«بسم الله الرحمن الرحیم»
توفیقی شد امسال بحث تحلیل شعارهای عاشورا را خدمت شما مطرح کردیم. بحثی که کمتر هم به آن پرداخته شده است، گفته می شود اما باز نشده، کمتر ریز شدیم روی این رجزها و شعارهایی که اصحاب اباعبدالله، بنی هاشم، خود امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا خواندند. اشعار و رجزهایی گویا، مختصر، محرک، انرژی زا و مُبیّن هدف و انگیزه ای که این افراد داشتند. دو مورد از شعارها را گفتم، یکی ابوثمامه ی ساعدی، یک شب هم شرح حالش را گفتم و هم شعارش را که دفاع از ولایت بود، دیشب هم انس بن حارث را گفتم، آن رجز معروف «آلُ علىٍ شیعَهُ الرَّحمنی وَآلُ حربٍ شیعَهُ الشَّیطانی» یعنی آل امیرالمومنین پیرو خدا هستند، شیعه ی خدا هستند و آل ابی سفیان پیرو و شیعه ی شیطان هستند.
امشب رجزی را می گویم از شخصیتی که در این رجز پنج ویژگی اصحاب اباعبدالله(علیه السلام) را آورده، البته همه ی پنج ویژگی را توضیح نمی دهم، یکی دو مورد از آن را عرض می کنم ولی بسیار مختصر و گویا در این رجزی که عرض خواهم کرد ظهر عاشورا موقع نماز حبیب بن مظاهر صحابه ی خاص پیامبر این رجز را خوانده که حالا خدمت شما عرض می کنم.
اولا می دانید که حبیب پیامبر خدا(صل الله علیه و آله) را دیده است، ایشان از امام حسین(علیه السلام) بزرگتر است. امام حسین(علیه السلام) بچه بوده است و ایشان یک نوجوانی بوده است.
ثانیا جزء گردان های ویژه ی امیرالمومنین (علیه السلام) است.
امیرالمومنین(علیه السلام) یک سری لشگری دارد معمولی، یک گردانی دارد به نام شرطه الخمیس، “خمیس” یعنی پنج شنبه، یعنی گردان پنج شنبه؛ این ها خیلی نیستند، این ها یک سری نمره ویژه ها، گارد ویژه ی امیرالمومنین(علیه السلام) است، از جمله آن ها حبیب بن مظاهر است و ایشان کسی است که وقتی مسلم بن عقیل آمد به کوفه اولین سخنرانی که مسلم کرد پیام امام حسین(علیه السلام) را برای مردم گفت دو نفر بلند شدند سخنرانی کردند، یعنی آن جلسه سه سخنران داشت، یکی خود مسلم بود، دومین کسی که بلند شد بعد از مسلم خیلی قشنگ صحبت کرد، خیلی زیبا حرف زد عابس بود، وقتی سخنرانی عابس تمام شد حبیب بلند شد ولی حبیب دیگر صحبت نکرد، گفت هرچه ایشان گفت من تایید می کنم، گفت عابس چیزی را فرو نگذاشت، آنچه را که باید می گفت به بهترین لفظ و به بهترین بیان گفت، من هم بر عقیده ی او هستم. چنین شخصیتی است حبیب بن مظاهر که آمده کوفه به امام حسین(علیه السلام) پیوسته است، حالا معروف شده است که امام حسین(علیه السلام) نامه ای به ایشان نوشت و ایشان را دعوت کرد، اشکالی هم ندارد آدم این را نقل کند چون نوشته اند در بعضی از این منابع جدید و متأخر نوشته اند ولی این نامه در منابع کهن نیامده است، یعنی قرن دوم سوم چهارم پنجم ششم، چون قدمت تاریخی خیلی مهم است، بعضی از مطالب در منابع قرون جدید آمده است، عیبی هم ندارد که یک کسی نقل کند، مثلا بگوید اسرار الشهاده این نامه را نقل کرده است، منتهی جای دیگری نیامده است، به نظرم می رسد که حبیب نیاز به نامه نداشت، حبیب اصلا آماده بود، بیعت کرده بود خودش می آمد. این هایی که