در اين بخش از كتاب به كلمات قصار و پرحكمت و پاسخهاى كوتاه و پرمحتوايى كه حضرت آيت الله العظمى بهجت پيرامون مسائل گونه گونى كه توسّط علاقمندان مطرح شده است ، اشاره مى كنيم :
1 – علاج ريا و ارزش دانش
يكى از فضلاى حوزه علميّه قم چنين مى نگارد:
از محضر ايشان سؤ ال شد: گاهى انسان تصميم مى گيرد كار خيرى را براى خدا انجام دهد و اخلاص كامل را رعايت نمايد، اما وسوسه هاى شيطانى ديگر همچون شهرت طلبى ، ريا كارى در نزد مردم ، خوشنام شدن ، و… در ذهن انسان خطور مى كند آيا اين خطورات هم ريا محسوب مى شود و عمل را بى ارزش مى كند؟
در پاسخ فرمودند: ريا در عبادات است و عبادتى كه ريا دارد حرام است و بعضى گفته اند: ريا در عبادات مبطل هم هست ، در غير عبادات ريا اشكال ندارد.
ولى خود ريا مى تواند راه چاره و علاج ريا باشد. به اين صورت كه با تاءمّلات صحيح ريا را بالا ببرد! مثلاً گاهى انسان مى خواهد پيش رئيس شهربانى احترامى پيدا كند و توجّه او را به خودش جلب كند، پيش پاسبانى مى رود و سعى مى كند نظر او را جلب كند وسپس او را بين خود و رئيس شهربانى واسطه قرار دهد. در اينجا انسان خوب است با خود بگويد: اين پاسبان كه تنها واسطه است و اگر هم كاغذى بنويسد و وساطتى كند باز دست آخر خود رئيس شهربانى بايد پاى ورقه را امضا كند. پس خوب است مستقيماً نظر خود رئيس شهربانى را جلب كنم كه مقام بالاترى است و اصلاً كار خوب و عمل نيك را مثلاً به خود رئيس شهربانى نشان دهم . يعنى براى مقام بالاتر ريا كنم !
همچنين اگر انسان عاقل باشد و توجه پيدا كند كه مقامى بالاتر از رئيس شهربانى (مثل وزير، نخست وزير و رئيس جمهور) وجود دارد، مى گويد: خوب است كار خير و عمل نيك خود را به وزير يا به نخست وزير و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم ! يعنى هميشه انسان بايد ريا را براى مرتبه اقوى انجام دهد. اگر چنين باشد، در واقع مى توان گفت ريا علاج ريا مى شود.
بنابراين ، اگر در عبادات نيز نسبت به اقوى و بالاترين موجود يعنى خداوندريا كنيم اشكال ندارد و علاج ريا مى شود.
در زمينه ريا در روايت آمده است : ((كسانى كه در هنگام نماز به اين سو و آن سو نگاه مى كنند تا مردم آنها را تماشا كنند، به صورت حمار محشور مى شوند.)) واقعاً هم همينطور است ، آيا اين حماريّت نيست كه آدم جلو وزير و رئيس شهربانى به پاسبان نگاه كند؟ حماريّت است آقا. ولى خوشمان مى آيد، با اين حماريّت ساخته ايم ! از طرفى اگر به ما حمار بگويند ناراحت مى شويم و بدمان مى آيد! ولى بايد گفت : كار شبانه روزى تو همين است چرا بدت مى آيد؟!
لكن امان از بى سوادى و بى علمى ، اين بى سوادى آدم را به جاى مكّه به تركستان مى برد، از روز اوّل همين بى سوادى ابليسِ دشمن ، آدم را بيچاره كرد. خود او هم گفت : اى خدا، همه بندگانت را گمراه مى كنم (اِلاّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ).(75) او نيز جاهل بود و با اينكه پيش از آن عابد بود، ولى علم نداشت و ناقص بود، در مورد سجده در برابر آدم عليه السّلام به خدا گفت : سجده نمى كنم ، چون (خَلَقْتَنى مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ)(76)
خوب اين صغراى قضيّه بود. كبراى برهانش را ببين كه هر كس از آتش است بالاتر و هر كس از خاك است پايين تر است ؟! خوب بايد پرسيد: به چه دليل و به چه برهانى چنين است ؟ اين لباس ظاهرى كه ملاك نيست ، شما ببينيد تناسب و زيبايى حيوانى مثل طاووس و ديگر حيوانات چه قدر است . روحانيت جنّ و ملك هم با روحانيت انسان مقايسه نمى شود، روح انسان هر چند لباسِ گِلى به تن دارد ولى بسيار مى تواند اوج بگيرد و بالاتر برود. اصلاً لباس كه ملاك نيست ، آيا اينكه يكى عباى نائينى داشته باشد و ديگرى عباى افغانى ، نشانه كمال و نقص است ؟ ما هم اگر بى سواد شديم مثل ابليس مى شويم و به ضلالت مى افتيم ، لازمه ضلالت هم اين است كه تعدّى مى كند، يعنى انسان گمراه و ضالّ، مضلّ و گمراه كننده نيز مى گردد و مى خواهد ديگران را هم مانند خود كند، پس بترسيد از بى سوادى .
اين از بى سوادى است كه آن آقا مى گويد: قرآن فرموده ( وَ الاَْرْضَ وَضَعَها لِلاَْن امِ)(77) پس معنايش اين است كه هيچ مِيزى (تفاوت و اختلاف ) نيست و همه در مالكيّت و در بهره ورى از زمين يكسانند، او نمى داند كه اين ((لام )) لام عاقبت و انتفاع است ، و نمى داند بايد رواياتى را نيز كه مفسّر آيه است ملاحظه كرد. اين آدمهاى بى سواد، مردم مثل خود را هم گمراه مى كنند، اوّل با قرآن جلو مى آيند ولى هدف اين است كه همين قرآن را از دست مردم بگيرند، كار به جايى مى رسد كه مى گويد: قرآن را بسوزانيد.
