حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که آخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد. از جمله در تفسیر سوره اعلی اشاره دارد که آخرت هماینک موجودیت داشته و تنها ظهور آن متوقف بر رفع حجاب است و دلیل این ادعا نیز اولا آیه “لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید” و ثانیا دلیل برهان دانسته شده است که البته وی اشارهای به این برهان ننمودهاند. یا در تفسیر سوره زلزال صور اخروی را موجود اما مستتر تلقی کردهاند.
در میان مفاهیم و حقایق دینی موارد بسیاری میتوان یافت که فهم عموم متدینین بافهمی که علمای آن دین از آن مفهوم دارند تفاوت دارد. میزان این تفاوتها در فقه به حداقل ممکن رسیده اما با حرکت به سوی کلام، فلسفه و در نهایت عرفان، به تدریج افزایش مییابد.به عنوان مثال میتوان به تئوری “کسب” در متکلمین اشعری مسلک (که نزدیکی فکری بیشتری با فهم عمومی نسبت به معتزلیان دارند) اشاره کرد که نمیتوان آن را با تفکر عموم مسلمین در باب مسئله “جبر و اختیار” یکی دانست. در عرفان نیز این تفاوتها به حدی زیاد هستند که میتوان ادعا کرد هیچ مفهومی در عرفان وجود ندارد که مطابق با اندیشه عامه اهل اسلام باشد، از مفهوم کلیدیای مثل خدا گرفته تا مفاهیم نار و جنت و ثواب و عقاب و دنیا و آخرت و …
بر این اساس مواجهه با چنین تفاوتهایی در فلسفه اسلامی و مخصوصا مکتب حکمت متعالیه که پیوند نزدیکتری با عرفان و تصوف دارد، امری کاملا عادی است. از جمله این موارد نیز بحث آخرت و قیامت است که در این نوشتار به آن خواهیم پرداخت. البته تمام فیلسوفان اسلامی در مبحث معاد به مسائل مختلفی از جمله قبر، برزخ، حشر، نار و جنت،صراط، قیامت، معاد جسمانی (یا روحانی) و … پرداختهاند. اما آنچه که باعث میشود ما دو مقوله قیامت و آخرت (به معنی کلی عالم اخروی با تمام جوانب و خصوصیاتش ) را برای بررسی برگزینیم، از آن جهت است که اولا بسیاری از این موارد خود جزئی از مفهوم آخرت یا قیامت هستند و مثلا حشر، صراط و خروج از قبر از اجزای قیامت و نار، جنت، عذاب و لذت از امور اخروی محسوب میگردند. ثانیا هم در نگاه عرفی و هم در نگاه حکمی عوالم را در سه عالم دنیا، برزخ و آخرت استقراء کردهاند و در این میان در هر دوی نگاههای مذکور به بحث عالم آخرت (و قیامت که از لوازم آن، مربوط به آن و در عرف مسلمین آغاز آن است) بیش از برزخ توجه شده و ضمنا مسئله زمان که وجه ممیزه اصلی تفاوت تئوری صدرایی با فهم عامه در امور مربوط به معاد و چه بسا از اهم مسائل کلیدی در حکمت متعالیه میباشد، در بحث از قیامت و آخرت پررنگتر است.
