دستهای خالی شیطان در مواجهه با شیخ مرتضی انصاری
پایگاه اطلاع رسانی هیات به نقل از باشگاه خبرنگاران؛ در کتاب «سیمای فرزانگان» که در آن به شرح داستانهایی از برخی از عالِمان و بزرگان دین پرداخته شده، از یکی از شاگردان مرحوم شیخ مرتضی انصاری نقل شده است: «در دوران جوانی که در نجف اشرف نزد شیخ به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که بندها و طنابهای متعددی در دست داشت.
از شیطان پرسیدم این بندها برای چیست؟! گفت: اینها را به گردن مردم میاندازم و آنها را به سمت خویش میکِشم و به دام میاندازم.
روز گذشته، یکی از این طنابهای محکم را به گردن شیخ انداختم و او را از اتاقش تا وسط کوچهای که منزل شیخ در آن است، کِشیدم. ولی افسوس که از دستم رها شد و برگشت.
صبح نزد شیخ آمدم و خواب شب گذشته را برایش نقل کردم. فرمود: شیطان راست گفته است. زیرا آن ملعون، دیروز میخواست مرا فریب دهد که به لطف خدا از دستش گریختم.
دیروز پول نداشتم و اتفاقاً چیزی در منزل لازم شد، با خود گفتم یک ریال از مال امام زمان (عجل الله تعالی فرج الشریف) نزد من موجود است و هنوز وقت مصرفش نرسیده، آن را به عنوان قرض بر میدارم و سپس ادا خواهم کرد.
یک ریال را برداشتم و از منزل خارج شدم، همین که خواستم آن چیز موردنیاز را بخرم، با خود گفتم: از کجا من بتوانم این قرض را ادا کنم؟! در همین تردید بودم که ناگهان تصمیم گرفتم به منزل برگردم. چیزی نخریدم و به خانه برگشتم و آن پول را سرِ جای خودش گذاشتم.
بازدیدها: 0