البته ما به اين امر مى خنديم ، ولى واقع همين است كه اگر در استدلال قوى نباشيم دشمنان بر ما غالب مى شوند، آنها پول خرج مى كنند همين بى سوادها را با پول مى خرند. و در نتيجه اين بى سوادى ، دين درست مى كند. آن بهائى گفته است كه : اصلاً در قرآنِ شما نيز به ((سيد على محمد باب )) اشاره شده است و همين (حم عسق )(78) يعنى ((قائم سيد على محمد)) البته بايد از چپ بخوانيد!
آقا، پس ما براى تمام مطالب محتاج علم و استدلاليم و بيشتر از هر چيز به اينها محتاجيم ؛ زيرا مسئله ، مسئله دين است ، بايد در مقابل اين بى سوادى و جُهّال وارداتى بايستيم . اينها روى افرادشان كار مى كنند، لازم نيست رسوا هم بشوند زيرا اين افراد بطور مخفيانه پول مى گيرند.
پس ما بايد علم كلام را خوب ياد بگيريم و در برابر اينها پاسخگو باشيم ، و گرنه گرگها ما را مى خورند آنچنانكه به هضم رابع برسد!!(79)
2 – شرايط حضور قلب و لذّت از عبادت و نماز
آقاى غرويان باز مى نگارد:
از محضر ايشان سؤ ال شد: حاج آقا، عمرمان گذشت و دارد مى گذرد امّا هنوز لذتى از عبادت و به خصوص نمازمان احساس نكرده ايم ، به نظر شما چه بايد بكنيم كه ما نيز اقلاًّ اندكى از آنچه را كه ائمه و پيشوايان معصوم عليهم السّلام فرموده اند، بچشيم ؟
معظّم له در حالى كه سر را تكان مى داد فرمود: آقا، عامّالبلوى است ! اين دردى است كه همه گرفتاريم !
عرض شد: آقا، به هر حال مراتب دارد و مساءله نسبى است ، بعضى همچون شما مراتب عالى داريد و ماها هيچى نداريم ، ماها چه بايد بكنيم ؟
باز در جواب فرمود: شايد من مرتبه شما را تمنّا كنم .
عرض شد: حاج آقا مساءله تعارف در كار نيست و يك واقعيتى است .
باز ايشان در جواب با فروتنى و تواضع خاصّى فرمودند كه : عَمَّتُك مِثْلُك ! و مرادشان از اين ضرب المثل اين بود كه من هم مثل شما هستم .
به هر حال ، پس از چند بار اصرار فرمودند: اين احساس لذّت در نماز يك سرى مقدمات خارج از نماز دارد، و يك سرى مقدمات در خود نماز.
آنچه پيش از نماز و در خارج از نماز بايد مورد ملاحظه باشد و عمل شود اين است كه : انسان گناه نكند و قلب را سياه و دل را تيره نكند، و معصيت ، روح را مكدّر مى كند و نورانيت دل را مى برد.
و در هنگام خود نماز نيز انسان بايد زنجير و سيمى دور خود بكشد تا غير خدا داخل نشود، يعنى فكرش را از غير خدا منصرف كند و توجّهش به غير خدا مشغول نشود. و اگر به طور غير اختيارى توجّهش به جايى منصرف شد، به محض التفات پيدا كردن بايد قلبش را از غير خدا منصرف كند.))(80)
آقاى قدس يكى از شاگردان آيت الله بهجت نيز مى گويد: ((روزى از آقا پرسيدم : آقا، چه كار بكنم در نمازم حضور قلب بيشتر داشته باشم ؟.
آقا ابتدا سر به پايين افكند سپس سرش را بلند كرد و فرمود: روغن چراغ كم است .
من به نظر خودم از اين جمله اين معنى را فهميدم كه يعنى معرفت كم است و ايمان قلبى و باطنى ضعيف است ، و گرنه ممكن نيست با شناخت كافى ، قلب حاضر نباشد.))
آيت الله محمّد حسن احمدى فقيه يزدى نيز مى گويد: ((گاهى از آقا سؤ ال مى كردند: چه كنيم در نماز، حضور قلب داشته باشيم ؟ و ايشان دستورالعملهايى مى فرمودند، يكى از آنها اين بود كه مى فرمود: ((وقتى وارد نماز مى شويد هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه كنيد تا ارتباط حفظ شود.))
استاد خسروشاهى نيز مى گويد: ((روزى از آيت الله بهجت سؤ ال شد: در هنگام نماز چگونه مى توانيم حضور قلب را در خودمان به وجود بياوريم ؟ فرمودند: يكى از عوامل حضور قلب اين است كه در تمام بيست و چهار ساعت بايد حواسّ (باصره ، سامعه و …) خود را كنترل كنيم ؛ زيرا براى تحصيل حضور قلب بايد مقدماتى را فراهم كرد، بايد در طول روز گوش ، چشم و همچنين ساير اعضا و جوارح خود را كنترل كنيم . و اين يكى از عوامل تحصيل حضور قلب مى باشد)).
در جاى ديگر شخص ديگرى از محضرشان مى پرسد: براى اينكه در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشيم چه كنيم ؟
و ايشان در جواب مى فرمايد: ((در اوّل نماز، توسل حقيقى به امام زمان – عجل الله تعالى – فرجه كنيد، و عمل را با تماميّت مطلقه انجام بدهيد.))(81)
همچنين شخص ديگر مى پرسد: ((براى حضور قلب در نماز و تمركز فكر چه بايد كرد))؟
و ايشان مرقوم مى فرمايد: ((بسمه تعالى ، در آنى كه متوجّه شديد، اختياراً منصرف نشويد.))(82)
3 – نيّت خالص و هماهنگى علم و عمل
از محضر ايشان سؤ ال شد: آقا، چه كنيم كه قصد و نيّتمان براى تعمّم (عمامه گذاشتن ) خالص باشد؟
در پاسخ فرمودند: ((ملاك شما شرع باشد، ببينيد آيا اين كار شرعى است يا خلاف شرع ؟ ما اگر بخواهيم اين چنين وسواس داشته باشيم پس در اين عبادتها و نمازهايمان هم بايد تشكيك كنيم ، ما چه مى دانيم آيا در اينها نيّتمان خالص است يا نه ؟ حال چون نمى دانيم خالص است يا نه آيا مى توانيم آنها را ترك كنيم ؟))
و در ادامه فرمودند: ((نيّتتان اين باشد كه علمتان با عملتان هماهنگ باشد و علم و عمل از همديگر جلو و يا عقب نيفتند. اكثر بدبختى ما همين است كه علممان با عملمان هماهنگ نيست ، بعضى علمشان از عملشان عقب تر است و بعضى جلوتر، و به هر حال علم و عمل آنها با هم نمى خواند، بعضى هم مثل من هستند كه علمشان گاهى از عملشان جلو مى افتد و گاهى عقب ، پس شما نيّت كنيد كه به علم خود عمل كنيد و علم و عملتان يكى باشد.))(83)
آقاى خسرو شاهى نيز در اين باره مى گويد: ((آيت الله بهجت خيلى تاءكيد مى كردند كه علم بايد همراه عمل باشد. روزى فرمودند: عالم بى عمل مثل چراغى مى ماند كه به ديگران نورافشانى مى كند اما خودش مى سوزد. يعنى عالم بى عمل را مثل كسى مى دانستند كه خود را آتش مى زند و مى سوزاند.))
