سلسله مباحث مقتل شناسی | بخش دوم
به گزارش هیات ؛ در شماره گذشته ماهنامه هیئت بر اساس نیازشناسی در بحث تبلیغ معارف دین و سیره اهلبیت علیهم السلام، به اهمیت جایگاه مرثیه و توسل به ائمه هدی علیهم السلام دستیافتیم و بر همین اساس بحثی با عنوان «سیری در مقتل شناسی» آغاز گردید و در گام اول به بررسی جایگاه توسل و مقتلخوانی در آیات قرآن کریم پرداخته شد. در این شماره در ادامه مبحث مقتل شناسی به گام دوم؛ یعنی «جایگاه توسّل و مقتلخوانی در روایات» از رهگذر احادیثی که به تشکیل مجالس اهلبیت علیهم السلام و برگزاری عزاداری تشویق میکنند، روایاتی که دلالت بر ارزش و اهمیت گریه و بکاء بر مصائب اهلبیت علیهم السلام و احادیثی که به مرثیهخوانی اهلبیت علیهم السلام تصریح کرده است میپردازیم؛ امید که ارائه این مباحث، دستمایهای ارزشمند برای نشر دقیق و مستند معارف و مقاتل اهلبیت علیهم السلام قرار بگیرد.
جایگاه توسل و مقتلخوانی در روایات
در کتب معتبر روایی ما احادیث فراوانی در فضیلت برپایی مجالس ذکر و توسل به اهلبیت علیهم السلام و نیز روضهخوانی و گریستن و گریاندن بر مصائب آن ذوات مقدسه وارد شده است. ائمه اطهار علیهم السلام نهتنها در گفتارشان به برپایی این مجالس تشویق نموده و برای برپاکنندگان این مجالس دعا میکردند، بلکه در عمل نیز، خود از برپاکنندگان چنین مجالسی بودند؛ بر مصائب سیدالشهدا علیه السلام اشک میریختند و خانواده و نزدیکانشان را به عزاداری فرا میخواندند و در پایان به شاعران مرثیهخوان هدایای گرانبها و باارزشی میدادند. در حقیقت با این رفتار در پی تبیین عظمت و جایگاه برپایی چنین مجالسی به همگان بودهاند.
در خصوص برپایی مجالس ذکر و توسل به اهلبیت علیهم السلام و مقتلخوانی سه دسته روایت وجود دارد که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) روایاتی که به تشکیل مجالس و برگزاری عزاداری تشویق میکنند.
- حسن بن علی بن فَضّال از وجود نازنین امام رضا علیه السلام نقل میکند که آن حضرت فرمود: «مَنْ تَذَکَّرَ مُصَابَنَا وَ بَکَى لِمَا ارْتُکِبَ مِنَّا کَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ مَنْ ذُکِّرَ بِمُصَابِنَا فَبَکَى وَ أَبْکَى لَمْ تَبْکِ عَیْنُهُ یَوْمَ تَبْکِی الْعُیُونُ وَ مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا لَمْ یَمُتْ قَلْبُهُ یَوْمَ تَمُوتُ الْقُلُوبُ؛ کسیکه متذکر مصائب ما شود و بهخاطر ستمهایی که بر ما واردشده گریه کند در روز قیامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و کسیکه مصیبتهای ما را بیان کند و خود بگرید و دیگران را بگریاند در روزی که همه چشمها گریان است چشم او نگرید و هر کس در مجلسی بنشیند که در آن مجلس امر ما را زنده مینمایند روزی که قلبها میمیرند قلب او نخواهد مرد.» [۱]
- امام صادق علیه السلام به یکی از یاران خود به نام فُضَیل بن فُضاله فرمود: «تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ قَالَ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ إِنَّ تِلْکَ الْمَجَالِسَ أُحِبُّهَا فَأَحْیُوا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ مَنْ ذَکَرَنَا أَوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ؛ آیا با نزدیکان خود مینشینید و احادیث ما را بیان میدارید؟ فضیل عرضه داشت: بله جانم به فدایت. حضرت فرمود: من چنین مجالسی را دوست دارم. ای فضیل! امر ما را احیا و معارف ما را زنده بدارید. خدا رحمت کند کسیکه امر ما را احیا کند. ای فضیل! کسیکه مرثیه ما را بخواند یا بشنود و بهاندازه بال مگسی از چشمانش اشک جاری شود، خداوند متعال گناهانش را میآمرزد ولو از حبابهای امواج دریا بیشتر باشد.»[۲]
مرحوم آیتالله مجتهدی تهرانی وقتی این نمونه روایت را بیان میکردند، به طلبهها میفرمودند: حواستان باشد! طوری به مردم القا نشود که هرکسی هر کاری دلش خواست انجام دهد و بعد تصور کند که با یک قطره اشک برای امام حسین علیه السلام بخشیده میشود؛ این برای کسانی است که قصد مخالفت ندارند و عمدی ندارند، اما غفلت کرده و گناه زیادی مرتکب شدهاند و اراده بر این داشتهاند که خوب باشند.
