اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
- تربیت مجاهد فی سبیل الله ؛هدف تعلیم و تربیت
به توفیق الهی از دوران نوجوانی ۱۲-۱۳ سالگی بودیم که مشرف شدیم به غرب و جنوب، چهار پنج گردان؛ گردان حبیب، ابوذر، مالک یا در غرب جند الله، بوکان و ضربت و اینها یا یگان دریایی و در این فضاها بیشترین مشغولیت ما -چون همیشه که عملیات نبود چند روزی بود- بیشترین مشغولیت ما ، همین مشغولیت تبلیغی و فرهنگی و ارتباط اینچنینی با رزمندگان اسلام بود. خلاصه اگر آموخته ای در این فضا هست مقداری زمینه اش از همان ایام و در آن فضا و بودن با آنها است . مقام معظم رهبری در اقشار مختلف یک اصل کلی فرمودند که مقصد تربیت و تعلیم، پرورش یک مجاهد فی سبیل الله است، تمام مستندات روایی و آیه ای ما هم انصافا با این حرف هماهنگی دارد ؛ البته این فرهنگ غالبا نیست ، خیلی ها تصور می کنند که چه در حوزه ی تبلیغ، چه تعلیم، چه تربیت، دیگر هر کسی یک گوشه ای از کار را باید بگیرد ، خب این گوشه ای گرفتن کار نتیجه نداده و نمی دهد . در مجموعه ی هیئت در یک استان یا در ستاد باید برنامه ریزی شود برای اینکه تعیین شود هر یک از بخشها -از جمله بخش ما که بیان منبر خطابه است- مأموریتش در این پازل کجاست، در این قسمت کجاست؟ ما کدام قسمت هستیم که این کسی که آمده الآن ، جوانی که در این هیئت شرکت می کند ، او را تبدیل به یک رزمنده بکند ، نه فقط به او جهاد را تعلیم بدهد، بلکه او را مجاهد پرورش دهد. لذا این جو غالب و حاکم نیست. یادم هست حدود دهه ی شصت بود شاید ۶۸ یا ۶۹ بود که مقام معظم رهبری آن موقع تأکید داشتند بر اینکه این را در آن زمان جا بیندازند و البته می دانیم ما آن زمان ابتدای دفاع مقدس یا همان اوایل انقلاب این تربیت یافتن، پرورش نیروهای شایسته ی جهادی و انقلابی را خیلی بیشتر و بهتر داشتیم به معنای اینکه حضرت امام می فرمود فتح الفتوح جنگ اصلا همین است. فتح الفتوح جنگ این است که اینها پرورش پیدا کردند. مقام معظم رهبری هم دو سه مرتبه خیلی تأکید کردند که این بود. حالا شاید دیگران نگاهشان به جنگ، جغرافیایی یا سیاسی یا اجتماعی یا مسائل دیگر باشد حتی فرهنگی باشد، فرهنگی به طور عام اما نه، جنگ، انصافا ما به یک پیروزی عظیم در جنگ دست یافتیم که با هیچ قطعنامه ای خراب نمی شود آن هم پرورش این نسل بود. پرورش یک نسل که هستند و ما که این را باور داریم لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء، لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء اینها زنده هستند. حالا شواهد این امر هم خیلی زیاد است که اگر تلاش اینها نبود ما چیزی مثل بیداری اسلامی امروز را نداشتیم چون حداقل ما که در میدان هستیم در این پنج شش سال هیچ کس برای بیداری اسلامی کاری نکرد. اما بیداری اسلامی با رهبری مقام معظم رهبری و عنایت خدای متعال واقعا پیش رفت و اگر نمی رفت ما چیزی مثل جریان داعش را ،و اینقدر حساسیت دشمن را در نفوذ نداشتیم ؛ چون چیزی که واقعا ضربه ی مهلکی به دشمن زده همین است. این گسترش اسلام گرایی است ، اسلام خواهی است. خب این معنا در زمان جنگ مقام معظم رهبری تعبیری کردند آن موقع فرمودند که مقصد تربیت، پرورش یک مجاهد فی سبیل الله و یک شهید است. امروز هم باز همین را دارند می گویند چه اینکه وقتی در بین مسؤولین آموزش و پرورش قرار گرفتند -آخرین جلسه ای که من یادم هست ایشان داشتند- ایشان فرمودند دانش آموزان و جوانان ما الگو می خواهند. به آموزش و پرورش الان این سخن را گفتند. معلوم است ایشان دارند راه را نشان می دهند و الا می دانید آموزش و پرورش امروز اصلا دنبال این معنا نیست. حداقلش این ارتباط هایی که حقیر دارم و گاهی در این مجموعه ها می رویم چه در مجموعه های پرورش مربیان و تربیت معلم ، چه در موقعیت های خودشان ،کسی دنبال این معنا نیست اما اینکه دارند عنوان می کنند به عنوان یک اصل در تاریخ هم ثبت شود تکلیف ماها را مشخص می کند.
- شهدا الگوی فرزندان ما باشند
الان هم فرمودند که باید این بچه ها الگو داشته باشند و بعد هم فرمودند الگو هم فقط شهدا. یعنی باز پرورش آن نسل بنا است ادامه پیدا کند، آن شهدا پرورش پیدا کردند، قاعده داشته، بی قاعده نبوده بله الان هیچ نهاد و ارگانی در طول این ۳۰ سال بعد از جنگ ننشسته بررسی کند، مهندسی کند، بنشیند قاعده مند کند، تدوین کند یک رزمنده چگونه درست می شود و این ظلمی است که ما کردیم، ما نسل جنگ که بعد از اینکه از جنگ برگشتیم دیگر یا خیلی مشغول مسائل روز و اینها شدیم یا اینکه اصلا از حال و هوا این حال و هوای دفاع مقدس و فضای تربیت نیروهای جهادی بیرون آمدیم. این را برای این عرض کردم که بعضی از دوستان که اخیرا وارد معرکه ی منبر هیئت رزمندگان شدند، بدانند ما خطمان در هیئت رزمندگان اگر جاهای دیگر توقع نباشد در هیئت رزمندگان صد در صد این است این هم من عرض کنم مقام معظم رهبری فرمودند این انتساب هیئت، عاشورا، حسین علیه السلام، اهل بیت به رزمندگی این را باید دقیق حفظ کنید، انتساب با شب خاطره و یادواره و فقط یک جنوب بردن این صورت نمی گیرد من گاهی در این شهرستانها که خدمت بعضی از دوستان می رسم می پرسم چون به کارمان هم ربط دارد در ستاد، مثلا سؤآل می کنیم که هیئت رزمندگان در این شهر چه خبر است؟ می گویند هیچی حاج آقا اینها مثلا در طول سال یک روز دو روز سه روز مناسبتی یک برنامه ای دارند. اینجا معلوم است (عذر می خواهم این تعبیر را به کار می برم) معلوم است که روحانی در اختیار هیئت است، هیئت در اختیار روحانی نیست. یعنی از روحانی استفاده می شود وقتی چراغ هیئت روشن شده است نه اینکه روحانی چراغ هیئت را روشن کند.
- لزوم استمرار در کار تربیتی
اینطور نمی شود، شما چطور می توانید اینها را تربیت کنید اگر سالی دو بار بروید در یک شهر. اصلا یک چنین چیزی ممکن نیست. امام صادق علیه السلام وقتی فرمود عاد ذکرنا این تکرار می کند این مجالس ذکر و اینها را خب یک جهتش هم می تواند همین باشد، نمی شود اگر این تکرار نباشد. در یک شهری هیچ جایگاهی ندارد، اسمش رزمندگان اسلام است، خب رزمندگی در سال ۹۴ در چه حوزه هایی است ؟ این بچه ها باید بیشتر از همه فعال باشند اتفاقا خنثی تر از همه هستند. بعضی از شهرستانها واقعا ماجرا این است. خب آنهایی که دیگر پا به سن گذاشته اند و جزء دفاع مقدس جنگیده اند و اینها، بعضی هایشان فکر می کنند دیگر تکلیفی ندارند، ما که نمی توانیم، ما طلبه ها که نمی توانیم، ما می دانیم چه خبر است. آنها اگر بحران را فقط فضاهای سیاسی بدانند ما باید بحران را نظام تربیتی جوان امروز بدانیم. و این نمی گذارد خواب را به چشم ما حرام می کند.