4 – توكّل و اطمينان به خدا
آيت الله مصباح مى گويد:
((آقاى بهجت مى فرمودند: روزى داخل اتاق نشسته بودم به گونه اى كه صداى دم درِ حياط را مى شنيدم ، بچّه همسايه دم در بازى مى كرد فقيرى آمد و به او گفت : برو از خانه تان چيزى براى من بياور. بچه رو به فقير كرد و گفت : خوب ، برو از مامانت بگير.
فقير جواب داد: من مامان ندارم تو برو از مامانت بگير و بياور.
آقاى بهجت مى فرمودند: من از اين گفتگوى بچّه با فقير يك نكته دستم آمد، با خود گفتم اين بچّه آن قدر به مامانش اطمينان دارد كه فكر مى كند هر چه بخواهد از او مى تواند بگيرد.
ايشان چنين نتيجه مى گرفتند كه اگر ما به همين اندازه كه اين بچّه به مادرش اطمينان دارد به خداوند اطمينان داشتيم و تمام خواسته هاى خود را از او درخواست مى كرديم ، هيچ مشكلى نداشتيم و همه كارهايمان درست مى شد.))(84)
5 – نتيجه انسان كامل شدن
حجة الاسلام و المسلمين قدس مى گويد: ((روزى به آقا عرض كردم : يكى از طلاّب خواب ديدند در مكان مقدسى مشغول نماز است ، و وقتى به سجده مى رود همه سنگريزه ها با او تسبيح مى گويند.
فرمودند: اگر انسان ، كامل شود اين را در بيدارى مى شنود و مشاهده مى كند.))
6 – اگر در خدمت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشيم ، حضرت در فكر ما هست
هم او مى گويد: ((روزى به آقا عرض كردم : وجود بنده در روستايى براى تبليغ خيلى مؤ ثر است و مردم خيلى با من مهربان هستند و از حقير حرف شنوى دارند، ولى فقيرند و مبلغى كه در ماه محرّم و ماه رمضان به مبلّغ مى پردازند خيلى كم است ، برخلاف جاهاى ديگر كه از لحاظ معنوى اين گونه نيستند ولى جنبه مادى خوبى دارند.
آقا فرمودند: اگر به خدمت امام زمان مهدى عليه السّلام اشتغال داشته باشيد، آيا امكان دارد حضرت در فكر شما نباشد؟))
7 – دقّت در نقل روايات
همچنين وى مى گويد: ((حدود چهل و پنج سال پيش ضمن صحبت از برنامه كارى ام در طول ماه مبارك رمضان براى آقا كه چند دقيقه طول كشيد، عرض كردم : من روزهاى ماه رمضان مطلقا منبر نمى روم و تنها شبها منبر مى روم .
فرمودند: چرا روزها منبر نمى رويد؟
عرض كردم : چون به صحّت بسيارى از مطالبى كه مى گويم يقين ندارم و مى ترسم دروغ باشد.
فرمودند: آيا شب يقين مى كنيد كه راست است و مى گوييد؟!
از اين كلام آقا متوجه شدم كه اين راه مقدسى نيست كه من پيش گرفته ام .))
8 – تبليغ عملى
يكى از دوستان روحانى نگارنده (حجة الاسلام لطفى ) مى گويد: روزى بعد از نماز صبح خدمت آقا رسيدم و عرض كردم : موعظه اى بفرماييد. ايشان فرمودند:
((كُونُوا دُعاةَ النّاسِ إِلَى اللّهِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ.))(85)
– با غير زبانتان [مردم را] به سوى خداوند دعوت كنيد.
به نظر مى رسد چون سؤ ال كننده روحانى بوده و وظيفه روحانيّون تبليغ است ، ايشان خواسته توجّه بدهد بهترين تبليغ ، تبليغ عملى مى باشد.
9 – دورى جستن از معصيت
آيت الله شيخ جواد كربلايى از علماى اخلاق مى گويد: ((آنچه كه بنده از محضر آيت الله العظمى بهجت – در طىّ مدت مديدى كه به خدمت ايشان مشرّف ، و از بعضى كمالات و مواعظ ايشان بهره مند شده ام – استفاده كرده ام از قرار ذيل است :
ايشان سفارش اكيد داشتند بر ترك معصيت و مى فرمودند: الطاف خاصّه الهى بر تمامى طبقات مختلفه اولياء الله تعالى رايگان است ، و فقط موردِ قابِل لازم است كه انسان مورد عنايت خاصه حق تعالى واقع شود، و آن هم به ترك معصيت حق تعالى حاصل مى شود، البته با ملاحظه حال سالك الى الله . هر چه انسان بهتر داراى معرفت و محبت به حق تعالى باشد، ترك معصيت و ترك اولى و ترك مخالفِ حضور در محضر الهى مهمتر مى شود تا آنجايى كه گفته شده : ((حَسَناتُ الاَْبْرارِ سَيِّئاَّتُ الْمُقَرَّبينَ)).
