برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه- شرح حکمت 470
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين حسینی قمی
تاريخ پخش: 15-01-96
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
شریعتی: سلام میکنم به همه شما دوستان خوبم. خانمها و آقایان، بینندههای خوب و نازنین ما و شنوندههای گرانقدر ما. انشاءالله هرجا که هستید دل و جان شما بهاری و سبز باشد. افتخار این را داریم که اولین جلسه حاج آقای حسینی عزیز را در سال 96 تقدیم لحظات ناب و نورانی شما کنیم. حاج آقای حسینی سلام علیکم. خیلی خوش آمدید. سال نو شما مبارک باشد.
حاج آقا حسینی: عرض سلام خدمت همه بینندگان و شنوندگان برنامه سمت خدا دارم. سالی همراه با موفقیت و سلامت و سعادت برای همه عزیزان باشد انشاءالله. تشکر ویژهای هم از دوستان دارم که این دکور ویژه را ایجاد کردند.
شریعتی: از سیرهی تربیتی امام علی علیه السلام در نهجالبلاغه برای ما میگویید.
حاج آقای حسینی: بسم الله الرحمن الرحیم. در بخش حکمتهای نهجالبلاغه، حکمت 470 است. «وَ سُئِلَ عَنِ اَلتَّوْحِیدِ وَ اَلْعَدْلِ» از امیرالمؤمنین سؤال کردند: شما توحید و عدل الهی را توضیح بدهید. «فَقَالَ علیه السلام اَلتَّوْحِیدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» بعضی از شارحین نهجالبلاغه دیدند در ذیل این کلام امیرالمؤمنینعلیه السلام نوشتند: اگر در باب توحید و عدل ما هیچ کلامی جز همین دو جمله را از امیرالمؤمنینعلیه السلام نداشتیم، برای فضل و مقام و بلاغت و فصاحت امیرالمؤمنین کافی بود. اگر کسی میخواهد بداند امیرالمؤمنین در چه درجهای از فصاحت و بلاغت کلام است، فقط همین دو کلمه را از امیرالمؤمنین میشنید. در توحید حضرت فرمود: «اَلتَّوْحِیدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» بد نیست اشاره کنم. کلمات امیرالمؤمنینعلیه السلام در عین اینکه در اوج فصاحت و بلاغت است، مراتبی دارد. بعضی از آنها در قلهی فصاحت و بلاغت است.
مثلاً حضرت یک کلامی در خبطه 21 دارند. «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» واقعاً نمیشود ترجمه کرد. این واژه را نمیشود در یک بیان فارسی ترجمه کرد و آن زیبایی در این باشد. کسی شعر حافظ را به عربی برگرداند. به همان زیبایی میشود بیان کرد؟ نمیشود. اینقدر کلام امیرالمؤمنین زیباست. واقعاً نمیشود ترجمه کرد. سید رضی (رحمت الله علیه) که نهجالبلاغه را جمع کردند، فرمودند: «إن هذا الکلام لو وزن بعد کلام الله سبحانه و بعد کلام رسول الله صلی الله علیه واله بکل کلام لمال به راجحا و برز علیه سابقا» بعد از قرآن و بعد از کلام رسول خدا، با هر کلامی مقایسه کنید این کلام بالاتر است. «تخففوا تلحقوا» یعنی سبکبال باشید تا برسید. آدمهای سنگین بال نمیرسند. در قافلهها و کاروانها، آنهایی که بارشان سبکتر است زودتر میرسند. در دنیا هم همینطور است. در عین اینکه انسان دنیا را دارد، اگر سبکبال باشد، زود میرسد. سنگین باشد و بخواهد بارش را جمع کند، از قافله جا میماند.