امام حسین(علیه السلام) نامه داده است یک انگیزه ای در آن ها ایجاد کرده است که بعضی ها آمدند و بعضی ها هم نیامدند، اما حبیب یک انسان ویژه ای است اصلا کسی است که پیشگویی می کرد، میثم تمار را که دید گفت تو را قبل از کربلا می کشند اعدامت می کنند. که همین هم شد، میثم تمار بیست و هشت ذی الحجه از زندان آزاد شد که مختار هم زندان بود، به مختار هم گفت که من را می کشند ولی تو زنده می مانی. (چون مختار در قصه ی کربلا زندان بود) تو می مانی و انتقام خون پسر فاطمه را می گیری. دو روز به شروع محرم، میثم تمار اعدام شد، این را حبیب به او گفته بود، یک همچنین آدمی است، یعنی پیشگویی های از روی تقوا و ایمان دارد، این شخصیت با این جایگاه خیلی عجیب است، وقتی ایشان شهید شد تعبیر مقتل این است « لَمّا قُتِلَ الحَبیب» وقتی حبیب کشته شد «هَد الحسین» یعنی شکست. اینطوری روی اباعبدالله(علیه السلام) تاثیر گذاشت و متاثر شد که اباعبدالله(علیه السلام) بعد از این قصه عرض کرد خدایا من این را بخاطر صبر، بردباری و بخاطر تو تحمل می کنم این حادثه را، خیلی برای اباعبدالله(علیه السلام) سنگین بود، چون بالای سر حبیب آمده است از او مدح کرده، حبیب هم خب قاری قرآن و حافظ قرآن بود، این شخصیت ظهر عاشورا موقع نماز آمده است میدان، من شعارهایش را برای شما بخوانم، گفت: انا حبیب (گفتم شعارهای کربلا دو چیز است، یکی شخص و یکی شخصیت و هدف، اول من چه کسی هستم بعد کارم چه است) «اَنا حَبیبُ وَ اَبی مُظهرو» من حبیب هستم و پدرم مُظهر. حالا می خواهد خودشان را معرفی کند که ما چه کسی هستیم
۱- اولین ویژگی ما سپاه امام حسین(علیه السلام) این است که کم هستیم ولی پاکیزه هستیم. پاکیزه ایم، طهارت داریم، هیچ انحرافی در ما نیست. شما دارید از یک ظالم حمایت می کنید. شما همه ی وجودتان کسانی هستید که اهل پیمان شکنی و بی دینی و بی ایمانی، ولی ما اولین ویژگی مان پاکیزگی است.
۲- « اَنتُم اَعَدُّ عُدَّهٍ وَ اَکثَروا» شما تعدادتان از ما بیشتر است، سلاح تان از ما بیشتر است ولی ما «و نحن اهل حجه و اظهروا» دومین ویژگی ما این است که ما حجت داریم، دلیل داریم، استدلال داریم، با مبنا آمدیم، ایمان قوی داریم، اینطور نیست که بخاطر پول آمده باشیم، در رودربایستی آمده باشیم، نه هیچ کدام از این ها نیست، ما اهل حجت هستیم، یعنی ما استدلال داریم برای این کارمان، ایمان داریم، باور داریم.
۳- و ۴- شماها پیمان شکن هستید، بزرگترین پیمان شکنی تان با امام حسین(علیه السلام) است، دعوت کردید و… . لذا یکی از روزها دارد که عمر سعد یک وقتی به هر کسی می گفت برو از اباعبدالله بپرس چرا حرکت کردی؟ می گفت من نمی روم، می گفت چرا نمی روی؟ می گفت من پایین این نامه را خودم امضا کردم، اول حرفی که امام حسین(علیه السلام) به من می زند می گوید تو دعوت کردی. کسی را پیدا نمی کرد برود از امام حسین(علیه السلام) بپرسد که چرا آمدی؟! چون بسیاری از آن هایی که آنجا بودند امضا کننده های دعوت بودند. فرمود ویژگی دیگر ما این است «وَ نَحنُ اَوفی مِنکُم» ما وفا دار هستیم، «وَ اَصْبَر» ما صبور هستیم، بردبار هستیم.
