بسم الله الرّحمن الرّحیم
سیّد عبدالحسین شرف الدین عاملی (رحمة الله علیه)
مجاهد نستوه و دلير، مصلح كبير، مجتهد بصير، آيتالله سيد عبدالحسين شرف الدين، محدثّي متبحّر، پيشوايي بزرگ، خطيبي زبردست، نويسندهاي توانا، مورخي شهير، مفسري بزرگ و متكلمي بيهمتا، فقيهي ژرف انديش و آگاه به زمان بود.
نسب او
سيد عبدالحسين، فرزند سيد يوسف، فرزند سيد جواد، فرزند سيد اسماعيل، فرزند سيد محمد، فرزند سيد محمد، فرزند سيد ابراهيم شرفالدين موسوي عاملي است. سيد محمد بن شرف الدين جد آل سيد صدرالدين و آل سيد شرفالدين عاملي است. مادرش بانوي بزرگوار، زهرا صدر دختر آيت الله مرحوم سيد هادي صدر فرزند سيد محمد علي و خواهر مرجع تقليد نامي، سيد حسن صدر بوده است. نسب پاك و درخشان او با 31 واسطه به ابراهيم المرتضي بن حضرت موسي بن جعفر علیه السلام ميپيوندند.
ولادت و تحصيل
در سال 1290 ه .ق در شهر مذهبي كاظمين متولد شد و 8 ساله بود كه به همراه پدر به جبل عامل واقع در جنوب كشور لبنان رفت. سيد عبدالحسين در آنجا علوم مقدماتي را در خدمت والد دانشمند خود سيد يوسف شرفالدين (م 1300) و سطوح را نزد شيخ باقر حيدر (م 1332) و سيد محمد صادق اصفهاني و شيخ عليبن شيخ باقر بن صاحب الجواهر (م 1341) آموخت.
هفده ساله بود كه با ازدواج با دخترعموي خود معيل گرديد و براي تكميل تحصيلات خود روان عراق ـ كه حوز علميه مهم آن زمان بود و طالبان علوم اسلامي از تمام كشورهاي شيعه نشين بدانجا روي ميآوردند ـ رفت و پس از طي تحصيلات سطوح عاليه به حوزه درسي فقهاي بزرگ و مراجع عاليقدر در شهرهاي مختلف به طلب علم نشست.
از آن جملهاند:
شيخ حسن كربلايي م 1322 ه . ق
شيخ محمد طه نجف م 1322 ه . ق
آخوند ملا محمد كاظم خراساني م 1329 ه . ق
سيد محمد كاظم يزدي م 1337 ه . ق
سيد اسماعيل صدر م 1338 ه . ق
شيخ فتح الله شريعت اصفهاني 1339 ه . ق
سيد حسن صدر م 1354 ه . ق
آري بقول سنائي غزنوي:
سالها بايد كه تا يك سنگ اصلي زآفتاب لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن
ماهها بايد كه تا يك پنبه دانه ز آب و خاك شاهدي را حلّه گردد يا شهيدي را كفن
عمرها بايد كه تا يك كودكي از روي طبع عالمي گردد نكو يا شاعري شيرين سخن
خلاصه: 32 ساله بود كه به مقام عالي اجتهاد نائل آمد و با دريافت چندين اجاز اجتهاد روانه جبل عامل گشت و با استقبال پرشور علماء و بزرگان آن سامان مواجه شد وي به اتفاق پدر و برادر دانشمندش حوزه علميهاي تشكيل داد ولي چيزي نگذشت كه پدر و اندكي بعد برادر خود را از دست داد.
مدت زيادي نگذشت كه مردم جبل عامل رهبر واقعي و راهنماي حقيقي خويش را شناختند و با معظم له در اقدامات اصلاحياش اعلام همكاري نمودند.
در حدود چهل سالگي به قصد استفاده از دانشمندان مصر راهي آن ديار شد و از محضر شيخ محمد بن عبدالحي كتاني ادريسي و شيخ سليم بشري رئيس جامع ازهر استفاده كرد.
مبارزات او
سيد شرفالدين، هم با مستكبران محلّي و مخالفان اسلام در منطقه مبارزه كرد و هم با استعمار مقابله نمود، مبارزات او با استعمار فرانسه و در راه استقلال لبنان مشهور است و ترور نافرجام سيد بوسيله ابن حلاج به دستور فرانسه در همين راستا بود. مشكلات سختي كه استعمار فرانسه همواره در راه سيد شرفالدين ايجاد ميكرد او را واداشت به دمشق مهاجرت نمايد ولي سپاه فرانسه درراه كمين كرده بودند كه از اين سفر سيد ممانعت به عمل آورند و چون در اين راه توفيق پيدا نكردند خانه او در شُحُور را به آتش كشيدند و منزل ديگرش در صور را نيز پس از غارت، مصادره كردند و كتابخانه او را به آتش كشيدند و تأليفات خطي بسياري از او در اين حريق سوخت.
سيد شرفالدين با تحمل همه مشكلات خود را به دمشق رسانده و در آنجا مبارزان و دانشمندان دور او جمع شدند و وي با خطابههاي آتشين خود آنان را به وظائف خطيرشان آگاه ساخته و لزوم برخورد جدي با استعمارگران فرانسه را پيشنهاد كرد و بدنبال اقدامات آنان، فرانسه سران نهضت را به فلسطين تبعيد نمود.
سيد شرفالدين پس از چند ماه به مصر سفر كرد و شخصيت چند بُعدي او باعث شد كه بلافاصله بزرگان مصر او را دريافته و به ديدارش بشتابند.
در اواخر سال 1338 ه . ق بود كه به يك آبادي در فلسطين به نام عَلما كه در نزديكي جبل عامل قرار داشت مهاجرت نمود و خانهاش محل رفت و آمد مردم شد، دولت فرانسه پس از يك سلسله مذاكرات و وساطت علامه سيد محمد صدر ـ رئيس مجلس اعيان عراق ـ موافقت كرد كه سيد شرفالدين و ديگر تبعيديان به جبل عامل باز گردند. پس از بازگشت تمام تبعيديان، وي به جبل عامل بازگشت و مردم به استقبالي پرشور و بيسابقه ـ با همه حوادث مشابهي كه در لبنان وجود داشت ـ از او پرداختند.
