حديث:
فى الكافي، عن الصِادق (علیه السلام) : للدّابة علي صاحبهِا ستةُّ حقوِق لايحَمِّلَها فوقَ طاقَتهَا و لايتَخَّذُ ظَهرَها مجلساً يتَحدَّثُ عليها و يبَدَاُ بعَلَفِها اذا نزَل و لايسَمُها و لايضَربِهُا في وجههِا و يعَرضَ عليها الماء إذا مَرَّ به.[1]
شرح:
اين ادّعاي گزافهاي که غربيها در مورد حقوق حيوانات ميکنند، اگر مقايسه بشود با آنچه در اسلام هست، معلوم خواهد شد که چقدر تفاوت وجود دارد. و اين از آن زوايايي است که ما کمتر هم به آن پرداختيم ،کمتر گفتيم، کمتر فهميدند، کمتر در دنيا منتشر شده است. خوب است که اين حقايقِ معرفتيِ اسِلام و دستورات اسلام در همۀ اين زمينهها روشن بشود. ميفرمايند: مرکب سواري شش حق بر صاحبش دارد:
1. بيش از طاقت و تحمّل بر او بار نکني!
2. وقتي سوار اسبت شدي، شما را از يک جايي به يک جايي رساند ،مبادا زينِ اسب را محل نشيمن قرار دهي در حالي که اين حيوان زير بار باشد و شما هم بنا کني به صحبت کردن با ديگران از همان بالا! حيوان را بيخودي خسته نکنيد! مي خواهي حرف بزني، بنشين روي زمين حرف بزن، چرا پشتِ اين حيوان نشستي؟ تا اين حدّ، با اين ظرافت.
3. وقتي که از اين اسب يا الاغ يا شتر پياده شديد، اوّل خوراک او را بدهيد بعد برويد سراغ حوائج خودتان.
4. او را داغ نزنيد! ظاهراً مراد همين است که داغش نکند. الوَسم ،داغ کردن است.
5. وقتي مي خواهد حيوان را بزند، به صورت حيوان نزند. در يک روايت ديگر هم به خصوص روي اين تأکيد شده: فإنهّا تسُبحِّ، او ذکر خدا مي کند، تسبيح مي کند .
6. وقتي از کنار آبي عبور مي کند، آب را بر او عرضه کند. ممکن است تشنه باشد، اگر آب مي خواهد، آب بنوشد.
اين حقوقي است که حيواني که شما سوارش مي شويد بر گردن شما دارد. شکار حيوانات بدون نياز، جزو ممنوعات است. که سفرِ صيد، صيدي که براي حاجت نباشد، جزو سفرهاي محرّم است که نماز در آن تمام است. اين آقايان (طرفداران حمايت از حقوق حيوانات) مي روند در بيابانها حيوانات را بيخودي براي گردش و تفريح و لذّت خودشان شکار مي کنند، آنوقت ادّعاي حمايت از حيوانات مي کنند!
آن گاوبازيهاي وحشيانه اي که در بعضي از کشورهاي اروپايي معمول است، انجام مي دهند آنوقت ادّعاي حمايت از حيوانات مي کنند! اگر کسي جرأت کند در کشورهاي اروپايي يک مرغ را براي طبخ ذبح کند، غوغايي مي شود که: اينها حيوانات را کشتند! خودش دارد هزار هزار در آن مسلخ مي کشد، ضابطه دستشان نيست. اينجا ضابطه ها چقدر روشن و مشخص است.[2]
1 – الشافی، 792
2 – 11/7/1391
بازدیدها: 214