چنانکه اشاره شده مسئله تعیین کننده دربحث ما زمان است که بنا به تبیین خاصی که درحکمت صدرایی از آن وجود دارد، در مسائل معاد نیز تاثیر گذاشته است. لذا میتوان سوال اصلی این مقال را چنین اظهار نمود که : قیامت چه زمانی به وقوع خواهد پیوست؟ چه هنگام دنیا تمام شده و آخرت آغاز میگردد؟ در مسیر پاسخ به این پرسش ابتدا مختصرا شرحی از فهم عمومی مسلمانان نسبت به زمان قیامت و آخرت داشته وسپس به تحقیق زمان این دو حقیقت در مکتب صدرالمتالهین شیرازی پرداخته و در صددپاسخ به این پرسش برخواهیم آمد که آیا بنا به نگاهی که ملاصدرا به قیامت و آخرت دارد، میتوان این دو حقیقت را یکی دانست یا نه؟
الف) زمان قیامت و آخرت در فهم عمومی متدینین 🙂
با اندک تاملی در آنچه که مردم مسلمان به آن معتقدند معلوم میشود که اعتقاد آنان درباره مسئله مورد بحث ما به ترتیب زیر قابل بیان است:
“در حال حاضر ما در عالم دنیا هستیم. انسانها به ترتیب در این دنیا متولد شده و پس از زمانی کوتاه یا بلند میمیرند آنگاه این مسیر تا زمان خاصی ادامه خواهد یافت تا اینکه در آن زمان خاص (که البته جز خدا کسی به آن علم ندارد) قیامت به وقوع خواهد پیوست. در قیامت که در آینده اتفاق خواهد افتاد به اعمال مردمان رسیدگی شده وسپس وارد عالم آخرت خواهیم شد.”
پس در اعتقاد عرف دنیا، قیامت و آخرت به ترتیب زمانی به وقوع میپیوندند . البته باید توجه کرد که چنین تفکری بیجهت نبوده و بلکه با ظواهر کتاب و سنت نیز کاملا منطبق است. البته مراد آن نیست که ظاهر دین همیشه از قیامت و آخرت به عنوان زمان آینده و با افعال مستقبل یاد کرده است بلکه بسیار میتوان آیاتی یافت که با الفاظ و افعال مضارع و یا ماضی به قیامت و آخرت اشاره کرده باشد که به عنوان نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد:”فاورد هم النار” ، “و نفخ فی الصور” ، “وجات کل نفس معها سائق و شهید” “یدعون فیها بکل فاکهه امنین” ، “ان الابرار لفی نعیم علی الارائک ینظرون”
لذا شاید تصور عامه از اینکه قیامت و آخرت مربوط به آینده هستند از مواردی از قبیل زیر ناشی شده باشد:
▪ در کتاب و سنت از نظام ثواب و عقاب الهی به عنوان وعده و وعید یاد شده و بدیهی است که عمل به وعده و وعید در زمان آینده انجام میشود.
▪ در ظواهر دین استفاده از لفظ یوم درباره قیامت بسیار اتفاق افتاده و چنین به نظر میرسد که قیامت حتی اگر مقدار این “یوم” را هزاران سال نیز بدانیم اما در هر حال یک دوره از تاریخ جهان هستی است و از آنجا که چنین حوادثی در دوران گذشته تحقق نیافتهاند پس در آینده به وقوع خواهند پیوست.
▪ اتفاقاتی از قبیل متلاشی شدن ماه و خورشید و کوهها و … (قیامت) و همچنین ورود انسانها به بهشت یا جهنم و درک لذت یا عذاب (آخرت) هنوز مورد احساس انسانها نیست و لذا اموری مربوط به آینده هست البته عامل چنین ظهوری(ظهور کتاب و سنت در اینکه قیامت و آخرت در آینده اتفاق میافتند) در اینجا مهم نیست ولی کاملا واضح است که ظواهر دین در این مورد با فهم عامه مسلمین متفقالقول است (مانند اکثر موارد دیگر . )
ب) آخرت در نظرگاه ملاصدرا:
حکیم شیرازی در آثار خود به کرات تاکید دارد که آخرت متعلق به زمان آینده نبوده و بالفعل وجود دارد. از جمله در تفسیر سوره اعلی اشاره دارد که آخرت هماینک موجودیت داشته و تنها ظهور آن متوقف بر رفع حجاب است و دلیل این ادعا نیز اولا آیه “لقد کنت فی غفله من هذا فکشفنا عنک غطاءک فبصرک الیوم حدید”و ثانیا دلیل برهان دانسته شده است که البته وی اشارهای به این برهان ننمودهاند. یا در تفسیر سوره زلزال صور اخروی را موجود اما مستتر تلقی کردهاند.