یکی از شارحین نهجالبلاغه مرحوم میرزا حبیب الله خویی است. علامه خویی(رحمت الله علیه) است. ایشان برای نهجالبلاغه شرح نوشته است که 22 جلد چاپ شده است. از شاگردان میرزای شیرازی بوده است. شرح او انصافاً یکی از بهترین و زیباترین شرحهای نهجالبلاغه است. حدود هفتاد سال پیش از دنیا رفته و در حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شده است. ایشان مثال میزند و میگوید: واقعاً نمیشود کلمات امیرالمؤمنین را با بعضی دیگر مقایسه کرد. در کلمات قصار کلمه 35 حضرت میفرماید: «أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى» این را با چه چیزی میشود مقایسه کرد. شرافتمندانه ترین بینیازی این است که انسان آرزوهایش را کم کند و کنار بگذارد. حضرت میفرمود: آرزوهای انسان باید با واقعیتها هماهنگ باشد. ما به تمام آرزوهایمان نمیرسیم. این به ثروت و به مال نیست. اینهایی که دارند گداتر از همه هستند. اینطور نیست که انسان با داشتن مستغنی شود. ممکن است دستش از همهجا خالی باشد ولی در اوج قناعت باشد. گفت: ما آبروی فقر و قناعت نمیبریم.
مرحوم میرزا حبیب الله خویی(رحمت الله علیه) باز کلمه حکمت آمیز، کلمهی 428 را هم سرآمد کلمات حضرت میداند. «مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ» انسان مسکین و بیچاره است. چرا؟«مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ مَحْفُوظُ الْعَمَلِ» انسان از طرفی اجلش مکتوم است. کی مرگ این میرسد؟ اجل ما نامعلوم است. «مَكْنُونُ الْعِلَلِ» بیماریهای ما هم پنهان است. یک مرتبه میگویند: فلان بیماری را مبتلا شدی و یک ماه هم بیشتر مهلت نمیدهد. «مَحْفُوظُ الْعَمَلِ» در عین حال که اجل ما نامعلوم است و بیماریهای ما پنهان است، ولی اعمال خوب و بد ما نزد خدا محفوظ است. «تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ»، «تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ» یک پشه او را آزار میدهد. یاد حاج آقای قرائتی بخیر که در ایام عید هم خیلی زحمت کشیدند. ما از برنامههای خوب ایشان خیلی استفاده کردیم. ایشان میفرمودند: آدم از ترس پشه در پشه بند میرود. آدمی که اینقدر ادعا دارد از ترس پشه در پشه بند میرود. «وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ» گاهی یک قطره آب او را میکشد. یک قطره آب اگر مسیر خودش را طی نکند قاتل انسان است، «تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ» این همه ادعا دارد، یکوقت بوی بد عرقش دیگران را آزار میدهد. خودش را هم آزار میدهد. آدم با این ادعا «مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ» اجلش نامعلوم است. بیماریهایش پنهان است. اما اعمالش محفوظ است. یک پشه او را آزار میدهد. یک قطره آب قاتلش میشود. یک بوی بدنش خودش و دیگران را آزار میدهد. مرحوم میرزا حبیب الله خویی میگوید: این از کلماتی است که سرآمد کلمات هست.
پس همه کلمات امیرالمؤمنینعلیه السلام در یک درجه نیست. در قرآن هم مفسرین بیان کردند. آیات قرآن همه یکسان نیست. همه آیات قرآن معجزه است ولی نورانیت و درجه آن یکی نیست. مثلاً سوره مبارکه نور، مفسرین وقتی میخواهند مثال بزنند «اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكاةٍ فِيها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ كَأَنَّها كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ» (نور/35) این نورانیت کجاست. یک آیه دیگر درجاتش متفاوت است. در کلمات حضرت هم همینطور است. بعضی از شارحین میگویند: اگر ما هیچ چیزی از امیرالمؤمنین نداشتیم، هیچ کلام و خطبهای نداشتیم جز همین یک جمله کوتاه، از حضرت سؤال کردند توحید را بیان کنید. عدل را بیان کنید. فرمود: «اَلتَّوْحِیدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» من توحید را اشاره کوتاهی کنم.
فرمود: توحید این است که «اَلتَّوْحِیدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ» یعنی با وهم خودت نخواهی خدا را تعریف کنی. هرچه به وهم و خیال ما بیاید، محدود است. وهم ما محدود است. خیال و فکر ما به خداوند نامحدود است. ما هرچه فکر کنیم بخواهیم بدانیم خدا چیست، قدرت و عظمت خدا باز به وهم ما نمیرسد. چون ما مخلوق هستیم. ما بنده هستیم. وهم ما خیال خود ماست. ما نمیتوانیم خالق ازلی و ابدی را در وهم خودمان بیان کنیم. سنایی یک شعر بسیار زیبایی دارد.
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی *** نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
ما بخواهیم خدا را به ذهن خودمان «اَلتَّوْحِیدُ أَلاَّ تَتَوَهَّمَهُ» فکر نکنید میتوانید خدا را توصیف کنید. همین که بدانیم تو قدرت بر توصیف خدا نداری توحید است. فکر و خیال محدود ما، وصف محدود ما.
نتوان وصف تو گفتن که تو در وصف نگنجی *** نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی
پس معنای توحید این است.
«وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» چه زمانی تو معتقد به عدالت خدا هستی و خدا را به عدالت میدانی؟ یعنی چه خدا را متهم نکنی؟ شارحین نهجالبلاغه چهار بیان گفتند. هر چهار مورد جالب است. بیان اول این است که گفتند: خدا را متهم نکنی یعنی خطاهای خودت را به حساب پروردگار نگذاری. یکی از اشکالات ما در زندگی این است، ما اشتباه میکنیم. چون ما انسانها مسئولیت پذیر نیستیم، یکی از ویژگیهای ما این است که نمیخواهیم مسئولیت پذیر باشیم. میگردیم یک مقصر پیدا کنیم. این خلاف عدل است. اگر تو خدا را عادل میدانی بسم الله، چهار معنا دارد. 1- خطای خودت را به حساب خدا نگذار. این خیلی مهم است. من خواهش میکنم این یک جمله در ذهن عزیزان بماند. کلمات حکمت آمیز کلمه 470 است. از امیرالمؤمنین سؤال کردند: عدالت یعنی چه؟ ما خدا را عادل میدانیم چطور فکر کنیم؟ «أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» خدا را متهم نکن. اول اینکه خطای خودمان را به حساب خدا نگذاریم. این خیلی به ما کمک میکند.
بخش مهمی از نارضایتیهایی که امروز ما در زندگی از خدا داریم، داد میزنیم. فریاد میزنیم چرا این مشکل برای ما ایجاد شد؟ یک بخشی بخاطر همین است. به این چهار چیز برمیگردد. محاسبات خودت اشتباه است. من چند مثال بزنم. مثلاً خواستگاری یک دختر خانمی آمدند، پدر و مادر به جای اینکه حواسش به اخلاق و دیانت داماد باشد، فقط به فکر شغل و درآمد داماد هستند. ماشین او چه باشد. خانه دارد یا نه؟ ثروتش چه باشد؟ همه اینها را بررسی کرده و از بس در اینها فرو رفته، یادش رفته ببیند این اخلاقش چطور است؟ دیانت او چطور است؟ ازدواج میکند شش ماه بعد طلاق میگیرد، میگوید: خدایا کجای محاسبات ما اشتباه بود؟ چرا اینطور شد؟ «أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» خدا را متهم نکن، خودت را متهم کن.
من دیدم بعضیها میگویند: ما استخاره هم کردیم، استخاره خیلی خوب آمد. اصلاً جای استخاره نیست. شما در زندگی ائمهعلیه السلام ببینید چقدر ما را تشویق به استخاره کردند؟ چند روایت است که در کارهایتان استخاره کنید. این هم استخارهای که ما امروز انجام میدهیم؟ آقا میخواهی دخترت را شوهر بدهی باید تحقیق کنی. استخاره با قرآن یا تسبیح به شما میگوید: تمام زوایای زندگی داماد این است؟ استخاره جای خود دارد.
من شوخی نمیکنم. باور کنید واقعیت است. سید بزرگواری بود از دنیا رفت. من گاهی نزد ایشان میرفتم. در یک شهرستانی بود. خیلی هم جوانها به او علاقه داشتند. الآن قبر او زیارتگاه شده است. عالم دینی نبود ولی مورد احترام مردم بود. من نزد او میرفتم، جوانها هم دورش بودند. از خدا میخواستند یک اشاره کند یک خدمتی برایش بکنند. یک وقتی به من گفت: من تشنه هستم. گفتم: تشنه هستی بگو برایت آب بیاورند. گفت: استخاره کردم بد آمده است. دوباره استخاره کرد. چند استخاره میکرد تا خوب بیاید. وقتی خوب میآمد میگفت: آب بیاورید. گفتم: باید آب را بخورید. گفت: نه! استخاره کردم آب بیاورند. استخاره نکردم آب بخورم. یک استخاره دیگر میکرد. بد میآمد میگفت: ببرید. خوردن آب بد آمده است. زندگی این است. من دیدم کسانی را که مبتلا هستند. میخواهد تجارتی انجام دهد.
من آقایی را دیدم و به نظرم شغل او در آن منطقه به نظر نمیآمد. گفت: من استخاره کردم و خوب است. اتفاقاً شغل هم نگرفت و بنده خدا بعد از مدتی مغازه را جمع کرد و کلی ضرر کرد. آدم با استخاره مغازه باز میکند؟ یک شغل تجاری با استخاره مشخص میشود؟ بررسی و مشورت میخواهد. خدا را متهم نکنیم. تقصیرها را گردن خدا نیاندازیم.
در همین سفرهای نوروزی که گذشت من دیدم بعضیها برایشان حوادثی پیش آمده است، شما این همه بگویید: دعای سفر خواندیم و صدقه دادیم. پس چرا ما تصادف کردیم؟ آقا تو به جای 90 تا، 190 تا سرعت رفتی. تخلف کردی. ماشینت مشکل داشت. رعایت نکردی. بعد میگویی: چون صدقه دادم هیچ مشکلی برای من پیش نباید بیاید؟ روایتی دیدم در کافی شریف است. از نبی مکرم اسلام است. ما الآن در این تصادفاتی که میشود، عابر پیاده میگوید: من صبح صدقه دادم. قرآن خواندم. آیت الکرسی خواندم. پس چرا من تصادف کردم؟ مگر شما نمیگویید: صدقه مؤثر است؟ حتماً مؤثر است و خوب است. من هنوز هم سر حرفی که زدم هستم. الآن شما بیایید نیم ساعت در یک خیابان پر تردد دوربین بگذارید. یک پیرزن و یک خانم با بچه را آن طرف خیابان میگذاریم، جلوی خط عابر هم نگه میداریم. اگر بعد از نیم ساعت آمدید و دیدید یک وسیله نقلیه ایستاد، من جایزه میدهم!
1400 سال پیش پیامبر خدا فرمود: یکی از نمونههای ظلم این است. «إِنَّ مِنَ الْجَوْرِ أَنْ يَقُولَ الرَّاكِبُ لِلْمَاشِى الطَّرِيقَ» (كافى،ج6، ص540) سواره به پیاده میگوید: کنار برو، راه برای من است. برایش بوق بزند. سرش داد بزند. پیامبر 1400 سال پیش حق تقدم عابر پیاده را گفته است. «من الجَور» ظلم این است. سواره به پیاده بگوید: کنار برو. خوب عمل کن! اروپاییها دارند عمل میکنند. بحث سیاه نمایی و سفید نمایی نیست. واقعیت است.
همین روزها در خبرها خواندیم بسیاری از تلفات رانندگی مخصوصاً در ایام نوروز یا در طول سال برای ماشین پراید است. ما در آستانه چهل سالگی انقلاب هستیم. چهل سال است هر دولتی آمده به صنعت خودرو باج داده است. خودرو سازها پیشرفت کنند. وضعیت صنعت خودروسازی خوب شود. بینیاز شود. آخرش چه شد؟ واقعاً پراید شایسته ملت ماست؟ این ماشین شایسته مردم ماست؟ در موشک این همه ادعا داریم و حرف برای گفتن داریم. در جاهای دیگر حرف برای گفتن داریم. چهل سال است اینها هرچه گفتند، گفتیم: شما راست میگویید. مردم بیخود میگویند و حق با شماست. آخر همین پراید شد! «وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» نگویید: این چه کشور اسلامی است که سالی شانزده، هفده هزار تا تلفات میدهد؟ ما مسلمان هستیم. چطور اروپاییها در یک کشور آمارشان پانصد نفر است. آنوقت ما شانزده، هفده هزار نفر تلفات میدهیم؟ خدا را متهم نکنیم. خودمان را متهم کنیم. ما نخواستیم قدم صحیح برداریم. عدالت این است، تفسیر عدالت این است.
من یک مثال دیگر بزنم. الآن در مثالهایی که بیان کردم، همین بحثی که امسال شروع شده حقم هست. گفتند: امسال سال اشتغال باشد. سال تولید باشد. ما به خودکفایی برسیم. ما جمهوری اسلامی هستیم. مردم خوب و متدین اینقدر زحمت کشیدند. پس چطور ما این همه مشکل بیکاری داریم؟ چرا هنوز مشکل اشتغال حل نشده است؟ مگر مردم با صداقت رفتار نکردند؟ خدا را متهم نکنیم. برخی از مراجع بزرگوار تقلید جملهی قشنگی گفتند. فرمودند: با این بانکهایی که داریم، قطعاً هیچگاه ما نه به اشتغال خواهیم رسید و نه به تولید خواهیم رسید! مراجع ما اینقدر این مسأله را هر روز میگویند تا حل شود. دنیا چطور این مشکل را حل کرده است؟
هر دولتی این ماههای آخر که میشود، میگوید: از کارهای مهم ماست که ما باید مشکل بانکی را حل کنیم. مگر با این وضع میشود مشکلات را حل کرد؟ در برنامهای از مردم سؤال کردند: شما از بانک راضی هستید یا نه؟ 96 درصد گفتند: ناراضی هستیم. بعد شما خدا را متهم میکنید؟
در پیامها دیدم بعضی از مردم نوشتند که مراجع هر روز هم بگویند، ما کافی نمیدانیم. اقدامی میخواهیم نظیر اقدامی که میرزای شیرازی در تحریم تنباکو کرد. هر رئیس جمهور و هر رئیس مجلسی آمده میگوید: ما زورمان به بانک نمیرسد. هرچه میگوییم: شما بنگاه داری نکنید. املاکتان را بفروشید. میگویند: زورمان نمیرسد. اگر زورشان نمیرسد پس یک حرکتی مثل میرزای شیرازی لازم است.
میخواهم بگویم: نگوییم ای خدا ما مسلمان هستیم. چرا دختر من ازدواج کرد، طلاق گرفت؟ ما مسلمان هستیم چرا تصادف کردم؟ ما فقط خدا را مقصر میدانیم. اگر میخواهی یک برنامهای داشته باشی، کسب و کاری داشته باشی، ازدواجی داشته باشی، فکر داشته باش. تدبیر داشته باش. مشورت داشته باش.
شریعتی: الآن که ماه رجب است خیلیها نسبت به بیمه ماشین خودشان بی توجه هستند. یک اتفاقی میافتد و گوشه زندان میافتند و بعد میگویند: چرا اینطور شد؟
حاج آقای حسینی: ما در زوایای زندگیمان خدا را متهم میکنیم. آمار میدهند که از ده میلیون موتور سواری که داریم، هشت میلیون بیمه نیستند. الآن پیام میدهند که به شرکتهای بیمه بگویید: انصاف داشته باشند. البته شرکتهای بیمه هم تخفیفهایی دادند.
خدا شهید مطهری را رحمت کند. ایشان میفرماید: از ویژگیهای ما انسانها این است که سعی میکنیم در اشتباهات مسئولیت را گردن دیگری بیاندازیم. آقا سوار ماشین است و رانندگی میکند. حواسش پرت است و یک تصادفی میکند. نمیخواهد بگوید: من اشتباه کردم. میگردد ببیند چه کسی مقصر است؟ به خانمش میگوید: از بس حرف میزنی. برای من اعصاب نمیگذارید! میگوید: هفته گذشته همسرم با من دعوا کرد. هنوز فکرم مشغول است، تصادف کردم.
