به نقل از خبرگزاری دفاع پرس؛ شهید محمد بهروز لایقی ۲ اسفند ۱۳۴۶ در تهران متولد شد. وی در روزگار جوانی خود همواره به تلاش در راه آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداخت و از این رو به عضویت بسیج در آمد. وی سال ۶۲ برای نخستین بار عازم جبهه شد و ۲۵ دی ۱۳۶۵، طی عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه به شهادت رسید.
در ادامه فرازی از یادداشتهای این شهید بزرگوار را میخوانید:
«سپاس و ستایش خداوند را که مرا همچون تیری که از کمان به سرعت به سوی هدفی معلوم رها کرد و گرمای عشق خود را به لطف خود به این حقیر عنایت و مرا از ظلمت به نور خویش هدایت کرد.
خدا را شکر که این توفیق را به من داد که زمان زندگیام در این دوره باشد و جزء چنین جوانانی باشم و از او میخواهم که مرا سوز دل و اشک چشم و لذت در عبادت تا قبل از هجرت از این دنیا عنایت کند. بارالها مرا به این مشغلههای دنیا سرگرم مکن. هم اکنون در وضعیتی حساس به سر میبریم، از این لحاظ اسلام در خطر است و دین خدا را دشمنان خدا میخواهند از بین ببرند. برای رسیدن به امیال نفسانی و اهداف پلید خود با سر دادن ندای والسلاما ضربات خود را همچون مارهای سمی بر پیکر تزلزل ناپذیر اسلام وارد میسازند.
دین حق تعالی همیشه استوار و پابرجاست و وظیفهای که بر دوش ماست حفاظت از حریم اسلام با نثار خون سرخ خویش و مال و فرزند است. اگر امروز این تکلیف را انجام ندهیم، خداوند قومی دیگر را برای انجام این تکلیف برمیگزیند و او بر هر کاری قادر است. پس بیایید از این فیض عظیم نعمت الهی که پایانش خشنودی حق تعالی است، استفاده کامل ببریم. چرا بیحرکت ایستاده و چشم به این دنیا دوختهاید؟ دیدههایتان را وسیعتر کنید که زندگی دنیوی در برابر آخرت متاعی بیش نیست. بیایید در این جبهه ایمان خود را بسنجید و این نعمت بزرگ را از دست ندهید، نعمتی بزرگ که شاید قدر آن را نمیدانیم. هر چه هست در این جبهه است، همه رفتنی هستند، مقام تمام شدنی است «و یبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام» باقی است وجه و ذات پروردگار که صاحب جلال و کرامت است. پس بیایید تقوا را پیشه کنیم.
برادران و خواهران بدانید انگیزه من از انتخاب این راه چه بود، ما شهدا خون خود را برای حفظ اسلام نثار میکنیم. نور چشمها در آیندهای درخشان در صحن عطرآگین کربلا به عشق آقا به یاد کربلای امام حسین علیه السلام و به یاد شهدای گرامیمان به سینه و سر خود بزنید و با شوق به زیارت حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بروید. ای عزیزان، من رفتم تا خون سرخ شهادت را رنگینتر کنم. من رفتم تا برای رضای خداوند نام، یاد و قبر من، انشالله تو ای دوست قدیمی و ای دوست جدیدم تو را بیدار کند. راهم را ببینی، شروع و پایانش را لمس کنی، سپس آن را که ادامه راه انبیاء و ائمه و شهداست ادامه دهیم.
بسیجیان، سپاهیان، برادران شاغل در ارگانهای انقلاب اسلامی، شما بیشتر توجه داشته باشید. شما وظیفهای سنگینتر دارید و اگر در مسائل اسلام و انقلاب سستی کنید، آگاهانه سستی کردهاید ولیکن یک فرد عادی اگر کوتاهی کند، شاید فردای قیامت از او به اندازه شماها حساب نکشند.
دوستان خوبم امیدوارم که در طول برخوردی که با این حقیر داشتهاید از من ناراحت نشده باشید و یا کاری که میتوانستم در حق شما بکنم و در انجام آن کوتاهی کرده ام به بزرگی خودتان ببخشید و حلالم کنید و از تقصیراتم بگذرید. برایم دعا کنید. سر قبرم حمد و سوره قرائت کنید، شاید مورد لطف و عفو خداوند قرار گیرم.
پدر جان، مادر جان، از دوری من ناراحت نباشید. بلکه خوشحال باشید که خداوند این امانتی که به شما داد، به این زیبایی به او تحویل دادید. شما را از گریه کردن منع نمیکنم. برای امام حسین علیه السلام گریه و ناله کنید. برای شهدای کربلا گریه کنید، برای اول مظلوم دوران گریه کنید، برای حضرت فاطمه سلام الله علیها، و برای کودکان معصوم آن حضرت گریه کنید.
خواهران بزرگوارم ان شالله حلالم کنید و زینب وار در صحنه باشید و راه مرا ادامه دهید.
برادر بزرگترم، مرا حلال کنید و اسلحه مرا به دوش بکشید تا ان شالله دیدارمان در مقابل باب المجاهدین تازه گردد. به پاس زحماتی که در طول زندگیام کشیدهاید و متحمل رنجهای فراوان شدهاید، عفوم نمایید.
والاسلام – ۱۲ بهمن ۱۳۶۴ – محمد بهروز لایقی»
بازدیدها: 160