نکات برداشتشده از این روایات:
- تشکیل هیئت مذهبی مورد تأکید و توصیه اهلبیت علیهم السلام است.
- بکار بردن عبارت «مَنْ جَلَسَ مَجْلِساً» و «تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ» نشان از اهمیت تشکیل جلسات مذهبی دارد.
- عبارت «یُحْیَا فِیهِ أَمْرُنَا» و «فَأَحْیُوا أَمْرَنَا» اشاره به این دارد که یکی از ارکان برنامههای هیئت، تبیین معارف دینی تحت عنوان احیای امر اهلبیت علیهم السلام و بالا بردن شعور دینی جامعه است.
- با توجه به اینکه در روایات گذشته، اشاره به ذکر مصیبت و سوگواری شده است؛ بنابراین توسّل و مرثیهخوانی برای اهلبیت علیهم السلام یکی از ارکان برنامههای هیئت بهحساب میآید. جلسه عزاداری هم نیازمند شور است، هم نیازمند شعور؛ بنابراین بر اساس روایات هیئت به جمعیتی گفته میشود که با هدف تحصیل شعور دینی و کسب معارف دین، همراه با ایجاد شور و حماسه گرد هم میآیند. به تعبیر دیگر، هیئت یعنی مجلسی که هم منبری و هم مداح داشته باشد و به همین دلیل علما و بزرگان دینی همواره سفارش میکردند که هنگام سخنرانی، مصائب اهلبیت علیهم السلام نیز در ضمن آن گفته شود تا معارف دینی، بیشتر در دل مردم نفوذ نماید.
- یکی از ویژگیهای مرثیهخوان، اهل سوز بودن اوست. در هر دو روایت اشاره شده است که خود مرثیهخوان نیز باید اهل سوز باشد. به همین خاطر، توصیه شده است که هنگام مرثیهخوانی و خطابه، علاوه بر رعایت ظواهر و مراعات حالت سمعی و بصری، نباید گریه و اشک، حالتی ظاهری داشته باشد، بلکه باید خود مرثیهخوان و گوینده نیز بسوزد و از دل اشک بریزد.
ب) روایاتی که بر ارزش و اهمیت گریه بر مصیبتهای اهلبیت علیهم السلام دلالت میکند.
- فُضَیل بن فَضاله از امام صادق علیه السلام نقل میکند که حضرت فرمود: «مَنْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَفَاضَتْ عَیْنَاهُ حَرَّمَ اللَّهُ وَجْهَهُ عَلَى النَّارِ؛ نزد هر کس که از ما (و مظلومیتمان) یاد شود و چشمانش پر از اشک گردد، خداوند چهرهاش را بر آتش دوزخ حرام میکند.»[۳]
- شاعر نامدار اهلبیت علیهم السلام؛ جناب کُمَیت بن اَبی المُستَهِلّ میگوید که بر آقای خودم امام باقر علیه السلام وارد شدم و در محضر ایشان اشعاری را در رثای ائمه علیهم السلام خواندم؛ آن حضرت گریست آنگاه فرمود: «مَا مِنْ رَجُلٍ ذَکَرَنَا أَوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ یَخْرُجُ مِنْ عَیْنَیْهِ مَاءٌ وَ لَوْ مِثْلُ جَنَاحِ الْبَعُوضَهِ إِلَّا بَنَى اللَّهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْجَنَّهِ وَ جَعَلَ ذَلِکَ الدَّمْعَ حِجَاباً بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النَّار؛ هیچ مردی نیست که یاد مصیبتهای ما کند یا در حضور او یاد مصیبت ما شود و بهاندازه بال پشهای اشک از چشمانش جاری شود مگر آنکه خداوند متعال خانهای برایش در بهشت میسازد و این اشک را حجابی بین این شخص و جهنمش قرار میدهد.»[۴]
این دو روایت، بهخوبی، اثر اخروی گریستن بر مصائب اهلبیت علیهم السلام را نشان میدهد.
ج) روایاتی که به مرثیهخوانی برای اهلبیت علیهم السلام تصریح میکند.
