در دوران امام باقر(علیه السلام)، حاکمان اموی بهدلیل تعارضات داخلی، از نهضت عظیم علمی آن حضرت غافل بودند، ولی این بهمعنای در امان بودن آن امام نیست؛ بلکه حجم وسیعی از روایات گویای اوضاع خشونتآمیز آن دوره و ظلم و تجاوز حاکمان وقت نسبت به دین، مسلمانان و امام آنان است، به گونهای که امام(علیه السلام) بارها تقیه می کرد و سرانجام نیز بر سر تعارضات مبنایی با نظام خلافت ظالمانه، توسط هشام به شهادت رسید. دلایل و شواهد فراوانی بر فعالیت سیاسی امام باقر(علیه السلام) دلالت دارد که یکی از آنها سخنان و احادیث منقول از آنحضرت در موضوعات اطاعت از ولایت، نهی از همکاری با ظالمان، تعیین معیار راه راست یعنی قرآن و اهل بیت، دعوت به اتحاد، امر به معروف و نهی از منکر، دوستی و دشمنی در راه خدا و با دوستان و دشمنان خدا، تقیه و… و اینها همه جدای از مبارزه رودررو با ظالمان و جائران است.
زندگی سیاسی از کودکی و عاشورا
امام باقر(علیه السلام) بیش از سه سال از عمر خویش را در حالی که کودکی خردسال بود، در عصر جدّش امام حسین(علیه السلام) گذراند و در آغاز زندگی خویش از نزدیک، حادثه خونین، اسفناک و تاریخی کربلا را شاهد بود.
یعقوبی نقل میکند که حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: «هنگامی که جدّم حسینبن علی(علیه السلام) به شهادت رسید، من چهار ساله بودم و شهادت آن حضرت و آنچه که در آن روز بر ما گذشت را به یاد دارم….»
بنابراین طبیعی است که زندگانی حضرت سیاسی باشد اگرچه در شکلها و قالبهای متنوع و مختلف که بیانات سیاسی در عین ملاحظات امنیتی یکی از آنهاست که برخی محورهای آنرا از نظر میگذرانیم:
امر به اطاعت از ولایت
اسلام بر پنج رکن پایه گذاری شده است: نماز، زکات، روزه، حج، ولایت و در هیچ چیز به قدر ولایت توصیه و تأکید نشده است.
آنکه در انتظار امر ما بمیرد از اینکه در وسط خیمه مهدی و لشکرش از دنیا نرفته، ضرر نکرده است.
امام به یکی از شیعیان خود فرمود: ما نمیتوانیم شما را از جانب خدا بینیاز کنیم مگر با ورع. ولایت ما درک نمی شود مگر با عمل. افسردهترین مردم در روز قیامت کسی است که عدل و دادگری را تعریف کند و خود ستمگری پیش بگیرد.
امام باقر(علیه السلام) مردم را در مکه دید که چه میکنند، سپس فرمود: کارهائی است مانند کارهای جاهلیت، همانا به خدا سوگند که چنین دستور ندارند، آنچه دستور دارند این است که حج خود را انجام دهند و به نذر خود وفا کنند و نزد ما آیند و ولایت خود را به ما خبر دهند و نصرت خویش را بر ما عرضه کنند.
بهخدا که در آسمان هفتاد صف از ملائکه است، اگر تمام مردم روی زمین جمع شوند که یک صف از آنها را بشمارند، نتوانند و آن فرشتگان همگی ولایت ما را معتقدند.
ابوحمزه گوید: شنیدم از امام باقر(علیه السلام) که میفرمود: همانا علی(علیه السلام) دری است که خداوند (به روی مردمان) گشود، هر که داخل آن گردد مؤمن است و هرکه از آن بیرون رود کافر است.
هر کس از ولایت اهل بیت منصرف شود، از بهشت منصرف گردد.
هر که خداوند را بهوسیله ما بخواند و ما را واسطه قرار دهد، رستگار و موفّق خواهد شد و کسیکه غیر از ما اهل بیت عصمت و طهارت را وسیله گرداند، ناامید و هلاک خواهد گشت.
نهی از همکاری با ظالمان
هر بندهای از بندگان خدا، روش گمراهکنندهای را بین مردم بنیان نهد، برای او گناهی همانند گناه کسانی است که مرتکب آن عمل شدهاند، بدون آنکه از گناه عاملین آن کاسته شود.