۵- «اَتقی» تقوا داریم، خدا ترس هستیم.
این یکی از راه های شناخت اصحاب اباعبدالله(علیه السلام) حرف های خودشان است، از جمله این رجز جناب حبیب.
خدا رحمت کند آیت الله العظمی بهجت خیلی به اهل منبر تاکید می کرد، می فرمود در منبر ها یک بحث اعتقادی هم بگنجانید که باور ها قوی بشود، اخلاق، سیاست، اجتماع، تحلیل تاریخ، همه خوب است، ما خطبه های حضرت امیر را هم که می بینیم، می بینیم بحث های اعتقادی در بحث ها گنجانده شده. آن مطلبی که من امشب می خواهم بگویم این است:
در قرآن مجید یک مومن داریم، چهار گروه هم مقابلش داریم، من این پنج مورد را امشب برای شما بگویم.
یک مومن داریم، نقطه ی مقابل مومن ۱- کافر داریم ۲- منافق داریم ۳- مُرْجَوْنَ فی امرالله، که این را توضیح می دهم. یعنی آدم های بینابین، نه خیلی ایمان محکمی دارد و نه خیلی کفرش محکم است، با شک و تردید است، هی منتظر فرصت است. ۴– مستضعف فکری داریم.
گروه اول که مومن هستند. جوان های عزیز ده ها آیه در قرآن داریم، اگر انسان ایمانش، اعتقادش قوی باشد نه شبه او را از پای در می آورد، نه در جنگ می ترسد، نه به مسیر گناه کشیده می شود، “ایمان” نه اسلام، مسلمان خیلی داریم ولی مومن کم داریم.
مومن کسی است که ایمان در قلبش است، در عملش است، در زندگی اش پیاده می شود، لذا در حوزه ی اخلاق می خواهد پلیس باشد می خواهد نباشد، رعایت می کند. در حوزه ی اقتصاد می خواهد کسی بفهمد می خواهد کسی نفهمد، اهل ربا نیست، اهل رشوه نیست، کم کار نمی گذارد. در حوزه ی عبادت می خواهد بابا بگویم، می خواهد مادر بگوید می خواهد نگوید، نمازش را می خواند. یعنی یکی از مهمترین عوامل محرک، بازدارنده، “ایمان” است، و لذا در سوره ی حجرات می فرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا» مومن کسی است که ایمان دارد، شک هم ندارد «وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ» مالش را می دهد، جانش را می دهد «أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُون» راست هم می گوید.
در خواستم از شما این است که در تقویت ایمانتان تلاش کنید. ممکن است بگویید چطوری؟ خیلی راه دارد، یک راه تقویت ایمان حس است، ائمه ی ما گاهی می فرمودند شما به نعمت های خدا نگاه کنید؛ یک بنده خدایی بود منکر خدا بود، آمد پیش امام صادق(علیه السلام)، آقا از همین حس استفاده کرد، بچه ای از در آمد داخل تخم مرغ دستش بود، فرمود یک مقدار به این تخم مرغ نگاه کن، اگر یک مقدار فکر کنی می فهمی که این نمی تواند خود به خود به جود آمده باشد، خالق دارد. به آسمان، به زمین، قرآن فرماید به شتر، «أَفَلَا یَنظُرُونَ إِلَى الْإِبِلِ» یک راه تقویت ایمان حس است، یعنی استفاده ی از حواس در تقویت دین.