- تلاش دائمی
هیئت رزمندگان اسلام اگر مأموریتش از طرف ولایت است که این هست ، فضای رزمندگی و جهادی زندگی کردن را مثل دفاع مقدس و البته بیشتر از دفاع مقدس کدام یک از شهدایی که زمان دفاع مقدس به شهادت رسیدند الان همان جای اولشان هستند؟ شما غریبه که نیستید همین شهید سید مصطفی صفوی داداش من بوده یعنی اخوی بودیم با هم خب ما بعد از شهادت ایشان هر چند وقت یک بار ایشان را می دیدیم یک مدتی گذشت ندیدیم، رفتم نجف محضر امیرالمؤمنین علیه السلام، یک زیارتی که داشتم بعد آنجا به حضرت عرض کردم آقا جان ما داداشمان را دلمان تنگ شده براش می خواهیم ببینیمش، ظاهرا یک اتفاقاتی در عالم ایشان دارد می افتد. ما میخواهیم ببینیمش دلمان تنگ شده یا ما برویم یا ایشان بیاید. چون قبلا ایشان دو سه نوبت می آمد، هر چند یک بار سر می زد شما هم قطعا با رفقای شهیدتان ارتباط دارید. بعد که برگشتم قم خب دیگه این بار نمی شد ایشان بیاید به هر دلیلی من رفتم خدمتشان بعد در آن جایگاهی که ایشان بود دیدم تقریبا یک حالت محوری برای شهدا دارند. این حالت محوری برای شهدا فرماندهی می کرد، برنامه می داد، عده ی زیادی هم نیرو که همه هم شهید بودند. خب من می دانستم اینها شهیدند، که حالا خیلی شده بود مکرر صحنه های اینچنینی و صحبت و… رؤیا هم معلومه دیگه رؤیای صادق چیه و رؤیای کاذب چیه. با ایشان سلام و احوالپرسی کردم دیدم خیلی تغییر کرده در عرض مدت چند سال، سید دیگر سید قبلی نیست. آمدم به یکی از همین شهدایی که دور ایشان بود به او گفتم می شود یک سؤالی بکنم. گفتم سید احساس می کنم خیلی تغییر کرده من دفعه ی قبل که ایشان را دیدم به این مقامات (مثلا شما محضر یکی از علمای حوزه ی علمیه ی قم می رسید بعد همان موقع بروید محضر مقام معظم رهبری برسید، تفاوت را کاملا حس می کنید. محضر آیت الله العظمی بهجت یا آیت الله بهاء الدینی برسد بعد محضر یک بزرگوار دیگری برسد تفاوت را حس می کند، برای من که چشم و دل بسته بودم کاملا معلوم است) من دفعه ی پیش ایشان را در آغوش گرفتم چه صحبتهایی شد و چه فضایی بود اصلا چه لحنی داشت ایشان، این نوبت… به این شهید بزرگوار گفتم چیزی شده؟ گفت مگر تو نمی دانی؟!! خیلی از من ناراحت شد که چرا نمی دانم. گفتم نه که نمی دانم. برگشت فرمود که بله، ایشان اینقدر مقامش بالا رفته که الان دیگر جزء اصحاب حضرت حجت که بر می گردند هست. یک طلبه ی پایه ی ۶ و ۷ بود که رفت و به شهادت رسید. یعنی اینها دارند رشد می کنند. ما در این مسیر تنها نیستیم بعد هم جالب است ایشان کار را رها نکرده، همان موقعش هم کار می کرد برای اینکه بتواند یک جامعه ی هدفی را هدایت کند. بچه های دبیرستانش و هیئت محله اش را . الان هم قویا دارد کار می کند. حالا شواهد این قصه را هم دارم که برای شما عرض کنم یا طلبه های دیگر، شهید ناصحی نژآد قم، شهید سپهری، شهید ترازانی، شهید میرحسینی اینها همه طلبه اند. دقیقا ادامه داده اند. ما در هیئت رزمندگان حق نداریم راه دیگری برویم. دستور فرماندهی این است. شما باید آن مسیر را ادامه دهید اگر قرار باشد آن مسیر را ادامه دهیم بله البته ما نفسی مثل نفس حضرت امام را از دست داده ایم ولی خب خود مقام معظم رهبری بحمد الله و خیلی از امکانات دیگری که الان داریم ۲۱۳ هزار شهید برای ما سرمایه اند، برای کار ما، من کاری به بهشتشان ندارم به قیامتشان هم ندارم به فضاهای سیاسی کشور هم کار ندارم، برای ما سرمایه اند. واقعا کمک داریم در این زمینه، اگر بخواهیم خلاف جهت اینها به ذوق و سلیقه ی خودمان منبر برویم قطعا مسؤول هستیم. یعنی باید بگوییم هیئت رزمندگان مثل هیئت فاطمیون و … که فلان جای شهر من را دعوت کرده، یک بحثی آماده کنم بروم بگویم تمام بشود برود، اینها که بیش از این از من نمی خواهند. قرار نیست اینها از شما چیزی بخواهند.
- صحبت بر مبنای امر ولی نه میل مخاطب
این بار مقام معظم رهبری در این صحبت با ائمه ی جمعه همین جا یک جلسه ای بود با اعزه ی سخنران یکی از بزرگوران که صحبت می کرد، ایشان تصریح کرد حالا شما ضرورت ندارد مسائل روز را شفاف بگویید چون من در یک جلسه ای شفاف گفتم یک تعدادی رفتند و ما برای اینکه حفظ کنیم باید به خواسته ی اینها توجه کنیم، همین دفعه مقام معظم رهبری صریحا در جلسه ی ائمه ی جمعه در آن بخشی که ربطی به امام جمعه خاصا ندارد ربطی به همه ی ما دارد فرمودند میراث انبیاء است و این کار را شما دارید انجام می دهید بعد در آن بررسی هایشان فرمودند اصلا این غلط است که شما دنبال خواست مستمع بروید. یعنی چه؟ آقا خوشش نمی آید! خب نیاید! مگر از صحبت امیرالمؤمنین خوششان می آمد. ببخشید ما هر کداممان شب قدر چند هزار نفر مشتری داریم امیرالمؤمنین نداشت. به امام حسن فرمود بلند شو برویم، من هرچه گفتم اینها شب نوزدهم بمانند نماندند. ما نمی دانیم کدام مسیر را داریم می رویم. در همین حوزه ی ما در سفیران ما تدریس این می شود. بعضی از اساتید می گفتند حرف شما صد در صد با حرف استاد قبلی مغایر است. تدریس بعضا اصلا اینجوری دارد می شود تو ببین مستمعت چه می خواهد؟ میلش چیست؟ این را بگو تا جذبت بشود!! خب اینطور فقط ذهن او را دسته بندی کرده ای، زحمت کشیدی! یعنی ما منبر هیئت رزمندگان را از منبرهای دیگرمان صد در صد جدا کنیم. ما در شهرستانهای مجموع کشور جای دیگری عزم برای تربیت یک چنین نیروهایی نداریم، نیست. اسمش را می گذارد قرارگاه مثلا یک قرارگاه جبهه ی انقلاب اسلامی چی چی چی! ولی می روی در دل کار قرار می گیری می بینی اصلا هدف این نیست. به او می گویی دراین برنامه، در این همایش، در این کلاس، در این قصه چطور ایکس را کنار ایگرگ گذاشتی؟ چه طور به هم می خورد؟ می گوید مهم این نیست که، مهم این است که ما آدمها را جذب کنیم ؛ یعنی برای جذب یک آدمی که پایش بیرون از لحاف است می آید همایش مسؤولین نخبگان حزب اللهی شهر را می آورد و می گوید تو برای اینها سخنرانی کن. که این فکر کند که تو مال اینها هستی. آخرین فکر این است الان در کسانی که دارند کار می کنند. کسان دیگر دغدغه ندارند رزمنده تربیت کنند. هیچ کجا من ندیدم. داریم می رویم دیگر! همایشهای مختلف داریم خدمتگزاری می کنیم. ما حق نداریم منبر هیئت رزمندگان را به ذائقه ی خودمان منبرش را بچینیم. حق نداریم به ذائقه ی مستمع بچینیم.
