من بودم و علی[1] و تویوتا و زمستان سرد و سخت غرب و خورشیدی که کم کم بساطش را جمع می کرد تا در پشت کوه ها خود را پنهان کند و جاده ای که قرار بود ما را از منطقه عملیاتی به کرمانشاه برساند.
مرد و زن و بچه اش که گویا در بین راه مانده و از سرما به خود می لرزیدند، در کنار جاده منتظر راننده ای بودند که شاید دلش بسوزد و آنها را تا شهر برساند و انگار قرار بود که این راننده دل رحم کسی نباشد جز علی.
نیش ترمزی زد و سرش را بیرون برد و گفت: برادر کجا؟ و با پاسخ مرد، از من خواست که پیاده شوم و خودش هم چنین کرد و از هموطن کرمانشاهی خواست تا با اهل و عیالش سوار شوند و خود ماشین را براند.
آنها که از اینهمه لطف، متعجب مانده بودند، به اصرار علی، سوار شدند و این من و او بودیم که به پشت تویوتا نقل مکان می کردیم.
از سرمای سرسخت غرب و بادی که در عقب می پیچید خود را مچاله کرده بودیم که من با عصبانیت از علی پرسیدم، آخر مگر تو او را می شناسی که ما را به این وضعیت انداخته ای؟!
در هوایی که دیگر به تاریکی نزدیک شده بود، خنده ای کرد و گفت: بله، اینها چند نفری از همان کوخ نشینانی هستند که امام فرمود یک مویشان به تمام کاخ نشین ها شرف دارد و همه سختی هایی که امروز من و تو می کشیم به خاطر همینهاست.[2]
شهید علی چیت سازیان، فرمانده اطلاعات عملیات لشکر 132 انصارالحسین (علیه السلام) که در چهارم آذرماه سال 66 در گامو به شهادت رسید. این لشکر متشکل از نیروهای استان همدان بود.
برگرفته از خاطرات حمید حسام، از نویسندگان دفاع مقدس.
منبع : وارث
بازدیدها: 237