یکی فطرت است «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّذِی» آدم خودش بنشیند کلاهش را قاضی کند، بدون هیچ گرایش و تعصبی. لذا آمد خدمت امام صادق(علیه السلام) گفت آقا خدا کجاست؟ خدا چیست؟ آقا فرمود کشتی سوار شدی؟ گفت بله، گفت وقتی کشتی غرق می شود همین الان دیگر می میری، چه کسی را صدا میزنی؟! بابایت را! مادرت را! متوجه یک چیزی می شوی، همه هم متوجه می شوند، من در هواپیما این را دیده ام، وقتی یک خطری است یک وقت موتورش خراب می شود یا نقص فنی، چرخش باز نمی شود، همه می گویند خدا، بدون حجاب، بی حجاب، نماز خوان، بی نماز، شراب خوار، همه می گویند خدا، این فطرت است. این هم یک راهش است.
عقل، خرد. یک راهش این است که آدم بنشیند فکر کند. آخه یک موسسه ی یک کسی راه می اندازد، وقتی مرد تکلیف را معلوم می کند، یا پسرها وارثش هستند یا وقفش می کنند و…، می شود پیامبر خدا از دنیا برود و برای خودش جانشین نگذارد؟!! اصلا هیچ دلیلی هم نداشته باشیم برای امامت جز همین، کافی است. عقل حکم می کند، خرد حکم می کند، در توحید همین است، در نبوّت همین است، می شود مدیریت جامعه را افراد غیر معصوم به دست بگیرند؟! آن کسی که می خواهد جامعه ی دینی حکومتی مردم را خط بدهد، باید امام باشد.
بحث ولایت فقیه همین است، خدا رحمت کند امام، رهبر کبیر انقلاب را، می فرمود ولایت فقیه دلیل نمی خواهد، روشن است، هزار و صد و هفتاد هشتاد سال است امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) در پس پرده ی غیبت است، این مردم می خواهند نماز بخوانند، می خواهند روزه بگیرند، می خواهند حکم حکومتی کنند، می خواهند حدود اجرا شود، می خواهند جلوی دشمن بایستند، چه کسی باید برای این ها احکام دین، مبانی دین، احکام حکومتی، تصمیم گیری ها، با چه کسی رابطه برقرار کنیم، با چه کسی رابطه برقرار نکنیم، معلوم است این کار پزشک و مهندس نیست، پزشک در بیمارستان ولایت دارد، بنده که در بیمارستان ولایت ندارم، من هم تا وارد بیمارستان می شوم، امام (رضوان الله تعالی علیه) پزشک ها گفتند ما مریض به این مطیعی ندیده بودیم، آمپول بزنیم، چشم، می خواهیم عمل کنیم، چشم، حتی آن موقعی که قلب ایشان ناراحت بود، آقای دکتر عارف می گفت امام می خواست نماز بخواند(سال پنجاه و هشت ایشان قلبشان گرفت در همین قم ایشان را بردند تهران) فرمودند که آقا نمی شود، من پزشک هستم، شما مرجع هستی، مجتهد هستی، رهبر هستی درست، تشخیص می دهم شما نماز نمی توانی بایستی بخوانی، با اشاره می توانی، صحبت برای شما ضرر دارد، یک مرجع تقلید، ولایت پزشکش را در بیمارستان می پذیرد. ولیّ بیمارستان پزشک است. در نظام مهندسی که نمی روند رشته های علوم انسانی ثبت نام کنند، نظام مهندسی را مهندس ها باید اداره کنند، این روشن است، طبیعی است. ولایت ارتش با نظامی ها است، آن ها در جنگ می شناسند و اطلاع دارند. کشور اسلامی اگر حکومت نباشد، خب باز هم فقیه است منتهی در احکام. زمان طاغوت هم مردم به مراجع مراجعه می کردند. اگر حکومت تشکیل شد، اداره اش با فقیه است. امام می فرماید تصورش در تصدیق کافی است، کسی یک مقدار فکر کند، بیمارستان بدون ولایت پزشک نمی شود، کشور بدون ولایت یک فرد عالم می شود؟! بله اگر حکومت کمونیستی بود باید یک آشنایی به اصول کمونیست باشد، اما دینی است، حکومت اسلامی است، در قانون اساسی اش نوشته است دین رسمی این کشور شیعه ی جعفری. خب باید یک کسی باشد قال الصادق بشناسد، قال الباقر بشناسد، شجاعت داشته باشد، قدرت داشته باشد، تشخیص بدهد.