– نيكيهاى خوبان ، براى مقرّبان گناه محسوب مى شود.
نيز شخصى كه جهت تحصيل علوم دينى تازه وارد حوزه علميه قم شده بود مى گويد: خدمت آقا رفتم و عرض كردم : براى تحصيل علوم دينى وارد حوزه شده ام چه كار كنم كه طلبه موفّقى باشم ؟ آقا براى لحظه اى سرش را پايين انداخت و تامّلى كرد و سپس فرمود: ((طلبه يا غير طلبه فرقى ندارد، مهمّ اين است كه معصيت نشود.))
در جاى ديگر از محضرشان سؤ ال شد: بهترين ذكر چه ذكرى است ؟ فرمودند: بالاترين ذكر به نظر حقير ((ذكر عملى )) است ، يعنى ترك معصيت در اعتقاد و در عمل همه چيز محتاج به اين است و اين ، محتاج به چيزى نيست و مولِّد خيرات است .(86)
همچنين پرسيده شد: با چه كارى – غير تدريس و همّت گماردن به كتاب خداوند متعال و تفسير اهل البيت عليهماالسّلام – مى توان بر تقوا و سير به سوى خداوند متعال ، قوّت پيدا نمود؟
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، تصميم هميشگى و دائمى بر ترك گناه در اعتقاد و عمل .))(87)
يكى از فضلاء مى گويد: به محضر آيت الله بهجت نامه اى نوشتم و از ايشان تقاضا كردم بيان بفرمايند: براى ازدياد محبت به حضرت حق و ولى عصرعليه السّلام چه بكنيم ؟
در جواب مرقوم فرمودند: ((گناه نكنيد، و نماز اول وقت بخوانيد.))(88)
آقاى قدس نيز در اين باره مى گويد: ((روزى آيت الله بهجت فرمودند: آيا براى اين بى سروسامانى خود (ارتكاب گناه و نافرمانى از دستورات حضرت حق ) برنامه اى و وقتى داريم ؟ يعنى آيا بنا داريم روزى بيايد كه ديگر گناه نكنيم ، يا آنكه همين وضع خود را بايد ادامه بدهيم . اگر بنا داريم اين وضع بد را ادامه ندهيم ، بنشينيم براى آن وقتى تعيين كنيم ، يك ماه ، شش ماه ، يك سال ، چند سال . خلاصه اگر بنا داريم تا زنده هستيم بدين منوال باشيم خطرناك است پس حداقل حدّى براى گناه خود معيّن كنيم .
10 – شرط اصلاح امور انسان
حضرت آيت الله بهجت به مناسبتى مرقوم فرموده اند: ((گر بدانيم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت ، و در راءس آنها نماز است ، كه به واسطه خضوع و خشوع و آن هم به اعراضِ از لغو محقّق مى شود، كار تمام است .))
11 – اسرار نماز
و نيز در جاى ديگر چنين نوشته اند: ((نماز به منزله كعبه ، و تكبيرة الاحرام [بسان ] پشت سرانداختنِ همه چيز غير خدا و داخل شدن در حرم الهى است ؛ و قيام به منزله صحبت دو دوست ، و ركوع خم شدن عبد در مقابلِ آقاست ، و سجده نهايت خضوع و خاك شدن و عدم شدن در مقابل اوست . وقتى كه عبد در آخر نماز از پيشگاهِ مقدّس الهى باز مى گردد، اوّلين چيزى را كه سوغات مى آورد سلام از ناحيه اوست .))
12 – آداب زيارت
حجة الاسلام والمسلمين خسروشاهى مى گويد: ((زمانى با چند نفر از رفقا عازم زيارت ثامن الائمه امام رضاعليه السّلام بوديم ، خدمت آيت الله بهجت رفتيم و از آقا راجع به آداب زيارت سؤ ال كرديم .
ايشان بعد از قدرى تاءنّى فرمودند: ((اهمّ آداب زيارت اين است كه بدانيم بين حيات معصومين عليهم السّلام و مماتشان هيچ فرقى وجود ندارد.)) و غير از اين جمله چيز ديگرى نفرمودند.
بعد وقتى با رفقا تاءمل و صحبت كرديم به اين نتيجه رسيديم كه شايد اهم آداب زيارت را بشود در اين جمله خلاصه كرد.
روزى نيز از ايشان سؤ ال كردم : اينكه درباره زيارت حضرت معصومه عليهاالسّلام آمده است :
((مَنْ زارَها عارِفاً بِحَقِّها، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ))(89)
– هركس با شناخت حق او حضرتش را زيارت كند، بهشت بر او واجب مى گردد.
جمله ((عارفاً بِحَقِّها)) چه معنى دارد؟
در يك جمله فرمودند: ((مقام ايشان را از مقام معصومين عليهم السّلام ايين ، و از ديگران بالاتر بداند.))
13 – رعايت اعتدال در تعليم و تربيت فرزندان و ايجاد تنوع براى آنها
آيت الله بهجت در ديدار حافظ قرآن ، محمّد حسين طباطبائى به همراه پدرش با ايشان ، خطاب به پدر محمد حسين فرمود:
((من فقط خواهشى كه از شما دارم اين است كه از اعتدال خارج نشويد. خود او و همچنين شما، تحميلاتى بر ايشان وارد نكنيد، مثلاً نگوييد حالا كه قرآن را حفظ كرده نهج البلاغه و يا صحيفه سجاديه را هم حفظ كند. تكلّف زياد نباشد. كارشان آسان باشد … ضمناً مسافرت زياد برود. تفريحات مشروع زياد انجام دهد، و تغيير آب و هوا خيلى تاءثير دارد. شنيده ام كه عدّه اى به خاطر تعويض خون به كشورهاى خارج مسافرت مى كنند اما من فكر مى كنم اين مسافرت كار تعويض خون را مى كند. ان شاءالله كه شما در تربيت ظاهرى ، باطنى ، و صورى و معنوى ايشان موفق باشيد.))
به آقا عرض شد: ((منظور حضرت عالى چه نوع مسافرت هايى است ؟ چون ايشان به خارج از كشور زياد مسافرت مى كنند، آيا بيشتر از اين باشد؟)) آقا فرمودند: ((نه اتّصالش بيشتر باشد، مثلاً هر هفته يك بار جمكران بروند، همين خودش يك تغيير است .
