ النَّفْسَ مِثْلُ أَخْبَثِ الدَّوَابِّ فَإِنْ لَمْ تُعْقَلْ حَارَتْ فَالْعَقْلُ عِقَالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ وَ قَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی مَا خَلَقْتُ خَلْقاً أَعْظَمَ مِنْکَ وَ لَا أَطْوَعَ مِنْکَ بِکَ أُبْدِأُ وَ بِکَ أُعِیدُ لَکَ الثَّوَابُ وَ عَلَیْکَ الْعِقَابُ- فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ…» پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: به راستی خرد، بندی است بر نادانی و نفس که چون پلیدترین جانوران باشد و اگر پای بندش نباشد هار شود، پس خرد پای بند نادانی است. به راستی خداوند خرد را آفرید و بدو گفت: فراز آی، و فراز آمد و فرمود: روی بگردان، و خرد روی گرداند، پس خدای تبارک و تعالی او را فرمود به بزرگواری و شکوهم سوگند آفریدهای از تو بزرگتر و فرمان پذیرتر نیافتم، به تو آغاز کنم و بازت به خود برگردانم، پاداش از آن توست و کیفر نیز بر تو رود. پس، از خرد بردباری و از بردباری، دانش برآمد.
۱۰) بیانات در سالروز عید سعید مبعث ۱۳۸۸/۰۴/۲۹
۱۱) بیانات در دیدار جمعی از مسئولان وزارت آموزش و پرورش ۱۳۸۱/۰۴/۲۶
۱۲) بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۶/۱۰/۱۲
۱۳) آل عمران: ۱۶۴ و جمعه: ۲
۱۴) بقره: ۱۲۹
۱۵) خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی ۱۳۹۰/۱۱/۱۴