زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا کتاب شد

خانه / پیشنهاد ویژه / زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا کتاب شد

کتاب «نگاهم در جاده جا ماند» برگی از زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا نوشته مریم میرزایی از سوی نشر صریر چاپ شد.

زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا کتاب شد

هیاتکتاب «نگاهم در جاده جا ماند» نوشته «مریم میرزایی» که در مورد زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا است از سوی انتشارات صریر چاپ و روانه بازار کتاب شده است. این کتاب مشتمل بر ۱۲۲ صفحه است . کتاب «نگاهم در جاده جا ماند» از زبان خواهر شهید طاهر رمضان نیا که در آن زمان حدود هفت سال داشته است، روایت می شود. روایت زندگی یک شهید از زبان کودک، کتاب را جذاب و خواندنی کرده است.

کتاب «نگاهم در جاده جا ماند» شامل مقدمه و ۲۰ فصل است که عناوین فصول بر اساس دوران زندگی شهید طاهر رمضان نیا از کودکی تا شهادت نامگذاری شده است. مخاطبان اصلی این کتاب کودکان و نوجوانان هستند.

« مریم میرزایی» نویسنده کتاب «نگاهم در جاده جا ماند»، بانوی طلبه و مبلغ مدرسه علمیه ریحانه النبی صلی الله علیه رشت و مدرس داستان نویسی است که در حال حاضر در حال نگارش دو کتاب در مورد زندگی دو شهید است. وی برای نگارش کتاب «نگاهم در جاده جا ماند» با خواهر و همسر شهید طاهر نیا مصاحبه و گفتگو داشته است.

زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا کتاب شد

در بخشی از کتاب «نگاهم در جاده جا ماند» آمده است: تابستان آن سال با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود. هوا خیلی گرم بود. چند خانواده با بچه های قد و نیم قدشان برای افطار میهمان خانه ما بودند. من آن روز نتوانستم با طاهر به مسجد بروم زیرا اگر قصد رفتن می کردم، آن بچه ها هم می خواستند با من به مسجد بیایند ولی من دوست نداشتم آنها به مسجد بروند. فکر می کردم مسجد جای هر بچه ای نیست، اینها را فقط من می دانستم نه آن بچه ها. داداش موقع رفتن با مردم خداحافظی کرد و گفت:« دختر خوبی باش من هم زودی بر می گردم». به بابا هم گفت« باغ را آب نده تا من بیایم و کمک کنم».

در بخش دیگری از این کتاب می خوانیم: بابا با دیدن لباس های پاره طاهر پابرهنه و خونین و سر و صورت زخمی اش عصبانی شد و گفت« الان میرم حساب سگو می رسمباید کار را یکسره کنم». طاهر که دهانش خشک شده بود به زور آب دهانش را قورت داد و گفت «چیزی نیست بابا بریم خونه». من با گوشه های روسری ام خون دستان برادرم را پاک کردم. بابا پشت طاهر را گرفت و گفت« چطور چیزی نیست تو روز روشن سگ بهت حمله کنه ما هیچی نگیم». طاهر به آرامی دست به سمت گلویش برد، گلویش را با دست نگه داشت و گفت« کار سگ نیست، چند نفر ریختند سرم منو کتک زدند». این را که شنیدم اشک امانم را برید. چند تا از جوانان نادان محل برای طاهر نقشه کشیده بودند. صداقت و آرامش طاهر برایشان قابل تحمل نبود و دق و دلی نادانی خود را سر طاهر خالی کرده بودند.

گفتنی است، کتاب «نگاهم در جاده جا ماند» برگی از زندگی روحانی شهید جاویدالاثر طاهر رمضان نیا نوشته «مریم میرزایی» در شمارگان هزار نسخه با قیمت ۳۰ هزار تومان از سوی انتشارات صریر چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

منبع: شبستان

بازدیدها: 0

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *