رابطه متقابل امیرمؤمنان(علیه السلام) و حق – بخش اول
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام در رابطه با رابطه متقابل امیرمؤمنان(علیه السلام) و حق مطلب زیر را گرد آوری کرده است
یکی از روایات بسیار مهمی که از پیامبر اسلام(صلوات الله علیها)، درباره امیرمؤمنان(علیه السلام)، در کتب شیعه و منابع مهم اهل تسنن ذکر شده و دارای سند بسیار قوی و موثقی است، روایت عرشی و معتبر «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ» است.
نکته اساسی و محور این روايت شريف کلمه «حق» است.
پیامبر بزرگ اسلام(صلوات الله علیها) در این روایت می فرماید:
امیرمؤمنان(علیه السلام) با حق معیّت دارد؛ یعنی آن حضرت در تمام عمر خود، از نظر عقلی، قلبی، روحی و بدنی همراه حق است؛ و به اندازه یک چشم بر هم زدن از حق جدا نبوده و فاصله ای میان او و حق وجود ندارد. به عبارت ديگر علی(علیه السلام) در تمام عمر با بركت خود «مع الحق» است؛ بطوری که هیچ حادثه و جریانی معّیت او را با حق، قطع ننموده است.
معنا و مصادیق حق
در توضیح و تفسیر این کلام ملکوتی، ابتدا باید معنای «حق» را تبیین نمود تا در مرحله بعد روشن شود که همتایی حق و امیرمؤمنان(علیه السلام) چه مفهوم و چه جایگاهی دارد.
گرچه رسول خدا(صلوات الله علیها) در این روایت کوتاه، همه حقایق ملکوتی در باره امیرمؤمنان(علیه السلام)، که درکلمه حق جمع شده است را توضیح نداده است و به همین عبارت کوتاه بسنده کردهاند؛ اما دقت در کلمه «حق» که دربردارنده همه فضایل و کمالات است، باب مهمی از کمالات انسانی در شخصیت شناسی امیرمؤمنان(علیه السلام)، به روی انسان باز میکند.
در پاسخ این سوال که «حق» چیست باید اشاره کرد که کلمه حق علاوه بر داشتن معنای دقیق، دارای مصادیق مهمی است که باتوجه به آنها به عمق معنای حق خواهیم رسید. بجاست در ابتدا به چند مصداق از مصادیق حق در قرآن و روایات توجه کنیم:
1 . صراط مستقیم
یکی از مصادیق مهم حقّ «صراط مستقیم» است.
اگر بپذیریم که «حق» مانند هر واقعیت دیگری دارای اجزایی است، بطوری که تا این اجزاء نباشد آن واقعیت محقق نمیشود؛ میتوان با توجه به آیات قرآن به این نکته اشاره کرد که یکی از مهمترین اجزای حق صراط مستقیم است.
صراط مستقیم، راه ثابتی است که بدون ایستادگی در آن، حق معنا پیدا نمیکند. بنابراین حق، یعنی ثابت ماندن بر صراط مستقیم در تمام لحظات زندگی تا روز قیامت.
انحراف از صراط مستقیم
خدای متعال در قرآن می فرماید:
{ وَاَنَّ هَذٰا صِرٰاطی مُسْتَقیمًا فَاتَّبَعُوهُ وَلاتَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه ذَٰلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ }.
یعنی اسلام، آیات قرآن، احکام حلال و حرام، حدود و مقررات الهی، همگی راه راست و استوار من هستند و شما ازهمین راه پیروی کنید.
بدیهی است کنار راه مستقیم، جاده های انحرافی فراوانی وجود دارد که البته برای رسیدن به حقّ، میبایست آن کج راه ها را رهاکرد.
برای اینکه اگر در جادههای انحرافی گام بردارید، نتیجه آن { فَتَفَرَّقَ } است؛ یعنی نتیجه آن اختلاف و جدایی است،که در این صورت انسانیت، شخصیت، دنیا و آخرت شما متلاشی و نابود می شود.
بطور یقین اگر راه دیگری غیر از صراط مستقیم، برای نیل به کمال و رشد و سعادت انسان وجود داشت، خدای متعال آن را بیان می فرمود.
بنابراین اگر راه دیگری جایگزین صراط مستقیم شود و فرهنگ دیگری غیر از فرهنگ حق انتخاب شود، سعادتی در دنیا و آخرت برای انسان به ارمغان نخواهد آورد.
