روضه و توسل مکتوب| وقت باران داغ چشم تر عذابم میدهد
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیّدَ الساجِدین یا اِمامَ الْعارِفِینَ
وقت باران داغ چشم تر عذابم میدهد
آب می نوشم غم حنجر عذابم میدهد
شیرخواره سیر باشد زود خوابش میبرد
از عطش بی تابی اصغر عذابم میدهد
مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت
یاد تشییع تنِ اکبر عذابم میدهد
غیرتم را شعله ور کرده، چهل سال است که
ماجرایِ غارتِ معجر عذابم میدهد ….
ذبح را وقتی که می بینم کسی سر میبرد
خاطرات کُندیِ خنجر عذابم میدهد
روی دست من اثر از حلقه هایِ آهن است
این کبودی های بر پیکر عذابم میدهد
موی بابایم به روی نیزه ها آشفته بود
شانه را تا میزنم بر سر عذابم میدهد
*رحمت خدا بر این ناله ها … خود امام سجاد دعاتون میکنه ، اینجوری دارید برا باباش ضجه میزنید …*
کاش غارت میشد از رویِ سرم عمامه
بر سرم جامانده خاکستر عذابم میدهد
*من معذرت میخوام از شما*
از دم دروازه تا بازار ساعت ها گذشت
این شلوغی هایِ هر معبر عذابم میدهد
شامیان در پیش من حرف از کنیزی میزدند
التماسِ چشم آن دختر عذابم میدهد ….
داغ چوب خیزران و مجلسِ بزم شراب
از تمام داغ ها بدتر عذابم میدهد
خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد ..
چون به مسجد میروم منبر عذابم میدهد
هر چه آمد بر سر ما از بلای شام بود
قتلگاهِ اصلیِ ما کوچه های شام بود …
شاعر : سید پوریا هاشمی
*مردم خدا نکنه یه نفر بینِ یه شهر دشمن گیر کنه …. امروز تو مدینه بدنش رو برداشتن ، آخ امام باقر ، بی عمامه ، پایِ برهنه … دنبالِ جنازۀ باباش میرفت … بنی هاشم اومده بودن این بدنُ تشییع کردن ، آوردن بدن رو بقیع ، بدن غسل داده شده ، کفن شده ، براش قبری درست کردن … بدن باباش و میانِ قبر گذاشت … یادش اومد امام سجاد مکرر در مکرر روضه میخواند :
من بدن بابامُ میانِ بوریا گذاشتم … بدنِ بابامُ در میان قبر گذاشتم … باید صورت رو خاک بزارم سری در بدن نمانده …. ( اینها به کنار ) بنی اسد یه وقت دیدن حضرت از قبر بیرون اومد داره اطراف قبر رو میگرده ، خاک ها رو زیر و رو میکنه …. چی گم کردی آقا ؟…
فرمود خدا لعنت کنه ساربان کربلا رو …. انگشت بریدۀ بابامُ پیدا می کنم …..
ای حسین ……
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 130