توسّلات خيلى نافع است به اين امامزاده ها زياد سر بزنيد، اين بزرگواران همچون ميوه ها كه هر كدام ويتامين خاصّى دارند هر كدامشان خواص و آثارى دارند. ان شاءالله فراموش نمى كنيد.
اگر هيچ كدام از اينها نباشد همين بين الطلّوعين در هواى آزاد قدم زدن و تعقيبات نماز را خواندن خيلى تاءثير دارد. به هر حال اين مقدار از دست ما بر مى آيد كه اينها را تذكّر بدهيم .))
در اين ديدار چند نكته آموزنده ديگر بود كه به آنها اشاره مى كنيم :
1 – هنگامى كه علم الهدى (محمّد حسين طباطبائى ) داخل اتاق آقا شد، آقا كه منتظر ورود وى بود با گرمى خاصّى او را پذيرفتند و در حالى كه با دو دست خويش دستان كوچك او را مى فشردند، فرمودند:
((أَللّهُمَّ اجْعَلْهُ مِنَ الْعُلَماءِ الرَّبّانِيّينَ الْعامِلينَ))
– خدايا، او را جزو علماى ربّانى و اهل عمل قرار بده .
سپس حضرت آقا، علم الهدى را در جاى خود و روى تشك كوچك مخصوص خويش جاى دادند. و خود در كنار ايشان روى فرش نشستند.
2 – آقا از پدر محمّد حسين سؤ ال كردند: ((آيا هر روز قرآن مى خوانند؟)) آقاى طباطبائى در جواب گفتند: ((بله روزى يك جزء مى خوانند.)) آقا فرمودند: ((براى ابقا [حفظ] روزى يك جزء خوب است . اين يك جزء هم كه مى خوانند بر اوقات نماز تقسيم كنند)).
در ادامه آيت الله بهجت درباره حفظ قرآن دو حديث خواندند:
((مَنْ حَفِظَ الْقُرْآنَ، فَقَدْ اُدْرِجَتِ النُّبُوَّةُ بَيْنَ جَنْبَيْهِ وَ لكِنَّهُ لايُوْحى اِلَيْه .))(90)
– هر كس قرآن را حفظ كند نبوّت در سينه او گنجانده مى شود با اين تفاوت كه به او وحى نمى شود.
ب – ((مَنْ كانَ مَعَ الْقُرْآنِ كانَ مَعَ الْعِتْرَةِ، وَ مَنْ كانَ مَعَ الْعِتْرَةِ، كانَ مَعَ الْقُرْآنِ.))(91)
– كسى كه همراه قرآن باشد، همراه عترت هم خواهد بود؛ و هر كس همراه عترت باشد همراه قرآن خواهد بود.
3 – آقاى طباطبائى ضمن تشكّر از آقا درخواست دعاى خير براى علم الهدى نمودند و آقا فرمودند: ((اين دعايى را كه مى خوانم شما و هر كس كه خواهان تحفّظ است در هر صبح و شب سه مرتبه بخواند، سپس در حالى كه روى سر محمّد حسين دست مى كشيدند اين دعا را خواندند:
((اَللّهُمَّ، اجْعَلْنى فى دِرْعِكَ الْحَصينَةِ الَّتى تَجْعَلُ فيها مَنْ تُريد.))(92)
يعنى خداوندا، مرا در زرهِ محكم خود قرار بده ، كه هر كس را بخواهى در آن قرار مى دهى .(93)
14 – ارزش سحر خيزى و شب زنده دارى
آيت الله محمد حسين احمدى فقيه يزدى مى گويد: ((ايشان به سحرخيزى و شب زنده دارى خيلى سفارش مى كردند و حتى گاهى مى فرمودند: اصلا پيغمبرصلّى اللّه عليه و آله با همين شب زنده دارى و سحرخيزى و انس با شب ، معارف الهى را گرفتند.
زمانى درباره معناى اين روايت كه ائمه عليهم السّلام فرموده اند: ((صبر مى كنيم شب جمعه بشود تا درهاى رحمت الهى باز بشود، و علم ما آل محمدصلّى اللّه عليه و آله هم در شبهاى جمعه و شبهاى قدر و غيره نورانيّت بيشترى پيدا مى شود)) از ايشان سؤ ال كردم .
فرمودند: ((بله ، آن لحظه هاى خاصّ و آن رحمت الهى در سحر.)) و چند مرتبه اين را فرمودند: ((سحر سحر)).
ايشان بيدارى شب ، سحرخيزى ، و رعايت نماز شب ، نوافل ، و دائم الذّكر بودن را داراى اهميّت مى دانست ، و از بزرگان نقل مى كردند كه وقتى مى خواستند مطلبى و فيضى را از خداوند بگيرند، از شب و سحر استفاده مى كردند؛ زيرا سحر با خدا خلوت كردن و با خدا ارتباط پيدا كردن اثر خاصّى دارد و مكرّر در اين باره نصيحت مى فرمودند.))
15 – پيوسته به ياد خدا بودن
هم او باز مى گويد: ((يكى از خصوصياتى كه گاهى ايشان بدان اشاره مى فرمودند اين بود كه انسان بايد دائم الذكر باشد، زيرا كسى كه دائم الذكر باشد همواره خود را در محضر خدا مى بيند و پيوسته با خدا سخن مى گويد، و گاهى در اين رابطه روايتى را هم بيان مى كردند)).
16 – كار خوب خود را كم ديدن
استاد خسروشاهى مى گويد: ((آيت الله بهجت هميشه كارهاى خير و عباداتى را كه انجام مى دادند كم مى ديدند و مى فرمودند: ((چه خوب است انسان عبادت و كار خير كه انجام مى دهد بگويد كارى نكردم ، اما كار نيك و خوبى كه از ديگران ديد بگويد: چقدر كار بزرگى انجام داده است .
يعنى ايشان نظرشان اين است كه : ما كار خير خود را بايد اندك ، و كار ديگران را بسيار و بزرگ ببينيم .))