اما بیان فلسفی این امر را میتوان از موارد مختلفی که ملاصدرا به این مطلب پرداختهاند استخراج و نهایتا چنین ادعا نمود که بنا بر رای ایشان میتوان عالم آخرت را یکی از عوالم هستی که در طول عالم مادی ماست قلمداد نمود که در مرتبهای بالاتر نسبت به جهان فعلی ما قرار دارد. میدانیم که بنابر مبانی فلسفی حکمت متعالیه وجود را باید امری که دارای اشتراک معنوی است(یا به عبارت بهتر مشترک معنوی است) دانست که با وجود چنین حقیقت مشترکی که دارد خود واقعیتی مشکک است.
با پی نهادن چنین مبانی فکری است که تئوری خاصی در باب عوالم مختلف هستی شکل میگیرد که بسیار به آرای عرفای اسلامی نزدیک است و طبق آن جهانهای مختلف ولی در عین حال مرتبطی با هم متحقق فرض میشوند که ارتباط آنها همان مرتبهمندی بین آنهاست. بدین معنا که هر عالم در مرتبه بالاتر از عالم دیگر قرار دارد که بر آن احاطه و تسلط وجودی داشته و وجود آن شدیدتر از عالم تحت خود میباشد و بالعکس عالم شدیدتری نیز نسبت به خود این عالم تحقق دارد.
البته هر چند که با توجه به نامتناهی بودن مراتب مشکک وجود میتوان گفت که بنابر مبانی فوق تعداد عوالم هستی نیز بینهایتند، اما در حکمت متعالیه چند عالم اصلی از این میان برجسته میشوند که با اندکی مسامحه میتوان آنها را عالم حس (یا همان عالم مادیات یا عالم خلق)، عالم خیال (یا همان عالم ریاضیات و عالم مثل معلقه)،عالم عقل و عالم فوق عقل که همان ذات ربوبی است، دانست.
در چنین فضای فکری است که صدرالمتالهین آخرت را یکی از مراتب حقیقت هستی معرفی میکنند(البته نه به صراحت) که در مرتبهای بالاتر از عالم ماده است و از آنجا که زمان متعلق به عالم خلق است که حرکت جوهری در آن ساری و جاری است، نتیجه میشود که آخرت در مرتبهای فرا زمانی قرار دارد و لذا وقتی گفته میشود که همین الان آخرتی هست و بهشتی و جهنمی، مراد آن نیست که در لحظاتی مثل (۱)t یا (۲)t آخرت وجود دارد به این معنا که لحظات فوق زمان آخرت بوده یا به عبارتی دیگر آخرت وجودی زمانی داشته باشد بلکه معنی مورد نظر از چنین اظهاری آن است که چون آخرت حقیقتی فرا زمانی داشته و محیط به جمیع ازمنه است، میتوان آن را همواره متحقق انگاشت چرا که در هر زمان که بتوان به آن توجه نمود یا بدان منتقل شد از زمان جدا شده و آن را دارای تحقق خواهیم یافت.
اما دلیل ما بر صدق هرمنوتیکی ادعای خود (یعنی اینکه ملاصدرا چنین اعتقادی داشته است و بیانات فوق علاوه بر اینکه لازمه و نتیجه مبانی اویند، مورد اعتقاد و توجه وی نیز بودهاند) آن است که در آثار ایشان غیر از مواردی که دلالت بر وجود داشتن فعلی آخرت دارند گفتههایی نیز پیدا میشود که فهم آن جز به طریقی که ذکر شد میسور نمیباشد. مثلا ایشان نسبت روز آخرت به روزها را مثل نسبت روح اعظم به ارواح جزئی معرفی کردهاند.با سلب توجه به معنای عرفانی نسبت بین این دو روح واضح است که در رای صدرای شیرازی این نسبت جز به طریق کلیت سعی و احاطه وجودی نیست. یعنی هر روح جزئی حصهای از روح کلی است یا میتوان گفت که “الروح الکلی جمیع الارواح و لیس بشی منها” وی در جای دیگری نسبت بین ازمنه جهان ماده به زمان آخرت (و همچنین نسبت بین مکانهای دنیا به مکان آخرت) را نسبت به متغیرات به ثابتات میداند. در بحث ربط ثابت به متغیر روش مشائیان تمسک به حرکت قطعی و حرکت توسطی بوده است که بنابر آن نظریه ثابت علت حرکت توسطی متغیر بود که باعث نمیشد خود علت متغیر گردد، اما وجه تغییر در متغیر از حرکت قطعی آن که ربطی به علت ثابتش ندارد ناشی میگردید.
