راه سلامت عقل کجاست؟
مراتب کمال انسانیت هنگامی حاصل میشود که شخص از سلامت و رشد عقلی برخوردار باشد. معمولاً انسانها از بدو تولد دارای بهره کمی از اقسام عقل هستند ولی عوامل و اسبابی میتواند هر یک از انواع عقل را بارور سازد. همانطور که برخی از عوامل هم سبب انحطاط و یا رکود عقل میشود. فیالمثل: وراثت، محیط اجتماعی، محیط اقتصادی، موقعیت جغرافیایی، تفکر و اندیشه، علمآموزی، تجربهاندوزی از عوامل رشد عقل هستند. همچنان که پیروی از نیروی شهوت، غضب، پیدایش روح طمع در انسان، خودبینی از موجبات انحطاط و خمود عقل میباشند. به همان نسبتی که در این موهبت الهی ضعف و نقص یا نارسایی عارض گردد، بشر به همان اندازه از حیات طیبه و سعادت واقعی محروم است. عقل سلیم بالاترین نعمتی است که انسان به توفیق الهی میتواند بدان دست یابد. آنچه که ما معمولاً به نام عقل سلیم مینامیم جز همان تجربه و تفکر و تعقل توأم با تفکر چیز دیگری نیست و برای حصول آن هم شخص احتیاج به قوا و استعداد فوقالعاده ندارد بلکه فقط قدری نیروی صبر و استقامت و حس اهتمام و مراقبت برای او کافی خواهد بود.
انسان هنگامی میتواند حقایق را خوب تمیز دهد و هر چیزی را خوب اندازهگیری کند که عقل خود را در مسیر حکمت الهی قرار دهد، چه بسا امور باطل در لباس حق جلوه میکند که جدا کردن آنها از طریق آشنایی با مبانی احکام الهی میسر نیست. بدون تقوای دینی، عقل به تنهایی قادر نیست آدمی را به سر منزل کمال و سعادت رساند چرا که در این صورت دامنه شر و آفت حاصل از آن بر خرمن معنوی شخص آتش میزند. شاهد چنین مدعایی جنایات ننگین و شرمآور عقلا و دانایانی است که مجموع تواناییهای عقلی خود را یکسره در اختیار جهان سیاست (به معنای باطل) نهاده و در مقام استثمار انسانها بدون مراعات حریم حق و باطل بی محابا قدم برداشتهاند، مسلماً این گروه در تمام بدبختیهای بشر سهیم و شریک جرم بوده و مسئولیت سنگینی به گردن دارند.
ده نشانه کمال عقل از نگاه امام رضا (ع)
عن الرضا علیه السلام: انه سئل ما العقل؟ قال علیه السلام: التجرع للغصه، ومداهنه الاعداء، ومداراه الاصدقاء / از امام رضاعلیه السلام سؤال شد: عقل چیست؟ حضرت فرمود: عقل – اجتماعی- آن است که انسان غصهها را فرو برد، – و گرفتاریهای زندگی را تحمل کند – و با دشمنان بسازد، و با دوستان مدارا نماید. در جایی فرمودند: “افضل العقل، معرفه الانسان نفسه / برترین درجه عقل، معرفت انسان به نفس خویش است.” و در جای دیگری به این حقیقت اشاره کردند که: “لا یتم عقل امرء مسلم حتی تکون فیه عشر خصال: الخیر منه مأمول، والشر منه مأمون، یستکثر قلیل الخیر من غیره ویستقل کثیرالخیر من نفسه، لا یسأم من طلب الحوائج الیه، ولا یمل من طلب العلم طول دهره، الفقر فی الله احب الیه من الغنی، والذل فی الله احب الیه من العز فی عدوه، والخمول اشهی الیه من الشهره، ثم قال: العاشره وما العاشره: قیل له: ماهی؟ قال (علیه السلام): لا یری احداً الا قال: هو خیر منی وأتقی. انما الناس رجلان: رجل خیر منه واتقی ورجل شر منه وادنی. فاذا لقی الذی هو شر منه وادنی قال: لعل خیر هذا باطن وهو خیر له وخیری ظاهر وهو شرلی. واذا رأی الذی هو خیر منه واتقی تواضع له لیلحق به. فاذا فعل ذلک فقد علا مجده وطاب خیره وحسن ذکره وساد اهل زمانه / امام هشتم علیه السلام فرمود: عقل هیچ مسلمانی به کمال نمیرسد مگر آنکه ده صفت در او یافت شود: اول آن که مردم از وی همیشه آرزوی خیر داشته باشند.دوم این که از شرش در امان باشند.