همه میگویند: استفاده از طبیعت خیلی خوب است. ولی تقریباً هشتاد میلیون از مردم ما میگویند: از نحسی سیزده فرار کنیم. واقعاً سیزده نحس است؟ یکوقت میخواهیم به دامن طبیعت برویم، خوب است. علامه طباطبایی(ره) یک بحثی دارد. ما دو جای قرآن بحث نحس را داریم. یکی در سوره مبارکه قمر و یکی سوره مبارکه فصلت است. «فَأَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي أَيَّامٍ نَحِسات» (فصلت/16) ما در روز نحسی عذاب را بر آنها نازل کردیم. اما قرآن نقطه مقابل این میگوید: ما روز و شب مبارک داریم. «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَة» (دخان/3) شب قدر چه شبی است. پس قرآن هم میگوید: ما شب قدر داریم. قرآن هم میگوید: ما شب مبارک و روز نحس داریم. پس ما درست میگوییم؟ مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: نه اشتباه نکن. اگر قرآن آن روز را نحس دانسته، چرا نحس است؟ اگر روزی ملتی مستحق نزول عذاب الهی شدند، در سوره مبارکه فصلت و سوره مبارکه قمر داستان عذاب بر قوم عاد است. قوم عاد کاری کردند که عذاب الهی بر آنها نازل شود. اگر امتی به جای اینکه بندگی خدا را کنند، کاری کردند عذاب الهی بر آنها نازل شود آن روز حتماً نحس است. چرا؟ چون ما بدی کردیم و نحسی از ماست. روز خصوصیت ندارد. آن شبی که انسان شایسته دریافت نزول رحمت الهی است، «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ، سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/4 و 5) شبی که تمام مردم به در خانه خدا میروند. این باز به خود ما برمیگردد. هرکس روز سیزده فروردین بیرون رفته، نمیخواهیم بگوییم: اعتقاد دارد. خیلی از مردم بخاطر اینکه تعطیل است بیرون میروند. اما اگر کسی به نحوست سیزده اعتقاد دارد، مرحوم علامه طباطبایی میگوید: به چه برهان عقلی شما میتوانید اقامه کنید برای اینکه فلان روز نحس است؟ اسلام با سنتهای تمام اقوام و ملتها موافق است اگر سنت معقول و درستی باشد.
مرحوم شیخ صدوق نقل کردند که روز اول نوروز کسی فالودهای آورد. بعضی نقل کردند سلمان فارسی فالودهای خدمت امیرالمؤمنین آورد. در من لا یحضر الفقیه شیخ صدوق است. حضرت فرمود: این چیست؟ گفت: ما رسم داریم روز اول نوروز چنین فالودهای را میخوریم و برای شما هم هدیه آوردیم. حضرت فرمود: «نیرزونا کل یوم» هر روز ما را نوروز کنید. اگر نوروز به هدیه دادن است. به دید و بازدید است. به نظافت و بهداشت است و به خانه تکانی است. این جملهای که در بین ما مرسوم است، «هر روزتان نوروز باد» احتمالاً باید از همین کلام امیرالمؤمنان گرفته شده باشد. امیرالمؤمنین فرمود: هر روز ما را نوروز کن. پس کسی مخالف نیست. دید و بازدیدش خوب، صله ارحامش خوب، اما مرحوم علامه میگوید: دلیل عقلی بیاورد به چه دلیل شما این روز را نحس میدانید؟ آقا این روز نحس است. اگر نحس است به اعمال ما برمیگردد.
شریعتی: مثل همان کلام حضرت علی که فرمودند: هر روزی در آن معصیت نشود، آن روز عید است.
حاج آقای حسینی: باز در نهجالبلاغه حضرت است که میفرماید: «الفأل حق» فال خوب بزنید. «الطیرة لیست بحق» فال بد زدن خوب نیست، فال خوب بزنید. مرحوم علامه طباطبایی میفرماید: اتفاقاً اینکه در بعضی روایات به نحوست فلان روز اشاره شده است، بخاطر اینکه مردم درگیر بودند. وقتی درگیر هستند به این آسانی نمیشود این فکر را از ذهنشان بیرون برد. ائمه گفتند: باشد شما میگویید هست، با صدقه مشکلت را حل کن. خودت را خانه نشین نکن! با توکل، با صدقه، اما اعتقادت نداشته باش.