در کتاب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) یافتیم، نوشته بود:… هرگاه در احکام به ناحق حکم کنند، همکاری در ستم و عدوان کنند (و به ستم همدیگر دچار شوند) و چون پیمانشکنی کنند، خداوند دشمنشان را بر آنان مسلط کند و چون امر به معروف و نهی از منکر نکنند و پیروی از نیکان اهل بیت من ننمایند، خداوند اشرار آنان را بر ایشان مسلط گرداند، پس نیکان آنها دعا کنند و مستجاب نشود.
تعیین معیار راه راست
معیار قرآن کریم
امام باقر(علیه السلام) به جابر جعفی فرمود: ای جابر آگاه باش، زمانی از دوستان ما بهحساب میآیی که اگر تمام اهل یک شهر بگویند که تو مرد بدی هستی (یا انتقادت گویند) سخن آنان غمگین و متأثرت نکند و اگر همه آنان گفتند تو مرد شایسته و خوبی هستی، مسرور و خوشحالت ننماید (خوشحال نشوی) بلکه اعمال و رفتارت را به کتاب خدا عرضه کن، اگر دیدی کردار و گفتارت مانند قرآن است و در راه قرآن قدم برمیداری، حرامهایش را ترک میکنی و خواستههای آن کتاب مقدس را با علاقه و میل انجام میدهی و از کیفرهایی که در آن آمده خائف و ترسانی، در روش خود پابرجا و شادمان باش و بدان که گفتههای مردم به تو زیانی نمیرساند. ولی اگر کارها و رفتارت مخالف قرآن بود و بر خلاف کتاب خدا قدم برمیداری، چه چیز تو را از خودت غافل و بیخبر ساخته است.
معیار اهل بیت(علیه السلام)
محمدبن مسلم گوید: شنیدم امام باقر(علیه السلام) میفرمود: نزد هیچکس از مردم مطلب حق و درستی نیست و هیچیک از مردم به حق قضاوت نکند جز آنچه از خاندان ما بیرون آید و هنگامی که امور مردم متشتت و پراکنده گردد، خطا از آنها و صواب از علی(علیه السلام) است (یعنی وقتی گفتار و عقیده مردم بر خلاف گفتار و عقیده علی(علیه السلام) باشد، همه آنها بر باطل و علی(علیه السلام) بر حق است و پیداست که فرزندان معصوم علی(علیه السلام) هم مو به مو از پدر خود تبعیت کنند و این حکم درباره آنها هم جاری است.)
زراره گوید: خدمت امام باقر(علیه السلام) بودم که مردی از اهل کوفه از آنحضرت راجع به قول امیرالمؤمنین(علیه السلام): (هرچه خواهید از من بپرسید، هرچه از من بپرسید؛ به شما خبر دهم) سؤال کرد، حضرت فرمود: هیچکس علمی ندارد جز آنچه از امیرالمؤمنین(علیه السلام) استفاده شده، مردم هر کجا خواهند بروند، بهخدا علم درست جز اینجا نیست و با دست اشاره به خانه خود کرد. (ابن عبدالبر در کتاب استیعاب خود گوید: هیچکس از صحابه جز علی بن ابیطالب نگفت «هرچه خواهید از من بپرسید» و احمدبن حنبل هم در مسندش این سخن را از سعید نقل میکند.) علامه مجلسی در اینجا میگوید: هر کس این ادعا را کرد رسوا شد، چنانکه موافق و مخالف اعتراف دارند.
دعوت به اتحاد
خوبی دنیا جز در پیوند با برادران و آشنایان نیست.
امام محمد باقر(علیه السلام)- به بعضی اصحابش هنگامی که نزد او از کثرت و فراوانی شیعه ذکر شد- فرمود: آیا غنی آنها بر فقیر عطوفت دارد؟ آیا نیکوکار از گنهکار میگذرد؟ و آیا نسبت به یکدیگر مواسات و برابری و برادری دارند؟ راوی میگوید، عرض کردم: خیر. حضرت فرمود: اینان شیعه بهحساب نمیآیند، شیعه کسی است که چنین کند.
همانا مؤمنی که با برادر مؤمنش دیدار و مصافحه نماید، گناهانشان ریخته میشود و بدون گناه از یکدیگر جدا خواهند شد.
سه چیز از مکارم دنیا و آخرت است: عفو کنی از کسیکه بر تو ستم کرده است و پیوند و صله کنی با کسیکه قطع رحم تو کرده و حلم ورزی هرگاه با تو از روی جهل و نادانی رفتار شود.