معظمله در مقابل جنبشهاي آزاديخواهي كه در جهان عرب و اسلام اتفاق ميافتاد موضع مثبتي اتخاذ ميكرد و در اين راستا جنبش مصر و ملي كردن كانال سوئز و جنبش ملي شدن صنعت نفت ايران را تأييد و با رهبران جنبشهاي آزاديخواه تماس داشت و از آنان حمايت مينمود.
يكي ديگر از مبارزات سيد شرف الدين مبارزه با فئوداليسم حاكم بر لبنان در آن روزگار بود، وي در برابر زمينداران بزرگ مقاومت و آنان را محكوم مينمود.
مسافرتهاي زيارتي او
در حوالي سال 1328 ه . ق به مدينه منوره سفر كرد و قبر پيامبر و ائمه بقيع علیه السلام را زيارت نمود.
در سال 1340 ه .ق از طريق دريا به زيارت حج بيتالله نائل آمد و اقامه نماز جماعت مسلمانان در مسجدالحرام را عهدهدار شد. و در سال 1355 ه .ق مَشاهِد مشرفه عراق را زيارت كرد.
سپس به منظور زيارت حضرت رضا علیه السلام رهسپار ايران شد، 25 روز در ايران بود و در قم بر آيتالله سيد صدرالدين صدر خاله زاده خود وارد گرديد و 4 روز در اين شهر ماند و در مشهد 5 روز در منزل آيتالله قمي اقامت گزيد. معظمله در مسير حركت خود در كليه شهرها مورد استقبال قرار گرفت و مذاكرات علمي ميان ايشان و ساير دانشمندان موجب اذعان آنان به مراتب علمي سيد شرفالدين گرديد.
ستايش بزرگان از او
عظمت روحي و موقعيت علمي اين فقيه آگاه و متفكر پر تلاش زمان و مجاهد هميشه در پيكار به حدي است كه دوست و دشمن را ياراي انكار آن نيست ما در اينجا به نمونهاي از كلمات بزرگان درباره او اكتفاء ميكنيم:
آيتالله العظمي بروجردي رحمة الله علیه درباره وي ميفرمود: قدرت بيان و نثر شيواي مرحوم سيد شرفالدين و متانت و قو استدلال آن مرحوم كم نظير بود.
آيت الله العظمي امام خميني (رضوان الله تعالي عليه) بعد از شنيدن خبر ارتحال او ضمن تعطيل درس فرموده بودند: هشام بن حكم زمان ما از دنيا رفت.
علامه اميني رحمة الله علیه گويد: شرفالدين يكي از قلههاي رفيع تشيع است و يكي از درفشهاي افراشت اسلام، او در اين روزگار نمايند عظمت سادات و بنيهاشم است، شيعه را ميسزد كه به شرفالدين افتخار كند و به دانش سرشار و شرف تابان و پارسايي عميق و منطق فصيح و تبليغات سودمند او.
هم او در جاي ديگري گويد: مصلح كبير، آيت الله سيد عبدالحسن شرفالدين عاملي شخصيتي كه مورد توجه و ستايش امت اسلامي است پيوسته جهت اصلاح امت و تبليغ اسلام، راهگشاي مسلمانان بوده و فداكاري شايستهاي نموده است، خدا او را جزاي خير دهد.
محدث قمي رحمة الله علیه مينويسد: سيد جليل، عامل فاضل، محدث كامل، آقا سيد عبدالحسين بن شريف يوسف بن جواد بن اسماعيل بن محمد شرفالدين كه صاحب مصنفات فائقه و مؤلفات نافعه جليله است و من در بيروت به خدمت اين سيد شريف رسيدم ادام الباري بركات وجوده الشريف و اعانه نصره الدين الحنيف.
استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري در كتاب «نهضتهاي صد سال اخير» نقش اصلاحگرانه شرفالدين را مورد توجه قرار داده و ميگويد: از نظر انديشه اصلاحي و طرح اصلاحي در جهان شيعه نيز شخصيتهايي ظهور كردهاند كه انديشههاي اصلاحي در بعضي زمينهها داشتهاند مرحوم آيتالله بروجردي و علامه شيخ محمد حسين كاشف الغطاء و علامه سيد محسن عاملي و علامه سيد شرفالدين و بالخصوص علامه نائيني را نبايد از نظر دور داشت.
علامه سيد محمد علي روضاتي مينويسد: حضرت مستطاب يگان زمان و نابغ دوران، حجه الاسلام و المسلمين علامه العلماء الراشدين سيد الفقهاء و المحققين آيت الله تعالي في الارضين سيد مشايخنا الامام الحاج سيد عبدالحسين شرف الدين موسوي عاملي متع الله المسلمين ببقائه از غايت اشتهار در جميع اصقاع و اقطار چون شمس در وسط انهارند، الحق كه اين آيت الله معظم خدمات بزرگي به عالم اسلامي و مذهب حق جعفري نموده و قلماً و قدماً از هرگونه فداكاري و جانبازي در راه دين خودداري نفرموده است از همه مجاهدات و خدمات بزرگي كه در رشتههاي مختلف علوم اسلامي نگاشته و غالباً مكرر به طبع رسيده نام آيت الله سيد عبدالحسين را در رديف پر عظمتترين مجاهدين و گرانترين خدمت گذاران شريعت سيدالمرسلين صلی الله علیه واله ثبت و ضبط مينمايد.
علامه متتبع شيخ آقا بزرگ تهراني درباره او مينويسد:
شرف الدين يكي از افتخارات اين روزگار و يكي از آيات بزرگ خداست كه در عصر حاضر طلوع كرده است براي اين سد اسلامي همين بس كه اين نابغ يگانه در آن ظهور كرده است و براي جبل عامل همين بس كه پايگاه اين پرچم افراشته دين و اين نيروي گسترنده هدايت است يعني يادگار خاندان وحي، شرفالدين كسي است كه با دانش گسترد خويش بر همتايان فايق آمد و نيز با بيان روشن و وزين و پرتوان و استدلال فلج كننده و سبك استوار و تحرير رشيق، دست يافتن به مطالب والا و دقايق ديرياب و مقاصد گرانمايه كسي كه بخواهد شرف الدين را توصيف كند چه بگويد؟ بگويد او مجتهدي است دانا؟ متكلمي است بي همتا؟ فيلسوفي است پژوهنده؟ اصول داني است متبحّر؟ مفسري است بزرگ؟ محدثي است صادق؟ مورخي است حجت؟ خطيبي است زبان آور؟ پژوهشگري است نقدگرا؟ اديبي است سترگ؟ آري شرفالدين اين همه هست و علاوه بر اينها، مجاهدي است نستوه در راه دين و سنگر مذهب حق، گواه او، خامه و قلم اوست و كتابها و نوشتههاي او وسخنرانيها و منبرهاي او و خدمات سودمند و مباحثات نو آيين و استدلالهاي كوبنده او.
