صله های نورانی – بخش دوم | وصال شیرازی
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام و به نقل از فارس، در صله های نورانی عرض ارادت از این لطیفتر نمیتوان سراغ گرفت. اینکه ذوق و قریحهات را پیشکش کنی برای عرض عاشقی. و این، مرام شاعران دلداده بوده برای خادمی در دستگاه اباعبداللهالحسین علیه السلام در تمام 1400 سال بعد از قیام عاشورا. شاعران از همان اول انگار داوطلبانه، زبان گویای عزاداران در ماتم اشرف اولاد آدم علیه السلام و زبان حال آنها در حسرت همراهی با فرزند رسول خاتم صلوات الله علیه بودهاند و شاید هم به همین دلیل در همیشه تاریخ شیعه، بر صدر مجلس خادمان حسینی جای داشتهاند. اما قدر و منزلت واقعی شاعرانی را که کلام و ذوق و هنر خود را در رثای خون خدا به خدمت گرفتهاند، باید در عنایات ویژهای جستوجو کرد که از جانب صاحب این مصیبت عظیم نصیب آنها شده است.
شاعری که بهخاطر خوشخطی نابینا شد!
«میرزا محمد شفیع شیرازی متخلص به وصال شیرازی» از شاعران و عارفان صاحبنام دوران فتحعلی شاه قاجار، یکی از شعرایی بود که خیلی زود جایزهاش را از خوان پرنعمت اهل بیت علیهم السلام گرفت. ماجرای وصال یا بهتر بگوییم گرفتاری او از خوشخطیاش شروع شد! بله. شاعر داستان ما به اصطلاح امروزیها، شخصیتی همهفنحریف بود. او علاوهبر درجات علم و عرفانی، در عرصه خوشنویسی هم مهارت کاملی در تمام انواع هفتگانه خط ازجمله نسخ، نستعلیق، ثلث، رقاع، ریحان، تعلیق و شکسته داشت. از میان کتابهایی که با خط خوشش نگاشت، اشاره به 67 جلد قرآن کفایت میکند.
اما همین مداومت بر نوشتن، بلای جان چشمهایش شد. چشمهایش که آب آورد، دست به دامان پزشک شد. تجویز پزشک اما عجیب و غمانگیز بود. گفت: درمان چشمهایت با من اما به یک شرط؛ دیگر با آنها نه بخوانی و نه خط بنویسی! دست پزشک، شفا بود و چشمهای وصال نور دوباره گرفت. اما جدایی از کتاب و کتابت برای او غیرممکن بود. پس دوباره شروع به خواندن و نوشتن کرد، کاری که نتیجهاش، نابینایی کامل او بود!
برای حسین علیه السلام نیت کرد، برای حسن علیه السلام شعر گفت
اینجا دیگر کاری از پزشکان برنمیآمد. وصال دست توسل به دامان رسولالله صلوات الله علیه زد و ازایشان طلب شفا کرد. بعد از آن بود که یک شب در عالم رؤیا خود را در محضر پیامبر اکرم صلوات الله علیه دید و ایشان فرمودند: «چرا در مصائب حسین علیه السلام مرثیه نمیگویی تا خداوند متعال چشمت را شفا دهد؟» نسخه شفابخش حضرت رسول صلوات الله علیه اما یک توصیه تکمیلی هم داشت.
در همان حال، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم در آن مقام حاضر شده و خطاب به شاعر سرگشته داستان ما فرمودند: «وصال! اگر شعر مصیبت گفتی، اول از حسنم شروع کن؛ او خیلی مظلوم است.»
صبح فردا، همینکه وصال چشم باز کرد، دست به دیوار گرفت و همانطور که دور خانه قدم میزد، شروع کرد به سرودن:
از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد/ آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
مصرع دوم به پایان نرسیدهبود که بهیکباره چشمان وصال، روشن و بینا شد! و او ادامه داد:
خونی که خورد در همه عمر، از گلو بریخت/ دل را تهی زخون دل چند ساله کرد
زینب کشید معجر و آه از جگر کشید/ کلثوم زد به سینه و از درد ناله کرد…
اینطور بود که وصال، برای این شعر، هم از رسولالله صلوات الله علیه جایزه گرفت، هم از امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام و هم از مادر بزرگوارشان سلام الله علیها.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 257