سی روز، سی گفتار | فصل خودسازی

خانه / مطالب و رویدادها / سی روز، سی گفتار | فصل خودسازی

ما همان ماده خام هستیم که‌ اگر روی خودمان کار کردیم و توانستیم این ماده خام رابه شکل‌های برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگی را انجام داده‌ایم. هدفِ حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همان‌طور که وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگی‌ها و ضایعات و خرابی‌ها و فسادها که در طول زندگی برای انسان پیش می‌آید، از این دنیا بروند. مؤمن باید به‌طور دائم روی خودش کار کند؛ به‌طور دائم.

ما همان ماده خام هستیم که‌ اگر روی خودمان کار کردیم و توانستیم این ماده خام رابه شکل‌های برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگی را انجام داده‌ایم. هدفِ حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همان‌طور که وارد دنیا شدند، به اضافه پوسیدگی‌ها و ضایعات و خرابی‌ها و فسادها که در طول زندگی برای انسان پیش می‌آید، از این دنیا بروند. مؤمن باید به‌طور دائم روی خودش کار کند؛ به‌طور دائم. نه این‌که خیال کنید «به‌طور دائم» زیادی است یا نمی‌شود؛ نه. هم می‌شود، هم زیادی نیست. اگر کسی مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهای ممنوع و کارهایی را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدیت بپیماید، موفّق می‌شود. این، همان خودسازی دائمی است و برنامه اسلام، متناسب با همین خودسازیِ به‌طور دائم است. این نماز پنجگانه -پنج وقت نماز خواندن- ذکر گفتن؛ «ایاک‌نعبدوایاک‌نستعین» را تکرار کردن؛ رکوع کردن؛ به خاک افتادن و خدای متعال را تسبیح و تحمید و تهلیل کردن برای چیست؟ برای این است که انسان به‌طور دائم مشغول خودسازی باشد. منتها گرفتاری‌ها زیاد است و همه گرفتاریم. گرفتاری زندگی؛ گرفتاری معاش؛ گرفتاری امور شخصی؛ گرفتاری اهل و اولاد و انواع گرفتاری‌ها مانع می‌شود که ما به خودمان، آنچنان که شایسته است، برسیم. لذا یک ماه رمضان را که خدای متعال قرار داده است، فرصت مغتنمی است. این ماه را از دست ندهید. مقصودم این است که اگر نمی توانیم به‌طور دائم در حال مراقبت و ساخت‌وساز خودمان باشیم، اقلاًّ ماه رمضان را مغتنم بشماریم.