علامه ميرزا محمد علي اردوبادي در نامهاي به معظم له مينويسد:
سرور سرآمدان مسلمين و درفش افراشت دانش و دين و مايه پشتگرمي فقها و مجتهدين، برهان حقانيت اسلام و مسلمانان.
علامه شيخ مرتضي آل ياسين نيز در نامهاي مينويسد:
سرور نگهبانان دين اسلام و بزرگ خادمان مذهب تشيع، پيشواي علم و دين حجت الاسلام و المسلمين آيت خداي جهان جانم فدايت باد.
مورخ شهير مرحوم شيخ ذبيحالله محلاتي مينويسد: اين سيد معظم و دانشمند بينظير از بزرگان علماء عصر خود بشمار ميرفته وي در علم فقه، علم حديث، علم رجال، ادبيات، شعر، اصول مذهب و مراتب علميه و كمالات نفسانيه يگان عصر خود و موجب افتخار شيعيان دوازده امامي بشمار ميرفته.
استاد علي دواني مينويسد: مرحوم شرف الدين عاملي يكي از شخصيتهاي بزرگ اسلامي و از مجتهدان بنام شيعه در كشور لبنان بود. شهر صور واقع در جنوب لبنان از نام سيد عبدالحسين شرفالدين جدا نيست هر كس نام اين شهر تاريخي و منطق شيعه نشين جنوب لبنان را شنيده باشد با مرحوم شرفالدين هم آشناست.
قدر فكر و احاط وي بر احاديث و مدارك و منابع اهل تسنن و توانايي او در نقض و ابرام موضوعات مختلف و متانت و مهارت در هر بخشي از كتاب «اجتهاد در مقابل نص» جلوهگر است.
در كتاب «المصلح المجاهد الشيخ محمد كاظم الخراساني» مينويسد: من كبار علماء المسلمين و عباقره الشيعه في هذا العصر.
آيه الله العظمي حاج سيد ابوالقاسم خوئي ميفرمايند:
يكبار با او در لبنان هنگام شرفيابيام به زيارت خانه خدا و بار ديگر هنگامي كه به زيارت نجف اشرف تشريف آورده بود ملاقات كردم در هر دو بار فضائل اخلاقي او را در مرتبهاي از عظمت ديدم كه برابري با آن نميتوان كرد و از نظرات چنان محكم و بزرگي برخوردار بود كه به پايه آن نميتوان رسيد جهاد اورا در راه اعلاي كلم اسلام كسي نميتواند ناديده بگيرد، در دفاع از شريعت اسلام و ياري به مذهب حق جعفري و دعوت به اصلاح و پيشرفتگي امت، توفيق همواره يار او بود كه خدا بهترين پاداش نيكوكاران را به ايشان عطا فرمايد. پس از خود، شكستي در اسلام بر جاي گذاشت كه چيزي آن را ترميم نميتواند بكند و مصيبتي براي جامع اسلامي بجا گذاشت كه هرگز فراموش نميشود و جراحتي بر پيكره اسلام باقي گذاشت كه هيچوقت خوب نميشود.
و آيتالله شيخ عبدالكريم جزائري ميفرمايند:
من از زمان قديم آن مرحوم را ميشناسم مردي بود كه در علم و ادب به بالاترين درج آن ارتقاء يافته و به تاريخ اسلامي احاط كاملي پيدا كرده بودند قلم بسيار زيبا و رواني داشتند كه در طول عمرشان در راه دفاع از حوزه ديني همواره او را همراهي ميكرد.
و آيتالله شيخ حسين حلي ميفرمايند:
آن مرحوم در اعلاء كلم حق و برافراشتن پرچم اسلام از بزرگان علماء عاملين بودند كه تأليفات جاودان او و جايگاه معروفش بهترين دليل بر اين مطلب است جامعه اسلامي با از دست دادن او خسارت بزرگي را بر خود هموار كرد.
آيت الله سيد جواد تبريزي ميفرمايند:
ايشان شخصيتي بودند آزاد انديش و متفكري شجاع و گويندهاي توانا و رزمندهاي مجاهد كه گوئي امتي از شخصيتها در شخصيت او جمع آمده بودند و مَثَل او مثل روح است كه در عين وحدتش كليه قواي نفساني است.
نويسند محقق آقاي سيد مصلحالدين مهدوي مينويسد:
مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين از بزرگان علماء و فقهاء و مجتهدين و خدمتگزاران به شرع و مسلمين و از جمله كساني است كه در راه وحدت اسلامي خصوصاً جهت برابري با دشمنان استعمارگر در ناحيه لبنان خدمات زيادي انجام داد.