- جناب رَیّان ابن شَبیب میگوید که در روز اول ماه محرم به خدمت امام رضا علیه السلام وارد شدم. آن حضرت به من فرمود: «یَا ابْنَ شَبِیبٍ أَ صَائِمٌ أَنْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ إِنَّ هَذَا الْیَوْمَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی دَعَا فِیهِ زَکَرِیَّا علیه السلام رَبَّهُ عَزَّ وَ جَل َّ فَقَالَ رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ فَاسْتَجَابَ اللَّهُ لَه … ثمّ قال: یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَإِنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَهَ عَشَرَ رَجُلًا مَا لَهُمْ فِی الْأَرْضِ شَبِیهُون؛ ای پسر شبیب! روزه هستی؟ عرض کردم: نه! حضرت فرمود: این روز، روزی است که زکریا در آن دعا کرد و خداوند به ایشان فرزندی عطا کرد. سپس حضرت فرمود: پسر شبیب! اگر برای کسی یا چیزی میخواهی گریه کنی بر حسین بن علی علیه السلام گریه کن چراکه او ذبح شد همانگونه که کبش ذبح میشود (به نحو فجیعی ذبح شد) و با او هجده نفر از مردان اهلبیت که شبیهشان در زمین نبود کشته شدند.»[۵]
در این روایت شریف امام رضا علیه السلام به نوعی مقتلخوانی کرده و روضه جدّ بزرگوارشان را برای ابن شبیب میخواند.
۲٫ نمونه دیگر از مقتلخوانی برای امام حسین علیه السلام جملات جانسوز وجود نازنین امام عصر علیه السلام در زیارت ناحیه مقدسه است. در بخشی از این زیارت حضرت چنین مصائب جدّشان را بازگو میکند: «فَلَمَّا رَأَیْنَ النِّسَاءُ جَوَادَکَ مَخْزِیاً وَ نَظَرْنَ سَرْجَکَ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ نَاشِرَاتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ لَاطِمَاتٍ لِلْوُجُوهِ سَافِراتٍ وَ بِالْعَوِیلِ دَاعِیَاتٍ وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلَاتٍ وَ إِلَى مَصْرَعِکَ مِبَادِرَاتٍ وَ الشِّمْرُ جَالِسٌ عَلَى صَدْرِکَ وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلَى نَحْرِکَ قَابِضٌ عَلَى شَیْبَتِکَ بِیَدِهِ ذَابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ قَدْ سَکَنَتْ حَوَاسُّکَ وَ خَفِیَتْ أَنْفَاسُکَ وَ رُفِعَ عَلَى الْقَنَاهِ رَأْسُکَ وَ سُبِیَ أَهْلُکَ کالْعَبِیدِ وَ صُفِّدُوا فِی الْحَدِیدِ فَوْقَ أَقْتَابِ الْمَطِیَّاتِ تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهَاجِرَاتِ یُسَاقُونَ فِی الْبَرَارِی وَ الْفَلَوَاتِ أَیْدِیهِمْ مَغْلُولَهٌ إِلَى الْأَعْنَاقِ یُطَافُ بِهِمْ فِی الْأَسْوَاق؛ پس چون بانوان حرم، اسب تیزپای تو را خوار و زبون بدیدند و زین تو را بر او واژگونه یافتند، از پسِ پردههاى خیمه خارج شدند، درحالیکه… گیسوان بر گونهها پراکنده نمودند، بر صورتها لطمه میزدند و نقاب از چهرهها افکنده بودند و به صدای بلند شیون میزدند و از اوجِ عزت به حضیض ذلت درافتاده بودند و بهسوی قتلگاه تو مىشتافتند. درهمان حال، شمر ملعون بر سینه مبارکت نشسته و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب مینمود. با دستى مَحاسنِ شریفت را در مشت میفشرد و با دست دیگر با تیغِ آختهاش سر از بدنت جدا مىکرد، تمامِ اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد. نفسهای مبارکت در سینه پنهان شد و سر مقدّست بر نیزه بالا رفت. اهلوعیالت چون بردگان به اسیرى رفتند و در غُل و زنجیر آهنین بر فراز جهاز شتران دربند شدند. گرماى آفتاب نیمروز چهرههایشان مىسوزاند. در صحراها و بیابانها کشیده میشدند. دستانشان به گردن
[۱]. بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۰۰ و ج ۴۴، ص ۲۷۸٫
[۲]. همان، ج ۷۱، ص ۳۵۱ و ج ۴۴، ص ۲۸۲٫
[۳]. همان، ج ۴۴، ص ۲۸٫
[۴]. همان، ج ۳۶، ص ۳۹۱٫
[۵]. امالی صدوق، ص ۱۲۹ و ۱۳۰٫
بازدیدها: 0