شعر |امام باقر علیه السلام و عاشورا
ای امامی که ز غم ، داغ مکرر دیدی
کربلا رفته ای و گلشن پرپر دیدی
روز جانسوز عطش خیز در آغوش پدر
غرق در خون گلو ، حنجر اصغر دیدی
وقتی از معرکه برگشت علیِّ اکبر
اربا” اربا بدن چون گل اکبر دیدی
پیش ایمان مجسم که بخون می غلتید
در کف کفر یقین سرخی خنجر دیدی
تو در آن روز که می سوخت گلستان نبی
داغ گلهای عطش ، داغ صنوبر دیدی
بعد از آن لحظه که گودال بخود می لرزید
عمه را در غم آلاله مکدر دیدی
تا که بردند شما را ز کنار گودال
بدن پاک شهیدان همه بی سر دیدی
تو در آن فصل غم انگیز که جانها می سوخت
مثل پاییز خزان گلشن حیدر دیدی
در زمانی که عطش شعله به دلها می زد
بر زمین پیکر سقای دلاور دیدی
تا که بر ناقه نشاندند شقایق ها را
به اسارت همه اولاد پیمبر دیدی
به تماشای جگرسوزترین صحنه ی غم
در کنار پدری ناله ی دختر دیدی
دل ما خون ز غم توست امام باقر
که بخاک آینه و اختر و گوهر دیدی
“یاسر” از داغ جگرسوز امام پنجم
در جگرها شرر و شعله و آذر دیدی
شاعر:حاج محمود تاری
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 274