- برکات اطاعت از ولی
ما سربازیم. این یک اصل. آن وقت اگر به این اصل عنایت شد برکات عجیبی دارد! شما هر جایی وقتی دقیق امتثال امر ولیت کردی … جبهه چرا اینطور شد؟ چرا این فتح الفتوح در جبهه اتفاق افتاد؟ چون همه ی اینهایی که در جبهه بودند گفتند اماممان فرمان داده، واجب شده آمده اند جبهه. امتثال امر کرده اند. این امتثال امر کردن اینها خودش کلی قصه را حل کرد. برای ما هم همین است. چرا این را من اول عرض ، عرض کردم؟ ان شاء الله که این آخرین جلسه ای باشد که من اینجا می نشینم، فقط آنجا بنشینم و از محضرتان استفاده کنم. ولی می خواهم این را عرض کنم اگر آخرین جلسه هم بود این را برای این عرض کردم خیلی هیئت های رزمندگان من رفته ام دیده ام پرسیدیم چون ما دائم داریم در شهرها می گردیم. من ۱۷۰ ، ۱۸۰ شهر را در طول سال توفیق منبر هست شهرهای مختلف، وقتی می روی می گویی هیئت رزمندگان من می پرسم بحثتان چه بوده؟ می گوید حاج آقا ول کن! می گویم یعنی چی؟ می گوید یک بحث اخلاقی کرد و رفت. این فاجعه است!!
شیرین ترین بخش هیئت، زمان جنگ می دانید شیرین ترین بخشی که بچه ها استفاده می کردند وقتی بود که بچه ها می نشستند یک روایت گوش می کردند، یک حدیث می شنیدند. الان شیرین ترین بخش هیئت … البته اکثرا دیگر جوانان حداقل در هیئتهای رزمندگان رسیده اند واقعا عکسها را نگاه کنید بعضی هیئات هست که در این قصه موفق هستند ولی خیلی جاها نه دیگر. حالا آنجایی هم که می گویند شیرین ترین بخشش یا ماندگارترین بخشش منبر نیست، تقصیر هم ندارند ما نگاهمان به منبر نگاه اعزام مبلغ دفتر تبلیغاتی هست. یک بحثی را آماده کنیم برای فاطمیه و برویم ارائه کنیم.
- استفاده از اردو برای تربیت جوانان
مستمر و تربیت کنیم و لازم است دیگه، پیغمبر اکرم بود امیرالمؤمنین بود، خدمت آقا بودیم یک سفری ایشان می فرمودند که اردو، اردو، اردو سه بار این را فرمودند. جوانان را بیرون ببرید. کاری که در اردو می شود کرد در هیچ کلاسی نمی توان انجام داد. نمی شود اصلا امکان ندارد یک منبری هیئت رزمندگان باید زندگی مستمعش را از نزدیک ببیند. بابا یک اردوی مشهد، جنوب باهاش برود و زندگیش رو ببیند. یا یک فضایی درست کند سه روز … البته آقا که نظرشان خیلی بلند است ایشان می فرمود که اردو من کمتر از بیست روز قبول ندارم. گفتیم آقا! بیست روز اردو!! گفت حالا اگر نشد ۱۵ روز. گفتیم آقا بیا پایین نمی شود ۱۵ روز؟! یک مقدار خندیدیم سرمان را پایین انداختیم آقای حسینی بوشهری هم نشسته بودند آن موقع بحث مجمع بود. آقا گفتند می خندید به خاطر اینکه بودجه و اینها. گفتیم بله آقا. آن موقع آقا می فرمود که مسؤولین موظف هستند که این را تأمین کنند در بخشهای مختلف، مراکز مختلف که البته ما هم همان موقع یک نگاهی به آقای بوشهری کردیم و آمدیم اینجا و اذنش رو گرفتیم و اولین اردوی مجمع نمایندگان آن موقع طلاب تهران را برگزار کنیم که بناست بودجه اش بیاید که الان ۱۵ یا ۲۰ سالی هست که بناست بودجه را بدهند.
- اتحاد حزب اللهی ها
من این مقدمه ی نسبتا طولانی رابحث کردم که بگویم با این نگاه حتی در مسائل روز در مسائل سیاسی تحلیلی با این نگاه… آن وقت ما الان به نظر حقیر این طور میرسد که مشکل انتخابات ریاست جمهوری چرا پیش آمد؟ خیلی روشن است دیگه، حرف آقارا زمین گذاشتیم هممون. دو سه روز قبل از انتخابات آقا فرمود رأی سدید، آقایانی که شعار مقاومت می دهند رأی سدید. خب معلوم است رأی سدید یعنی اینکه یکی را بگویید یک پارچه بشوید کار تمام می شود. منتهی ما نه در آن انتخابات حرف را گوش کردیم و نه بعدش گفتیم که اشتباه کردیم. کسانی که اداره می کردند بچه های رزمندگان و حزب اللهی را بعدش هم نگفتند ما اشتباه کردیم. همین الان هم در گروههایی که الان مثلا ائتلافاتی هست همه دارند مثل بید می لرزند برای روز لیست. که ببینند اینها کوتاه می آیند یا نه و همان دعواها دوباره شروع می شود. خب این به خاطر این است که در بچه های ما اصلا فضای دفاع مقدس و رزمندگی حاکم نیست. وقتی حاکم نیست قلبها هدایت نمی شود. لیدرها آقا پنج شش سال پیش آمدند قم فرمودند لا یعرف الحق بالرجال همان سالی که آقا این را گفتند به خدا از حرم آمدیم بیرون گفتم بچه ها! فتنه ی بعدی ما هستیم لیدرهای حزب اللهی. آقا دیگر بست، تخته کرد پیروی از بیداری های حزب اللهی فرمود لا یعرف الحق بالرجال ادامه ی روایت امیرالمؤمنین را دیگه آقا نخواند ولی خب دیگه هر کس بشنود بفهمد می فهمد ادامه دارد بل بآیه الحق بابا! من خودم دارم جبهه را اداره می کنم الان اینجور نیست الان جبهه ی حزب اللهی ها را هر بخشی را یکی دارد اداره می کند هنوز هم همین است. چرا یک کم بچه حزب اللهی ها ناامید شده اند از لیدرها ولی باز هم می گویند دقیقه نود برویم فلان جا دیگه. می گوید بابا آقا خودش دارد مطالب را هجی می کند و می گوید، باز قبول نمی کند، نمی پذیرد به خاطر اینکه آن فضا حاکم نیست. اگر آن فضا حاکم بود چه اتفاقی می افتاد؟
- اطاعت از ولی
امیرالمؤمنین فرمود چه کسانی پای ولایت ما می ایستند مؤمن امتحن الله قلبه للایمان. شاخصه ی اینها چی بود؟ خود آقا فرمود من حداقل دو بار دیدم یکی پیغمبر اکرم به جابر و یکی خود امیرالمؤمنین به ظاهرا ابوذر و عمار و اینها بود فرمودند. امتحن الله قلبه للایمان چطور بود؟ اینکه آنچه که از ولیش به او می رسد قلبا تصدیق می کند. ما وقتی آقایمان می گوید، قلبا که تصدیق تعطیل است. این تقصیر ما بدنه ی تربیت کننده ی حزب اللهی هاست. ما یک سال کار نمی کنیم نتیجه اش را در انتخابات می بینیم. نه تنها بچه ها قلبا حرف ولیشان را تصدیق نمی کنند بلکه در اجرا هم وارد نمی شوند. این پدیده های اخیری که این هفت هشت ده ساله پیش آمد آقا صد در صد بحث از استکبار ستیزی را میدان داری می کرد، حزب اللهی ها صد در صد می گفتند صلح. منتهی حزب اللهی های ارزشی می گفتند صلح حدیبیه، آن طرفی ها می گفتند صلح امام حسن. هنوز هم این قصه ادامه دارد و دارد پیش می رود. هنوز هم خیلی ازحزب اللهی ها، لیدرها و خیلی از جریانات ارزشی مردد هستند که آیا واقعا نمی شود؟ واقعا نمی شود؟ همین دیروز چه اتفاقی افتاد یک روز طول نکشید ملوانها را آزاد کردند در همین یک روز تمام رسانه های آن طرفی داد زدند این یعنی تعامل. ببینید با آمریکا هم می شود راحت کنار آمد. ببینید هسته ای را نامردانه بردند در اصل رابطه ی با امریکا، کاری که از روز اول آقای هاشمی و آقای روحانی داشتند و مقام معظم رهبری مقاومت کردند که این قصه نشود، خب اینها هم با هم هماهنگ عمل می کنند اگرچه حتی میدانی هماهنگ نباشند ولی به قول امیرالمؤمنین که این یک قاعده ی واقعا عالی دست ما می دهد اتَّخَذُوا الشَّیْطَانَ لِأَمْرِهِمْ مِلَاکاً وَ اتَّخَذَهُمْ لَهُ أَشْرَاکاً فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ وَ دَبَّ وَ دَرَجَ فِی حُجُورِهِمْ فَنَظَرَ بِأَعْیُنِهِمْ وَ نَطَقَ بِأَلْسِنَتِهِمْ شما هرکجا که بروید اینها از یک جا رهبری می شوند ولایتمداری بیست هستند، از یک جا اولیاؤهم الطاغوت. لذا وقتی شما شگرد …
