عبادت زینب
«نیشابورى» یکى از مورخان نقل کرده است که: «زینب در فصاحت، بلاغت، پارسایى و عبادت همانند پدرش على علیه السلام و مادرش فاطمه علیها السلام بود»((بانوى شجاع قهرمان کربلا، ص ۶١)) از برخى مورخان دیگر نیز نقل شده است که: «تهجد و شب زندهدارى زینب علیها السلام در تمام مدت عمرش ترک نشد از حضرت سجاد علیه السلام روایت شده که فرمود: در شب یازدهم محرّم عمهام زینب را دیدم که در جامۀ نماز نشسته و مشغول عبادت است» ریاحین الشریعه، ج ٣، ص ۶١)
مرحوم «بیرجندى» در «کبریت احمر» مىنویسد: از برخى مقاتل معتبره از امام سجاد علیه السلام نقل شده است که فرمود:
عمهام زینب با تمام مصیبتهایى که بر او وارد شده بود از کربلا تا شام هیچگاه نوافل خود را ترک نکرد.
همچنین روایت کرده است که چون امام حسین علیه السلام براى وداع زینب آمد از جمله سخنانى که به او گفت این بود که فرمود:
خواهر جان! مرا در نماز شب فراموش نکن.
دربارۀ شب عاشوراى زینب علیها السلام در کتاب مثیرالاحزان از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام نقل شده است: و اما عمهام زینب، پس وى همچنان در آن شب در جایگاه عبادت خود ایستاده بود و بهدرگاه خداى تعالى استغاثه مىکرد و در آن شب چشم هیچیک از ما به خواب نرفت و صداى نالۀ ما قطع نشد.ریاحین الشریعه، ج ٣، ص ۶۲
حضرت سجاد علیه السلام فرمود:
همانا عمهام زینب همۀ نمازهاى واجب و مستحب خود را در طول مسیرما از کوفه به شام ایستاده مىخواند و در بعضى از منزلها نشسته نماز خواند و این هم بهجهت گرسنگى و ضعف او بود، زیرا سه شب بود که غذایى را که به او مىدادند میان اطفال تقسیم مىکرد، چون که آن مردمان (سنگدل) در هر شبانه روز به ما یک قرص نان بیشتر نمىدادند(ریاحین الشریعه، ج ٣، ص ۶٢
آنچه آمد نمونه و گوشهاى از عبادتهاى بدنى و انجام نمازهاى واجب و نافلۀ زینب بود. ضمناً بزرگترین خصلت نیک یک انسان ایثار و مقدم داشتن دیگران برخود است که از این حدیث، مقام ایثار زینب علیها السلام نیز معلوم مىشود که چگونه سه شبانهروز بهگرسنگى صبر مىکند و سهم غذاى خود را به اطفال خردسال و امام معصوم علیه السلام مىدهد! از این جنبه که بگذریم، خود همین مسافرت تاریخى و تحمل آن همه مرارتها و مصیبتهایى که در طول تاریخ بشریت کمنظیر و یا بىنظیر است
– و قیام در برابر طاغوتها و ستمگران زمان و رسوا ساختن و محکوم کردن آنها، با آن سخنان نافذ و خطبههاى آتشین که اظهار هر جملهاش احتمال خطرهایى جانى براى خود او و دیگران داشت،
– و درک و رشد دادن به مردم جاهل و نادان و یا بزدل و ترسویى که یکسره خود را در برابر یاغى زمان باخته و یا با مشتى درهم و دینار، سعادت ابدى و آخرت خود را به دنیاى ناپایدار و لذت زودگذر جهان فانى فروخته بودند،
– و بیدار کردن مردم بىدرکى که گول تبلیغات دستگاه دیکتاتورى بنىامیه را خورده و امام حسین علیه السلام را به عنوان اخلالگر، لازم القتل مىدانستند،
و رساندن پیام مقدّس حجت زمان و سرور آزادگان حضرت ابا عبداللّٰه الحسین علیه السلام که جنایتکاران کوفه و شام خیال کردند آن نداى مقدس را در میان شنهاى تفتیدۀ نینوا خاموش کردند، به اقصا نقاط جهان، حتى بهگوش یهودیان و مسیحیان و بیگانگانى که در مجلس یزید براى تماشا یا تبریک آمده و اجتماع کرده بودند،
– و خلاصه انجام یک سلسله رسالتهاى الهى و تاریخى که پشت مردان جهان در انجام آن خم مىشد و از عهدهشان خارج بود، هرکدام از آنها عبادت بزرگى بود که این بانوى بزرگوار و تربیت شدۀ مکتب على و زهرا علیهما السلام انجام آنرا به عهده گرفت و غایت خضوع و تسلیم خود را بدینوسیله به پیشگاه مقدس پروردگار خویش اظهار داشت.
فداکارى و جهاد در راه دین
ایمان به خدا آثار و لوازمى دارد و مسؤولیّتها و تعهداتى بهدنبال مىآورد که هرکس نمىتواند بدانها جامۀ عمل بپوشاند و به آثار و لوازم آن عمل کند. از جمله اسن لوازم، مبارزه و جهاد در راه پیشبرد این هدف مقدس و پیکار با بىدینان و گذشت و فداکارى در اینراه با مال و جان است خداى جهانیان این حقیقت را درضمن آیاتى از جمله این آیۀ شریفه بیان فرموده است:
وَالَّذیٖنَ آمَنُوا وَ هاٰجَرُوا وَ جاٰهَدُوا فی سَبیٖلِاللّٰهِ وَ الَّذیٖنَ آوَوْا َو نَصَرُوا اُولٰئِکَ هُمُ المُؤْمِنُونَ حَقّاً. . . . سورۀ انفال، آیۀ ٧۴
آنانکه ایمان آورند و مهاجرت کردند و در راه خدا پیکار و جهاد نمودند و همآنان که (مؤمنان را) پناه داده و یارى کردند، مؤمن واقعى و حقیقى اینهایند…
در جاى دیگر فرموده است:
اِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذیٖنَ آمَنُوا بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتاٰبُوا وَ جاٰهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِم فی سَبیٖلِ اللّٰهِ اُولٰئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ. سورۀ حجرات، آیۀ ١۵
براستى مؤمنان تنها کسانى هستند که به خدا و رسول او ایمان آوردند و پس از آن شک نیاوردند و به وسیلۀ مال و جان خود در راه خدا جهاد کردند، آنها راستگویانند.
به همین دلیل است که خداى تعالى با مراتبى مجاهدان را بر دیگران فضیلت و برترى داده و مىگوید:
اَلَّذیٖنَ آمَنُوا وَ هاٰجَرُوا وَ جاٰهَدُوا فی سَبیٖلِاللّٰهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِم اَعْظَمُ دَرَجَهً عِنْدَاللّٰهِ سورۀ توبه، آیۀ ٢٠
آنانکه ایمانآوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا با مال و جان خویش جهاد کردند، درجۀ آنان در پیشگاه خدا برتر و بزرگتر از دیگران است. . .
و در آیۀ دیگر فرموده است:
فَضَّلَ اللّٰهُ المُجاٰهِدیٖنَ عَلَى القاٰعِدینَ اَجْراً عَظیٖماً سورۀ نساء، آیۀ ٩۵
خداوند مجاهدان را برخانه نشینان به پاداشى بزرگ فزونى بخشیده است
و منظور از جهاد همان جهد و کوشش و پیکار در راه خدا و فداکارى و گذشت در اینراه است، و اینکار از هرکسى بهنحوى ساخته است و تحت شرایط خاصى شایسته است، و به همین جهت است که جهاد با شمشیر در میدان جنگ از زنها برداشته شده و بر آنها واجب نیست، اما اگر از راههاى دیگرى که با ساختمان وجودى و عفت و شخصّیت آنان سازگار باشد بتوانند خدمتى در اینراه انجام دهند یکى از نشانههاى ایمان و کمال آنهاست و از اینرو در شرح زندگانى سیدۀ زنان جهانیان حضرت صدیقۀ کبرى خواندیم که آن بانوى بزرگوار در راه مبازره با بىدینان و بدعتگذاران از تمام فرصتهایى که پیش مىآمد استفاده مىکرد و تاجایى که مقدور بود از طریق سخنرانى و تذکر و گفتگوى با صحابه، خطرهایى را که بهدنبال انحراف در رهبرى و نافرمانى و سرپیچى از دستور پیغمبر احساس مىکرد و مسلمانان را تهدید مىنمود گوشزد فرمود، و چون دید از این راه نتیجۀ مطلوب عایدش نمىشود حتى از طریق گریه و ناله، نارضایتى خود را از نظام حاکم و انحرافاتى که پیش آمده بود اظهار مىداشت.
یادگار این بانوى بزرگ یعنى زینب کبرى علیها السلام نیز وقتى احساس کرد مسئولیت بزرگ جهاد در راه دین و پیکار و مبارزۀ با بىدینان بهدوشش آمده و در اینراه باید از مال و همسر و فرزند بگذرد و حتى اگر لازم شود از دادن جان نیز دریغ نکند با کمال شهامت و فداکارى از خانه و کاشانه و همسر و زندگى دست کشید و فرزند یا فرزندان خود را نیز براى قربانى بههمراه خود به قربانگاه نینوا آورد و در همه جا، یارى مهربان و دلسوز براى رهبر عالیقدر این قیام و نهضت مقدس یعنى حضرت اباعبداللّٰه الحسین «روحى و ارواح العالمین له الفدا» بود.