امر به معروف و نهی از منکر
امام محمد باقر(علیه السلام) فرمود: همانا خداوند متعال، برای حضرت شعیب(علیه السلام) وحی فرستاد: من از قوم تو یکصد هزار نفر را عذاب و هلاک مینمایم که شصت هزار نفر ایشان، اشرار و چهل هزار نفر دیگرشان از خوبان و عبادت کنندگان خواهند بود. حضرت شعیب(علیه السلام) سؤال نمود: اشرار که مستحقّ عذاب هستند ولی خوبان را چرا عذاب مینمائی؟ خداوند وحی نمود: به جهت آنکه این افراد، نسبت به گناهکاران بیتفاوت بوده و با ایشان سازش میکردند و غضب نکردند برای آنچه موجب غضب من است.
امام محمد باقر(علیه السلام) در مورد امر به معروف و نهی از منکر فرمودند: هرکس آن دو را یاری کند، خداوند او را عزت میدهد و هرکس خوارشان کند، خدا او را خوار میکند.
بهوسیله امر به معروف و نهی از منکر واجبات برپا میشود، راهها امن میشود، کسبها حلال میشود، مظالم (به صاحبان اصلیاش) برگردانده میشود، زمین آباد میشود، از دشمنان انتقام گرفته میشود و کارها رو به راه میشود.
مبارزه رودررو
امام باقر(علیه السلام) از یکسو قیامهای ضد حکومتی مانند قیام زید، مختار، کمیت و… را تأیید میکرد و از سوی دیگر، در موقعیتهای مناسب، خود با خلفا به رویارویی جدی میپرداخت.
آنحضرت میفرمود: «من مشی الی سلطان جائر فامره بتقوی الله و خوفه و وعظه کان له مثل اجر الثقلین من الجن و الانس و مثل اعمالهم؛ هر کس بهسوی سلطان ستمگری برود، و او را به تقوای الهی فرمان دهد، و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس ومانند اعمال آنان را خواهد داشت.»
دوستی و دشمنی در راه خدا
«الایمان حب و بغض؛ ایمان، دوستی و دشمنی است.»
اگر هیچ روایتی جز این روایت از امام باقر(علیه السلام) نداشتیم باز جا داشت امام باقر(علیه السلام) را سیاسی ترین شخص دوران خود بخوانیم؛ چه اینکه امام، ایمان را دو کلمه میداند: دوستی با خدا و دوستان خدا و دشمنی با شیطان و دشمنان خدا.
روح سیاسی فرامین امام و دوستی و دشمنی برای خدا؛ یعنی همان که خداوند در آیه الکرسی فرموده: «فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لانفصام لها… »؛ آیه الکرسی که در تشرفی استثنایی تمام فرشتگان با هم آنرا بر پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) نازل فرمودند و مستحب است بعد از هر نماز دست بر روی چشم بگذاریم و آنرا تکرار کنیم تا چشممان به نورش روشن شود و بصیرت پیدا کنیم.
دشمنی با دشمنان خدا و دین روی دیگر و مکمل اسلام است، آنچنانکه قرآن میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسولُ اللَّهِ وَالَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الکُفّارِ رُحَماءُ بَینَهُم»
اشداء علی الکفار یعنی نهضت عاشورا، یعنی اباالفضل العباس، یعنی انقلاب اسلامی ایران، یعنی مرگ بر آمریکا، یعنی مرگ بر انگلیس، یعنی مرگ بر استکبار، یعنی مرگ بر استبداد، یعنی مرگ بر نیرنگ و فریب، یعنی مرگ بر رژیمهای کودککش، یعنی مرگ بر تحجر، یعنی نه شرقی نه غربی، یعنی هشت سال دفاع مقدس، یعنی تحمل دهها سال تحریم، یعنی شعب ابیطالب، یعنی پریدن استخوان جمجمهها و بیرون زدن حدقه از چشمها، یعنی خون، یعنی جهاد، یعنی شهادت، یعنی غیرت، یعنی…
اشداء علی الکفار؛ نقطه ریزشها و رویشهاست، نقطه جدایی مرد از نامرد، مومن از کافر، حسینی از یزیدی، حق از باطل و ذلت از عزت است.
منبع: (فروع کافی، ج۵،ج ۴)،(کافی، ج۱)،(بحارالانوار،ج ۱۲)،(اصول کافی ترجمه مصطفوی ج ۱)،(خصال صدوق، ج ۱)،(الحدیث جلد ۲)،(أمالی شیخ طوسی، ج ۱)،(اصول کافیجلد ۲، جلد ۴)
بازدیدها: 281