شرایط هم در ماه رمضان آماده است. یکی از بزرگترین شرایط، همین روزه‌ای است که شما می‌گیرید. این، یکی از بزرگترین توفیقات الهی است. توفیق یعنی چه؟ توفیق یعنی این‌که خدای متعال چیزی را برای انسان، مناسب بیاورد. با واجب کردنروزه، خدای متعال زمینه مناسبی را برای من و شما به‌وجود آورده است که قدری در این ماه به خودمان برسیم. روزه، نعمت بزرگی است. شکم خالی است و مبارزه با نفس، تا حدودی در اثنای روز، از جهات مختلف وجود دارد: هرچه را دوست دارید، نمی‌خورید و نمی‌آشامید و بسیاری از مشتهیات نفسانی را برای خودتان به مدت چند ساعت ممنوع می‌کنید. این، یک مبارزه با نفس است؛ مبارزه با هواست و مبارزه با هوی، در رأس تمام کارهای نیک و خودسازی‌ها قرار دارد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  طبیب خود باش!
ماه رمضان زمینه بسیار خوبی است و خدای متعال این فرصت را به من و شما داده که در این ماه، چنین امکانی را برای خودسازی پیدا کنیم. علاوه براین‌که ساعات این ماه بسیار با برکت است و خدای متعال، از لحاظ طبیعی این لحظات و ساعات را این‌گونه قرار داده است، ساعات بسیار مغتنمی هم هست. یک رکعت نماز شما؛ یک کلمه ذکر «سبحان اللَّه» شما؛ مختصر صدقه دادن شما و یک صله رحم کوچکی که در این ماه بکنید، مزیتی چند برابر بیشتر از همین امور، وقتی در غیر ماه رمضان انجام می‌شود، دارد. این، فرصت بسیار خوبی است. زمینه خوبی است که انسان در این ماه به خودش برسد. مثل طبیبی که با فردی بیمار مواجه است و آن بیمار به امراض متعدّدی مبتلاست -مرض قند دارد، فشار خون دارد، چربی خون دارد، استخوان درد دارد، رماتیسم دارد، زخم معده دارد و خلاصه انواع و اقسام مرض در او هست- طبیب حاذق که امراض او را می‌شناسد و راه علاجش را بلد است، با این بیمار چه کار می‌کند؟ اوّل سعی می‌کند بیماری‌های او را روی کاغذ بیاورد و ببیند به چه امراضی مبتلاست. اگر طبیب، بعضی از بیماری‌های او را نشناسد و برای علاج بیماری دوایی بدهد که با بیماری دیگر ناسازگار باشد، ممکن است به جای این‌که او را علاج کند، بیچاره را به بیماری‌های دیگری هم متبلا سازد! … پس اوّل باید با دقّت نگاه کند؛ دلسوزانه بیماری‌ها را پیدا کند و آن‌ها را بنویسد؛ بعد ببیند کدام مهم‌تر است، کدام فوتی‌تر است و کدام اصولی‌تر است. فرض بفرمایید اگر کسی معده ناراحتی دارد، هر دوایی به او بدهند نمی‌تواند به‌خوبی آن را جذب کند. یا اگر روده خرابی دارد، هر غذای مقوّی‌ای بدهند و از آن بهره ببرد، نمی‌تواند استفاده کند. راهش این است اوّل آن مرضی را که از بقیه بیماری‌ها تأثیر منفی‌اش بیشتر است و اگر خوب بشود تأثیر مثبت شفایش بیشتر است، پیدا کنند.

شما طبیب خودتان بشوید، برادر عزیز! هیچ‌کس مثل خود انسان نمی‌تواند بیماری‌های خودش را بشناسد. برخی بیماری‌ها در انسان هست که اگر مثلاً شما به من بگویید «تو دچار این بیماری هستی»، عصبانی می‌شوم و بدم می‌آید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودی هستید.» مگر کسی تحمّل می‌کند که به او بگویند «حسود»؟ می‌گوید: «حسود خودت هستی! چرا اهانت می‌کنی؟ چرا بی‌خود می‌گویی؟» از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم بله؛ ما متأسفانه از این بیماری‌ها داریم. سرِ هرکس را انسان کلاه بگذارد؛ از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمی‌تواند! پس بهترین کسی که می‌تواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی کاغذ! بنویسید: «حسد» بنویسید: «بخل» بنویسد: «بدخواهی برای دیگران. وقتی کسی به خیری می‌رسد، ما ناراحت می‌شویم!» بنویسید: «تنبلی در کار» بنویسد: «روح بدبینی به نیکان و صالحان» بنویسید: «بی‌اعتنایی به وظایف» بنویسید: «علاقه به خود. شدیداً به خودمان علاقه داریم!»

اگر بیماری‌های ما این‌هاست، این‌ها را روی کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتی است که یکی‌یکی این بیماری‌ها را تا آن‌جایی که بشود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماری‌ها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی. هلاک جسمی که چیزی نیست! اگر بیماری مهلکی در ما باشد یا احتمالش را بدهند، چقدر دستپاچه می‌شویم؟ شب خوابمان نمی‌برد. بهترین دکترها را پیدا می‌کنیم، می‌گوییم: «نکند این غدّه‌ای که در بدن من است، در دست من است، زیر پوست من است، سرطان باشد!» از تصوّرش کلّی وحشت می‌کنیم. آخرش چه؟ آخرش مردن است. حالا نشد، یک سال دیگر است، دو سال دیگر است، ده سال دیگر است. به قول نظامی گنجوی:

«اگر صد سال مانی وَر یکی روز/ بباید رفت از این کاخ دل‌افروز

ماندنی که نیستیم. چند صباحی، کمی این‌ور، کمی آن‌ور، تمام خواهد شد. هلاکت جسمانی این است و این‌قدر از آن می‌ترسیم. هلاکت معنوی، یعنی برای ابد دچار خذلان و عذاب الهی شدن. یعنی در زندگی جاودان ابدی، از همه نعمت‌ها و لذّت‌ها و چشم‌روشنی‌هایی که خداوند برای من و شما معین و مقرّر کرده محروم ماندن. انسان به قیامت نگاه کند و ببیند خدای متعال به بعضی از بندگانش -همین افرادی که با آن‌ها معاشریم و آن‌ها را در کوچه و محلّه می‌بینیم؛ به همکار اداری، به دوست دوران تحصیل، یا به یک رفیق بگو بشنو- برای برخی کارها و مجاهداتی که در این دنیا داشته‌اند، مقامات عالی می‌دهد؛ آن‌ها را به بهشت می‌برد؛ از عذاب دورشان می‌دارد و از عقبات قیامت، نجاتشان می‌دهد؛ و ما به‌خاطر تنبلی، به‌خاطر نرسیدن به خود و به‌خاطر یک لحظه غفلت، از همه آن‌ها محروم مانده‌ایم! آن وقت است که حسرت گریبان انسان را می‌گیرد: «و انذرهم یوم‌الحسره إذ قضی الأمر». کار هم دیگر از کار گذشته است و حسرت هم فایده‌ای ندارد. این، هلاکت معنوی است.

برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختی است؛ روسیاهی است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوی دور ماندن و از نعیم ابدی الهی، تهیدست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبی است. کتاب‌های اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزی که آدم از مجموع می‌فهمد و آنچه مهمّ است، این است که انسان بتواند هوا و هوسِ خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  قدم اول: اخلاص
یکی از ویژگی‌ها که بسیار مهمّ است تا برای خودسازی به آن توجّه کنیم و شاید جنبه تقدّمی هم داشته باشد، «اخلاص» است. اخلاص عبارت است از کار را خالص انجام دادن و این‌که کاری را مغشوش انجام ندهیم. گاهی هست که کسی عبادت نمی‌کند و گاهی عبادت می‌کند اما مغشوش و ناخالص. این هم مثل آن است. خالص بودن عبادت و خالص بودن عمل، این است که برای خدا باشد. در بین مردم، متأسّفانه خیلی رایج است که کارهای خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کانّه توجّه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما می‌خواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را می‌کنیم. البته برخی جاها استثناست. در جاهایی، بعضی از کارها باید در علن انجام گیرد. در روایات در باب صدقه، آمده است که «صدقه سِرّ» این ثواب را دارد و «صدقه عَلانیه» این ثواب را. یا مثلاً عبادات گروهی، جلوی چشم مردم انجام می‌گیرد و باید انجام گیرد؛ و این از شعائر الهی است. اما بسیاری از عبادات یا اغلب عبادات، آن روابطی که بین خود انسان و خداست -ذکر، توجّه، دعا، نافله، شب‌زنده‌داری، سحرخیزی، احسان و کارهای نیک- باید بین خود انسان و خدا بماند. مبادا انسان به‌خاطر این‌که دیگران ببینند، کاری را انجام دهد! کاری که انسان به‌خاطر توجّه دیگران به خودش انجام دهد، از نکردن آن کار بدتر است؛ زیرا نکردن کار، یعنی انسان کاری را انجام نمی‌دهد. کاری که انسان برای جلب توجّه دیگران نسبت به خودش انجام داده، کَاَنّه انجام نداده است. البته بدتر بودنش هم از این جهت است که عمل شرک‌آلودی انجام داده و این عمل شرک‌آلود، فعل حرام است و دور کننده است. بنابراین همه‌مان در هرجا و در هر موقعیتی که هستیم، باید خیلی تلاش کنیم که کار را خالص انجام دهیم.