عصر عاشورا هنگامى که آن حجت الهى به درجۀ شهادت رسید، و مسؤولیت عمدۀ دیگرى از این مبارزۀمقدس بر مسؤولیت قبلى او افزوده شد و بار تازهاى از این رسالت سنگین بهدوش این بانوى شجاع نهاده شد که با کمال شهامت و بزرگوارى و گذشت و فداکارى همچون کوهى پولادین و سدّى آهنین در برابر دشمنان منحرف و گرگان خونخوار ضدّ دین و انسانیت قیام کرد و حتى در موارد چندى جان فرزند برومند برادر و حجتاللّٰه زمان یعنى حضرت سجاد علیه السلام را از مرگ رهانید. و درسختترین شرایط و پرخفقانترین محیطها در برابر جنایتکاران و ستمگران بىدین بىمهابا و بدون هیچ واهمه و از دین و آیین خود و مسلمانان دفاع کرد. هر کلمه از سخنان پرمعنا و روحبخش او و نیز هر جمله از نطقها و سخنرانىهایش همچون تیرکارى و شهاب سوزانى بود که بر قلب دشمنان مىنشست. او با کمال سرفرازى و موفقیت وبخوبى این مسؤولیت سنگین را انجام داد و بارى را که مردان بزرگ نمىتوانستند بهصورت دسته جمعى به منزل برسانند این بانوى با عظمت یکتنه و به تنهایى به منزل رسانید.
فصاحت و بلاغت
فصاحت و بلاغت این بانوى بزرگوار را مىتوان به وسیلۀ دو خطبۀ مشهور او در بازار کوفه و مجلس یزید نیز گفت و گویش با پسر زیادبن ابیه شناخت براستى این بلاغت و شهامت از یک بانوى داغدیده و مصیبت رسیده با آنهمه صدمات و گرسنگىها و تشنگىها و بىخوابىها و ناملایمات، جز کرامت چیز دیگرى نیست بهگفتۀ یکى از اساتید – رحمه اللّٰه تعالى علیه» – بدون نیروى الهى و مدد غیبى مقدور نیست.
هنگامى که زینب علیها السلام آن سخنرانى پرشور و بلیغ و جالب را در میان آن جمعیت دهها هزار نفرى بازار کوفه ایراد فرمود مردم حیرتزده بههم نگاه مىکردند و دستها را بهدندان مىگزیدند. راوى آن خطبه نقل مىکند پیرمردى که در کنار من ایستاده تحت تأثیر سخنرانى دختر امیرالمؤمنین چنان مىگریست که ریشش از اشک چشمش ترشده بود و دست به سوى آسمان بلند کرده و مىگفت:
و هنگامى که زینب علیها السلام در برابر آن مرد پلید و جنایتکار یعنى پسر زیاد قرار گرفت چنان پاسخ فصیح و بلیغى به او داد و بدینوسیله چنان مشتى بهدهانش کوبید که آن دشمن غدّار و رذالت پیشۀ، با همۀ عداوتى که نسبت به آن خاندان پاک و مطهّر داشت نتوانست تعجب خود را از آنهمه شیوایى و رسایى سخن آنهم در قالب الفاظى با آن زیبایى و ایجاز پنهان دارد و با تبدیل عنوان فصاحت که یکى از کمالات بزرگ بهشمار مىرود به عنوان سجعگویى و شاعرى، باتحقیر گفت:
زینب علیها السلام نیز در پاسخش فرمود:
آنچه در اینباره بیشتر جلب توجه مىکند و عظمت دختر امیرالمؤمنین علیه السلام را بهتر و بیشتر جلوهگر مىسازد اینمطلب است که زینب علیها السلام نزد هیچ معلّمى این علم را فرا نگرفته بود و براى یادگرفتن آن آموزگارى ندیده بود، بلکه بهرهاى الهى و کمالى ذاتى بود که خداى تعالى به او عطا کرده و عنایت فرموده بود و ذٰلِکَ فَضْلُاللّٰهِ یُؤْتیٖهِ مَنْ یَشاٰءُ. و این هم بخشى از گفتار «محمد غالب شافعى» یکى از نویسندگان مصرى که در شمارۀ ٢٧ سال اول مجلۀ «الاسلام» گفتهاست:
هیات رزمندگان اسلام
منبع: برگرفته از کتاب “زینب عقیله بنی هاشم” اثر هاشم رسولی محلاتی
بازدیدها: 193