سوم این که خیر دیگران در نظرش زیاد جلوه کند. چهارم این که خیر خودش را اندک شمارد. پنجم این که اگر از وی هر حاجتی بخواهند، خسته نشود. ششم این که در طول عمرش، از طلب علم ملول و دلتنگ نشود. هفتم این که نیازمندی در رابطه با خدا، از ثروت در نزد او محبوبتر باشد. هشتم خواری در رابطه با خدا، از عزت به دست آوردن در نزد دشمنان خدا، نزد او گرامیتر باشد. نهم این که گمنامی نزد او لذت بخشتر از شهوت باشد. سپس فرمود: امام صفت دهم و چه دهمی.
سؤال شد: آن چیست؟ فرمود: کسی را نبیند جز آنکه او را از خودش بهتر و باتقواتر بینگارد – با هر کس برخورد کرد، فرض کند آن کس بهتر و پرهیزکارتر از اوست- زیرا در این مورد مردم دو دستهاند:دستهای بهتر و باتقواتر از او و دستهای در مرتبه پایینتر قرار دارند. هرگاه او ملاقات کند کسی را که از وی در مرتبه پایینتری است، با خود اندیشد که شاید این شخص در باطن از او بالاتر است و خود را کمتر از او ارزیابی کند – به خود گوید: خیر این شخص آشکار نیست و آن از برایش بهتر است و خیر من ظاهر است و این برایم شر است – ، و اگر کسی که بهتر از اوست – بالاتر از خود – را مشاهده کرد، در برابرش تواضع کند تا به او ملحق شود – خود را به آن مرتبه برساند. – هرگاه شخص به این درجه از کمال رسید، مقامی ارجمند یافته و خیرش همه جا را فرا خواهد گرفت و نام نیکش همه جا یاد میشود، و برتر از اهل زمان خویش میگردد.”
ذلت در راه حق به عزت جاودان نزدیک تر است
در حدیثی دیگر می خوانیم: الامام الرضا علیه السلام: عن الامام علی بن الحسین السجاد علیه السلام:
ولکن الرجل، کل الرجل، نعم الرجل، هو الذی جعل هواه تبعاً لامر الله، وقواه مبذوله فی رضی الله، یری الذل مع الحق اقرب الی عز الابد مع العز فی الباطل، ویعلم ان قلیل ما یحتمله من ضرائها یودیه الی دوام النعم فی دار لا تبید، ولا تنفد، وان کثیر ما یلحقه من سرائها ان اتبع هواه یؤدیه الی عذاب ولا انقطاع له ولا یزول، فذلکم الرجل، نعم الرجل، فبه فتمسکوا وبسنته فاقتدوا، والی ربکم فتوسلوا! فانه لا ترد له دعوه ولا یخیب له طلبه / امام رضا علیه السلام به روایت از امام علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: مرد کامل و بهترین مرد، آن است که هوای خویش را پیرو فرمان خدا قرار دهد و نیروهای خود را در راه خرسندی خدا به کار اندازد، و بپذیرد که ذلت در راه حق نزدیکتر است به عزت جاودان، تا عزت در راه باطل، و بداند که اندک ناراحتی که در دنیا تحمل میکند، او را به نعمت دائمی میرساند، در سرایی که پایان ندارد و تمام نمیشود، و خوشی های فراوان دنیا، اگر پیرو هوای خویش باشد، او را به عذابی میرساند که بریده شدن و نابودی ندارد، پس چنین مردی نیکوترین مرد است. به او تمسک جویید، و از روش و سنت او پیروی کنید، و به وسیله او به پروردگار خویش متوسل شوید، چه دعای او به هدف اجابت میرسد و به آنچه بخواهید، دست پیدا می کنید.
منبع : مشرق
بازدیدها: 3