شهید خرازی در کردستان فرمانده گروه ضربت کردستان بود و تمام دغدغهاش آسیب نرسیدن به مردم این خطه بود و توصیه این شهید به دوستانش این بود که این مردم کُرد را از منافقین جدا کنید که در حق مردم ستم دیده کُرد اجحافی نشود. زمانی که شهید خرازی به درجه فرماندهی رسید مجددا در عملیاتهایی همچون والفجر 2 و 4 در کردستان شرکت کرد و سپس در سال 65 در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل آمد.
در آن زمان رزمندههای استان اصفهان عموما با هم بودند و همین موضوع سبب شده بود تا برخی از آنها خودشان را بالاتر از بقیه بدانند پس از این قضیه شهید خرازی شورای تیپ که از بچههای اصفهان بودند را دور هم جمع کرد و گفت: برادران عزیز اگر شما برای خدا آمدید خدا هم اعمال شما را همسطح میکند و اگر برای غیر خدا آمدید اینجا جای شما نیست.
دست راست شهید خرازی، سال 62 در عملیات طلائیه بر اثر برخورد ترکش گلوله خمپاره قطع شد و پس از سه ماه دوره درمان بهبود پیدا کرد و مجددا به لشگر امام حسین(ع) بازگشت و این شهید از زمانی که دستش قطع شد و تا زمانی که به شهادت رسید به هیچ کس اجازه نمیداد که کارهایش را انجام بدهد تا جایی که یک بار در مکانی که با هم تنها بودیم به شهید خرازی گفتم من دو دست دارم و تو یک دست، اجازه بده تا لباست را بشویم و در آن لحظه شهید از دست من بسیار ناراحت شد. شهید خرازی احترام خیلی زیادی به نیروهای تحت امر خود قائل بود.
شهادت:
زمانی که حاج حسین از سنگر بیرون آمد یک ترکش گلوله خمپاره از پشت به قلبش اصابت کرد.یک پتو روی پیکرش انداختیم تا رزمندهها در حین عملیات متوجه به شهادت رسیدن حاج حسین نشوند چرا که محبوبیت بسیاری در میان رزمنده ها داشت.
بازدیدها: 164