باکارایی اندکی که این نظرگاه در حل مسئله ربط ثابت به متغیر داشت تئوری شخصی ملاصدرا در این باب شکل گرفته که بنای آن حرکت جوهری استوار بود. بدین طریق که جاعل تنها وجود مجعول را، جعل مینمود. اما خود این وجود ذاتا وجودی دارای صیرورت و حرکت و سیلان بود.یعنی وجودی جعل میشد که دارای تکاپو و صیرورت ذاتی بوده و چون “ذاتی الشی لایعلل” ، این حرکت ربطی به علت که ثابت است پیدا نمیکرد. در این تئوری جمیع آنات و لحظات وجود سیال در نزد الهی به طور یکسان و فارغ از زمان جزئی خود حاضر بوده و ذات الهی یا هر مرتبه فرازمانی و غیرمتحرک وجود (عالم امر) بر تمام این وجود متحرک احاطه،علم و تسلط دارد. لذا ایشان معتقدند که تلقی قیامت (وبالطبع آخرت) به عنوان یومی مخصوص وفهم آیاتی که از این حقایق با الفاظ و افعال ماضی یاد کردهاند به عنوان مجاز یا مبالغه، صحیح نبوده و ناشی از عدم توجه به آیه “ما خلقکم و لابعثکم الا کنفس واحده” و این حقیقت که همه خلق و بعث به دفعه واحده در نزد خدا حاضرند، میباشد.”
از موارد دیگری که ملاصدرا به این معنا اشاره دارند آن است که در شرح موجودیت “بالفعل” آخرت آن را همان عالم امر معرفی کردهاند که آخریت و ثانویت آن نسبت به حدوث ما معنا مییابد و لذا در حقیقت آخرت دارای قدم ذاتی و شرفی است اشاره به عالم امر در موضع مذکور فارغ از لوازم و تبعاتی که دارد (و فعلا قصد ما بررسی آن نیست) موید نظر ما درباره اعتقاد وی نسبت به آخرت است وی در جای دیگر نیز از دنیا به عالم مادیات و طبیعیات از آخرت به عالم تعلیمیات و ریاضیات و از ماورای آنها به عالم عقول و مفارقات تعبیر کردهاند.اما شاید بهترین تبیینی که از این حقیقت در میان سخنان حکیم صدرا میتوان یافت در کتاب مبدا و معاد باشدکه البته ناظر به بحث مکان آخرت است.
ایشان در کتاب مذکور بیان داشتهاند که دنیا و آخرت دو “سلک تام” و “جوهر متخالف” و “ذات متباین” هستند ولذا نمیتوان از مکان آخرت سوال کرد. در تحلیل این بیان باید گفت که مقدمه محذوف آن گزاره ناظر به تعلق مکان به عالم دنیا میباشد که بنابر آن نتیجه میشود که مکان هیچگونه ارتباطی به عالم آخرت که دارای تبایر ذاتی با دنیاست ندارد. البته بدیهی است که بر مبنای نظام تشکیکی و مرتبهمندی وجود در حکمت صدرایی، تباین مذکور بین عالم دنیا و آخرت از سنخ تباین مراتب هستی است بدین معنا که هر مرتبه از حیث “این مرتبه خاص بودنش” متباین از مراتب بالاتر یا پایینتر از خود است اما بین این مراتب اتحادی از نوع اتحاد بین “حقیقت “ و “رقیقت” تحقق دارد. در نهایت میتوان در استدلالی مشابه با این بیان ملاصدرا سوال از زمان آخرت را بیمعنا دانست . چرا که زمان امری متعلق به دنیاست.