ويژگيهاي اخلاقي او
سيره زندگي ايشان بر اساس قرآن كريم و روايات اخلاقي و سيره عملي ائمه طاهرين علیه السلام و علماي صالح سلف طرحريزي شده بود و ما در اين مقال به گوشههايي از صفات حميده و اخلاق پسنديد معظمله اشاره ميكنيم:
اخلاص
استاد سيد حسين شرفالدين نواده ايشان در اين باره مينويسد:
مدرسهاي بود در صور كه مخالفان سياسي پدربزرگ آن را اداره ميكردند هنگامي كه بچه بودم يك روز عصر به نزديك آن مدرسه رفتم و چند سنگ پرتاب كردم كه موجب شد تا زيانهايي اندك به مدرسه وارد آيد، و اين بدان علت بود كه من تحت تأثير درگيريهاي سياسي قرار گرفته بودم كه ميان پدربزرگ و مخالفانش در رابطه با مدرسه پيش آمده بود همان شب پس از نماز عشاء به خانه ما آمد من با خوشحالي پيش دويدم، او از آن كار من شديداً بازخواست كرد و گفت مشكلات سياسي من همه در ارتباط با دين است من با مخالفان سياسي خود، براي خدا درگير ميشوم اما آنان براي منافع شخصي خود مشكلآفريني ميكنند، من مدرسه جعفريه را تأسيس كردم تا فرزندان خود و مردم را از مدارس تبشيري مسحيي نجات دهم بويژه فرزندان بينوايان و ناتوانان را و به همين دليل مدرسه را مجاني قرار دادم، مخالفان من نيز همين كار را كردهاند اگر چه براي رقابت من، يعني آنان نيز مدرسهاي درست كردهاند براي طبقات پايين شيعه، حالا اگر من بتوانم آنان را به راه صواب بكشانم و برنام مدرسه جعفريه را در آنجا هم پياده كنم چه بهتر و اگر اين كار را نتوانم چون آنان ميخواهند با من رقابت كنند ناچارند راه مرا در پيش گيرند و مدرس خود را مانند جعفريه اداره كنند و در اين صورت كاري كه مورد رضاي الهي است انجام گرفته چه به دست من انجام يابد يا به دست مخالفان من.
ميهمان دوستي
من كان يومن بالله واليوم الآخر فليكرم ضيفه (فروع كافي ج 6/ 285)
هرگاه ميهماني بر او وارد ميشد خصوصاً اگر از دانشمندان بود، بسيار به آنان احترام ميگذاشت و گاهي كه آب لولهكشي در قسمت بيروني منزل (محل سكونت مهمانان) قطع ميشد او شخصاً آفتابه را آب ميكرد و در دسترس مهمان قرار ميداد.
اهتمام به امور طلاب
در ابتداي ورود ايشان به لبنان كه مصادف با جنگ جهاني اول بود (1914 تا 1918 م) حكومت عثماني بخشنامهاي صادر كرد كه هر كس توانايي حمل اسلحه دارد، بايد وارد نظام شود، و از اين حكم فقط آن دسته از علماي ديني معاف بودند كه نامشان در دفاتر دولتي ثبت بود و اين استثناء فقط شامل علماي سني و مسيحي ميشد زيرا علماء و طلاب شيعه نه دفتري داشتند و نه كسي كه نام آنان را در جائي به ثبت رسانيده باشد.
معظمله در اين باره اقدام كرد و كوشيد تا اينكه از طرف باب عالي عثماني در استانبول فرماني براي معاف بودن علماء و طلاب شيعه صادر شد.
شجاعت
در جريان مبارزات سياسي، طوماري مينويسد و از شيعيان سرشناس صور ميخواهد تا آن طومار را امضاء كنند يكي از مواد نامه اين بوده است:« ما حكمران فرانسوي نميخواهيم» مردي خبيث جريان را به حاكم اجنبي اطلاع ميدهد يك روز ابن حلاج (جبران) با دو افسر فرانسوي همراه مترجم به طور ناگهاني وارد خانه سيد شرفالدين ميشود و يكراست به محل طومار ياد شده ميرود تا آن را بردارد، ايشان با شتاب طومار را برميدارد و در بغل ميگذارد، افسر مزبور تلاش ميكند تا طومار را بگيرد سيد شرفالدين ضربه محكمي با پا به او ميزند او را به آن سو پرتاب ميكند بطوري كه [تفنگ] ششلول او از دستش ميافتد، ايشان ششلول را برداشته و لول آن را بطرف صورت او نشانه ميگيرد افسر ياد شده شروع به التماس و خواهش كه به من رحم كنيد خبر واقعه به گوش مردم صور ميرسد مردم آشفته و عاصي به خان سيد شرفالدين ميآيند. 25 تن از زنان محله كه از همهمه زودتر از ديگران آگاه ميشوند افسر ياد شده را تا مقر حكومتي دنبال كرده و به طرف او سنگ پرتاب ميكنند، اين جريان باعث ميشود تا حاكم فرانسوي، خود براي عذرخواهي، به صور بيايد
طبع بلند او
از حجه الاسلام حاج سيد عبدالله شرفالدين، فرزند آن مرحوم شنيدم اديب مشهور محمد بن علي الحوماني در كتاب « من يسمع» داستان زير را نقل ميكند و ميگويد:
ملك فيصل توسط رئيس دربارش احسان البكر الجابري مبلغ 5 هزار ليره مصري براي سيد شرفالدين فرستاد اما ايشان ضمن رد آن فرمود: من براي پول جهاد نكردم.
فيصل گفته بود من تا الآن آدمي به اين بلند طبعي نديدهام.
اين جريان را حوماني از خود احسان البكر الجابري شنيده است.
ديگر ملكات روحي ايشان
ديگر خصوصيات او نيز بخشي از ملكات فاضل او است كه نمونهاي زنده از اخلاق برجسته اسلامي او كه حقيقتاً اسوه اخلاق بود از آن جمله:
احترام و تفقّد از تمام طبقات و سلوك مناسب با آنان.
دستگيري از افراد بيبضاعت و كوشش براي رفع دردها و مشكلاتشان به حدي كه آيتالله حكيم رحمة الله علیه درباره او فرمودند:
«ان السيد معدن رحمة و احسان فلا يفيض الا رحمة و احسان» و در جنگ جهاني اول از ثروتمندان، آذوقه ميگرفت و در اختيار مستمندان و بيچارگان ميگذاشت.
عفو و چشمپوشي از كساني كه به وي بدي ميكردند.
او در بزرگداشت اهل علم و اهل قلم و شاعران، زبانزد عام و خاص بود و در تشويق نوجوانان به تحصيل و خودسازي و كوشش براي متدين بار آوردن آنان تلاش ميكرد.
در امر به معروف و نهي از منكر جدي بود و گاه افرادي را كه به مقدسات توهين ميكردند از مجلس بيرون ميكرد و با متخلفان عملاً برخورد ميكرد.
به ايرانيان سخت علاقمند بود چون آنان را پشتيبان واقعي تشيع ميدانست.