اگر کار برای خدا انجام گیرد و نیت برای خدا خالص باشد، اشکالاتی که معمولاً در کارها مشاهده می‌شود، پیش نخواهد آمد. ما وقتی مصالح واقعی را فدای حرف این و آن می‌کنیم که بخواهیم کار را برای این و آن انجام دهیم. انسان وقتی کار را برای خدا می‌خواهد انجام دهد، فقط نگاه می‌کند ببیند تکلیفش چیست؟ نگاه نمی‌کند که یکی خوشش می‌آید، یکی بدش می‌آید؛ پیش چه کسی آبرو پیدا می‌کند و پیش دیگری از آبرو می‌افتد. امروز در جمهوری اسلامی، در همه شؤون، کار برای خدا ساری و جاری است. هرکس در این کشور و این نظام، هر کاری که انجام می‌دهد، می‌تواند آن را برای خدا انجام دهد و از آن اجر و ثواب و بهره معنوی را ببرد و پیش خدا خودش را روسفید کند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  حقیقت اخلاص
از پیغمبر اکرم صلوات‌اللَّه‌وسلامه‌علیه نقل شده است که فرمود: «إن لکلّ حق حقیقتاً» هر چیزی دارای حقیقتی است و یک روح و یک معنا و یک حقیقت دارد. «و ما بلغ عبد حقیقه الاخلاص.» بنده به حقیقتِ اخلاص و به آن معنای حقیقی اخلاص نمی‌رسد، «حتّی لایحبّ أن یحمد علی شی‌ء من عمل للَّه.» (این خیلی سخت است؛ این، مرتبه‌اش از آن مراتبِ بسیار بالاست) مگر این‌که دوست نداشته باشد که مردم او را برای هیچ یک از کارهایی که برای خدا انجام می‌دهد، ستایش کنند. مثلاً فردی است که کار را برای دیگران انجام نمی‌دهد: برای خاطر خدا نماز می‌خواند، ختم قرآن می‌گیرد، کار خیری انجام می‌دهد، احسان و کمک و صدقه‌ای می‌دهد و مجاهدتی برای خدا می‌کند. اما دوست می‌دارد که مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبی است.» کارش را برای مردم نکرده است. کار را برای خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از این‌که مردم از او تعریف کنند، خوشش می‌آید. می‌فرماید این، آن مرتبه عالی اخلاص نیست. مرتبه عالی اخلاص این است که این را هم دوست نداشته باشد. اصلاً کاری به کار مردم نداشته باشد! می‌خواهند بدانند، می‌خواهد ندانند. می‌خواهد خوششان بیاید، می‌خواهد خوششان نیاید. نگاه کند ببیند خدا از او چه خواسته است و دقیقاً آن را انجام دهد.