17 – قدم اول در سير الى اللّه
هم او مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: مقام اوّل در سير الى الله و در مسير تقرّب الى اللّه براى هر كسى كه متوجّه خودسازى مى شود، اين است كه مى بيند يك مسافت و فاصله اى با مولاى خود دارد بايد كارى كند اين فاصله اى كه با مولا دارد دورتر نشود، حالا نزديكتر نشد عيبى ندارد سعى كند خود را در اين موقعيّتى كه هست حفظ كند. يعنى اول سعى كند دور نشود تا كم كم به جلو حركت و خود را به مولا نزديك كند.))
18 – گرفتن تاءييديه و امضاء از امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
نيز مى گويد: ((ايشان در بياناتشان مى فرمودند: ما طلاّب بايد در اين فكر باشيم كه چگونه مى توانيم يك امضاء و تاءييدى از مولايمان حضرت ولى عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بگيريم ؟ يعنى چگونه درس بخوانيم و چگونه رفتار كنيم كه مولايمان ما را امضاء و تاءييد كند؟ يك طلبه هميشه (چه در اوان تحصيل و چه بعد از فراغ از تحصيل ) همّ و غمّش بايد اين باشد. بايد در اين فكر باشد كه رفتارم ، كردارم و گفتارم چگونه باشد كه آقا مرا تاءييد بكند. اگر طلبه اى هميشه در اين فكر باشد و در اين مسير حركت كند دچار هيچ انحرافى نخواهد شد، نه در كردارش ، نه در گفتارش و نه در رفتارش . خلاف زىّ و شاءن از او سر نمى زند، دچار سردرگمى و بحران نخواهد شد.))
19 – لزوم اجتناب از صفات رذيله و راه آن
همچنين مى گويد: ((آيت الله بهجت خيلى تاءكيد داشتند بر اجتناب از صفات رذيله و مى فرمودند كه : مثلاً سجده طولانى از عباداتى است كه كمر شيطان را مى شكند، اما كسى كه سجده طولانى انجام مى دهد بايد بعد جلوى آينه بايستد و ببيند جاى مهر جلوى پيشانى اش نقش بسته يا نه ؟ اگر نقش بسته مقدارى بمالد تا از بين برود و مبتلا به صفت رذيله ريا نشود.))
خود آيت الله بهجت در جايى نقش معرفت حق را در رفع رذايل اخلاقى مهم دانسته و مى فرمايد:((همه رذايل اخلاقى ، از ضعف در معرفت خداوند متعال پديد مى آيند، و آنها را اُنسِ به اُنسْ گيرنده اُنْس گيرندگان در عبادت ، دفع و رفع مى نمايد. اگر انسان دريابد كه خداوند متعال هميشه و در همه حال از هر زيبايى زيباتر است ، از اُنس به او هرگز جدا نخواهد شد.))
همچنين در جاى ديگر از ايشان سؤ ال شد: براى دورى از ريا چه بايد كرد؟
فرمودند: ((با عقيده كامل اكثار حوقله (بسيار لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللّه ) گفتن )).(94)
و نيز پرسيده شد: براى درمان عصبانيّت چه كنيم ؟
فرمودند: ((با عقيده كامل زياد صلوات فرستادن ((أ للّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ)).(95)
و همچنين سؤ ال شد: جهت علاج غرور، چه راهى را توصيه مى فرماييد؟
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، اكثار ((حَوْقَله )) علاج غرور است .))(96)
همچنين پرسيده شد: اين جانب به وسواس مبتلا هستم ، لطفاً جهت برطرف شدن آن مرا راهنمايى فرماييد.
مرقوم فرمودند: ((اكثار تهليل ،(97) علاج وسواس است )).(98)
20 – ارزش فكر و انديشه
آقاى خسرو شاهى مى گويد: ((ايشان خيلى تاءكيد مى كردند بر كنترل زبان و مى فرمودند: بايد زبان را كنترل كنيم و بيست و چهار ساعت فكر و يك ساعت صحبت كنيم ، يعنى بيست و چهار ساعت بايد تاءمل و انديشه داشته باشيم و يك ساعت صحبت كنيم ، بلكه شايد يك ساعت هم زياد باشد.))
21 – جايگاه علم و دانش
هم او مى گويد: ((ايشان يك بار در مسير حركت خود از منزل به طرف حرم به طلاّبى كه در خدمتشان حاضر بودند فرمودند: اين چه نعمتى است كه خداوند شما را در اين مسير طلب علم قرار داده است . علم ، نعمت بزرگى است . سپس مقايسه اى بين علم و مال دنيا انجام دادند و فرمودند: علم و مال دنيا اين تفاوت را با هم دارند كه بايد از مال دنيا محافظت كنيد، اما علم شما را محافظت مى كند؛ فرق ديگر اينكه مال را اگر انفاقش بكنيم كم مى شود اما علم را هر چه انفاق كنيم رو به افزايش خواهد بود.
و بدين وسيله طلبه ها را براى تحصيل علم تشويق مى كردند.))
22 – وظايف طلاّب
باز هم او مى گويد: ((ايشان در مقام ترغيب به تعليم و تعلّم و تشويق طلاّب مبتدى به اين امر تاءكيد مى كردند كه تعليم و تعلّم و درس و بحث را به هيچ وجه ترك نكنيد و مى فرمودند: ((آنچه در ابتداى تحصيل بايد مراعات شود انجام واجبات كما هو حقّه و پرهيز از محرّمات است .))
امّا با طلاّبى كه مقدارى از مسير راه را پيموده و سطح علمى نسبتاً بالايى داشتند به گونه ديگرى سخن مى گفتند.