تواضع فوقالعادهاي داشت و خود را اقلّ خدمة الدين الاسلامي و سدنة المذهب الإمامي معرفي ميكرد.
به حرفهاي عادي عوام الناس نيز دقيقاً گوش ميداد و احساس خستگي نميكرد.
دورانديش و تيزهوش بود و مردم را به كار خير ترغيب مينمود.
هرگز به هم بحثهاي خود برتري نميفروخت.
به دوست و دشمن با يك چشم مينگريست.
حق گو بود و حق طلب.
شاعر متعهد محمّد علي الحوماني در ضمن قصيدهاي كه در سال 1920 انشاء كرده دربارويژگيهاي اخلاقي ايشان ميگويد:
وعليكم جود بكفّيك تبسط ضمن علم صدرك في عليم
يشبب و يهرم فيك الزّمان وجود اياد يك لم يهرم
خلال تفردت في كسبها فكنت اباك فلم تظلم
از درياي علوم مخزون در سينهات با دو دست تو جريان خروشاني از علم به درياي علوم اسلامي سرازير ميشود و هر آن، آن را گسترده و گستردهتر ميكند.
چه بسا فضائل و معالي اخلاقي كه تو در اكتساب آنها منحصر به فرد هستي بنابر اين تو پدر خودت هستي ( يعني در تمام دنيا جز خودت شبيه و نظيري ندارد).
علامّه شيخ محد رضا الذين چنين سروده:
اراك بعين الحق وارث احمد فانت لهذا الخلق من بعده ذخر
تفيض علي الايام منك سحابه تعمّ بها الدنيا انا ملك العسر
علامه شيخ محمدرضا الزين چنين سروده:
اراك بعين الحق وارث احمد فانت لهذا الخلق من بعده ذخر
تفيض علي الايام منك سحابه تعم بها الدنيا انا ملك العشر
به ديده انصاف كه مينگرم تو را وارث رسول خدا ميبينم كه تو پس از آن حضرت از ذخائر خلق خدا هستي هر روز از تو باران رحمتي باريدن ميگيرد كه با ده انگشت آن را به سرتاسر دنيا ميگستراني.
و همچنين سيدهاشم در قصيدهاي در سنه 1332 ق چنين سروده:
حليم يوازن شم الجبا ل حجي راسخاً طوده لم يزل
سخي الأنامل لما انتدي يباري السحاب اذا ما هطل
عديم المثيل علي شامخ من الفصل يضرب فيه المثل
له فكرة كم تجلي بها من المشكلات دجي منسدل
و خلق لطيف يحاكي الصبا برقة طبع عليها جبل
تو آن شخصيت بردباري هستي كه با كوههاي بلند برابري ميكني و همواره با عقل و درايت عمل نموده و همچون كوههاي سر به فلك كشيده پا برجا و استواري.
وقتي كه در ميان جمعيت ظاهر ميشوي، سيل سخاوت از ميان انگشتانت سرازير ميشود و به ابرهاي پرباران هنگام باريدن گوي سبقت ميبري.
تو آن شخصيت بينظيري هستي كه بر قله بلند فضيلت قرار گرفتهاي و در بيهمتايي در جايگاهي قرار گرفتهاي كه ضربالمثل براي مردم شدهاي.
تو داراي چنان قدرت فكري هستي كه بوسيله فكر تو پردههاي ضخيم ابهام از شب تاريك مشكلات علمي دريده ميشوند.
تو داراي اخلاق لطيفي هستي و اين اخلاق لطيف چنان با وجود تو عجين شده كه آدمي را بياد لطافت روح نواز نسيم صبا مياندازد.
و همچنين اديب بزرگوار شيخ محمد حسين شمسالدين چنين سروده:
هو بحر علم ماله احد وخضم جود ما به وشل
و بجنب بحريه البحور اذا ما قستهن فانها بلل
او درياي علمي است كه حدود و همتايي ندارد و آن اقيانوس سخائي كه هرگز به ضعف و خشكي نميگرايد.
در كنار دو درياي او (درياي علم وجود) و در مقام مقايسه، درياهاي ديگر به رطوبت ناچيزي ميمانند كه بر سر سوزني قرار گرفته باشد.
موقفش با شاه خائن ايران
از حجت الاسلام سيد عبدالله شرف الدين شنيدم هنگامي كه محمدرضا پهلوي به لبنان آمد، يكي از كارمندان سفارت ايران نزد سيد شرفالدين آمد و از او خواهش كرد كه براي تقويت مركزيت شيعه به ديدن شاه برود ولي ايشان نپذيرفت و گفت مرا با او كاري نيست. مأمور سفارت دوباره آمد و گفت پس با ماشين در حياط دفتر تشريف بياوريد تا شاه دست شما را ببوسد پس از آن شاه به بازديد شما در دبيرستان جعفريه بيايد چون تصميم دارد كمك مهمي به جعفريه بكند، سيد فرموده بود ما نيازي به كمك شاه نداريم. اين جريان را روزنامههاي وقت در صفح اول نوشتند.
تأليفات
با وجود اشتغالات بسيار اجتماعي و سياسي كه بيشتر وقت سيد شرفالدين را اشغال كرده بود ايشان از نوشتن كتب ارزنده و روشنگر غفلت نميكرد و عليرغم وسواسي كه در امر تأليف داشت ـ و بقول آيتالله علي احمدي ميانجي، مكتوبات و نوشتجات خود را براي فرزندان خود ميخواند تا اگر نظر اصلاحي دارند روي آنها انجام دهد ـ كتب زير را از خود به يادگار گذاشت:
المراجعات
مجموعه 112 نامه است كه بين مؤلف و شيخالاسلام سليم بشري، مفتي و رئيس وقت جامعالازهر مبادله شده است بارها چاپ شده است اين كتاب سه ترجمه به فارسي دارد.
1ـالمناظرات
2ـ مذهب و رهبر ما ترجم آقاي مصطفي زماني
3ـ رهبري امام علي علیه السلام از ديدگاه قرآن و پيامبر ترجمه آقاي محمد جعفر امامي، دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، مترجم معتقد است كه اين ترجمه از دو ترجمه قبل كاملتر و ترجمههاي ديگر نارسا است.