چهار گروه هم مقابل مومن
۱- کافر: کافر را خدا می گوید عذابش شدید است باید برود جهنم، چون کافر کسی است که از روی علم، عمد، می داند دین حق است و منکر می شود، مثل ابو جهل، ابو جهل نه از حسش کار گرفت، نه از فطرتش، نه از عقلش، پیامبر(صل الله علیه و آله) به او معجزه نشان داد گفت سِحر است، خب مشخص است که کافر است.
۲- منافق: منافق هم جهنم می رود (منافق اعتقادی). منافق اعتقادی این است به زبون می گوید من مسلمان هستم، (سوره ی منافقون در قرآن داریم)، به قلبش کافر است. قرآن در چندجا منافق و کافر را کنار هم آورده است و می فرماید عذاب دردناک دارد.
وقتی قوم حضرت موسی(علیه السلام) از شهر با موسی (علیه السلام) بیرون آمدند، فرعون هم حرکت کرد، یک بنده خدایی بود پیرو موسی(علیه السلام) بود، یعنی موسی(علیه السلام) را قبول داشت به ظاهر ولی شک داشت که موسی(علیه السلام) پیروز می شود یا نه؛ موسی بن عمران راه افتاده است تنها و بی سلاح با یک مشت زن و بچه و پیر مرد و پیر زن و مردم شهر دارند آهسته آهسته می روند، فرعون هم پشت سرشان دارد با سلاح و اسب و شمشیر و غرق نیرو می آید. امام صادق(علیه السلام) فرمود این آقا رفت در سپاه فرعون گفت من می آیم با فرعون تا برسد به موسی(علیه السلام) اگر دیدم موسی (علیه السلام) دارد پیروز می شود و فرعون نابود می شود فورا می روم پیش موسی(علیه السلام)، اگر دیدم نه موسی(علیه السلام) را کشتند و هوا پس است همین جایی که ماندم می مانم، امام صادق(علیه السلام) فرمود وقتی که این ها رسیدند، قوم موسی (علیه السلام) رد شد، دید که از دریا رد شدند، قوم فرعون وارد آب شد و غرق شد، امام فرمود قبل از آن که قوم فرعون غرق شود، بعد از آن که موسی (علیه السلام) رد شد، دید موسی (علیه السلام) پیروز شد فورا خودش را جدا کرد و دوید دنبال حضرت موسی(علیه السلام)، امام صادق(علیه السلام) فرمود: «فَبَعَثَ اللَّهُ ملک» خدا یک فرشته ای فرستاد «فَضَرَبَ وُجُوهَ دَوَابِّهِمْ» چند نفر هم بودند، یعنی یک فرشته ای خدا فرستاد تمام این اسب هایی که داشتند با سرعت دنبال موسی (علیه السلام) می رفتند تا از آب بیرون بیایند، اسب ها را برگرداند به طرف صف لشکر فرعون، و این ها هم غرق شدند؛ این منافق است فایده ای ندارد. نان به نرخ روز خور. شما شبث بن ربعی را در تمام جاها در تاریخ اسلام پیدایش می کنی، یعنی با رسول خدا بوده است، با مدعی های نبوت هم بوده؛ چون ما یک سری داشتیم می گفتند ما پیامبر هستیم! این هم با رسول خدا بوده و هم با آن ها!. هم با خلیفه ی سوم بوده و هم با علی بن ابی طالب(علیه السلام)، یعنی هم در لشکر عثمان است و هم در لشکر امیرالمومنین(علیه السلام) در جمل است. هم جزء لشکر امام حسن(علیه السلام) است هم جزء لشکر معاویه؛ آخه یک آدم چقدر رنگ عوض می کند! هم در کربلا است و هم در لشکر مختار است، ای بی انصاف! نه هم در لشکر ابن زبیر است! یعنی هر کجا می دید سفره چرب تر است، این منافق است و خطرناک است، خطر این نفاق بیشتر از آن کافر است، لذا در قرآن سوره ی منافقون سیصد آیه راجع به منافقون داریم، اما آن دو آیه را که نشنیده اید را یا لااقل کمتر شنیده اید را برای شما بگویم.
