شعر ویژه قائم آل محمد صلی اله علیه و آله | بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان
بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان
بزن مطرب نی و بربط كه آمد نیمه شعبان
قدر قدرت شهی آمد، علی فطرت، مهی آمد
بده ساقی می باقی به عشق خسرو خوبان
بزن مطرب نی و بربط كه آمد نیمه شعبان
قدر قدرت شهی آمد، علی فطرت، مهی آمد
چه قدرت، قدرت مطلق، چه فطرت، فطرت یزدان
تولد یافت مولودی ز امر قادر یكتا
كه از نور جمال او جهان شد روضه رضوان
خطش مشكین و لب غنچه، رخش زیبا قدش فتنه
چه قامت، قامت رعنا، چه صورت، صورت رخشان
زچشم و روی نیكویش توانم اینقدر گویم
كه رویش قبلهی دلها و چشمش چشمهی حیوان
زلطف و رحمتش باشد، زبان الكن، قلم عاجز
چه لطفی، لطف بیمنت، چه یاری،یاور یاران
بگو از من تو ای ساقی بآن سرو سهی بالا
توئی آقا، توئی مولا، بخلق عالم امكان
بجانم او بود، جانانكه جان عالمش قربان
بدردم او بود درمان، چه دردی، درد بیدرمان
توئی سرور، توئی رهبر، توئی نوباوه حیدر
توئی سلطان بحر و برّ، ولی حضرت سبحان
توئی لطف و توئی جود و توئی رحم و توئی رحمت
توئی دریای بخشایش، توئی فیض و توئی احسان
توئی علم و توئی عالم، توئی حلم و توئی دانش
توئی دُرّ و توئی گوهر، توئی لؤلؤ توئی مرجان
توئی محرم، توئی همدم، توئی فخر بنی آدم
توئی یار و توئی یاور، توئی غمخوار غمخواران
تویئ شاخص، توئی شامخ، توئی شافع، توئی راكع
توئی قائم، توئی غائب، توئی پیدا، توئی پنهان
بود مهدی تو را نام و بود شهرت تو را هادی
توئی مهر و توئی ماه و توئی خورشید نور افشان
توئی عدل و توئی عادل، توئی عقل و توئی عاقل
توئی فضل و توئی فاضل، توئی شاهنشه خوبان
كلام نغز و دلجویت بود شیرین و روح افزا
چرا؟ چونكه توئی ناطق، چه ناطق؟ ناطق قرآن
ز درد انتظارت جای اشك از دیده خونبارم
شتابی كن كه رفت ای شه زكف دین و زدل ایمان
ترا از جان و دل چا كرد و صد عیسی، دو صد موسی
كنیز درگهت حور و فلك عبد و ملك دربان
زبان را جای گویایی نباشد بهر ژولیده
چرا؟ چونكه نباشد گفتن مدح تو شه آسان
حسن فرح بخشيان (ژوليدهي نيشابوري)
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 386