به عنوان مثال اگر کسی در زندگی خود فرهنگ غربی، فرهنگ تحریف شدة مسیحیت، فرهنگ تغییر یافتة یهود، یا اندیشه زرتشتیان را به جای صراط مستقیم الهی قرار دهد و متأثر از آن بشود، به دلیل اینکه این فرهنگ ها کامل نیستند و جوابگوی تمامی نیازهای مادی و معنوی انسانها نمیباشند، از این رو شایستگی جایگزینی با فرهنگ قرآن ندارند.
بنابراین طبق تعریف حق با مصداق صراط مستقیم، «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ» یعنی علی مع صراط المستقیم.
آری! علی(علیه السلام) مع صراط مستقیم است و هر راهی جز راه او انحراف و ضلالت و گمراهی است.
2 . قرآن کریم
یکی دیگر از مصادیق حق در کلام خدا، قرآن است.
قرآن، حق است؛ یعنی از حرف«باء»در کلمه { بِسْمِ اللَّهِ } که شروع قرآن است، تا حرف«سین» در آیه { مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ } که ختم قرآن است، حق است.
امیرمؤمنان(علیه السلام) در تمام عمر با برکت خود همراه حق بود، یعنی رفیق، ملازم و همراه قرآن بود، و در یک کلام امیرمؤمنان(علیه السلام) تجلّی قرآنِ مکتوب و صامت بود.
قرآن صامت و ناطق در فرهنگ ناب شیعی
معتقدیم که یک قرآن صامت داریم و یک قرآن ناطق، که البته ارزش هر دو یکسان است و هیچ تفاوتی میان آن دو وجود ندارد.
قرآن صامت همین قرآنی است که بر قلب پیامبر نازل شده و تاکنون بارها منتشر شده و در خانههای ما وجود دارد و قرآن ناطق، همان قرآنی است که در «انسان کامل» تجلی کرده و همان وجود مبارک امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و ائمه معصومین^ هستند.
«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ»؛ یعنی معیّت و همراهی آن حضرت با قرآن، آن قدر قوی و مستحکم است که دوئیّت را از میان برداشته است، و دوئیّت تبدیل به وحدت مقام میان قرآن و علی(علیه السلام) گردیده است. به عبارت دیگر قرآن و وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) تبدیل به یک حقیقت واحد شده اند.
من کیم لیلی ولیلی کیست من مـا یکـی روحیـم اندر دو بـدن
مولوی
در مباحث گذشته اشاره شد که حق به معنای «ثابت ماندن» است، پس قرآن مجید حق است، چون قرآن ثابت است، یعنی هرگز تغییری در قرآن راه ندارد.
قرآن کریم نسخهای کامل،جامع و تأمین کننده خیر دنیا و آخرت انسان است و عمل به دستورات آن، علاوه بر رفع نیازهای مادی موجبات رضایت پروردگار را فراهم مینماید.
بنابراین با توجه به این مطالب اشاره شده، یک معنای کلام رسولخدا(صلوات الله علیها) که فرمود: «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ»، یعنی: علی مع القرآن.
در حقیقت علی(علیه السلام) همراه با قرآنی که ثابت است و ذرّهای تغییر و تزلزل در آن راه ندارد، بنابراین هنگامی که میگوییم علی(علیه السلام) با حق است یعنی علی(علیه السلام) با قرآن است، به معنای این است که ذرّهای در شخصیت حضرت تزلزل و بیثباتی وجود ندارد. همانگونه که در قرآن بیثباتی و تزلزل راه ندارد.
همتایی امیرمؤمنان(علیه السلام) و قرآن آنچنان ناگسستی است که قرآن، تفسیر شخصیت علی(علیه السلام) و علی(علیه السلام) تفسیر عظمت قرآن است. آیات متشابه قرآن جز با علی(علیه السلام) تفسیر نمیشود، و جامع اضداد بودن امیرمؤمنان(علیه السلام) جز با مراجعه به قرآن سنجیده و تببین نخواهدشد.
گذشته از اینکه امیرمؤمنان(علیه السلام) یک معیت و همراهی دیگری نیز با قرآن و وحی داشت که بسیار مهم است، و آن معیت زمانی و مکانی است. بنابراین «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ» یعنی امیرمؤمنان(علیه السلام) از بعثت پیامبر اکرم(صلوات الله علیها) تا شب 21 ماه رمضان که به شهادت رسید همراه با قرآن بود.
چند آیه درشأن حضرت علی(علیه السلام)
مفسرین بزرگوار اشاره کردهاند که برخی از آیات قرآن کریم مصداقی جز امیرمؤمنان(علیه السلام) ندارد. یعنی تنها و تنها در مورد شخص حضرت امیر(علیه السلام) نازل شده است. بعنوان نمونه به چند آیه ذیل توجه کنید:
آیه اول:
{ إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون }
« سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده اند؛ همانها كه نماز را برپا مى دارند، و در حال ركوع، زكات مى دهند.»
مرحوم علامه امینی(رحمه الله علیها) در کتاب شریف الغدیر بیش از 66 کتاب مهم اهل تسنن را بیان کردهاست که به اعتراف همگی مصداقی برای این آیه شریفه، جز امیرمؤمنان(علیه السلام) وجود ندارد.
آیه دوم:
صاحب تفسیربرهان از دو کتاب مهم شواهدالتنزیل اثر عالم مشهور اهلتسنن حاکم حسکانی(م490ق) و تفسیر عیاشی که از کتب معروف و قابل اعتماد تفسیری شیعه هستند به نقل از ابواسحاق آورده است که:
امیرمؤمنان(علیه السلام) در یک انفاق مخلصانه چهاردرهم را با شیوه و سبک خاصی به فقیران بخشید. یکدرهم را شبانه، یکدرهم را در روز، یک درهم را مخفیانه و یک درهم را آشکارا به نیازمندان بخشید.
پیامبر بزرگ اسلام(صلوات الله علیها) فرمود: علی جان! چه چیزی تو را به انجام این کار واداشت؟ امیرمؤمنان(علیه السلام) عرض کرد: خواستم با این کار به وعده های الهی تحقق ببخشم. بعد از این عمل خدای متعال آیة شریفة:
{ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّيْلِ وَالنَّهَارِ سِرًّا وَعَلاَنِيَهً }
را نازل کرد.
آیه سوم:
در شب هجرت که در تاریخ اسلام به «لیلة المبیت» شهرت یافتهاست، امیرمؤمنان(علیه السلام) با قرار گرفتن در بستر رسولخدا(صلوات الله علیها) جان حضرتش را از دست کفار نجات داد، آیة مبارکه:
{ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ }.
نازلشد، که مصداقی بجز امیرمؤمنان(علیه السلام) ندارد.
آیه چهارم:
آیه دیگری که در شأن و منزلت امیرمؤمنان(علیه السلام) نازل شده است، آیة شریفة 218 سورة مبارکة بقرة است. خدای متعال فرمود:
{ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ }
خدای متعال در آخر آیه میفرماید: { أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّه }یعنی: اینان به رحمت الهی امید دارند. عمده مورخین و مفسرین مصداق اَتَّم و کامل این آیه شریفه را تنها حضرت علی(علیه السلام) دانستهاند.
آیه پنجم:
همچنین این آیه نیز درباره امیرمؤمنان(علیه السلام) نازل شده است:
{ وَمَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِه مُهٰاجِرًا اِلَی اللهِ وَ رَسُولِه ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللهِ }
قرآن کریم میفرماید: پاداش امیرمؤمنان(علیه السلام) که از هجرت کنندگان بودند، بر عهده خداوند است. آری! قرآن و امیرمؤمنان(علیه السلام) معیت داشته و از یکدیگر جدا نیستند، این دو یک حقیقت هستند که در دو قالب ظهور کردهاند، این معیت به قدری محکم است که حتی در قیامت نیز فاصله و دوئیتی میان قرآن و امیرمؤمنان(علیه السلام) وجود نخواهد داشت چون قیامت همه چیز بر پایه عدالت استوار است و ذرهای در حق کسی ظلم روا نخواهد شد، بنابراین میان علی(علیه السلام) و قرآن نه در دنیا و نه در آخرت فاصلهای نیست.
همتایی با عدالت
یکی دیگر از مصادیق حق در قرآن و روایات « عدالت» است و از نظر قرآن کریم، عدل همان حکم کردن به حق است.
از دستورات مهم قرآن مجید، دستور به رفتار و عمل عادلانه است، دستور به عدالت صریح دستور خداوند متعال است. در سوره مبارکه «نحل» آیه 90 میفرماید:
{ إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى }
خداوند به انسان امر نموده است که در تمام مراحل زندگی خود، عدالتمحور باشد؛ یعنی همواره با عدالت عمل و رفتار نماید؛ و به عبارتی اهل ظلم نباشد، بنابراین اگر انسان ظالم نباشد، یقیناً عادل خواهد بود.
امیرمؤمنان(علیه السلام) چون «مع الحق» است و حق نیز با اوست، پس لحظه ای از«عدالت» در جمیع شئونات زندگی که دستور قرآن است جدا نبوده است و همراهی او با حق به معنای عدالت محوری او در همه شئون و جوانب زندگی است.
بررسی مفهوم ظلم
یکی از معانی ظلم یعنی تجاوز از حدّ معیّن در هر کاری است!
از این رو تجاوز از حدّخوردن، کارکردن، خواب، خندیدن، عبادت یک نوع ظلم خواهند بود، که شخصیت امیرمؤمنان(علیه السلام) از آن مبرا است.
خدای متعال اجازه ندادهاست که انسان حتی از حد عبادات هم خارج شود و زیادهروی و افراط کند، عدالت در عبادت نیز باید رعایت شود، یعنی اگرعبادت باعث ظلم به خود یا ظلم به دیگران شود، اصلاً عبادت نیست، پس تجاوز از حدّ عبادت هم ظلم است.
بنابراین کسی که با حق است و حق با اوست نباید لحظه ای از این حد معین تجاوز کند وگرنه معنای با حق بودن، و حق با او بودن درست نخواهد بود.
به عنوان مثال نیاز مادی جسم انسان به ورزش غیر قابل انکاراست، کسی که بیشتر از حدّ لازم ورزش کند به خود ظلم کردهاست؛ چنانچه ورزش نکردن هم ظلم است.
پرخوری ظلم است و کمتر از حدّ معمول غذا خوردن نیز ظلم است. پرحرفی ظلم، و سکوت بدون دلیل هم ظلم است. رعایت نکردن حق همسر و فرزندان ظلم است، همانگونه که همه فرصت عمر و وقت را صرف آنان کردن نیز ظلم است.
عبادت ظالمانه
عمل ظالمانه نیز هرگز مورد قبول خداوند واقع نمی شود. به عنوان مثال هنگامی که پزشک متدین و متخصص به مریض می گوید به علت بیماری چشم روزه نگیر؛ از این رو او نباید روزه بگیرد.
گاهی مریض به دستور دکتر اعتنا نمیکند و سی روز از ماه رمضان را، روزه میگیرد و بعد که به مطب دکتر مراجعه میکند، متوجّه میشود که چشم او ضعیف و کمبینا شده است؛ در این صورت سی روز روزه چنین فردی باطل و حرام است؛ بنابراین اگر روزه برای شخصی ضرر داشته باشد و با تشخیص پزشک متخصص، برای مریض اطمینان حاصل شود، نباید روزه بگیرد.
مراجع معظم تقلید فرمودهاند: اگر بیماری فردی در بین سال مرتفع شد، باید روزهها را قضا کند و اگر به سال بعد انداخت، علاوه بر قضای روزه، باید برای هر روز یک مُد طعام به فقیر بدهد؛ امّا اگر بیماری او تا سال بعد ادامه یافت، به طوری که نمیتوانست قضا کند، فقط باید برای هر روز، یک مد طعام به فقیر بدهد.
اگر نیّت فردی این بود که روزه بگیرد، ولی چون پزشک اعلام کرد که روزه برای او ضرر دارد و روزه نگرفت، آن فرد در قیامت جزء روزه داران محسوب میشود؛ اما اگر روزه گرفت و در اثرگرفتن روزه، ضرری به جسم او وارد شود، نه تنها روزۀ او باطل است؛ بلکه مرتکب فعل حرام نیز شده است؛ چون این گونه عبادت ظالمانه و تجاوز از حق و عدالت است.
عبادت عادلانه علی(علیه السلام)
با توجه به آنچه گفته شد، در این قسمت به تناسب بحث به دو مورد از موارد بسیار مهمی که در زندگانی امیرمؤمنان(علیه السلام) از جایگاه ویژه ای برخوردار است اشاره میکنیم:
نمونه اول:
در بسیاری از روایات بیان شده است که وجود مبارک امیرمؤمنان(علیه السلام) شبانه روز هزار رکعت نماز می خواندند، این به معنای خروج از عدالت در عبادات نیست.
توجه حضرت به نماز و عبادت، عین رعایت حد معین در عبودیت است، و از آنجا که وجود حضرت عجین با عبودیت و بندگی است، اگر غیر از این کار را میکردند خروج از حد معین عبادت بود؛ نه اینکه پرداختن به این عبادت سنگین، آن حضرت را از حد معین خارج کرده باشد.