من، این صفت و این روحیه را در امام رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه، در بسیاری از موارد مشاهده کردم. در موارد متعدّدی، بنده این خصوصیت را در ایشان دیده بودم. کاری نداشت که کسی خوشش می‌آید یا خوشش نمی‌آید. تکلیفش را انجام می‌داد. وقتی‌که بار سنگین است؛ وقتی‌که کار بزرگ است؛ وقتی‌که کار خطرناک است، اخلاص بیشتر به‌کار می‌آید. مثل امروز که وضع جمهوری اسلامی این چنین است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif  سه امتیاز مخلَصین
اگر ما اخلاص ورزیدیم، بنده مخلص می‌شویم؛ اخلاص‌ورزنده برای خدا در عمل و نیت. اما فراتر از بنده مخلص، بندگانِ مخلَص‌اند. مرحوم سید بحرالعلوم رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه در رساله‌ای که در سیر و سلوک به ایشان منسوب است، بین مُخلِص و مُخلَص فرق می‌گذارد. می‌گوید مُخلِص کسی است که عملی را فقط برای خدا انجام می‌دهد و کاری به کار دیگران ندارد. اما مُخلَص آن است که همه وجود خود را خالصاً و مخلصاً برای خدا قرار می‌دهد. همه هستی او فقط برای خداست. این، مرتبه بسیار والایی است که واقعاً دور از دسترس است. اما به‌نظر بنده، در این دوران، به‌خصوص جوانان و کسانی که در میدان‌های عمل و مبارزه و جهاد واردند، می‌توانند به این مرتبه هم برسند. البته برای امثال ما مشکل و خیلی دشوار است. ما خیلی دوریم! امّا جوانان و به‌خصوص جوانان مؤمن و پاک و خالص، با آن دل‌های روشن و پاکی که دارند، می‌توانند به این‌جا برسند. البته رساله مذکور، منسوب به مرحوم بحرالعلوم است و قطعی نیست که مال ایشان باشد. بعد می‌فرماید: خدای متعال به این مُخلَصین سه وعده داده است؛ سه امتیاز بزرگ. یکی این است که فرموده است: «فانهم لمحضرون إلّا عباداللَّه المخلصین» یعنی در قیامت، همه مردم در محشر حاضر می‌شوند و مورد محاسبه الهی قرار می‌گیرند، مگر بندگان مخلَص که آن‌ها معافند. آن‌ها چون ذرّه ذرّه اعمال و انفاس و حرکاتشان برای خدا بوده است، لذا از این‌که در این عرصه از عرصه حشر آفاقی وارد شوند و مورد سؤال قرار گیرند، معافند.

امتیاز دوم این است که می‌فرماید: «و ما تجزون إلا ما کنتم تعملون إلا عباداللَّه المخلصین». همه مردم، پاداش متناسب با عمل کاری را که انجام داده‌اند می‌گیرند، مگر بندگان مخلَصِ خدا. این‌ها عملشان و پاداششان متناسب نیست. عملشان هرچه که باشد، پاداش آن‌ها بی‌نهایت است؛ زیرا این وجود متعلّق به خدا، برای خدا و سرتا پا در خدمت اهداف الهی است. او، همه وجودش برای خدا خالص شده است. روایتی را دیدم -البته سند این روایات را فرصت نمی‌کنم نگاه کنم و نمی‌دانم سندش چگونه است- که مضمونش این بود که خدای متعال می‌گوید: «اگر به بنده مُخلِص یا مُخلَص، همه دنیا را هم بدهم، حق او ادا نشده است.» بنابراین، جزای او متناسب با عملی که انجام می‌دهد، نیست. یک نماز او برابر هزاران نمازی است که بندگان خوب خدا بخوانند.

امتیاز سوم که از همه این‌ها بالاتر است، این است که «سبحان اللَّه عما یصفون إلا عباداللَّه المخلصین» یعنی خدای متعال از آنچه که بندگان او توصیف کنند، منزّه است؛ مگر از آنچه که بندگان مُخلَص توصیف کنند. یعنی آن‌ها می‌توانند حقِ‌ّ توصیف الهی را ادا کنند. بندگان دیگر، کمتر و کوچکتر از این هستند؛ و هرچه در باب پروردگار عالم بگویند «ما عرفناک حقّ معرفتک.» اوصاف خدا از زبان انسان‌ها، ناقص و نارساست؛ مگر از ناحیه بندگان مخلَص. آن‌ها می‌توانند خدای متعال را کَما هُوَ حَقُّه توصیف کنند. و لذاست که انسان اگر خود را به دعاهایی که از ائمّه علیهم‌السّلام، مأثور است، اُنس بدهد و مرتبط کند، امید این هست که توانسته باشد با خدای متعال، درست مناجات کند و چنان که شایسته الهی است، با او حرف بزند.
سخنرانی در روز اوّل ماه مبارک رمضان‌؛ ۰۴/۱۲/۷۱

بازدیدها: 100

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *