برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سیره تربیتی انبیای الهی در قرآن کریم- حضرت ابراهیم (علیهالسلام)
کارشناس: حجت الاسلام والمسلمین عابدینی
تاریخ پخش: ۱۰-۰۴- ۹۶
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
من بی تو دمی قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مویی *** یک شکر تو از هزار نتوانم کرد
شریعتی: با نام و یاد خدای بزرگ و مهربان آغاز میکنیم و سجده شکر به جا میآوریم به خاطر اینکه باز هم توفیق دیدار شما نصیب ما شد، هم بینندههای خوبمان، هم شنوندههای نازنین که همراه ما هستند. ایام بر شما مبارک باشد. حاج آقا عابدینی سلام علیکم. خیلی خوش آمدید.
حاج آقای عابدینی: سلام میکنم به همه بینندگان و شنوندگان عزیز و همچنین عرض تبریک به مناسبت عید سعید فطر و آرزوی قبولی طاعات و ادامهی طهارتی که در ماه مبارک رمضان برای همه ما پیش آمده و خدا با احسن وجه اعمال ما را قبول کرده باشد، انشاءالله این طهارت ادامه پیدا کند در ایام بعدی و ماههای بعدی که به ماه رمضان آینده متصل شویم با طهارت بالاتر.
شریعتی: قصه ما قصهی حضرت ابراهیم علیه السلام است، ببینیم امروز قرار است تا کجا با حضرت ابراهیم سیر کنیم. بحث امروز شما را میشنویم.
حاج آقا عابدینی: (قرائت دعای سلامتی امام زمان) انشاءالله از یاران و یاوران و بلکه سرداران حضرت باشیم.
در خدمت قصهی ابراهیم علیه السلام بودیم و فرازهای بسیاری از زندگی ابراهیم خلیل را که در قرآن کریم به آن اشاره شده بود را توانستیم عرض ارادتی داشته باشیم و محبتمان را نسبت به ابراهیم خلیل علیه السلام نشان بدهیم با یادآوری قصه ابراهیم در قرآن و روایات. در آیه ۱۲۴ سوره بقره بودیم که این آیه جزء قلههای معرفتی قرآن کریم محسوب میشود که ابراهیم خلیل پس از اینکه به کلاماتی مبتلاء شد، «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» وقتی آن را تمام کرد و به عالی ترین مقام کمالی رساند، «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» حقیقت امام را ما یک اشاره خیلی گذرا در جلسه گذشته کردیم. بحث از دهان بنده بزرگتر است و مربوط به من نیست. همچنان که مباحث دیگر انبیاء هم همینگونه است. به خصوص این بحث دیگر هیچ نسبتی ندارد، لذا خودم را در این مسیر وارد نمیکنم. اما دوستان را ارجاع میدهیم. اما بحث بلندی است از قلههای مباحث معرفتی قرآن کریم است که حقیقت امام یعنی چه. انشاءالله به تفاسیر ارزشمند و روایات ذیل این آیه شریفه رجوع کنند شوق و طلب آن قلههای معرفتی را در وجود ما ایجاد شود و باعث شود این شوق و طلب در بعد از این عالم برای ما همچنان که برای ابراهیم بعضی مراتب «وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِین» (بقره/۱۳۰) برای ما هم گوشهای از مباحث و معارف و حقایق روشن شود و شوقش در اینجا و حقیقتش در آخرت ایجاد شود. لذا این بحث را با همین سطح اولی عبور میکنیم. با اینکه جایی بوده که اولیای الهی در اینجا اسرار و لطایفی را ذکر کردند اما نه مناسب بنده است که بخواهم ذکر کنم و هم اینکه بحثهای عمیقی است که در جلسه ما نمیگنجد. اولیای الهی هم وقتی به اینجا رسیدند، دم فرو بستند. یعنی گفتند: از مسائلی است که قلم محرم نیست و رسیدنی است و گفتنی نیست. «قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» این حقیقت امام که تصرف در نظام کل تکوین و تشریع هست، چه حقیقتی است و چیست که قسمتی از آن را اشاره کردیم.
وقتی ابراهیم خلیل علیه السلام به این فراز رسید و خدا او را به این منصب منصوب کرد و رسید، اینجا بود که با توجه به سرگذشتی که در قرآن کریم برای نوح علیه السلام ذکر شده بود و فرزند نوح که صالح نبود، «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِک» (هود/۴۶) وقتی نوح به خدای متعال عرض کرد، «إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی» (هود/۴۵) خدا فرمود: «إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِح» لذا جریان حضرت نوح با اینکه نسبت به انبیاء جنبه اُبُوت دارد، تیره و مذهب انبیاء به ابراهیم خلیل میخورد و به نوح بیان نمیشود. چون جریان نوح بود که باقی ماند، آما آنچه پررنگ است، هم در قرآن کریم و هم در روایات ما، هم در تاریخ و سیره عالمان این است که جریان انبیاء و احیای دین به ابراهیم خلیل میخورد. لذا ابراهیم از جریان نوح و فرزند ناصالح نوح که باعث شد جریان نوح عقبه پیدا نکند و مطرح نباشد،حتی فرزندانی که نجات پیدا کردند بعضی دوباره به خذلان دچار شدند. لذا ابراهیم خلیل در دعاهایش این را مقدمه کرد، وقتی قرآن این را پررنگ کرد، ابراهیم خلیل از این مسأله عبرت گرفت و درس گرفت که اینکه گفته شده برای این است که ادامه وجود فرد که حقیقت وجودیاش از ناحیه ذریه ادامه پیدا میکند، این تقاضا در سرتاسر ادعیه ابراهیم خلیل بسیار پررنگ است. لذا میبیند از جمله همینجا وقتی به مقام امامت میرسد بلافاصله تقاضای وجودی ابراهیم خلیل این است که «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» این دغدغه نسبت به فرد و فرزند نبود بلکه نسبت به دین و امت بود که میخواست این دین ادامه پیدا کند و این نگاه باقی بماند. چون آن حقیقت باید از ناحیه انبیاء ادامه پیدا میکرد و آباء انبیاء باید همه موحد باشند و چون در زمان ابراهیم خلیل موحدی غیر از ابراهیم نبود، حتماً اگر میخواست آن دین ادامه پیدا کند و آن رسالت الهی از جانب انبیاء ادامه پیدا کند، باید از ذریه نوح این رسالت ادامه پیدا میکرد چون موحد دیگری در عالم وجود نداشت و در روایات هم این مسأله تصریح شده بود که یک موحد در عالم است و آن هم دارد در آتش میافتد. این نگاه زیبایی است که بحث شخصی نبود اما ذریهی او ذریهای بودند که اگر دین الهی میخواست بقاء پیدا کند، حتماً باید از ذریهی ابراهیم خلیل این ادامه محقق میشد.
لذا در سرتاسر دعاهایش پر است از اینکه ابراهیم خلیل هرجا که میرسد از جمله همینجا که «قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین» آن عهد من اعم از امامت، اما امامت سر گل عهد است. گل سر سبد این عهد است و اوج قله عهد است. پس نبوت عهد الهی است. رسالت عهد الهی است. خُلّه عهد الهی است. عبودیت عهد الهی است. به امامت میرسد که امامت گل سر سبد و اوج قلههای عهد الهی است. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِین» کسی که در برههای از عمرش اهل ظلم باشد، این عهد به او نمیرسد. این عهد اعم از نبوت و رسالت است و همچنین امامت. لذا باید کسی که میخواهد این عهد را شامل شود و دارا شود حتماً باید از ابتدا معصوم باشد که آن هم به نصب الهی است. لذا تعبیری که اینجا آمد و ابراهیم «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» گفت، چون ادامه دین ابراهیم خلیل که دین فطرت است حتماً باید از طریق ذریه ادامه پیدا میکرد. این یکی از آیاتی بود که در رابطه با بحث ذریه مطرح شده است.
از جمله آیات دیگری که در رابطه با ذریه مطرح شده این است که ابراهیم خلیل این آیات را بیان میکند «وَ اجْنُبْنِی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ» (ابراهیم/۳۵) خدایا من و فرزندانم را حفظ کن از اینکه به بت پرستی مبتلا شویم. یعنی وقتی تقاضا میکند این بت پرستی و مراتبش، چون بت پرستی مراتب دارد و فقط شرک ظاهر نیست. هوای نفس هم شرک است و بت پرستی است. «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ» (جاثیه/۲۳) این هم بت پرستی است. منتهی این بت پرستی مغفوری برای ما هست که خیلی وقتها تابع میل نفسمان میشویم. ابراهیم خلیل از همه مراتب پرستش اغیار خارج شد حتی هوای نفس در اوج خفای خودش که دیگر راهی در آن نداشت، که امام(ره) فرمود: آن ذبح فرزند فوق این مسائل بود. او از همه مراتب نفسانیت گذشته بود و این اصلاً نسبت به ابراهیم تصور نداشت منتهی این یک مراتب دیگری است که برای ما قابل تصور نیست که اینجا از چه گذشت. اگر گذشت است، اگر کمال است، اگر رشد است، اینجا چه رشدی ایجاد شد و چه مطرح بود دیگر فوق تصور ما با آن نگاه میشود.
لذا اینجا میفرماید: «أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ» ما را دور نگه داشت، چرا؟ نمیخواهد دعا شخصی کند، میخواهد بگوید: جریان هدایت و رسالت و امامت که این جریان مبتنی بر توحید محض است ادامه پیدا کند. این دعا برای همه بشر است. اگر این امام نباشد، اگر این رسول نباشد که از نسل ابراهیم است جریان هدایتگری دیگران به خطر میافتد، لذا این دعا فقط برای شخص فرزندان ابراهیم نیست. ابراهیم نگاهش به همه عالم است. همه را فرزندان خودش میبیند. از جمله میبیند اگر بخواهد این نهضت انبیاء و توحید ادامه پیدا کند، حتماً باید از نسل او و ذریهی او باشد که آباء همه موحد باشند.
شریعتی: یک نکته که خیلی توجه مرا جلب کرد این بود که حضرت ابراهیم بسیار بلند نظر بوده است. این افق نگاهش خیلی وسیع بوده است.
حاج آقای عابدینی: اگر امروز فرصت شود بحث نگاه تمدنی عظیم که ابراهیم داشته است و اعمال و آثار وجودی او این نگاه را تثبیت کرده است، حتی نگاههایی که تصورش را نمیکنیم، بعد از حدود چهار هزار سال از آن دوره که گذشته است هنوز تصوری که ابراهیم خلیل از آینده بشر دارد، ما نداریم.
پس این آیه شریفه که فرمود: خدایا من و فرزندانم را از بت پرستی حفظ کن. بت پرستی با همه مراتب خفی، که مراتب شرک خفی را هم شامل میشود. نبی نباید مراتب شرک خفی را هم داشته باشد. از جمله در آیه دیگر میفرماید: همانجایی که فرزند و هاجر سلام الله علیها را در بیابان گذاشت، «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» (ابراهیم/۳۷) من اینها را آنجا گذاشتم نه برای اینکه دور باشند و هوای نفس من که نیست، تصحیح شود. «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» اینجا قبله عمومی بشریت حق است، نتیجه نهایی ارتباط همه دلها میشود، همه به سوی او توجه خواهند کرد و وجه اتحاد و وحدت همه عالم میشود. اقامه کردن نماز، «لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» فقط بحث این نیست که نماز بخوانند. فقط بحث این نیست که نماز جماعت بخوانند. بحث اقامه صلاه فرهنگ نماز است و نماز هم اینجا مظهر رابطه با خداست. اینها بتوانند فرهنگ ارتباط با خدا را اقامه کنند و مردم را به خدا برسانند. یعنی من فرزندم را آنجا گذاشتم با مادرش،«رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ» آنجایی که جای آبادی و رشد و زراعت نیست. «عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» با اینکه تازه اسماعیل و هاجر را آنجا گذاشته است، اما معلوم میشود که مکان بیت معلوم بوده است. از زمان آدم این روشن بوده است و آثاری از بیت بوده است. اینها را گذاشتم نزد بیت حرام، حالا گرچه بیت به این شکل نبوده است اما این بیت الحرام که از زمان آدم تأسیس شده بوده، قواعد و آثارش باقی بوده است. لذا آن اثر اولی توسط آدم(س) ایجاد شده بود، هرچند به مرور زمان به واسطه بعضی میگویند: طوفان نوح و بعضی میگویند: بعد از آن از بین رفته بوده اما آثاری بر جا بوده است. لذا «عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» میگوید.
«رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» این دارد میگوید که رابطه با خدا از اینجا حفظ میشود. آن نهایت ارتباط از اینجا است. این را چه کسی میتوانست بفهمد، یعنی زمان ابراهیم خلیل عمده انبیاء در شامات بودند، در قسمت سوریه و لبنان بودند اما این فرزند را آنجا میگذارد و بیانش این است که «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» اینجا اقامه صلاه کند. «رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاهَ» یک بحث عظیمی است که در آخرالزمان میخواهد محقق شود که این ارث عالم و زمین اینجا محقق خواهد شد. آن توحید نهایی اینجا محقق خواهد شد. لذا از همانجا دارد این را میبیند و با این نگاه پایه ریزی میکند و به حج توجه جدی داشته است، فقط نگاه اجمالی نبوده است، کاملاً به این توجه داشته و بعد در جای دیگر میفرماید: «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ» (ابراهیم/۴۰) من اقامه کننده صلاه باشم. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاءِ» خدایا این دعای مرا مورد قبول قرار بده. ذریهی من هم از مقیمین صلاه باشند. مقیمین صلاه یک نگاه عادی نیست.
زمانی که پیغمبر در مکه است، به طوری که جمعیت مسلمانها خیلی اندک است و تحت فشار است، عدهای از مسلمانها چون مورد آزار قرار میگیرند خدمت پیامبر عرض میکنند اجازه بدهید ما از خودمان دفاع کنیم. دارند ما را میکشند، اذیت میکنند. نهایتاً شهید میشویم و اجازه بدهید دفاع کنیم. آنجا آیه نازل میشود نه! الآن وقت قتال نیست. الآن وقت این است که شما اقامه صلاه کنید. اقامه صلاه را برای آن موقع بیان میکند که هنوز قوای مسلمانها و عدهی آنها به مرتبهای نیست که قدرت داشته باشند. اقلیت محدودی هستند و اگر میخواستند دفاع کنند کشته میشدند. لذا میفرماید: اقامه صلاه، معلوم میشود اقامه صلاه انسان را برای قتال و جهاد آماده میکند. در جواب اینها که تقاضای جهاد و قتال میکنند و دفاع از خودشان را دارند، پیش نیازش اقامه صلاه است که این رابطهها که ایجاد میشود و این ارتباط با همدیگر که در دایرهی ارتباط با خداست انسان را آماده میکند تا صف واحد شوند. لذا بحث نماز جماعت یک ظهور از این است. نه اینکه اقامه صلاه فقط نماز جماعت است. نماز جماعت یک ظهور از این است که این صفها و ارتباط و نظم و رابطهها را شدید میکند. نماز جماعت خود مقدمهای برای رسیدن به کمال بالاتر است نه اینکه انتها باشد. لذا هم رابطه با خداست و هم ارتباط اجتماعی است.
دوباره دارد در حین جنگ وقتی دارند اقامه جنگ میکنند، آیه نازل میشود که این قتال برای این است که اقامه صلاه شود. در حین جنگ هم میجنگیم تا اقامه صلاه شود. یعنی باز هم جنگیدن برای اقامه صلاه است. بعد از آن میفرماید: اگر استقرار بر کل عالم پیدا کردیم، «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» (حج/۴۱) بعد از استقرار حاکمیت اولین کار اقامه صلاه است. قبل از اینکه قدرت پیدا کنم، حین اینکه دارم میجنگم و بعد از اینکه دارم مستقر میشوم و حاکمیت پیدا میکنم، همه اینها را میگوید: «اقاموا الصلاه». لذا ابراهیم خلیل که اینجا میفرماید: خدایا «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ» نه اینکه یک نماز جماعت به پا کنم. یعنی توحید را اقامه کنیم. فرهنگ رابطه با خدا را اقامه کنیم. یک حرکت اجتماعی و توحید محقق شود. این در دوره سختی و محدودیت یک طور بروز میکند، موقع قدرت نمایی و جنگیدن و معارضه طوری خودش را نشان میدهد و پس از اقامه حاکمیت که امام زمان وقتی حاکمیتش محقق میشود، اولین کاری که میکند، «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» اولین کاری که اینها میکنند این است که «اقاموا الصلاه» این رابطه را اصلاح میکنند. «أقاموا الصلاه» فقط رابطه فردی هم نیست. یعنی یک رابطه اجتماعی با خداست. یعنی حاکمیت الهی و توحیدی را مستقر کردن است.
حالا ابراهیم خلیل چه میخواهد؟یک موقع ما «مقیم الصلاه» را یک نماز جماعت میدیدیم. یک نماز خواندن و یک احکام نماز میدیدیم، این یک نگاه بود. یک موقع «مقیم الصلاه» را با این نگاه میبینیم، «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» وقتی به اوج قدرت میرسند و تمام تمکن را پیدا میکنند، آن کار نهاییشان اقامه صلاه است. لذا اینجا که ابراهیم میفرماید: «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ» من را مقیم صلاه قرار بده. اول مقیم صلاه است، آخر مقیم صلاه است و در وسط هم مقیم صلاه است. مقیم بودن قوام پیدا کردن است و ستون فقرات دین است. «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاهِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی» ذریهی من هم جزء مقیمین صلاه باشند. یعنی جزء کسانی باشند که سردمدار این اقامه صلاه هستند.
این اقامه صلاه همین مقداری که انسان نماز را میخواند، تبلیغ میکند جزء مقیمین الصلاه، یک مرتبه است. وقتی نماز جماعت به پا میکند یک مرتبه عالیتری است. وقتی فرهنگ نماز را جا میاندازد، یک مرتبه عالیتر است. وقتی اصل رابطه با خدا را در جامعه احیاء میکند، این جزء مقیمین صلاه حقیقی است که جامعه را الهی میکند و این نگاه توحیدی را حاکم میکند. لذا هرکسی به فرهنگ نماز خدمت میکند، برای اقامه صلاه از یک موذنی که اذان میگوید، از یک خادمی که در مسجد خدمت میکند و آنجا را آماده میکند و از کسی که بنای مسجدی را بنیان گذاری میکند و بانی میشود تا امام جماعت مأمومین و مشوقین و همه کسانی که در اینجا دست اندر کار هستند، همه جزء دعای ابراهیم میشوند که اینها مقیم صلاه هستند. «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» چون مکنت در ارض اینطور نیست که یک مرتبه داشته باشد، انواع مراتب است. الآن در جمهوری اسلامی مکنت در ارض داریم. پس وظیفه اول ما اقام الصلاه است. اگر کسی در خانهاش مکنت دارد «اقامُ الصلاه» است. اگر کسی در محلهاش مکنت دارد و حرف او را گوش میکنند و نسبت به او اطاعت دارند، «اقاموا الصلاه» است. پس این تشکیکی است. اینطور نیست که صبر کنیم تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تشریف بیاورند، بگوییم: «اقاموا الصلاه» این «اقاموا الصلاه» نهایی است. اما مرتبه به مرتبه این وظیفه و تکلیف همه ما هست. یعنی هرکدام از ما میتوانیم دعای مستجاب حضرت ابراهیم باشیم. «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاهَ» مظهر این آیه باشیم. همین قدر در خانه مکنت داریم یا نداریم؟ اقاموا الصلاه فرهنگ نماز و فرهنگ رابطه با خدا را، این ارتباط توحیدی و اجتماع توحیدی را در خانهمان پیاده کنیم. اگر این نگاه باشد قرآن با ما حرف میزند و تکلیف معلوم میکند. مخاطب قرآن غائب نیست. مخاطب قرآن گذشتهها نیستند که ابراهیم خلیل به تنهایی باشند یا آیندگان باشند که ظهور و فرج باشد. سر تا سر انسانها در طول تاریخ مخاطب قرآن هستند و موظف به تکالیفی هستند که قرآن بر دوش آنها قرار داده است. تا اینجای بحث دلم میخواست نگاه به ذریه را ما در منظر ابراهیم خلیل سلام الله علیها بیان کنیم.
«وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» (فرقان/۷۴) خوب است این دعا را همه ما بخوانیم. خدایا ازواج ما و ذریات ما و فرزندان ما را «قره أعیُن» قرار بده. نور چشم باشند، برای ما چشم روشنی باشند. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» این نور چشم بودن معلوم میشود فقط سلامت ظاهری نیست، این سلامت قلب سلیم است. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» برای متقین امام باشند. چه قوهای میخواهد کسی متقین باشد. میگوید: امام متقین باشد. نه جزء متقین باشد. «وَ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَبْ لَنا» خدایا به ما این را بده، از ما خواسته بخواهیم، معلوم میشود توانش در وجود ما هست. اگر نکردیم و نخواستیم ظرفیت را تلف کردیم. لذا اینطور نیست که دل بخواهی ما باشد، میگوید: این افق نگاه شما باشد. باید به این سمت حرکت کنید. اگر این کار را نکردید، ظرفیت را هدر دادید. لذا این تعبیر خیلی زیباست. معلوم میشود «قُرَّهَ أَعْیُنٍ» هم در چه جهتی است. «وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» خدایا ما را امام متقین قرار بده. ذریه و ازواج ما را برای متقین امام قرار بده. این امام بودن وجود انسان را در ذریهاش ادامه میدهد که ذریهی انسان ادامه وجود انسان هستند و عمل آنها «نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُم» (یس/۱۲) آنچه خودشان انجام دادند و آثاری که بعداً به آنها ملحق میشود، همه را برای آنها مینویسیم. این ذریات ما وقتی با این نگاه ما، با این نوع تربیت ما و افق دید و برخورد ما به سمت صلاح حرکت کردند، عمل آنها عمل ماست. لذا ابراهیم خلیل با ذریهاش که این نگاه را دائماً داشته و امتداد وجودیاش تا امروز کشیده شده است، یعنی چه؟ اگر پیغمبر میفرماید: من اجابت دعوت پدرم ابراهیم هستم یعنی چه؟
با یک افق دید ما تغییر میکنیم. خودمان را از یک ظرف محدود زمانی خارج میکنیم در یک افق عظیمی قرار میدهیم که خدایا من نگاهم را اینطور قرار بدهم، این نگاه را در ما تقویت کنند. اگر نگاه اینطور شد، روابط انسان در عالم دنیا تغییر میکند. نسبتهایی که برقرار میکند متفاوت میشود با کسی که عمرش را یک صد سال و هشتاد سال دنیا میدید. نوع انفاق و رابطهها و ارتباطاتش و تصمیم گیریها همه با این نگاه یک طور دیگر میشود. کسی که این نگاه را دارد با کسی که این نگاه را ندارد، خودش را فانی و تمام شده میبیند، خیلی متفاوت است. ابراهیم خلیل این افق را برای ما ایجاد می کند. نگاهتان را اینقدر دامنه دار قرار بدهید و محدود نکنید. وجود انسان این کشش را دارد. اگر این را به کار نبردیم خودمان را ضایع کردیم. اینها از مراتب ظلم به خود انسان است. ظلم به نفس است که انسان افق دیدش را محدود قرار بدهد و خواستهها و آمال و آرزویش را در حد همین عمر چند سالهاش قرار بدهد. این باور به حیات دنیاست. کسی که خودش را ابدی میبیند نگاهش نگاه ابراهیم خلیل میشود و خودش را در یک بازه زمانی محدود تلف نمیکند. از این بازه بهترین استفاده را میکند برای ابدیت خودش و دامنهدار شدن و بقای خودش. این یک تأثیر است، یعنی فقط یک حرف نیست. این دعا در وجود ابراهیم خلیل بقا پیدا کرده است. لذا قرآن اینها را تأیید کرده است که وجود ابراهیم خلیل ادامه دارد. این نگاه را باید در وجودمان تمرین کنیم تا تثبیت شود.
یک بحث دیگر که هست این است که در کمالات الهی فرقی بین زن و مرد نیست. در منصب رسالت و نبوت که ابلاغ و ارتباط را دیگران است، این کار مربوط به مردان است. چون نظام الهی بر این اساس است که ارتباط زن با مردان نباشد این را برای زن ضعف میداند مگر در جایی که لزومی باشد. در جایی که اصل ارتباط حرام نیست اما ترجیح ندارد. لذا خدای متعال در منصبهایش هم «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِم» (یوسف/۱۰۹) آنجایی که به آنها وحی میشود تا ابلاغ وحی داشته باشند که رسالت است، یا نبوت است «رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِم» اما مقام ولایت که قرب الی الله است و تصرف در نظام تکوین است و هدایت به امر در تکوین است اختصاص به مردان ندارد. لذا فاطمه زهرا(س) این مقام ولایت کبری را دارد. هدایتگری و نظام تکوین را دارد. مریم(س) به تعبیر قرآن «وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِین» (آلعمران/۴۲) مریم(س) مرتبهای از ولایت کبری را دارد. اینها مقامات ولایت و قرب الی الله است که مرد و زن برنمیدارد، نظام روح انسان مرد و زن ندارد اما آنجایی که نظام بدن دخیل است، مثل ابلاغ رسالت که ارتباط با دیگران است، رابطه نبوت که ارتباط با دیگران است، رساندن خبر به دیگران است، آنجا البته مراتب وجود این انسان کامل تا مرتبه بدنیاش در این مرتبه مؤثر هستند، از نظام روحی تا نظام بدنی همه مؤثر هستند لذا چون نظام بدنی مؤثر است در ابلاغ حتماً باید «رِجالًا نُوحِی إِلَیْهِم» باشد. این هم یک نکتهای است که در کمالات فرقی بین زن و مرد نیست. ظرفیت برای همه یکسان است.
انشاءالله در دو سه هفته آینده وارد بحث زیبایی از جریان زندگی ابراهیم خلیل میشویم که بنای بیت الله هست و ارائه مناسک حج است که به خصوص همزمان با جریان حجاج عزیز ما شده که دارند دورههای آموزش قبل از رفتن به حج را میبینند. انشاءالله با این جریان میتوانیم یک حال خوبی از حج را ایجاد کنیم تا نسبت بهتری برقرار شود و لذا دوستان سعی کنند این آیاتی را که بیان میکنیم بتوانیم خودمان را برای ورود به ماه ذی الحجه آماده کنیم.
شریعتی: انشاءالله زیارت بیت الله الحرام نصیب همه ما شود. از امروز ما به حول و قوه الهی و با استعانت از نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و انوار اهل بیت علیهم السلام میخواهیم دور جدید ختم قرآن را آغاز کنیم. پنجمین دوره ختم قرآن کریم برنامه سمت خدا هست، یک قرار نورانی و دسته جمعی است که انشاءالله خداوند برکاتش را بر این جماعتی که هر روز صفحه به صفحه کتاب خدا را تلاوت میکنند نازل کند. چند اتفاق خوب افتاده است، اولین انتخاب این است که قرار است به صورت دسته جمعی این کار را آغاز کنیم، هرکسی هرجایی که هست با ما همراه شود که بتوانیم این دوره از قرآن را هم ختم کنیم. خیلیها به قرآن خدمت کردند و بر گردن ما حق دارند، علمای عزیز و کسانی که تفسیر نوشتند و از معارف قرآن برای ما گفتند. هر هفته از یکی از این شخصیتهای بزرگ یاد میکنیم و با علامه طباطبایی آغاز میکنیم. انشاءالله روح همه آنها شاد باشد.
حاج آقای عابدینی: خدا حضرت آیت الله خوشبخت را رحمت کند. ایشان میفرمود: مرحوم علامه طباطبایی وکیل پایه یک خداوند در دفاع از توحید در المیزان است. در سر تا سر المیزان توحید را بسط داده است و مطرح کرده است. هرجایی که اختلالی خواستند در آیات ایجاد کنند، ایشان با کمال غیرت وارد شده و آنجا را توحیدی معنا کرده و تفسیر کرده است.
شریعتی: علامه طباطبایی مثل ستارهای در دوران ما میدرخشند که خیلی بر گردن ما حق دارند. این هفته با ایشان آغاز میکنیم. حاج آقای عابدینی زحمت میکشند و دعای قبل از تلاوت قرآن کریم را که منسوب به امام صادق علیه السلام هست را به اتفاق تلاوت کنیم و بعد انشاءالله وارد صفحات ابتدایی قرآن کریم شویم و از امروز قرآنمان را بشنویم.
حاج آقای عابدینی: «اَللّهُمَّ اِنّی اَشهَدُ اَنَّ هذا کِتابُکَ المُنزَلُ مِن عِندِکَ عَلی رَسُولِکَ مُحَمَّدِ بنِ عَبدِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ الِهِ وَ کَلامُکَ النّاطِقَ عَلی لِسانِ نَبِیِّکَ جَعَلتَهُ هادِیًا مِنکَ اِلی خَلقِکَ وَ حَبلاً مُتَّصِلاً فیما بَینَکَ وَ بَینَ عِبادِکَ اللّهُمَّ فَاجعَل نَظَری فیهِ عِبادَهً وَ قِرآئَتی فیهِ فٍکرًا وَ فِکری فیهِ اعتِبارًا وَ اجعَلنی مِمَّنِ اتَّعَظَ بِبَیانِ مَواظِعِکَ فیهِ وَ اجتَنَبَ مَعاصِیَکَ وَ لا تَطبَع عِندَ قِرآئَتی عَلی سَمعی وَ لا تَجعَل عَلی بَصَری غِشاوَهً وَ لا تَجعَل قِرآئَتی قِرآئَهً لا تَدَبَّرَ فیها بَلِ اجعَلنی اَتَدَبَّرُ ایاتِهِ وَ اَحکامَهُ اخِذًا بِشَرایِعِ دینِکَ وَ لا تَجعَل نَظَری فیهِ غَفلَهً وً لا قِرآئَتی هَذَرًا اِنَّکَ اَنتَ الرَّوُفُ الرَّحیمُ»
شریعتی: انشاءالله زندگی ما منور به نور قرآن کریم باشد، انشاءالله با قرآن زنده باشیم و با قرآن بمیریم و با قرآن محشور شویم و بتوانیم به آیه آیه این کتاب نورانی عمل کنیم. سوره مبارکه حمد و آیات ابتدایی سوره مبارکه بقره را تلاوت میکنیم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، «۲» الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ«۳» الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ«۴» مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ«۵» إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ«۶» اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ«۷» صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ،«۱» الم«۲» ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ«۳» الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ«۴» وَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَ بِالْآخِرَهِ هُمْ یُوقِنُونَ«۵» أُولئِکَ عَلى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان، سپاس و ستایش مخصوص خداوندى است که پروردگار جهانیان است. (خدایى که) بخشنده و مهربان است. (خدایى که) مالک روز جزاست. (خدایا) تنها ترا مىپرستیم و تنها از تو یارى مىجوئیم. (خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرما. (خداوندا! ما را به) راه کسانى که آنها را مشمول نعمت خود ساختى، (هدایت کن) نه غضب شدگان و نه گمراهان!
به نام خداوند بخشندهى مهربان. الف لام میم. آن کتاب (با عظمت که) در (حقّانیت) آن هیچ تردیدى راه ندارد، راهنماى پرهیزگاران است. (متّقین) کسانى هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهایم، انفاق مىکنند. و آنان به آنچه بر تو نازل شده و آنچه پیش از تو (بر پیامبران) نازل گریده، ایمان دارند و هم آنان به آخرت (نیز) یقین دارند. تنها آنان از جانب پروردگارشان بر هدایتند و آنان همان رستگاران هستند.
شریعتی: انشاءالله از برکات این آیات همه ما بهرهمند شویم. برای بهرهمندی بیشتر از این آیات باید یکسری آداب را رعایت کنیم. این آداب را بشنویم.
حاج آقای عابدینی: بسم الله الرحمن الرحیم، قبلاً تذکر دادیم که حقیقت روح جمعی که در یک عهدی با هم شروع میکنند یک حیات جدیدی است غیر از حیات فردی که هرکس دارد. لزومی ندارد حتماً کنار هم باشند. اگر در زمان معینی افراد خاص در جاهای مختلف کار واحدی را با هم شروع کنند، این یک روح جمعی ایجاد میکند و اینها را با هم مرتبط میکند و اجابت و قدرتش را مضاعف میکند. لذا حواسمان باشد این عهد جمعی را از دست ندهیم که بعدها ببینیم چقدر چیزها بوده و ما در اثر ندانستن خودمان را محروم کردیم.
پیامبر اکرم فرمودند: هیچ شفیعی روز قیامت نزد خدا منزلت و مقامش بالاتر از قرآن نیست. قرآن شفیع است. لذا انس با قرآن میتواند انسان را مورد شفاعت قرار بدهد. اگر ببینیم چقدر به این قرآن نیاز داریمف محبت و ارتباط و انس ما با قرآن بیشتر میشود. پیامبر فرمود: کسی که قرآن خواندن او را از دعا و سؤال من باز دارد، او را بیشتر از ثواب شاکرین عطا کنم. یعنی کسی که نیاز داشت و خواست دعا کند اما قرآن را باز کرد و شروع به قرآن خواندن کرد و دید حیفش میآید قرآن را رها کند، میفرماید: من ثواب شاکرین را به او عطا میکنم.
حدیث دیگری هم هست میفرماید: دلها را زنگ میگیرد همانطور که آهن را زنگ میگیرد. عرض شد: یا رسول الله! صیقلی کردن آن به چیست؟ حضرت فرمودند: تلاوت قرآن و یادآوری مرگ! تلاوت قرآن زنگار را از دل انسان میبرد و دل انسان را جلا میدهد. دل انسان آینه میشود. وقتی آینه شد آینه حقایق را نشان میدهد. دل انسان به سوی معارف باز میشود. یعنی با قرآن خواندن و دل را در اختیار قرآن قرار دادن، باب معارف باز میشود.
چند نکته در مورد آداب قرائت قرآن میخواستم بگویم، یکی اینکه سعی کنیم در ۲۴ ساعت حتماً قرآن بخوانیم. در روایت داریم که شب و روزی نگذرد که انسان قرآن نخوانده باشد. در روایت پنجاه آیه وارد شده است. از علامت مؤمنین خواندن پنجاه آیه در روز است. یک نکته این است که سعی کنیم یک سوره را فقط تکرار نکنیم. بعضیها فقط سوره واقعه را میخوانند، این خوب است. اما سعی کنیم علاوه بر این قرائت قرآن ما نسبت به آیات مختلف باشد و یک نظمی داشته باشد تا قرآن هر چند وقت یکبار ختم شود. علتش این است که هر آیهای اثر خاصی در وجود ما دارد. چه بدانیم و چه ندانیم! بفهمیم بالاتر است مثل غذایی که انسان میخورد و نمیداند چه تأثیری دارد اما در بدن کار خودش را میکند. لذا به یک سو و یک آیات اکتفا نکنیم.
وقتی قرآن میخوانیم حواس ما باشد که در وقت تلاوت قرآن همراه باشیم. وقتی به آیات بهشت میرسیم تقاضا در وجود ما ایجاد شود. وقتی به آیات جهنم میرسیم ترس از آن در وجود ما ایجاد شود. وقتی به دعای انبیاء و اولیاء میرسیم حال دعا در ما ایجاد شود. وقتی به استغفار اقوام و دیگران میرسیم حال استغفار را در خودمان ایجاد کنیم. یعنی زنده باشیم در وقت ارتباط با قرآن. داریم وقتی که میخواهید قرآن را تلاوت کنید حتماً اگر نشستید، چهارزانو نباشید. سعی کنید با ادب بنشینید یا دو زانو بنشینید. از روی مصحف تلاوت کنید.
انشاءالله خدای متعال قرآن را شفیع ما قرار بدهد و عشق به قرآن را در دلهای همه ما قرار بدهد تا به تعبیر آیت الله بهجت بفهمیم این قرآن چه حقیقتی است که اگر بشناسیم دست از ترنج نمیشناسیم.
شریعتی: خدایا حق محمد و آل محمد بر گردن ما خیلی عظیم است پس «اللهم صل علی محمدٍ و آل محمد»
بازدیدها: 251