در تحف العقول که یکی از کتابهای حدیثی قدیمی و از کتابهای بسیار مهم ما هست، آمده که کسی خدمت امام هادیعلیه السلام رفت. «وَ اَلْعَدْلُ أَلاَّ تَتَّهِمَهُ» امیرالمؤمنین فرمود: خدا را متهم نکنید. موضوع بحث را گم نکنیم! خطای خودمان را به حساب پروردگار نگذاریم. مرحوم مطهری یک فرمایشی در مورد سیزده داشتند. ایشان با چه ناراحتی میفرمودند: نحسی در فکر است. فکرت را اصلاح کن. برای سیزده نیست! در همین ماه رجب ولادت امیرالمؤمنین در سیزدهم ماه رجب است. کسی جرأت دارد بگوید: نحس است؟
شخصی خدمت امام هادیعلیه السلام آمد. میگوید: وقتی خدمت حضرت میرفتم، انگشت من مجروح بود. اتفاقاً در مسیر یک سوارهای با من برخورد کرد. کتف مرا مصدوم کرد. ازدحام جمعیت بود و در فشار جمعیت لباسهایم پاره شد. گفت: تا خدمت امام هادی رفتم و نشستم، گفتم: خدا از شر این روز مرا نجات بدهد. چه روز نحسی است! انگشت مجروح و کتف مصدوم و لباس پاره! خدا مرا از شر این روز حفظ کند. تا این جمله را گفتم، امام هادی فرمود: «یا حسن! هذا و انت تغشا نا» تو با ما رفت و آمد داری. با ما ارتباط داری. چرا این حرف را زدی؟ «ترمی بذنبک ما لا ذنب له» این روز که گناهی ندارد. چرا روز را متهم کردی؟
من یادم است کسی را که حسینیه میآمد، اولین نفر در حسینیه را باز میکرد و آخرین نفر در را میبست. من سه وعده ماه رمضان در مسجد نماز میخواندم، به مسجد نمیآمد. گفتم: مسلمان چرا مسجد نمیآیی؟ گفت: من یک روز مسجد آمدم، فال بد زدم. در راه دو سه حادثه برای من پیش آمد. دیگر در عمرم مسجد نرفتم. اگر فکرمان را اصلاح کردیم همه چیز درست میشود.
شریعتی: دعا بفرمایید و آمین بگوییم.
حاج آقای حسینی: انشاءالله دوستان عنایتی کنند و وقت برنامه زیادتر شود.
شریعتی: انشاءالله همین وقت مختصر هم برای همه ما پر برکت باشد با کلام نورانی امیرالمؤمنین علی علیه السلام. قرار روزانهی ما تلاوت صفحه 540 قرآن کریم، آیات 19 تا 24 سوره مبارکه حدید است.
«وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ «19» اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِينَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَ تَكاثُرٌ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَباتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطاماً وَ فِي الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِيدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَياةُ الدُّنْيا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ «20» سابِقُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ «21» ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَها إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ «22» لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ «23» الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ «24»
ترجمه: و كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردهاند، آنان همان كسانى هستند كه سر تا پا صداقتند و نزد پروردگارشان گواهانند، پاداش و نورشان را دارند و كسانى كه كفر ورزيدند و آيات ما را تكذيب كردند، آنان اصحاب دوزخند. بدانيد كه زندگانى پستِ دنيا، چيزى جز بازى و سرگرمى و زينتطلبى و فخر فروشى در ميان خود و افزونطلبى بر همديگر در اموال و فرزندان نيست، همانند بارانى كه گياه آن، كشاورزان را به شگفتى وا دارد، سپس خشك شود و آن را زرد بينى، سپس كاه شود و در آخرت، عذابى شديد (براى گنهكاران) و مغفرت و رضوانى (براى اطاعتكنندگان) از جانب خداوند است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست. از هم سبقت بگيريد و براى رسيدن به مغفرتى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش همچون پهناى آسمان و زمين است و براى كسانى آماده شده كه به خدا و پيامبرانش ايمان دارند، اين فضل خداست، به هر كه بخواهد مىدهد و خداوند صاحب فضل و فزون بخشى بزرگ است. هيچ مصيبتى در زمين و نه در جسم و جانتان به شما نرسد، مگر آن كه پيش از آنكه آن را پديد آوريم در لوحى ثبت است، همانا اين امر بر خداوند آسان است. تا بر آنچه از دست داديد، تأسف نخوريد و به آنچه به شما داده شد، (سرمستانه) شادمانى نكنيد و خداوند هيچ متكبر فخرفروشى را دوست ندارد. آنان كه بخل مىورزند و مردم را به بخل ورزيدن فرمان مىدهند و هر كس (از انفاق و قرض) روىگرداند، پس بىشك خداوند خود بىنياز و ستوده است.
منبع: سمت خدا
بازدیدها: 606