سروده ای از علی اکبر لطیفیان به مناسبت ولادت حضرت معصومه
هیات؛ به مناسبت فرارسیدن سالروز ولادت کریمه اهل بیت علیهم السلام حضرت معصومه سلام الله علیها و روز دختر اشعاری از شعرای آیینی کشور در رثای آن حضرت برای عاشقان آستان اهل بیت علیهم السلام و شما مخاطبین سایت هیات منتشر کرده است که در ادامه در اختیار شما مخاطبین گرامی قرار می گیرد:
سائل لطف نوشتند بنی آدم را
سر ِ. این سفره نشاندند همه عالم را
صبح فردا عجبی نیست اگر بنشانند
یک طرف آسیه و یک طرفت مریم را
حس ِ. معراج نشینیِ من این است فقط
گوشهای از حرمت پهن کنم بالم را
در ضریحت شرف آدمیت ریخته اند
پس محال است که آدم نکند آدم را
همه بالفعل مسیح اند اگر پخش کنند
نفس ِ. دختر موسایِ مسیحا دم را
مثل یک عرش برای تو حرم ساخته اند
کاش میشد حرم حضرت زهرا هم را
با گدایی حرم فخر به دنیا داریم
هرچه داریم از این دختر موسی داریم
قصد کردی بکِشی و بکِشانی همه را
تا به معراج ِ. بلندت برسانی همه را
ریشههای دلِ ما رشتهای از چادر توست
چادرت را بتکان تا بتکانی همه را
به خدا ذرهای از خانمی ات کم نشود
چه برانی همه را و چه بخوانی همه را
تربت پای تو بودن چه به ما میآید
پس چه بهتر سر راهت بنشانی همه را
یک دو قربانی ما نیست برازندهی تو
وقت آن است بیایی بستانی همه را
بشکند گر سر عشاق فدای سر تو
همهی ما به فدای نخی از معجر تو
ما گداییم همه وقت نظر داشتنت
خاک پاییم همه وقت گذر داشتنت
آمدی مردم ایران به نوایی برسند
ورنه جز اینکه بهانه ست سفر داشتنت
علم شد تربت سجادهی بیت النّورت
حوزهی علمیه شد لطف سحر داشتنت
یک نفس در جگرت سوخت و شد روح الله
برکت داشت چقدر، آهِ جگر داشتنت
فتنهای آمد و، چون فاطمه جمعش کردی
ای به قربان تو و سینه سپر داشتنت
در طریقت نفس از پا که بیفتد خوب است
سیر معراج به اینجا که بیفتد خوب است
گاه بابا سخنش را به تو تنها میگفت.
چون نبی گرچه علی داشت به زهرا میگفت
جایگاه تو چنان در نظرش بالا بود
جای آن داشت به تو اُمِّ ابیها میگفت
دست خطِ تو که میدید فقط میبوسید
تا که یادِ تو میافتاد “فداها” میگفت
خبر از عصمت بی، چون و چرایت میداد
هر امامی که مقامات شما را میگفت
عمهی کرب و بلا در تو تجلی کرده
باید این آینه را زینب کبری میگفت
بر روی چشم همه جای شما محفوظ است
احترام تو در این شهر خدا محفوظ است
مطمئن باش در این شهر پریشان نشوی
بی برادر نشوی پاره گریبان نشوی
مطمئن باش کسی سنگ نمیاندازد
از عبورت ز. سر کوچه پشیمان نشوی
محملت بر روی چشم همگان جا دارد
به خدا مورد آزار مغیلان نشوی
آن قدر پوشیه و حله سرت میریزند
زیر یک معجر پاره شده پنهان نشوی
زیور آلات تورا مردم اینجا نبرند
وسط خیمهی آتش زده حیران نشوی
محملت شعله ور از واژهی غارت نشود
حَرمت بسته به زنجیر اسارت نشود
بازدیدها: 0