- فرمایشات راهگشای قرآن و اهل بیت در مورد نفوذ
حالا این هم در فضای نفوذ آقا فرمودند کار مبنایی بکنید گفتیم چطوری؟ آمدیم به روایات مراجعه کردیم دیدیم خیلی عجیب است، واقعا می شود دست اینها را خواند، اصلا اینطور نیست که نشود. آقا فرمود همه ی اینها را شیطان اداره می کند و خدا هم فرموده شیطان چطور اداره می کند. دهها روایت و آیه ی شریفه در مورد اینکه شیطان چگونه نفوذ می کند و چگونه اداره می کند و به چه وادار می کند اینها همه وجود دارد بعد همه ی اینها را می آورید و مصداق یابی می کنید. ما سه ماه است درگیر این هستیم و با رفقا بررسی می کنیم هی می رسیم نو به نو مطالب جدیدتر همان حرفی که آقا فرمود یک مبلغ حرف نو می زند می رسد به حرفهای نویی که در قرآن وجود دارد از نفوذ شیطان از چه کانالهایی بعد همه ی اینها را می بینید امروز مصداق بیرونیش امریکا دارد همین کار را می کند، اسراییل همین کار را می کند. شما یک تحلیل سیاسی عمیق خواهید داشت در منبر بر اساس روایات و آیات. محکم هم هست. خب دین قویم است دیگر، محکم است و راحت می توانید تکیه کنید. بعد جالب است مقام معظم رهبری وقتی اشاره می کند به بحثهای دشمن، حالا هفت هشت ده موردی را نوشتیم در این فضا مثلا در بحث نفوذ یک سر انگشتی که یک جمع آوری هایی شده اینکه مثلا شیطان از رفتار و اعمال نفوذ می کند بعد می رود داخل . ورود که کرد بعد در وجود آدمها چطور تخم گذاری می کند و چگونه از این تخمها مواظبت می کند که رشد کند بعد نظر باعینهم و نطق بالسنتهم بعد تو می بینی حرف سید صادق شیرازی باحرف استاد حوزه ی نویسنده ی کتاب مقاتل شهدا با حرف جان کری و با حرف فلانی وفلانی وفلانی همه یکی است. یک دفعه یکی می شود شاید اینها با هم هماهنگ هم نکرده باشند.
- مصداقی از نفوذ در بیت علما
تحلیل آیت الله العظمی بهجت را که شنیدید. جریان منتظری بود خب ما خیلی درگیر بودیم دیگه، آقای رحیم صفوی در یکی از همین درگیری ها آمدند قم بعد از ماجرا که الان هم قطعا این جلسه ی اخیر احمد آقای منتظری را خبر دارید، احیای افکار منتظری همین هفته برگزار شد، خیلی جالب بود عماد الدین باقی و دیگران و اینها آمدند یک همایشی را خیلی هم صحبت کردند بعد جالب است روح حرف اینها، در احیای افکار منتظری با حرف سید صادق شیرازی و با حرفهای تحلیلگران امریکایی و دیگران همه اش یکی است. حالا ما خوشبینانه اش این است که بگوییم اینها اداره نمی شوند ولی شیطان دارد همه را یک جور هدایت می کند مثل اینکه شما خرازی، باکری، همت در جبهه یک چیزی می گفتند می آمدید می دیدید امام هم همین را می گوید می رفتی وصیت نامه ی بچه ها هم همان رانوشته، چطور خدا هدایت می کند، شیطان هم از خدا یاد گرفته همه را به هم هدایت می کند. آنجا آقای رحیم صفوی بعد از قصه ی منتظری آمدند قم به اتفاق فرمانده ی سپاه قم آقای کریمی بود، من این را مستقیم از خود آقای کریمی شنیدم البته این رسانه ای هم نشد، من گله کردم که چرا این را رسانه ای اش نمی کنید؟ این که حرف پنهانی نیست. آقای کریمی می گفت من به اتفاق آقای رحیم صفوی خدمت آیت الله العظمی بهجت رفتیم. آقازاده ایشان گفتند حال آقا خوب نیست همین یک سلام و علیک و خداحافظ. آقای کریمی می گوید من گفتم باشه حالا آقای رحیم صفوی روحیات اینجوری دارد ما آمدیم آقای بهجت را ببینیم و یک صفای معنوی بکنیم. میگوید رفتیم خدمت آقای بهجت و ایشان یک نگاهی کرد و معرفی کردیم. می گفت آقافرمودند بنشینید. آقازاده آمدند یک جوری درستش کنند، آقا فرمودند نه بنشینید. ایشان می گوید آقای بهجت ۴۵ دقیقه با ما صحبت کردند سر بحث نفوذ. خیلی جالب است. آن موقع بعد توبیخ می کردند آقای رحیم صفوی را که چرا شما حواستان نیست در بیوت آقایان در همان گیر و دار جریان منتظری. ایشان آمدند تبیین می کنند چرا منتظری منتظری شد. بعد می فرمودند که آقای بهجت ایشان حالا هست دیگر در اراک دارد زندگی می کند فکر می کنم الان بازنشسته شده (فرمانده سپاه قم) می گوید ایشان ۴۵ دقیقه برای ما صحبت کرد که اینها اینجوری کار می کنند. اول می آیند به طریقه ای وارد بیت می شوند آن وقت چه جوری؟ ده نفر از ده شعبه. یکی از بازار است یکی از حوزه است یکی از دانشگاه و … بعد این ده نفر هم از همدیگر هیچ اطلاعی ندارند ولی همه ی اینها یک دستور دارند که همه ی اینها یک نکته را جا بیندازند یک نکته را برای این آقا، این عالم، این آیت الله. ۵ ماه، ۶ ماه، ۷ ماه، ۱۰ ماه کار می کنند. می گفت اول می آید پول می آورد، وجوهات می آورد، می برد یک مسجد می سازد، می برد حاج آقا را یک کلنگ زنی می کند، اول خوب اعتماد را جمع می کند نفوذ می کند. خوب که آدم مجموعه شد و مورد اعتماد آقا شد شروع می کند القاء کردن، مرحله دوم القاء است. یک مطلبی را هی بگوید بگوید بگوید صد بار تکرار کند به طرق مختلف. بعد از این یک دفعه یک نفر دیگر هم از یک حوزه دیگر می آید و یک نفر دیگر هم از یک مجموعه ی دیگر می آید آن هم همین را می گوید، آنهم همین را می گوید. این آقا که نشسته می گوید بابا، مملکت این است دیگر. بعدش تطمیع شروع می شود برای اینکه این آقا را حرکت بدهند آقای بهجت می گفت بعدش تطمیع می کنند. برای این حرکت دیگر به او می رسند، نهایتش اگر یک نفر خیلی مقاومت کند، بعد از القاء، تطمیع، حرکتی برای آنها انجام ندهند دیگر تهدید می کنند. دیگر آمدند داخل، مجموعه را شناسایی کرده اند، نقطه ضعف ها را فهمیده اند بعد نقطه ضعفها را بیرون می کشند و تهدید می کنند و این مجبور است این کار را انجام دهد. سپاه پس کجاست؟ حالا این در بیت یک عالم است. سال ۷۵ بود نمی دانم این اتفاق افتاد. شما الان حساب کنید همین الان درهمین حوزه ی نفوذ رشد کرده اند.
- دروغ و گناه اهل نفوذ
در بحث نفوذ شیطان ظرفیتها و بسترهای نفوذ شیطان خیلی این بحثها را خودتان دنبال خواهید کرد مثلا یکی از جاهایی که قرآن می فرماید تنزل علی کل افاک اثیم اینها یک جاهایی که شیطان از آن طریق نفوذ می کند آدمهای دروغگو و آدمهای گنهکار است. بلا استثناء شما بروید در این مجموعه ها کسانی که مهره شده اند می بینید اکثرا غالبا دروغگو هستند. مثل آب خوردن دروغ می گویند. یا اهل معصیتهای عجیب و غریب هستند. دیگر حیثیت برای ما نگذاشت آقای جعفری تبار با این فضایی که ایجاد کرد وحشتناک است، شما نمی دانم صحبت کردید با کسانی که با ایشان ارتباط داشته اند یا نه. یک دفعه ای ایشان چطور شد آن موقع سال ۷۰ در مجمع جهانی اهل بیت ایشان آنجا کار می کرد، اولین کاری که ما در آن مجموعه کردیم کلمات قصار حضرت امام بود که از مجموعه ی ایشان بیرون آمد سال ۷۰!! راجع به اهل بیت. چطوری در او نفوذ کردند و توانستند ایشان را به جایی برسانند. قاری کشوری میگفت رساند به جایی نوجوان، تلویزیون هم گاهی نشانش می دهد، می گفت رساند به جایی فیلم هست چون ایشان عادت داشت با هشت تا دوربین ضبط می کرد خودش، احتمالش را هم نمی داد یک روزی به اینجا برسد. قاری کشوری را وادار می کند با پدر و مادرش بیایند مقابل این، بچه ۱۶ ساله با مادر خودش جلوی چشم پدرش و جلوی این همبستر بشود!! برساند به این دنائت!! به حساب اینکه می گویند به اینجا می رسانند. این یک بستر نفوذ است
- غفلت بستر نفوذ
یا مثلا در این غفلت چقدر روایت داریم که غفلت بستر نفوذ است. مقام معظم رهبری هم در این مدت خیلی در مورد غفلت و غفلت زدایی مطلب فرمودند. ما فکر می کنیم اینها توصیه های اخلاقی است نه به حضرت عباس اینها مطالب استراتژیک است. من تمنا می کنم از آقایان مبلغ حتما اگر خواستند بحث انتخاب کنند برای فاطمیه محرم و … نگاه کنند آخرین صحبت آقا را آنالیز کنند. شما یک وقت می بینید یک صحبت اخلاقی است حتما بدانید یک صبغه ی سیاسی پشتش هست.
- طمع دشمن به انتخابات و بحث احزاب
من یک نکته ی دیگری را عرض کنم که به انتخابات کمی ربط دارد، راجع به انتخابات اخیر، این حرفی که مقام معظم رهبری زدند خیلی جدی است اینکه امریکایی ها طمع جدی برای ورود به انتخابات دارند واقعا جدی است. شما چند وقت پیش دوم مرداد ماه خواهش می کنم بروند دوستان حتما گوش کنند سایت آقای هاشمی هست صحبت ایشان با سران احزاب، صحبت خیلی روشن و شفافی است، واقعا بابت این امر از ایشان باید واقعا تشکر کرد که اصلا در لفافه نیست و خیلی صریح و روشن است شاید هم به خاطر این است که یک مقداری ایشان بالاخره ناراحتی های ذهنی هم پیدا کردند گوشه و کنار دیگر بعضی از ملاحظات را نمی کنند و بعد هم پخش می شود، اگر مثل جریان منتظری نشود خوب است، کار بیخ پیدا نکند، از این به بعد باید منتظر مسائل خیلی سخت تری باشیم به خاطر اینکه دیگه ایشان راحت تر می شود اداره شود به خاطر مشکلاتی که ایشان برای مسائل ذهنیشان پیش آمده است. ایشان در خانه احزاب جلسه دارند بعد صحبت می کنند می گویند باید حتما جامعه به سمت تحزب برود، اصلا دموکراسی در جامعه ای که تحزب نداشته باشد اتفاق نمی افتد در همین مضمون. بعد می گویند که حزب برای چی؟ خیلی نکته ی مهمی است. این مال دوم مرداد است. به سران احزاب می گویند که حزب برای چی؟ می فرمایند برای اینکه از دل حزب، از داخل حزب مجلس بیرون بیاید. از داخل حزب! عین مطلب ایشان این است بنا است حزب باشد که از داخل حزب پارلمان بیرون بیاید و از پارلمان یک دولت خوب بیرون بیاید. و حالا سایر نهادها و ارگانهایی که تحت اشراف دولت اینها نیستند آنها هم دور کاکل پارلمان بگردند. خب قبلا ها اینقدر صریح عنوان نمی شد. شما ببینید مقام معظم رهبری یک صحبتی دارند با فرماندهان سپاه که آنجا می گویند ما حزب خوب کجا داریم حزب بد چیه؟ حزب خوب حزبی است که بیاید راه به مردم نشان بدهد، بیاید تبیین کند، بگوید این درست است این غلط است و اگر کسی را هم خواست معرفی کند در انتخابات به خاطر صلاحیتهایش معرفی کند که ممکن است از اعضایش باشد یا نباشد. این دفعه هم آقا فرمود بروید گروههایی را انتخاب کنید به آنها اعتماد کنید لیست بدهند که اینها مؤمن باشند و انقلابی. بشود به آنها اعتماد کرد. آقا فرمودند در این جلسه ی فرمانداران سپاه که حزب خوب اسلامی، حزبی است که یک مجموعه ای بیاید کانال کشی کند، جبهه سازی کند که آن منویات انقلاب و نظام را در جامعه تبیین کند، اگر این حزب باشد حزب خوبی است که در رسالت حزب الله در آیات و روایات این را راحت پیدا می کنید. و حزب باطل و غربی و امریکایی حزبی است که کسب قدرت کند. و سهم خواه باشد. ما الان حتی بسیاری از احزاب خوب و ارزشیمان اینطوری هستند. دعوا سر این کسب قدرت است. راحت هم می گویند که در این لیست باید ۳۰ تا مال من باشد! ما در جامعه ی ارزشی اگر قبح این را جا بیندازیم دیگر آن لیدری که حزب اللهی از او تبعیت می کند به اینکه بگوید این آدم آقا است می گوید هی چه کار داری می کنی؟ تو داری خلاف شرع انجام می دهی؟ منتهی ما در جامعه جا نینداخته ایم، ما بچه حزب اللهی ها را نسبت به حزب آگاه نکرده ایم خود ارزشی های ما کار را خراب می کنند. الان ایشان خیلی صریح دارد می گوید که حزب از داخل حزب باید برود پارلمان تشکیل شود معنا ندارد غیر از این باشد. بعد از داخل پارلمان هم دولت بیرون بیاید، همین را می گویند این یعنی دموکراسی! این کجایش دموکراسی است؟! حزب که معلوم است راحت مدیریت می شود راحت! در این سالها خیلی ها در همین قم می گفتند آقا بیایید یک جریان حزبی راه بیندازیم. گفتم آقاجان! خدا خیرت بده ما روضه خوان هستیم، یک فرمانده بیشتر نداریم، اگر حزب تشکیل بدهیم هزارتا فرمانده پیدا می کنیم، هزارتا لیدر پیدا می کنیم، یا خودمان مدعی می شویم. یک دفعه می گوییم اولویت این است.
- عدم تطبیق اولویت های ما با ولی
مقام معظم رهبری در این ده سال اخیر خداوکیلی دیگر یک وقت فرمودند بیداری اسلامی اولویت اول، در این کشور یک نفر این علم را برنداشت، چرا؟ چون لیدرها نرسیدند به این موضوع که بیداری اسلامی مسأله ی اول است. همه نگاه کردند. من در دانشگاهها می رفتم می گفتم آقای دانشجوی بسیجی! آقا فرمود شورای بسیج دانشجویی، شورا در این یک مجموعه بلند شد گفت حاج آقا من یک سؤآل می کنم توضیح نده فقط یک بله یا خیر بگو. گفتم بفرمایید. حالا یک ساعت و نیم من بیداری اسلامی را که آقا گفته بود (مال ۴ سال پیش است) من با روایت و آیه این را ثابت کرده بودم که این بیداری اسلامی مثلا یک حرکت میلیونی اینطوری جمعیتی با چه پتانسیل های معنوی ایجاد می شود، رهبری جامعه خدا فلان .. آقا یک کلمه می گوید بیداری اسلامی را خدا ایجاد کرد، دیگه تکلیف ما است که خدا ایجاد کرده است را تشریح کنیم دیگه، خدا صبح بلند شد گفت آقای سید علی آقا! یالا بیداری اسلامی؟!! اینطور که نیست وقتی می گویی خدا بیداری اسلامی را ایجاد کرد ساز و کارهایش را ما باید تبیین کنیم. برویم به مردم بگوییم این خدا ایجاد کرد یعنی چه؟ خدا خرمشهر را آزاد کرد، این یعنی چه؟ ما باید برویم تبیین کنیم. برویم بگوییم آقای صیاد شیرازی! بیا بنشین تشریح کن ببینم. می آید بنشیند تشریح کند بگوید خرمشهر اینطور شد اینطور شد اینطور شد … آهان خدا آزاد کرد یعنی این نه اینکه رزمنده ها یه دفعه رفتند آنجا، یک دفعه آنها مردند، یک دفعه ای اینها هم دستشان را بالا بردند و خرمشهر آزاد شد! خدا هیچ وقت از این کارها نمی کند. کارهای خدا بر اساس قاعده است حتی موقعی که کرامات دارد، حتی موقعی که غیب دارد. آقا بیداری اسلامی! خب بیداری اسلامی یعنی چی؟ هفت هشت بار آقا صحبت کرد، در پیام حجشان هم گفتند، یک ساعت و نیم این حرفها را گفته بودیم برای این مسؤولین بسیجهای دانشجویی کل استان تهران. بعد یکی از این فرمانده ها بلند شد گفت حاج آقا من یک سؤال دارم فقط بله یا خیر جواب بدید ها. گفتم بفرمایید. گفت به نظر شما مصر و تونس بیداری شان اسلامی است؟ گفتم بله. من یک ساعت داشتم این را اثبات می کردم. اینکه آقا این آیه را خوانده و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض – و لینصرن الله من ینصره به پیغمبرش فرمود به جوانان مصری و تونسی آقا فرمود شما در موقعیتی هستید که اگر وقتی که پیغمبر اکرم و یارانش دراین موقعیت بودند خدا فرمود یا ایها النبی حرض المؤمنین علی القتال این قیاس یعنی چی ، یعنی چی، یک ساعت توضیح دادم. گفت اسلامی است؟ گفتم بله! زد زیر خنده و جمع خندیدند. من برگشتم گفتم عیب ندارد تو نمی توانی بفهمی، اما چرا به حرف آقا می خندی؟ تو بسیجی آقایی! لا اقل سکوت کن. این حرف آقا است که این بیداری اسلامی است. بله آقای احمدی نژاد می رود و نقشه را جلوی آقا می گذارد و می گوید به این دلایل این که شما می گویید بیداری اسلامی، این غلط است این کار آمریکایی هاست! آقا می گوید جمع کن برو! من به آقای همین جلسه رزمندگان بود که مشهد بودیم با مسؤولین هیئات رزمندگان خب ما از قم رفته بودیم آنجا آقای باقری در همان دولت قبل صحبت کرد (معاون آقای جلیلی بود) آنجا به ایشان عرض کردیم حالا آقای احمدی نژاد قبول ندارد، شما که بالاخره آقای جلیلی را می گویند نزدیک است به آقا! شما چرا؟ در جایگاهی هستید که شما باید یک نمودی، یک بروزی، یک ظهوری! دیپلماسی ما الان دست شما است، شما چرا نمی آیید؟! خود آقای باقری گفت حالا البته ممکن است بیاید انکار کند، ولی ما که عندالله خدایی داریم دیگه، ایشان خودش گفت آقای جلیلی هم نظرش نظر آقای احمدی نژاداست، ایشان هم بیداری اسلامی نمی داند!ایشان هم مقاومت می کند، همه مقاومت کردند. من به بعضی از لیدرهای سخنران گفتم آقا بیداری اسلامی! گفتند خب حالا. بعد بازو می تراشیدند. بابا این را آقا گفته ما کار داریم با این. خب بیداری اسلامی شد یک نفس، فقط آقا. چه اتفاقی افتاد یک مرتبه جامعه ی ما دچار فتنه ای شد که سه سال است چپ و راست همه می گویند صلح با آمریکا، رابطه با آمریکا! ببینید چقدر برگشتیم عقب. برگشتیم عقب! الله کرم در تهران یک ساعت و نیم و چقدر نشسته برای کیک صحبت کرده آقا باید صلح شود. در قم آقایان نشستند صحبت کردند با مجموعه شان آقا باید صلح شود، حزب اللهی هامون ها!! دیگران هیچ. آنقدر هم بلاهت این وسط وجود دارد که می گویند آقا ما می گوییم صلح حدیبیه، صلح امام حسن نه، آقا گفته صلح امام حسن نه! آقا!!! عاقل!!! امام حسن خودش می گوید من صلحم همان صلح حدیبیه است، این یعنی چه؟! با کلمه بازی می کنی؟! هنوز این معنا هنوز غالب و رایج است. خب بیا، حرف آقا ماند دیگه، ماند. اولویت ما درهیئت رزمندگان نشد. من یادم هست آن موقع نظر خواهی کردند، در جلسه ای که تشکیل شد که موضوعات چه موضوعاتی باشد؟ آقایان همه رأی داده بودند موضوع بیداری اسلامی شد موضوع بیست و چندمی! دهه ی عاشورا. حالا چقدر نسبت بیداری اسلامی با عاشورا زیاد بود شد موضوع بیست و چندمی. بعد موضوع اولی در دهه ی عاشورا مصوب علما و سخنرانها بود دیگه شد اقتصاد نمی دونم چی!! دهه ی عاشورا! علمای ما اینجور گفتند اینجا تصویب شد رفت و ابلاغیه شد. یا موضوعات دیگری که ایشان محور کردند مثل تحریف امام. در مورد تحریف امام شما این را می دانید چرا آقا موضوع برجام را از دست حزب اللهی ها گرفتند. گفتند آقا گردش قانونی، بهش هم دامن نزنند. خب حزب اللهی ها یک خیز چی برداشتند که اصلا جامعه را ببرند به سمت دادخواهی برجام و خلاصه نتیجه بگیرند. فیضیه برنامه بود به من زنگ زدند گفتند بیا سخنرانی کن. این را برای شما می گویم ببینید درد من جای دیگر است می خواهم بگویم ما کار نکردیم بچه هایمان اینقدر پایین هستند. خدا از ما نمی گذرد اگر به سلیقه ی خودمان کار کنیم. از فیضیه زنگ زدند. گفتند بیا سخنرانی گفتم برای چی بیام؟ گفتند برای اینکه بالاخره قصه ی برجام و اینها دارند می برند و همه چیز داره از دست می ره و فلان. گفتم نه. شما می خواهید از این همایش عمومی و حرکت بیرونی چه نتیجه ای بگیرید. چرا موج ایجاد می کنید؟ یک وقتی تبیین یک گوشه ای تبیین می کنیم.چرا می خواهید موج ایجاد کنید؟ برای همین هم اول به من تلفن می زنید که این تو موج ایجاد کردن فلان است. درست است ما .. ولی خب .. گفت که ما بسیج طلاب و بسیج دانشگاه را هماهنگ کرده ایم، فیضیه را هم گرفته ایم چه چه چه دیگران هم همراه شده اند، آقایان هم گفته اند ما میاییم. گفت ما می خواهیم یک کاری بکنیم سلسله ی این همایشها و این موجها که ایجاد می شود چهارده خرداد مقام معظم رهبری در مورد برجام حرف آخر را بزند و هسته ای را جمع کند. ببینید. تصور این دیگه خط مقدمی های ما هستند!! اینها دیگه افسران ما هستند!!. آقا به اینها گفتند افسران جنگ نرم!! من بهشون عرض کردم که اولا آقا در قصه ی مذاکرات هسته ای هیچ وقت سکوت نکرد. همیشه گفته من حرف زدم، من بودم و ما هم می دانیم از زمان مذاکرات هسته ای آقای احمدی نژاد تا الان اگر آقا نبود ما به هیچ کدام از موقعیتهای الان نمی رسیدیم. آقای جلیلی را هم آقا راه می انداخت. یک شواهد عینی داریم. و الا شما بروید نظریه ی آقای جلیلی را در فضای صلح حدیبیه پایان نامه ی ایشان است امام صادق آن را بخوانید که هی هر از چندگاهی می آید صفحه ی اول سایت جهان و سایت رجا و اینها. اصلا دیدگاه ایشان را ببینید. بالاخره ایشان دیدگاهی دارد. در این فضا کار کرده است. گفتم که اولا آقا سکوت نکرده که سکوتش را بشکند، دائم دارد حرف می زند و موضع می گیرد. بعد هم ثانیا من آدمی نیستم که آقا را بخواهم راه بیندازم بروید سراغ کسی دیگر. من بگویم که ۱۴ خرداد آقا مجبور بشود که این را بگوید؟! به من چه!! آقا باید به ما بگوید ما چی بگیم!! نه ما به آقا بگوییم آقا! چی بگو. من نیستم. خدا شاهد است گوشی را گذاشتم زمین یکی دو ساعت بعد از مشهد زنگ زدند تجمع هسته ای بچه حزب اللهی های مشهد آقا بیا اینجا سخنرانی کن پنج شنبه. اِ به من چه کار دارید؟ بعد دقیقا از او پرسیدم. بله رفتیم هماهنگ کردیم با اطلاعات و دیگران و قرار شده شما بیایید. گفتم برای چی بیام؟ همین سؤال رو از آنها هم پرسیدم و جالب این است که اینها هم دقیقا همین را گفتند که ما ۱۴ خرداد به آقا چی کنیم که ایشان راحت حرف را بزنند و کار را تمام کند. همان جواب را به اینها هم دادم و گفتم من نیستم. فردای آن روز از اصفهان بعدش از قزوین بعد از شهرهای دیگر. گفتم نگاه کن این حزب اللهی ها بخواهند یک کاری بکنند چقدر می توانند!! آنجایی که مقام معظم رهبری نمی خواهد ورود پیدا کنند جریان اجتماعی ایجاد بشود، یک وقتی یک نقد می کنی بله نقد بشه ، نقد کن تحلیل کن تمام اما موج نه! چون برجام یا هسته ای اندازه ای این نیست در آن برهه. در یک جلسه ای در شهادت امام صادق علیه السلام اصلا آقا صریحا می فرماید آقا من بحث نفوذ را مطرح کردم. حزب اللهی ها گفتند می خواهند برود در فضای هسته ای کار بکنند آقا فرمود بیجا می کنند. من بحث نفوذ را گفتم اینجوری اینجوری اینجوری این مهم است الان. تا حتی عصبانی شدند برگشته بودند محکم گفته بودند حرف برجام و پیگیری های اجتماعی در مقابل این موضوعی که امریکا این برنامه را دارد؛ بحث نفوذ، حرف مفت است. ما داشتیم حزب اللهی ها می رفتیم به سمت دو قطبی کردن جامعه در موافقین هسته ای مخالفین هسته ای خودمان بستر بسازیم برای این احزاب تازه بیایند این طور بروند قدرت را کسب بکنند. حالا آن موقع مقام معظم رهبری بحث تحریف امام را یک ساعت و نیم حرف زد، یادتان است و یک کلمه هم از هسته ای حرف نزد با اینکه موجها هم ایجاد شد، اصفهان برگزار کرد، تهران برگزار کرد اکثر شهرستانهایی که بچه انقلابی ها در آن کار می کردند برگزار کردند. چی شد؟ آقا یک کلمه در مورد هسته ای صحبت نکرد. اگر همیشه چیزی می گفت این بار هیچ نگفت. بعد گفت تحریف امام. تحریف امام دو ماه پیشتر از کلمه ای که آقا گفت تحریف امام چه اتفاقی افتاد. یکی از بچه های خودمان است، طلبه های خوب و فاضلی که دارد دانشگاه آزاد قم درس می دهد. گفت حاجی ما را بردند تهران حرم امام. برای ما دوره ی آموزشی گذاشتند؛ اساتید دانشگاه آزاد، که واحد درسی وصیت نامه ی امام را باید در دانشگاه تدریس کنند در حرم امام مجموعه ی فرهنگی انقلاب اسلامی نمی دونم، اساتید دانشگاه را بردند برای تدریس. بهشون یاد بدهند. آدمهای مختلفی آنجا درس می دهند از جمله فاطمه طباطبایی، عروس امام و دیگران و اینها. بعد حرفهایی که به این زده بودند خب این از جوانهای نسل بعد از جنگ است امام را که ندیده است گفت فلانی یک حرفهایی زدند. گذرا آمد برای من گفت نه اینکه مثلا بگوید چه فاجعه ای است بلکه برایش سؤال بود. گفت آقا در حرم امام این از طریق مؤسسه نشر و اینها این آموزش برای ما این را به ما گفتند این درست است یا حرفهای شما درست است. مثلا یکی از حرفهایی که یکی از بارزترین اساتید اینها گفته بود این بود که امام تمام انقلابش را مدیون حزب توده است. حزب توده!! حزب توده سال ۹۴!! خیلی عجیب است. ایشان در قبرستان هم دیگر نمی توانی پیدایش کنی. احیای حزب توده برای چیست؟ یک دفعه من یاد یک حرفی افتادم آقا یک جایی گفت آنهایی که می خواهند حزب توده را امروز احیاء کنند مطمئن باشید پول گرفته اند. من هی می گفتم خدایا! این کد مال کجاست؟ این حزب توده را کی خواسته احیاء کند؟ کی دیوانه بوده حزب توده را احیاء کند؟! مثلا یک حرفهای دیگری که آنجا زده اند خیلی این حرف مهم است با تمام مبانی ما، مغایرت صد در صد دارد. می گوید امام اگر امروز بود (این را عروس امام می گوید) از اصول خود دست برمی داشت!! می دانید به یک جوان بگویید از اصل می شود دست برداشت در جایگاه امام یعنی چه؟ خب تو می خواهی برای این جوان اصل جا بیندازی؟ اصل هم که جا بیندازی پس فردا می گوید امام دست برداشت من هم دست بر می دارم! بابا! من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا اینها عوض نمی شوند! ثم لم یرتابوا اینها تردید نمی کنند، اینها شک نمی کنند! مگه اینکه بگویی امام مجاهد فی سبیل الله نیست. از یک طرف مبانی را می زند، اصل را می زند، همان کاری که در دوم خرداد کردند و از یک طرف گفتند قرآن، احکامش نسبی است، از طرف دیگر گفتند ائمه معصوم نیستند. الان از این طرف امام را می زنند بعد خودشان حکم قطعی می دهند. این شگرد دقیقا کار درستی است که اینها دارن انجام میدهند می دونید چرا؟ چون ارتباط جوانها یعنی بدنه ی حزب الله با ولایت ارتباط عمیق مبنایی نیست چون هنوز خودش برای خیلی ها سخنش فصل الخطاب نیست خب اینها بتوانند رابطه ی جوانها با امام را قطع کنند همه کار را توانستند کرده اند درست دارد فکر می کند اتاق فکر امریکایی. اینها همه را با هم ببینید، تحریف امام را، با این قصه ی تحزُّب و با فضاهای دیگه همه را با هم ببینید. دیدگاه فقهی آیت الله منتظری نسبت به حصر این مال همین هفته است، قم است دیگه، نشست علمی احیای منتظری! حصر؟ بله. بعد آقایان مقاله داده اند بروید بخوانید هست تو سایت. حقوق بشر در دیدگاه فقهی آقای منتظری و بعد قصه ی حصر. تا گفت حصر، گفتم اِ!! سال ۸۹ آقای صادق شیرازی یک صحبتی کرده که سال ۹۳ پخش شد، تا آن موقع کسی نمی دانست این صحبت را کرده است. چی گفت؟ آنجا همین بحث حصر را مطرح می کند. دوباره یه مقایسه می کند حکومت را با حکومت آل امیه. دوباره امسال آخرین تاریخ پیغمبر اکرم یعنی ۲۸ صفر آنجا هم صحبت می کند دوباره منافقین. دوباره جلوتر ایشان صحبت می کند در ولادت پیامبر اکرم و دوباره در صحبتش .. هر صحبتش همه هست. دوباره بحث حصر را می گوید. پیغمبر اینطور برخورد نکرد. پیغمبر اینطور برخورد نکرد. معنا ندارد باید با همه تعامل کرد. همین حرفها را آقای روحانی پریروز در فاز ۱۵ و ۱۶ پارس جنوبی می زند. تلویزیون نشان داد. حتی بعد روزنامه های خودشان این تکه را منعکس نکردند. ایشان خیلی راحت آنجاهایی که عصبانی می شود می زند، گفت (من خودم شنیدم) دعوا کردن و جنگ راه انداختن که هنر نیست، تعامل سخت است. با بی عقلی کردن و نادانی کردن، تحریمها را ایجاد کردن که هنر نیست، تحریم را برداشتن [هنر است] حرف آخرم را عرض کنم جفری هالوستون سال ۸۹ بعد از فتنه ی ۸۸ یک حرفی زد. اینها رسیدند به اینکه این حرف را عملیاتی کنند و عملیاتی کردند. جفری هالوستون یک نظریه پرداز ضد دینی است نه ضد اسلام. دانشگاه … آمریکا نظریات ضد دینی عجیبی دارد و مقالاتش وحشتناک است. حالا این شخص سال ۸۹ می گوید شما بیایید یک کاری کنید، نمی شود این مردم را از امام حسین جدا کرد، انقلابشان هم که پیروز شد به این خاطر بود که مردم اینطور می دیدند. چون مردم می دیدند که یزید، آمریکا است برایشان اینطور جا افتاده بود و اینها هم چون یزید را آمریکا می دانند نسبت به آمریکا آلرژی دارند. بر اساس همین هم آمریکا عقب نشست. هیلاری کلینتون گفت برای چه در میدان نیامدیم؟ چون اگر ما در میدان می آمدیم در نظام اتحاد ایجاد می شد و فتنه نمی گرفت. ۱۷ تا سفارتخانه را در فتنه فعال کردند، خودشان کف خیابان نیامدند. فکر درستی کردند. اگر آمریکا مستقیم می آمد وسط خیابان، مثل انگلستان، فرانسه، استرالیا، ایتالیا اگر می آمد مردم می گفتند آمریکا؟ بزن تمامش کن برود اصلا همه چیز تمام می شد و دعوا اینقدر طول نمی کشید. خوب فکر کردند، خودشان را کنار کشیدند و دیگران را آوردند. این مقاله اش مفصل است و موجود است. آنجا صریحا می گوید که شما بیایید این پروژه را دنبال کنید، شما بیایید مردم ایران فکر کنند حکومت ولی فقیه، حکومت آل امیه است. حالا این در تکیه کلام آقای شیرازی هی تکرار می شود. آل امیه اینطور بودند بعد این طرف را مثال می زنند. اینها آل امیه و یزید هستند، خوداینها حکومتشان را سرنگون می کنند. بعد می گویند خب حالا حسین می خواهیم، حسینمان کی باشد؟ خود جفری هالوستون ضد دین می گوید بهترین کاراکتر برای حسین، شیرازی است سید محمد شیرازی که سکته کرد اما پخش کردیم ما که مسموم شده و حکومت هم مسمومش کرده خب این را تبدیل به حسین کنید. بعد جالبش این است نکته اش اینجاست که شیرازی ها در بین شیعیان قائل به زندگی مسالمت آمیز با آمریکا هستند. مسالمت آمیز با یزید و آمریکا. آقای صحتی سهرودی هم که دیدید چه می گفت این آقایی که مقاتل می نویسد از شاگردان آقای منتظری. مصاحبه کرد با شفقتنا و گفت بله امام حسین گفته الا ان الدعی و ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السله و الذله و هیهات منا الذله اما درست است امام حسین این را گفته اما امام حسین دنبال راه سوم بود و آن توافق با یزد بود. اصلا دنبال این بود و برای همین هم زن و بچه اش را آورده بود. که با یزید به توافق برسد. مفصل این را بحث می کند. می گذارند روی سایت شبکه ی جهانی شیعه. یک دفعه می بینید حرف سهرودی با حرف هاشمی با حرف روحانی باحرف یک استاد دانشگاه علوم سیاسی با حرف آن مشاور رییس جمهور که آقا دیگر تخاصم تمام شده برویم دنبال اعتماد ایجاد کردن، با حرف فلان و فلان وفلان همه با هم یکی می شود. بعد الان مقام معظم رهبری می فرماید به مردم بگویید در انتخابات کسی را انتخاب کنند که دنبال خواسته های آمریکا نباشد! ما برای اینکه مردم دنبال این کسی که دنبال خواسته های آمریکانباشد نروند ما حتی تمام آمریکا را بگوییم تمام جریان نفوذ را بگوییم، تمام حرفهای آمریکا را به اینها بگوییم تا نروند نه اینکه بچه هایمان نؤمن ببعض و نکفر ببعض باشند. بعضی از بچه های خودمان اینطوری هستند دیگه، می گویند این را بگذارید بیاد. می گوییم این آدم آدم انقلابی نیست. می گوید ببین عوضش این هست. بگذار بیاید. می گویی این آدم آدم ضد استکبار نیست و تا به حال هیچ موضعی نگرفته است. می گوید عوضش فلان جا حزب ما تقویت می شود و بعد فلان کار را می کنیم.
بازدیدها: 4