الفصوص المهمة في تأليف الامة
اين كتاب ارزشمند كه آن را در سال 1327 ق نگاشته و منشور وحدت و برادري محسوب ميشود دو ترجم فارسي دارد به نامهاي:
1ـ در راه تفاهم زير نظر آيه الله محمد يزدي، انتشارات آزادي قم.
2ـ مباحث عميقي در جهت وحدت امت اسلامي توسط احمد صادقي اردستاني، انتشارات حاذق.
اين كتاب گوشهاي از اقدام معظمله را در رابطه با اتحاد امت اسلامي نشان ميدهد.
الكلمه الغراء في تفضيل الزهرا (س)
به ضميم الفصول المهمه چاپ شده است و توسط دانشمند محترم آقاي محسن بيدارفر به فارسي ترجمه و توسط انتشارات الزهراء چاپ شده است.
فلسفة الميثاق و الولايه
بحثي در شرح آيه الست بربكم، صيدا 1360 ه .ق
اجوبة موسي جارالله، عرفان ـ صيدا 1355 و 1373 ه .ق ، حاوي پاسخهاي مؤلف به 20 سؤال موسي جارالله از علماي اهل سنت.
مسائل فقهية، صيدا، 1170.
ابوهريره
در زمينه معرفي صحيح بازرگان حديث، ابوهريره (م 75 يا 58) و نشان دادن مقدار اعتبار احاديث او
النص و الاجتهاد
در اين كتاب 99 مورد بر اساس مآخذ معتبر اهل سنت نشان داده شده كه در تمامي اين موارد بر خلاف نص پيامبرصلی الله علیه واله عمل شده است، بارها و بارها در نجف و بيروت چاپ شده و به نام اجتهاد در مقابل نص توسط آقاي علي دواني به فارسي برگردانده شده است.
المجالس الفاخرة
در باب قيام خونين امام حسين و فلسف اقامه شعائر حسيني
كلمه حول الرؤية
صيدا 1371 ه . ق دربار عدم امكان رؤيت خداوند متعال
ثبت الاثبات في سلسلة الرواة
صيدا، تذكره اساتيد و مشايخ اجازه مؤلف است. اخيراً توسط علامه سيد عباس كاشاني در ضمن كتاب المخازن چاپ شده است.
الي المجمع العلمي العربي بدمشق
صيدا، 1369 ه .ق رد تهمتهاي مجمع علمي دمشق
بغية الراغبين
در ترجمه احوال عالمان و بزرگان خاندان شرفالدين، خطي است.
مؤلفوا الشيعة في صدرالاسلام
نخست در مجله العرفان سال اول و دوم و سپس در سال 1358 در نجف به چاپ رسيد. و در ذكر پيشگامان مؤلفان و نخستين نويسندگان اسلامي شيعه است، ناتمام.
زينب الكبري
سخنراني شرفالدين در صحن مبارك زينبيه، چاپ صيدا
آثار از دست رفته:
1ـ تعليقة علي الاستصحاب
حاشيهاي بر استصحاب رسائل
2ـ شرح التبصرة در فقه استدلالي، 3 مجلد، طهارت و قضا و شهادت و مواريث
3ـ سبيل المؤمنين 3 ج
4ـ النصوص الجلية اين كتاب و كتاب قبلي و بعدي درباره امامت بوده است.
5ـ تنزيل الآيات الباهرة
حاوي صد آيه از آيات شريفه قرآن بوده كه طبق صحاح اهل سنت دربار ائمه طاهرين نازل شده است.
6- تعليقة علي صحيح المسلم
7ـ تعليقة علي صحيح البخاري
از اين دو كتاب معلوم ميشود كه نويسنده نه تنها احاطه خاصي در احاديث شيعه داشته است بلكه علم و اطلاع وسيعي از روايات عامه نيز داشته است.
8ـ زكاة الاخلاق
بخشهايي از آن دو در مجله وزين «العرفان» انتشار يافته است.
9ـ المجالس الفاخرة
4 جلد بوده جلد اول در زندگي پيامبر اسلام جلد دوم در زندگي حضرت علي و حضرت زهرا و امام مجتبي (عليهم السلام) و جلد سوم در زندگي امام حسين علیه السلام و جلد چهارم در زندگي ساير امامان شيعه علیه السلام .
1-ـ تحفة المحدثين فيما اخرج عنه السنة من المضعّفين
11ـ رسالهاي در منجزات مريض
12ـ تحفةالاصحاب در حكم اهل كتاب
13 ـ الذريعة في الرد علي البديعه، بديعه نبهاني.
14 ـ بغية الفائز في نقل الجنائز بيشتر آن را العرفان چاپ كرده است. گويا رد بر مرحوم سيد هبه الدين شهرستاني است كه قائل به عدم جواز است ( تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان ج 1/296)
15 ـ الفوائد و الفرائد
16 ـ سربغية السائل عن لثم الاماثل حاوي 80 حديث از طرق خاصه و عامه
17 ـ الاساليب البديعة في رجحان مآتم الشيعة
آن مرحوم علاوه بر تأليف، طبع شعر نيز داشت و در شعرش رقت و دقت معاني را با رواني و زيبايي الفاظ جمع كرده است.
فرزندان معظم له
1ـ سيد محمد علي شرفالدين تولد او 17 رجب 1317 هجري در نجف اتفاق افتاد و در حوزه علميه نجف و كاظمين به تحصيل علم پرداخت استادان وي عبارتند از: آيات عظام سيد حيدر صدر، شيخ مرتضي آل ياسين، شيخ محمد علي خراساني، ميراز حسين نائيني و سيد ابوالحسن اصفهاني و شيخ محمد رضا آل ياسين و شيخ ضياء الدين عراقي قدس الله اسرارهم، وي فردي شجاع و نزد علماء مقام و موقعيت ممتازي داشت. از مؤلفات باقيماند از ايشان كتاب «شيخ الابطح» ميباشد كه در آن شرح مفيدي از تاريخ و زندگاني حضرت رسول و پدر اميرالمومنين ابوطالب آمده و ايمان اين بزرگوار را ثابت ميكند.
سيد داراي سه پسر (حسن و حسين و محسن) ميباشد و هر سه نويسنده ميباشند.
2ـ سيد محمد جواد كه در شوال سال 1324 قمري به دنيا آمد و در حوز علميه نجف مدتي مشغول به تحصيل علم شد و پس از آن به لبنان بازگشت، او داراي موقعيت اجتماعي ـ سياسي بود پسري دارد بنام جعفر كه مهندس است و در 13 ربيع الثاني سال 1397 درگذشته و مدتي وزير آب و برق لبنان بوده است.
3ـ سيد محمدرضا، در 15 محرم سال 1327 بدنيا آمد، در حوزه علميه كاظمين و نجف به تحصيل علم پرداخت او نويسنده و شاعري توانا بود از جمله مؤلفات شعري او رواية الحسين ميباشد وي مدتي هم مجلهاي بنام الديوان منتشر ميكرد و در 9 ذيالحجه سال 1389 در شهر صور وفات يافت، او داراي چهار پسر ميباشد.
4ـ سيد صدرالدين كه در چهارم محرم سال 1320 قمري متولد شد و در حوزه علميه نجف تحصيل كرد و نويسندهاي توانا و روزنامهنگاري بزرگ بود و در ايام اشغال عراق بوسيل انگليس، با قلم شيواي خود عليه آنها مبارزه كرد و كتابهاي صحابه بورث سموث و ثوره العراق الحاضره را بر ضد آنان و حاكمان دست نشاند عراق نوشت و روزنامه الساعه تأسيس سيد صدرالدين منبري آزاد ضد اشغالگران بود، اولين كتاب وي هاشم و اميه است بعد از آن زيارة الاربعين و كتاب كلمة و مناسبة و حليف محزوم و است و همچنين كتاب نص و اجتهاد و شيخ المضيره تأليف شيخ محمود ابوريه را بحث و تحقيق كرد و نيز از تأليفات وي كلمه في المولد و الهجره، خليفة النبي، شاعرالله، بيوت من زجاج و محنة العراق ميباشد در لبنان مجله النهج و مدرسهاي بنام النجاح را تأسيس كرد وي در چهارم ذيالقعده 1389 ق در شهر صور در لبنان درگذشت و از او شش پسر باقي ماند. كه يكي از آنان سيد عمار نام دارد كه فعلاً جزء طلبههاي پرتلاش حوزه علميه قم ميباشد.
5ـ سيد جعفر كه در ماه جمادي الاول سال 1338 قمري در لبنان متولد شد در شهر صور نزد پدر خود به تحصيل اشتغال پيدا كرد و همراه با پدر مدرس جعفريه را تأسيس كرد و در آن مشغول به تدريس شد، مدتي مجله المعهد را منتشر ميكرد. فعاليتهاي اجتماعي و سياسي فراواني داشت مانند تأسيس «جمعية البرو الاحسان» كه هدفش كمك به محتاجين بود و همچنين مدت 12 سال نمايند شهر صور در پارلمان لبنان بود، در اين مدت كمك فراواني به فلسطينيان آواره كرد. او هم اكنون مشغول به نوشتن كتابي بنام دائرة المعارف القرآنيه است و داراي سه پسر ميباشد.
6 ـ سيد يوسف كه در جمادي الاول سال 1341 متولد شد او از ابتداء مشغول به تجارت بود و داراي چهار پسر ميباشد.
7 ـ سيد عبدالله كه در 4 رمضان سال 1345 در لبنان متولد شد در مدرسه الجعفريه مشغول تحصيل گشت بعد از آن نزد پدر خويش ادامه تحصيل داد، در سال 1373 قمي به قم هجرت كرد و در حوزه علميه قم 15 سال نزد استاداني همچون شيخ محمد كرمي در سطح و خارج ادام تحصيل داد.
از مؤلفات وي معجم رجال الشيعه است و تاكنون در حدود 30 جزء نوشته شده ولي چاپ نشده است و مع موسوعات رجال الشيعه كه چهار جزء آن در حال چاپ است و حاشيهاي بر بغيه الراغبين في سلسله آل شرف الدين دارد و هم اكنون در شهر صور لبنان سمت قاضي شرع دارد و مشغول تكميل تأليفات خود ميباشد.
مشايخ شرف الدين در روايت از اماميه
1ـ والدش علامه سيد يوسف شرفالدين؛
2ـ ابومحمد سيد حسن بن سيد هادي شرفالدين؛
3ـ ميرزا محمد هاشم بن سيد زين العابدين موسوي اصفهاني (صاحب معاني الاصول)
4ـ ميرزا حسين نوري؛
5ـ شيخ الشريعه اصفهاني
مشايخ روايت او از اهل سنت
1ـ شيخ سليم البشري المالكي؛
2ـ محمد معروف به شيخ بدرالدين دمشقي شيخ الاسلام دمشق؛
3ـ شيخ محمد بن محمدبن عبدالله خاني خالدي نقشبندي شافعي؛
4ـ شيخ محمد معروف به شيخ توفيق ايوبي انصاري دمشقي؛
5ـ شيخ محمد عبدالحسن بن شيخ عبدالكبير كتاني فاسي ادريسي
شماري از افرادي كه از معظمله اجاز روائي دارند:
1ـ سيد علي نقوي هندي لكنهوي؛
2ـ شيخ راضي آل ياسين
3ـ شيخ مرتضي آل ياسين
4ـ شيخ آقا بزرگ تهراني
5ـ سيد محمد هادي ميلاني
6ـ سيد شهاب الدين نجفي مرعشي
7ـ مرتضي مدرسي چهاردهي
8ـ سيد حيدر صدر
9 ـ شيخ محمد تقي صادق
10ـ سيد احمد زنجاني
11 ـ سيد محمد علي قاضي تبريزي
12 ـ سيد اسماعيل صدر برادر سيد محمد باقر صدر
13 ـ سيد علي صدر بن سيد حسن
14 ـ ميرزا محمد طهراني
15 ـ ميرزا نجم الدين عسگري تهراني
16 ـ سيد محمد صادق بحرالعلوم
17ـ سيد محمد سعيد عبقاتي
18 ـ سيد مصطفي خوانساري
19 ـ سيد علي رضوي هندي
20 ـ سيد محسن نواب هندي
21 ـ شيخ سعاد حسين لكنهوي از اعضاء مؤسس تنظيم المكاتب لكهنو
22 ـ شيخ عبدالكريم شراره از علماي جبل عامل
23 ـ شيخ محمدرضا طبسي نجفي.