خاطرم هست يك بار ايشان هنگامى كه براى اقامه نماز جماعت از منزل به مسجد تشريف مى بردند، خطاب به بنده فرمودند: ((طلاّب ابتدا ((مقدّمات )) را شروع مى كنند و بعد ((مَعالم )) و ((مُغنى )) را مى خوانند، بعد به چه چيزى مى رسند؟ گفتم : لمعه . فرمودند ثُمَّ ماذا؟: (بعد چه چيز؟) گفتم : مكاسب . فرمودند: ((ثُمَّ ماذا؟)) عرض كردم : كفايه . فرمودند: ((ثُمَّ ماذا؟)) عرض كردم : درس خارج . فرمودند: ((ثُمَّ ماذا؟)) عرض كردم : مقام اجتهاد. فرمودند: ((ثُمَّ ماذا؟))
و اين درس بزرگ و نصيحت مهمّى بود كه با يك كلمه ((ثُمَّ ماذا؟)) افاده فرمودند و معلوم مى شد كه علم را مطلوب بالاصالة نمى دانند، بلكه آن را وسيله اى براى قرب الى الله مى دانند. و اين يك نكته هشدار دهنده و بيدار كننده اى بود كه به طلاّبى كه نسبتاً سطحشان بالاتر بود بيان مى فرمودند.))
23 – بى اعتبارى دنيا
همچنين هم او مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: دنيا يك مسافرخانه بزرگى است اصلا نمى دانيم چه كسى مى آيد؟ چه كسى مى رود؟
يعنى ايشان دنيا را مانند يك پل و معبر مى دانستند.))
24 – اهميت دادن به معنويات
باز حجة الاسلام والمسلمين خسروشاهى مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: اگر آن مقدارى كه بشر به جسمش اهميت مى دهد به روحش اهميّت مى داد، ديگر هيچ غم و غصه اى نداشت . متاءسفانه بشر هر چيزى را كه براى جسمش مفيد است تهيه مى كند و دنبالش مى رود.
به عنوان مثال براى تحصيل غذايى كه براى جسمش مفيد است نزد پزشك مى رود و از او درباره غذاهاى مفيد سؤ ال مى كند، ولى آيا دنبال چيزهايى كه براى روحش مفيد است مى رود؟ كه بداند چه چيزى براى روح مفيد است ؟
خلاصه ، اگر بشر آن قدر كه براى ماديات تلاش مى كند براى معنويات تلاش مى كرد غصّه اى نداشت . در هر صورت بايد دنبال اين باشيم كه چه چيزى براى روحمان مفيد است . به عنوان مثال مستحبّات براى روح انسان خيلى مؤ ثّر و مفيد است بايد در انجام آنها هم تلاش كنيم .))
25 – اعتدال در خوف و رجاء
باز هم او مى گويد: ((روزى از آيت الله بهجت درباره خوف و رجاء كه علماى اخلاق خيلى روى آن تاءكيد كرده اند سؤ ال كردم .
فرمودند: خوف و رجائى مطلوب است كه در حدّ اعتدال باشد، و اگر خارج از حد اعتدال باشد، مفيد نيست ؛ زيرا خوف غيرمعتدل باعث ياءس و نوميدى از رحمت حق و رجاى غيرمعتدل باعث تجرّى مى شود.
و نيز اين روايت را از ايشان شنيدم كه مى فرمودند: از رسول الله صلّى اللّه عليه و آله وايت شده است كه ((أَلْمُؤْمِنُ بَيْنَ خَوْفَيْنَ: خَوْفِ ما مَضى ، وَ خَوْفِ مابَقِىَ.))(99)
– مؤ من همواره دو گونه بيم و هراس دارد: خوف از گذشته ، و هراس از آينده .
يعنى بايد از قصور يا تقصيرى كه در گذشته از ما سر زده بترسيم ، و در اين فكر باشيم كه دوباره مرتكب آن اشتباه و لغزش نشويم .))
26 – اعتماد به مولا
باز مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: اگر ما به مقدارى كه طفل صغير به پدر و مادرش اعتماد دارد به مولاى خودمان اعتماد داشته باشيم ، كار درست مى شود.
27 – عمل به معلومات
همچنين مى گويد: ((آيت الله بهجت مى فرمودند: اگر مردم به آنچه كه مى دانند عمل كنند كار درست مى شود، يعنى اگر واجبات را انجام دهند و محرّمات را ترك كنند و مستحبّات را حتى الامكان انجام دهند، كار درست مى شود.))
28 – محبت اكمل ، دافع شرور
شخصى از محضر حضرت آيت الله العظمى بهجت پرسيد: چندى است كه اسير محبّت به شخصى شده ام و عنان از كفم ربوده شده ، چه كنم ؟
ايشان مرقوم فرمودند: ((عاقل ، به اكمل و اجمل و انفع و ادوم محبت پيدا مى كند، و ترجيح مى دهد محبت او را بر محبت غير؛[علاوه ] با اينكه محبتِ اكمل ، دافعِ شرور و بليات است ، به خلاف محبّت غير.))(100)
29 – فضيلت نماز
از آيت الله بهجت تقاضا شد: مستدعى است جمله كوتاه و رسايى درباره نماز مرقوم فرماييد كه نصب العين ما قرار گيرد.
ايشان مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، از بيانات عاليه در فضيلت نماز در مرتبه عُليا كلام معروف از معصوم عليه السّلام است ((أَلصَّلوةُ مِعْراجُ الْمُؤْمِنِ))(101) براى كسانى كه يقين به صدق اين بيان نمايند، و ادامه دهند طلب اين مقام عالى را، و از يقينيّات خارج نشوند.))(102)
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
العبد محمد تقى البهجة
حجة الاسلام والمسلمين فقهى مى گويد:
روزى آيت الله بهجت فرمودند: اگر كسى مقيّد باشد نمازها را اول وقت بخواند به جايى كه بايد برسد، مى رسد.
30 – راه قرب به خداوند
شخصى از محضر ايشان پرسيد: اين جانب تصميم دارم كه به خداوند قرب پيدا كنم و سير سلوك داشته باشم ، راه آن چيست ؟
ايشان مرقوم فرمودند: بسمه تعالى ، چنانچه طالب ، صادق باشد، ((ترك معصيت )) كافى و وافى است براى تمام عمر، اگر چه هزار سال باشد.