۳- «مُرْجَوْنَ».
سوره ی توبه آیه ی ۱۰۶ قصه اش را برای شما بگویم بعد آیه اش را بخوانم، حمزه ی سیدالشهدا را یک غلام وحشی کشت در احد، بعد از شهادت حمزه ایشان پشیمان شد آمد خدمت پیامبر گرامی اسلام گفت می خواهم مسلمان شوم ولی نه اسلام محکم، چون در کفر بوده، قاتل حمزه هم بوده، شهادتین گفته، حالا یک اسلام نیمه بندی دارد؛ علامه ی طباطبایی خیلی قشنگ اینجا بحث کرده است، می گوید ایشان، یکی هم قاتل جعفر بن ابی طالب در جنگ موته، آن هم پشیمان شد و توبه کرد، قاتل جعفر و قاتل حمزه، این ها کسانی بودند که آمدند پشیمان شدند و اظهار اسلام کردند ولی نه اسلام محکم، این ها مردد بودند، شک داشتند، به این ها می گویند مُرجون.
مُرجون از لغت ارجاع می آید، یعنی کسانی که منتظر فرصت بودند، شک داشتند. «وَآخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ» حالا خدا این ها را چه کار می کند؟ مثلا قاتل حمزه، قاتل جعفر، این هایی که اسلامشان اینطور بود، خدا می گوید «إِمَّا یُعَذِّبُهُمْ» یا عذابشان می کنم «وَإِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِ» شاید هم خدا توبه شان را قبول کند، شما کاری نداشته باشید «وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیم» هم خودش علیم است و هم حکیم است. ولی جوان ها مواظب باشید جزء دسته ی سوم نروید. چون دسته ی سوم دو چیز دارد: «یُعَذِّبَهُمْ أَوْ یَتُوب» ممکن است توبه شان قبول شود و ممکن است عذاب شوند. و این ها همان هایی هستند که امروز هم ما داریم متاسفانه در جامعه گاهی نماز می خواند، گاهی نماز نمی خواند، گاهی شُل می شود گاهی سفت می شود، بگیر نگیر نداشته باشید جوان ها در دینداری تان، محکم باشید به نمازتان، به عبادتان، به مطالعه تان، به حضور در مجالس اهل بیت(علیهم السلام)، به شنیدن مسائل اعتقادی؛ الان شبکه های ماهواره ای چه آن هایی که پشتیبانی از اهل وهابی ها می شوند نزدیک بیست شبکه، چه متاسفانه چند شبکه ی شیعی که دارند به اسم شیعه برنامه از لس آنجلس و لندن پخش می کنند این ها آمدند شما را به دسته ی سوم بکشند، یعنی آن شبکه هایی که معلوم است کارشان این است، این شبکه ها متاسفانه ذوق ندارند، ناشی هستند، اگر عمد نداشته باشند حداقلش این است که سلیقه ندارند.