نمونهاي از كلمات قصار سيد شرف الدين
1-درباره جدايي شيعه و سني فرموده است: فرقتهما السياسة فلتجمعهما السياسة
يعني شيعه و سني را از روز نخست، سياست (و مطامع سياسي) از هم دور كرده و اكنون بايد سياست ( و مصالح سياسي اسلام و مسلمين) آنان را كنار هم گرد آورد.
2ـ لاينتشرالهدي الا من حيث انتشر الضلال
از همان جا كه گمراهي انتشار يافته است بايد هدايت انتشار يابد.
مؤسسات او
هنگامي كه شرفالدين به شهر صور (جنوب لبنان) وارد شد شيعيان آن سامان نه مدرسهاي داشتند و نه حسينيه و مسجدي و ايشان كمر همت را بست و مؤسسات زير را بنا نهاد:
1ـ حسينيه محل تجمع شيعيان جنوب لبنان؛
2ـ مسجد؛
3ـ المدرسه الجعفريه كه در مقابل مدارسي كه استعمارگران در مستعمرههاي خويش جهت دور كردن نسل جوان از دين ميساختند ساخته شد؛
4ـ نادي الامام الصادق (باشگاه امام صادق علیه السلام ) محلي براي اجتماعات و كنفرانسهاي اسلامي و علمي و اجتماعي و تربيتي؛
5ـ مسجد الجعفريه؛
6 ـ مدرسه الزهراء؛
7 ـ آمادگي الجعفريه براي خردسالان؛
8 ـ آمادگي الجعفري براي دختران؛
9 ـ جمعيه نشر العلم؛
10ـ الجمعية الخيرية الجعفريه، در جهت رفع استضعاف و ايجاد عدالت اجتماعي؛
11ـ جمعيه البر و الاحسان براي مساعدت افراد بيبضاعت و
بسوي خدا
پيامبر اكرم صلی الله علیه واله فرمود: موت العالم مصيبة لاتجبر وثلمة لاتسد و هو نجم طمس و موت قبليه ايسر من موت عالم.
فوت دانشمند مصيبتي است جبران ناپذير و رخنهاي است پر نشدني و همانا او ستارهاي است كه ناپديد شده است و مرگ يك قبيله آسانتر از فوت يك دانشمند است.
فوت او در روز دوشنبه 8 جمادي الثاني سال 1377 ق در لبنان اتفاق افتاد و يا درگذشت او جامع شيعي، يكي از مصلحان و افتخار آفرينان خود را از دست داد و جسد مطهر او در بيروت تشييع رسمي شد پس از آن با هواپيماي ويژه به بغداد حمل شد و در بغداد و كاظمين تشييع گرديد سپس در كربلا با اشگ و آه و سوز و نال شيعيان داغدار تشييع و قبل از غروب آفتاب جنازه به نجف اشرف رسيد در آنجا نيز تشييع بيسابقهاي از آن به عمل آمد در روز چهارشنبه 10 جمادي الثاني در حجر مجاور آرامگاه آيتالله سيد محمد كاظم يزدي در سمت جنوبي صحن مطهر علوي به خاك سپرده شد، مزارش هم اكنون ميعاد گاه وارستگان و ستم ستيزان و عالمان دين است.
و در كشورهاي مختلف اسلامي مجالس يادبودي براي او برگزار شد و شعراي بسياري در رثاي او شعر گفته و نويسندگاني نيز با نوشتن كتاب و مقاله در شرح حال و اقدامات او، از خدماتش تجليل كردند و انديشمنداني چون امام موسي صدر تداوم بخش راه جاودانه او شدند.
بر او رحمت از ايزد پاك باد روانش به جنت فرحناك باد
علامه شيخ نورالدين ماده تاريخ فوت او را اينگونه آورده است:
لقد فوجي الدين في نكبة اطلت فروعت الخافقين
طوت آية الله في خلقه و من كان للحق انسان عين
اقول لتاريخه قل به قضي شرف الدين عبدالحسيني
(سال 1975 ميلادي)
مدارك مقاله
در اين مقاله علاوه بر مدارك زير از فرزند محترم مترجم و بعضي از بستگان ايشان نيز استفاده كردهايم:
1ـ كتاب المخازن ج 1 از علامه سيد عباس حسيني كاشاني
2ـ شعراء الغري ج 3 ص 372، ج 8 ص 485
3ـ معجم رجال الفكر و الادب في النجف خلال الف عام / 247
4ـ مصفي المقال / 221
5ـ اختران تابناك ج 1/256
6ـ حياه الامام شريف الدين في سطور، شيخ احمد قبيسي
7ـ مقدمه النص و الاجتهاد از سيد محمد صادق صدر
8 ـ مقدم المراجعات از شيخ مرتضي آل ياسين
9 ـ شرف الدين از استاد محمد رضا حكيمي ( نويسنده از اين كتاب استفاده بسيار كرده است)
10 ـ مقدم مناظرات
11 ـ زندگاني حضرت آيت الله چهار سوقي / 210 – 218
12 ـ علماء معاصرين
13 ـ ريحانة الادب ج 2 و 3 حرف ش / 194
14 ـ جزو الامام المجاهد عبدالحسين شرف الدين از حركت امل
15 ـ مقدمه مباحث عميقي در جهت وحدت اسلامي
16 ـ نقباء البشرج 3/ 1085
17 ـ مقدم مؤلفوا الشيعه في صدر الاسلام از استاد سيد احمد حسيني اشكوري
18ـ معجم المؤلفين ج 5/87
19 ـ مجل العرفان ش 45 ص 466 ـ 480
20 ـ يكصد ساله مبارز روحانيت مترقي ج 1/234
21 ـ انديشه اصلاحي در نهضتهاي اسلامي از محمد جواد صاحبي 218
22 ـ مؤلفين كتب چاپي ج 2/735
23 ـ تاريخ علمي و اجتماعي اصفهان در دو قرن اخير ج1/296 از سيد مصلح الدين مهدوي
24 ـ گنجين يا كشكول سياح ج 1/68
25 ـ مجله پيام انقلاب ش 14 و 15
منبع: ناجیه
بازدیدها: 1018