تا نظر بر این دل گوشه نشین انداختم
گوشه ی روضه گره روی جبین انداختم
رو به بانوی امیرالمومنین انداختم
شب جمعه سفره ی امّ البنین انداختم
مادر باب الحوائج حاجتم را می دهد
باز حاجات دل بی طاقتم را می دهد
بانوی شیرآفرین ، یاللعجب امّ البنین
همدم تنهایی شیر عرب امّ البنین
بارها اعلام کردی از ادب امّ البنین
جای نام فاطمه داری لقب ، امّ البنین
چند قرنی می شود آه تو با جوش و خروش
در میان روضه ی عبّاس می آید به گوش
با دل خسته برایت گریه کردم بیشتر
ابر اشکم در هوایت گریه گردم بیشتر
پا به پای هر روایت گریه کردم بیشتر
در میان روضه هایت گریه کردم بیشتر
گریه کردم تا شنیدم گریه کردی روز و شب
شهر را طی کرده ای با روضه گردی روز و شب
روضه خواندی تا دلت باشد پریشان حسین
گریه کردی در عزای چشم گریان حسین
گفتی آن لحظه که بودی یاد طفلان حسین
بچه هایم هیچ ، جان من به قربان حسین
یک مدینه ، یک بقیع و سوز آهی آتشین
دم گرفتم با دم امّ البنین بی بنین
آفتاب خانه ی حیدر به زیر آفتاب
ناله می زد ایّها العالم شدم خانه خراب
هر کجا می دید طفلی تشنه ی یک جرعه آب
روضه می خواند از لبان تشنه ی طفل رباب
هر کسی دارد اگر داغی به سینه بشنود
ناله می زد از جگر اهل مدینه بشنود…
ماه پیش ماه من کوچکتر از فانوس بود
چشم دریایی عباس من اقیانوس بود
بس که با اولاد زهرا روز و شب مانوس بود
می شنیدم در دل بی تابش این افسوس بود
کاش بودم در میان کوچه ها کاری کنم
در دفاع از مادرم زهرا علمداری کنم
پسرانم یک به یک تحت لوای فاطمه
عشق را آموختند از مرتضای فاطمه
هدف والایشان کسب رضای فاطمه
پسران من فدای بچه های فاطمه
تا نفس باقی ست هستم زیر دِین فاطمه
هر چه که دارم به قربان حسین فاطمه
#اسماعیل_شبرنگ
بازدیدها: 0