گذشته از اینکه نماز مستحبی است و میتوان آن را در هر حالی اقامه کرد، نشسته یا ایستاده، فرقی نمی کند، حتی در حال راه رفتن هم میتوان انجام داد.
بنده در مدینه منوّره، و در حرم رسولخدا(صلوات الله علیه) و مسجدالنبی نزدیک صد رکعت نماز را در حالت ایستاده خواندم که کمتر از دو ساعت طول کشید، اما اگر در حال دیگری (مثل نشسته یا خوابیده) میخواندم قطعا وقت کمتری میگرفت.
نمونه دوم:
نمونه دیگر این است که اگرحضرت در حال اقامه نماز انگشتری خود را به فقیر و نیازمندی میبخشند، این خاتمبخشی چگونه با حضور قلب حضرت در نماز جمع میشود؟
روشن است که تمام وجود امیرمؤمنان(علیه السلام) با معنویت همراه است و لحظهای از یاد خدای متعال جدا نیست، پس نماز خواندن آن حضرت غیرِ نماز خواندن انسانها معمولی است، نمازحضرت در اوج معیّت با حضرت حق و در عمق بندگی و اطاعت است، اینگونه نیست که مثلا اگر سائل و گدایی به ایشان مراجعه کند، آن حضرت را از یاد خدای متعال غافل کند.
در لحظه لحظه نمازِ حضرت، حضور قلب موج میزند، و اگر شنیدهاید که فقیری به ایشان مراجعه میکند و در حال نماز، حضرت انگشتری خود را به او میدهد، این بدان معنا نیست که حضور قلب حضرت لطمه دیده باشد.
بطور قطع و یقین، امیرمؤمنان(علیه السلام) هنگام بخشیدن انگشتری به سائل، لحظهای از یاد پروردگار غافل نشده بود؛ چرا که آن حضرت نور محض و دارای مقام عصمت است، حق است و با حق است، لحظه ای از خدا جدا نیست و خدا هم همواره با اوست.
اوج عدالت علوی
از امیرمؤمنان(علیه السلام) در تمام شئونات زندگی جز عدالت دیده نشده است.
مـیـازار مـوری کـه دانـه کـش اســت که جان دارد و جان شیرین خوش است
فردوسی در این شعر میگوید: چون مورچه غریزه دارد و غریزه هم از مهمترین عوامل لذت است، پس بیا و او را میازار؛ که آزردن مور هم ظلم است.
آری! آزار دادن یک مور ظلم است، این همان حقیقتی است که، مولای ما امیرمؤمنان(علیه السلام) که خود حقیقت عدل است میفرماید:
«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصـِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ».
«به خدا قسم اگر هفت اقلیم را با آنچه زیر آسمانهای آنهاست به من بدهند تا خداوند را با ربودن پوستِ جویی از دهان مورچهای معصیت کنم به چنین کاری دست نمیزنم»
رعایت عدل در سفارش به قاتل
در آخرین لحظه عمر خود نیز به امام مجتبی(علیه السلام) فرمود: حسن جان! ابن ملجم یک ضربه شمشیر بر من زد؛ شما هم اگر بخواهید او را قصاص کنید، حق زدن یک ضربۀ شمشیر را دارید. ضربه دوم، تجاوز و ظلم است.
سپس فرمود: قاتل من اگر با یک ضربه شمشیر کشته شد، مواظب باش تا مردم با چوب، دشنه، کارد یا خنجر متعرض او نشوند؛ جسدش را پاره نکنند؛ انگشتان او را قطع نکنند و بالاخره این که او را مُثله نکنند؛ من از پیامبراسلام(صلوات الله علیه) شنیدم که فرمود: « از مثله کردن و تکهتکه کردن دوری کنید…»
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا
شهریار
به قدری حضرت در عدالت غرق است که نمی توان عدالت را از علی(علیه السلام) جدا دانست، اصلاً او خودش عدل است، کسی که حتی سفارش رعایت عدالت نسبت به ابنملجم را هم کرد.. ظالمانی که حق امیرمؤمنان(علیه السلام) را غصب کردند بویی از عدل نبرده و سراسر زندگی ننگینشان ظالمانه بوده مثل این ظلم را در ماجرای عاشورا نیز به وضوح میتوان دید. در گفتار بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی عرفان
بازدیدها: 0