روستای موسوم به «کُهَنز»، از توابع شهرستان «شهریار» می باشد. «مصطفی صدرزاده» و «سجاد عفتی» دو تن از جوانانِ این روستا هستند که رفاقتی گرم قدیمی با هم دارند. «مصطفی» 14 ماه کوچک تر از «سجاد» بود اما ثابت کرد که از او تَر و فرزتر است. جنگ در «سوریه» که آغاز شد، «مصطفی» با این که حتی خدمت سربازی نکرده بود، برای رساندن خود به جبهه، زمین را به آسمان دوخت و سرانجام به خواسته اش رسید.
«مصطفی» در میدان نبرد به قدری از خود تسلط و شجاعت نشان داد که فرماندهی یک گردان از«مدافعان حرم» به او واگذار شد و سرانجام در اول آبان 1394 شمسی، طی «عملیات محرم»، مصادف با شب «تاسوعای حسینی» بال در بال ملائک گشود. بازگشت ِپیکرِ «مصطفی» به «شهریار»، شور و هیجان بی سابقه ای در میان جوانانِ بسیجی این شهر برپا کرد و بیشتر از همه، رفیق بزرگ ترش «سجاد» بود که بیتابی می کرد. رفیق زرنگش، این بار هم جلو زده بود و «سجاد» آشفته و بی قرار، در لحظه به لحظهی تشییع او حضور داشت.
بعد از آن، «سجاد» دو ماه هم طاقت نیاورد. تابوت او، درست 60 روز بعد از «مصطفی» روی دوش رفقای شهریاری قرار گرفت. درست شانه به شانهی «مصطفی» جای کوچکی در گلزار شهدا باقی بود، که آن را برای «سجاد» مهیا کردند و
امروز، «مصطفی» و «سجاد» در کنار هم، انتظار ظهور مولایشان را می کشند
هدیه به ارواح بلند پروازشان صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بازدیدها: 8