یک وقتی یک آقایی به من گفت، گفت یک کتابی در کویت چاپ شد، خب کتاب خیلی پر فحشی بود، خیلی با فحاشی وارد شده، کتاب معروف است، راجع به بعضی از شخصیت های صدر اسلام که ما هم نقد داریم، ما بدون تردید نقد داریم، به سقیفه نقد داریم، به آفرینندگان جمل نقد داریم، تایید که نمی کنیم اما فحش نه. ایشان می گفت، این آقا خودش خارجی است می گفت این کتاب تعداد زیادی از افرادی که شیعه شده بودند با این کتاب برگشتند، نه بر گشتن به مذهب قبلی، وهابی شدند. من در عراق رفتم در دفتر یکی از این شبکه ها، آن آقا من را نمی شناخت گفتم من فلانی هستم، سلام من را به این آقا که این شبکه را اداره می کند برسانید بگویید این شبکه با این روش جز دشمن تراشی، جز فاصله ایجاد کردن بین مذاهب، به امام که ناسزا می گویی، به مراجع که…! چه شیعه ای هستی! حرمت امام زاده را متولی اش نگه باید نگه دارد، تو نه به آیت الله سیستانی رحم داری، نه به آیت الله بهجت رحم می کنی، نه به امام، نه به انقلاب، حالا انقلاب نه، انقلابی نباش اصلا، ضرورتی ندارد که حرف هایت را بزنی انقلابی باشی نه! این ها با این روش دارند دسته ی سوم درست می کنند و مواظب باشید این ها خطر است. گفتم سلام من را به ایشان برسانید بگویید یک آدم بی غرض، بدون هیچ وابستگی سیاسی نه آمده ام سیاسی بگویم، بینی و بین الله غصه می خورم که این شبکه های به اسم شیعه جز بدنام کردن عقاید شیعه نقشی ندارند.
مقام معظم رهبری فرمود شما با توهین به مقدسات کدام گروه می توانید آن ها را جذب کنید؟!حرف بزنید، نقد کنید، تحلیل کنید. دیشب گفتم ما پیرو غدیر هستیم، ما فرزند غدیر هستیم سرمان برود از شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) عقب نشینی نمی کنیم، شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، غدیر، ظلم به اهل بیت(علیهم السلام)، دفاع از ائمه ی اثنی عشر با خون و گوشت ما آمیخته است، شما ببینید مقام معظم رهبری مگر روضه ی فاطمیه ندارند، مگر آنجا روضه خوانده نمی شود! چه کسی گفته است روضه ی حضرت زهرا(سلام الله علیها) خوانده نشود؟! اما این روش، روش غلطی است.
۴- مستضعف فکری: در دنیا این خیلی زیاد است، یعنی افرادی که الان سایر مذاهب را دارند فکر هم می کنند درست می گویند، کسی هم به این ها چیزی نگفته است خبر ندارند، نه مُعاند هستند، نه کافر هستند، نه منکر هستند، نه منافق، فکر می کند عقیده اش درست است، حالا اگر این آدم با این عقیده مُرد؛ از ما هم گاهی اوقات که سوال می کنند آقا این آن طرف دنیا کسی را پیدا نکرد برایش این حرف ها را بزند، از امامت بگوید، از غدیر بگوید، با یک عقیده ای از دنیا رفت، تکلیف این ها چیست؟ خدا می فرماید شما به کار این ها هم کار نداشته باشید.
دو گروه را شما به آن ها کار نداشته باشید، خدا خودش می داند، یکی مُرْجَوْنَ و یکی مستضعف؛ آیه ی مستضعف را هم برای شما بخوانم «إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا یَسْتَطِیعُونَ حِیلَهً وَلَا یَهْتَدُونَ سَبیلاً».
دیگر نرسیدم بقیه ی فرمایشات و رجز حبیب را بگویم. حبیب چه گفت؟ گفت ما جزء گروه مومن درجه ی یک هستیم، حجت داریم، دلیل داریم، لذا شک هم نمی کنیم، ما وفا دار هستیم، ما صبور هستیم، ما با تقوا هستیم، ما پاکیزه هستیم.
رجز حبیب چند ویژگی را بیان کرد؟
پنج ویژگی ۱- پاکیزگی ۲- باور قوی ۳- وفادار ۴- صبر. (مشکلات است، سختی ها است، اصلا دین با سختی رشد کرده است، باید صبور باشی) ۵- تقوا.
این پیام حبیب امشب در ذهنتان باشد با این خصوصیات طهارت و باور ایمانی و وفا و صبر و تقوا، تا ان شاءالله بهره ای ان شاءالله از مجالس اباعبدالله (علیه السلام) ببریم.
السلام علیک یا اباعبدالله
بازدیدها: 6456