شهید سید مرتضی آوینی در سخنرانی با عنوان «امام رحمه الله علیه به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است»» آورده است:
داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیدیم؛ چرا که ما امت آخرالزمانیم، و خمینی رحمه الله علیه، میراث دار همه صاحبان عهد بود در شب یلدای تاریخ. در عصر ادبار عقل و فلک زدگی بشر، در زمانه غربت حق، در عصری که دیگر هیچ پیامبری مبعوث نمی شد و هیچ منذری نمیآمد، خمینی، میراث دار همه انبیا و اسباط ایشان بود و داغ او بر دل ما، داغ همه اعصار است، داغی بی تسلی.
ما را این گمان نبود که بعد از او بمانیم؛ اما او رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین، در این پهنه بی منتهایی که عقل راه به جایی نمی برد. دریاها و زمین و آسمان و ماه و خورشید بر جای ماندند تا مقصود خمینی رحمه الله علیه محقق شود؛ آن سان که بعد از رحلت آخرین فرستاده خدا نیز، دور فلک بر جای ماند تا حقیقت وجود او را در جهان تحقق بخشد. آخر انسان هایی چون او، که یک فرد نیستند، یک امت اند و یک تاریخ.
کوران روز حشر در اینجا نیز کورند که «وَمَن کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِی الآخِرَهِ أَعْمَى» و نمیبینند. آنان از کجا بدانند که کدام امر عظیم واقع شده است؟ نه آنگاه که امام آمد و نه امروز که رفته است. اگرنه، این ولیّ خدا برای آنان حجتی میشد تا صدق قصص انبیا را باور کنند و چون سحره فرعون در برابر این انقلاب به سجده درآیند که « آمَنَّا بِرَبِّ هَارُونَ وَمُوسَى» اگر نه، این ولیّ خدا برای آنان حجتی میشد تا زهد و عدالت علی علیه السلام را باور کنند، حلم حسن علیه السلام را و شجاعت حسین علیه السلام را و…؛ این ولیّ خدا برای آنان حجتی می شد تا عظمت حق را و همه صفات خدایی را در وجودش بنگرد و انسان را؛ همچون خورشیدی که نورش از ازلیت تا به ابدیت را فراگرفته است.
داغ های همه تاریخ را ما به یکباره دیده ایم. یک بار دیگر، این رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است که از دنیا رفته است؛ یک بار دیگر، این علی علیه السلام است که به شهادت رسیده است؛ یک بار دیگر، این فاطمه سلام الله علیها است و حسن علیه السلام است و حسین علیه السلام است که ما را داغ دار کردهاند؛ یک بار دیگر، این مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف است که در حجاب غیبت، رفته است.
دست ما اگر به نخل بلند وجود او نمی رسد، دست خمینی که می رسید. او آمد تا معنای «انتظار» را به این امت بیاموزد، در آینه وجود خود که اسوه مصادیق منتظران بود. و اکنون، دیگر دور افلاک را مرادی نیست جز آنکه منتظر مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد.
امام رحمه الله علیه به ما آموخت که «انتظار در مبارزه است» و این بزرگترین پیام او بود، و پس از او، اگر باز هم امیدی ما را زنده می دارد، همین است که برای ظهور آخرین حجت حق مبارزه کنیم. امام رحمه الله علیه به ما آموخت که «عرفان را با مبارزه جمع کنیم» و خود، بهترین شاهد بود بر این مدعا که عرفان عین مبارزه است، و از این پس، دیگر چه داعیه ای می ماند برای آنان که عرفان را به مثابه امری کاملاً شخصی، بهانه واماندگی خویش میگرفتند؟ او کتاب و سنت را در وجود خویش تفسیر کرد و مجهولات شریعت و طریقت را با مفتاح مبارک حیات خویش گشود و ما می دانستیم که جهاد اصغر، شرط لازم جهاد اکبر است و اولیای مقرب خدا در تمام طول تاریخ همواره بر همین شیوه زیسته اند.
دیگر چه داعیه ای میماند برای آنان که حکم بر ظاهر اشعار عرفانی می راندند و با چشمی ظاهربین، چهره افیونی خویش را در آینه صاف وجود عرفا می دیدند و حتی این اواخر، دیگر افعال و اقوال منصور حلاج را هم با عقل کج اندیش ماتریالیسم دیالکتیک معنا میکردند و حافظ را شراب خواره و زن بارها ی از سلک خویش میگرفتند؟
آیا ندیدند او را که از این سوی، پنجه در پنجه ارباب جور انداخته بود و از آن سوی، «سجاده به می رنگین» داشته بود و «دلق مرتع را گرو جامی شراب مرد افکن» نهاده بود؟ آیا ندیدند که در «خلوت، آن کار دیگر کردن» و «صراحی پنهان کشیدن » یعنی چه؟ مگر این مردترین مردانِ میدان مبارزه و زاهدترینِ زُهاد زمانه نبود که دم از خال لب و چشم بیمار، می و میخانه، بتکده و رند میآلود و خرقه پیر خراباتی میزد؟
امام رفت و زمین ماند و ما نیز بر زمین ماندیم. با داغ جراحتی سخت بر دل و باری سنگین بر دوش. امام رفت تا بار تکلیف ما برگرده عقل و اختیارمان بار شود و همان سان که سنت لایتغیر خلقت بوده است، چرخه بلیّات، ما را نیز به میدان کشد و آزموده شویم و این آیت ربانی درست درآید که «وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِینَ مِنکُمْ وَالصَّابِرِینَ».
اکنون، این ماییم و امانت او. دست بیعت از آستین اخلاص برآریم و در کف فرزند و برادرش و تلمیذ مدرسه اش بگذاریم که اگر بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم، ظهر حکومت اسلام به غروب خونین شهادت حسین بن علی و «شب بی قمر غیبت» انجامید، این بار، امام فرصت یافت تا وثیقه حکومت را به معتمدین خویش بسپارد و این، خود نشانهای است بر این بار بشارت که خداوند اراده کرده است تا حزب الله و مستضعفین را به امامت و وراثت زمین برساند.
منبع: برگرفته از کتاب حدیث انتظار(۱) – مجموعه کتاب های تبلیغ معارف مهدوی معاونت تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدوی
بازدیدها: 186