در جاى ديگر نيز شخصى سؤ ال كرد: اين جانب تصميم دارم كه قربِ الهى پيدا كنم ، لطفاً مرا راهنمايى فرماييد آيا اين كار نياز به استاد دارد؟
ايشان مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، استاد علم است ، و معلّم واسطه است ، عمل به معلومات بنماييد و معلومات را زير پا نگذاريد، كافى است ؛[كه ]: ((مَنْ عَمِلَ بما عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللّهُ عِلْمَ ما لا يَعْلَم ))(103)
– هر كس به آنچه كه مى داند عمل كند، خداوند آنچه را كه نمى داند به او مى آموزد.
(وَالَّذينَ جاهَدُوا فينا، لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا)(104)
– و كسانى كه در [راه خشنودى ] ما تلاش كنند، مسلّماً به راههاى خود رهنمون خواهيم شد.
اگر ديديد نشد، بدانيد نكرده ايد. [و نيز] ساعتى در شبانه روز مخصوص علوم دينيّه بنماييد.))
باز سؤ ال شد ((آيا در سير به سوى خداوند، بايد استاد داشت ؟ و با فرض نبودن استاد چاره چيست ؟))
مرقوم فرمودند: ((بسمه تعالى ، استاد تو علم توست ، به آنچه مى دانى عمل كن ، آنچه را نمى دانى كفايت مى شود.))
از ايشان درباره اُنس به خداوند سؤ ال شد كه : خواهشمندم بفرماييد چطور مى توان بهتر به خداوند و ائمه اطهارعليهم السّلام انس گرفت ؟
فرمودند: ((با طاعت خداى تعالى و رسول صلّى اللّه عليه و آله و ائمه عليه السّلام و ترك معصيت در اعتقاد و عمل .))(105)
31 – طريقه تهذيب نفس
در جايى از ايشان درخواست شده كه : بعضى از طلاب در لبنان به ما مراجعه كرده و از ما تقاضاى مواعظ اخلاقى و ارشادِ در اين زمينه مى نمايند، و نيز از طريق تهذيب نفس سؤ ال مى نمايند، به همين خاطر خواهشمنديم كه در اين زمينه ما را راهنمايى بفرماييد.
ايشان فرمودند: ((از بزرگترين چيزهايى كه در اين مطلب نافع است آن است كه هر روز به افرادى كه براى درس نزد شما حاضر مى شوند، يك روايت از روايات اخلاق شرعى از جهاد نفس از باب جهاد [كتاب ] ((وسايل ))، و باب ((آداب العشرة )) از [كتاب ] حجّ ((وسايل )) را متذكر شويد، البتّه با تدبّر و تاءمّل و بنا گذاردن بر عمل به آنچه بر آن علم پيدا مى كنيد.))(106)
حضرت آيت الله بهجت طىّ توصيه اى ديگر در اين باره فرموده اند: ((هر كس هر روز يك حديث از ابواب جهاد با نفس كتاب ((وسائل الشيعه )) را مطالعه نمايد و در واضحات آن فكر كند و همانند دارو كه انسان ميل مى كند شربت معارف آن را بنوشد و به آن عمل كند، بعد از يك سال خواهد فهميد كه تغيير كرده است )).(107)
32 – زهد حقيقى
از محضر ايشان پرسيده شد: زهد حقيقى چيست ؟ و چگونه زاهد حقيقى باشيم ؟
فرمودند: ((زهد آن است كه مالكِ نَفْس خودت باشى ، و در فعل و ترك مراقب اذن خداى متعال باشى )).(108)
33 – راه تقويت رابطه خود با اهل بيت عليهم السّلام خصوصاً امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
همچنين پرسيده شد: چگونه رابطه خويش را با اهل بيت عليهم السّلام مخصوصاً صاحب العصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تقويت كنيم ؟
فرمود: ((اطاعت و فرمانبردارى از خداوند بعد از شناخت او، موجب محبّت به او تعالى مى شود، و [همچنين موجب ] محبت كسانى كه خداوند آنها را دوست دارد، مى شود، كه عبارتند از انبياء و اوصياء، كه محبوبترين ايشان به خداوند حضرت محمد و آل او – عليه و عليهم السلام – مى باشند، و نزديكترين ايشان به ما صاحب العصر – عجّل الله فرجه – مى باشد.))(109)
34 – راه خداشناسى
و نيز سؤ ال شد: راه خداشناسى چيست ؟ اگر ممكن است راهنمايى بفرماييد. فرمودند: ((راه خداشناسى خودشناسى است ، مى دانيم خود، خود را نساخته ايم و نمى توانيم [بسازيم ]، ديگرى اگر مثل ما است خود را و ما را نساخته و نمى تواند بسازد؛ پس قادرِ مطلق ما را آفريده ، و او خداست ، [و] راه قربش ((شكرِ مُنْعِم )) به طاعت اوست ، و مشقّت آن ابتدايى است . چندى نمى گذرد براى طالبين قرب او از هر حلاوتى شيرين تر است .))(110)
35 – عدم حرمت بوسيدن پا
از حضرت آيت الله بهجت سؤ ال شد: ((پا بوسيدن حرام است يا خير؟ فرمودند: ((نه خير اشكال ندارد، آنچه اشكال دارد سجده براى غير خداست .))(111)
36 – جايگاه دعا
ايشان براى دعا جايگاه بلندى قائل است و معتقد است بايد دعا در همه شؤ ون زندگى ما حاكم باشد.
استاد هادوى مى گويد:
((روزى دخترم مريض بود خدمت ايشان رسيدم و از آقا خواستم براى او دعا كند. آقا فرمودند: شما خودت اين دعا را هر روز سه بار بخوان . آن دعا اين بود: ((اَللّهُمَّ اشْفِها بِشِفائِكَ، وداوِها بِدَوَائِكَ، وَ عافِها بِعافِيَتِكَ.))
خدايا، اين دختر را به شفاى خود شفا ده ، و به دواى خود درمان بخش ، و به عافيت خود، تندرست گردان .))
بعد از بار سوم بگو: ((بِالاْمِامِ الْكاظِمِعليه السّلام فَاِنَّها اَمَتُكَ وَ بِنْتُ عَبْدِكَ.))
– به حقّ امام كاظم عليه السّلام كه او بنده تو و دختر بنده توست .
بازدیدها: 218