موضع دیگری که هم دلالت بر تباین فوق داشته و هم حاکی از مرتبه بالاتر آخرت نسبت به عالم و لذا احاطه آن به دنیا و فرا زمانی بودن آن است در کتاب شواهد الربوبیه قابل مشاهده است که در آن با اشاره به غیریت این عالم، امکان جمع آنها در سلک واحد یا جهت واحد و یا اتصال واحد زمانی یا مکانی نفی شده و به جای آن احاطه معنویه آخرت به دنیا بحث شده است که مراد از این احاطه معنوی همان “کلیت” و “اطلاق” سعی و وجودی است که بدان اشاره کردیم زیرا که در شرح آن گفته شده که مانند احاطه روح به جسم است و نه احاطه “حقه” به “دره”.
ج) قیامت در نظرگاه ملاصدرا”
در خصوص موضوع قیامت تفکیک مهم و تعیین کنندهای که در آثار صدرا قابل مشاهده است تمایز میان قیامت صغری که تعلق به امور جزئی دارد و قیامت کبری که همان “ساعت” و “قیامت کلی” است میباشد.
در واقع هر موجودی قیامتی دارد که مخصوص خود اوست و لذا این قیامت نسبت به افراد مختلف است. اشاره به این قیامت جزئی در جای جای مباحث معاد در آثار ملاصدرا دیده میشود که به عنوان نمونه میتوان به تفسیر سوره اعلی صفحه ۲۱۰، تفسیر سوره زلزال صفحه ۲۳۱ – ۲۲۴، تفسیر سوره واقعه صفحه ۶ اسرار الآیات صفحه ۹۶و پاورقی صفحه ۲۷۳ جلد نهم اسفار اشاره کرد. در تبیین این معنای از قیامت دست به دامن حرکت جوهری شده واظهار میدارد که همه اشیا با حرکت جوهری و با تبدلات به سوی غایات خود در حرکتند و لذا هر موجودی با یکی از امور زیر در نهایت به خدا رجوع میکند که عبارتند از : مرگ ،انقلاب، فنا و یا صعق پس قیامت هر کدام از آنها همین گذرها و حرکات متعدد به سوی غایت خویش است. البته توجه به چند نکته در این مقام لازم است:
▪ اولا بنابر مطالب فوق نتیجه میشود که موجودات، قیامتها و حشرهای متعددی دارند که شیخ متاله ما به این مطلب در جلد نه کتاب اسفار اربعه توجه داده و آن را مورد تائید جناب محیالدین دانستهاند.
▪ ثانیا قیامت صغری و جزئی نه تنها برای نفوس انسانی بلکه برای تمام موجوداتی که دارای حرکت جوهری هستند (عالم خلق) نیز قابل اثبات خواهد بود خواه جماد باشند یا نبات البته ایشان در جای دیگربه طور مطلق تمام موجودات را دارای حشری مخصوص به خود میدانند که باید در این باره بگوییم به نظر نمیرسد که بتوان برای عوالم فوق نفوس حرکت جوهری و در نتیجه حشر و قیامت در نظر گرفت مخصوصا اگر نظر نهایی ملاصدرا را تعلق عقول به صقع ربوبی و عالم امر بدانیم.
▪ نکته سوم قابل توجه این است که از میان قیامتها و حشرهای متعدد، آن مرحله مهم و اساسی برای نفوس انسانی که در دین نیز به آن اشاره شده مرگ است. چرا که در این مرحله از حرکت جوهری نفس تعلق آن به بدن دنیوی قطع شده و به فعلیت مهمی میرسد و لذا به موارد بسیاری نیز اشاره شده است که روایات قیامت انسان جزئی را با مرگ آنها متحقق دانستهاند. منبع:شمیم
بازدیدها: 284