در معانی الأخبار از حفض بن غیاث روایت آورده است که گفت: من از امام صادق (علیه السلام) از قول خدای عز و جل پرسیدم که می فرماید: “وسع کرسیه السموات و الارض” امام فرمود: منظور از کرسی علم خداوند است. یعنی کرسی مرتبه ای از مراتب علم خداوند است. توضیح این مطلب اینکه: در عالم وجود مرتبه ای از علم وجود دارد که غیر محدود است. و به عبارت دیگر ما فوق این عالم که ما جزئی از آن هستیم، عالمی دیگر است که موجوداتش غیر محدودند. یعنی وجودشان حدود جسمانی این عالم را ندارد. و آن تعینات که برای هستی ما هست برای آنها نیست. و این موجودات، در عین اینکه نامحدودند؛ برای خدای سبحان معلوم هستند. یعنی وجودشان عین علم است. همچنانکه موجودات محدودی که در عالم وجودند در مرتبه وجودشان برای خداوند سبحان معلوم هستند؛ یعنی وجودشان همان علم خداوند است به آنها. و حضورشان است نزد خدا.
خلاصه نامتناهی بودن علم نه به معنای کثرت علوم در آنجا است بلکه به معنای کمال وجودی آن است و حدود و قیودی که در این عالم ماده باعث افزایش موجودات و تمایز و امتیاز هر یک از دیگری شده، و از این تمایزات انواع و اصناف و افراد زائیده شده، و افراد هم دارای حالاتی و اضافاتی شده اند، نمی تواند آن کمال نامتناهی را اندازه گیری و تجدید کند. این موجودات همانطور که معلوم است به علمی بی نهایت و غیر مقدر، یعنی موجود در ظرف علم است به وجودی غیر مقدر و بی اندازه، همچنین با حدودی که دارند معلوم و موجود در ظرف علم هستند. و این علم یعنی علم به محدودات همان کرسی است.
همچنین در توحید صدوق ص 321 از حنان روایت آورده است که گفت: از امام صادق (علیه السلام) از عرش و کرسی پرسیدم فرمود: عرش صفات بسیار مختلف دارد در هر سببی که در قرآن آمده است صفت جداگانه ای دارد. در جمله “رب العرش العظیم” منظور ملک عظیم است و در جمله “الرحمن علی العرش استوی” که می فرماید رحمن بر ملک مسلط است و این عرش همان علم به کیفیت دادن به اشیاء است، و درجایی که عرش و کرسی جدای از هم ذکر می شوند هر یک معنایی جداگانه دارند. برای اینکه عرش و کرسی دو باب از بزرگترین ابواب غیب بوده و خود آن دو نیز غیب هستند. و همچنین آن دو مقرون با غیب هستند؛ چون کرسی باب ظاهر از غیب است که برای اولین بار موجودات بی سابقه از آن باب طلوع می کنند، و آنگاه هم اشیاء از همانجا به وجود می آیند؛ اما عرش، باب باطن غیب است که علم چگونگی ها و علم عالم کون و علم قدر و اندازه گیریها، و نیز مشیت و صفت اراده و علم الفاظ و حرکات و سکنات و علم بازگشت و ابتدا، همه در آن باب است. پس عرش و کرسی در علم دو باب قرین همدیگرند، چون ملک عرش غیر ملک کرسی است و هم آن پنهان تر از علم کرسی است. از این جهت خدای تعالی درباره عرش میفرماید: رب العرش العظیم یعنی عرشی که صفتش عظیم تر از صفت کرسی است در عین اینکه هر دو علم قرین هم هستند. عرض کردم: فدایت شوم، پس چرا عرش در فضیلت، همسایه کرسی شد؟ فرمود: برای این همسایه آن شد که علم کیفیت ها در آن است. و از ابواب بداء و انیت و حد رتق و فتق آن، هر چه ظاهر می شود، در آن ظاهر می گردد به این جهت عرش و کرسی، همسایه یکدیگر شدند. چیزی که هست یکی دیگری را در ظرفیت خود گنجانده است، و خدای تعالی با الفاظی از قبیل عرش و کرسی برای دانشمندان مثلی زده تا بر درستی ادعای آن دو استدلال کنند، چون خدا هر کس را بخواهد به رحمت خود مخصوص می دارد و او قوی و عزیز است. (پایان حدیث) و در احتجاج ج 2 ص 100 حدیثی از امام صادق آورده است که فرمود خدای تعالی هرچیزی را داخل کرسی خلق کرد جز عرش که خود او عظیم تر از آن است که در کرسی جای گیرد. البته شیخ صدوق در کتاب توحید خود و عیاشی در تفسیر خود ج 1 ص 138 از امام علی (علیه السلام) نقل کرده اند که آسمان و زمین و همه مخلوقی که بین آن دو است همه در داخل کرسی قرار دارند و این کرسی را چهار فرشته به امر خدا حمل می کنند. این در حالی است که در روایات ائمه اهل البیت تنها این روایت وارد شده است که کرسی هم حامل دارد و بقیه روایات فقط برای عرش حاملینی را بیان کرده اند چون قرآن هم فرموده است: “و یحمل عرش ربک فوقهم حینئذ ثمانیة” امروز عرش پروردگارت را هشت نفر که مافوق فرشتگان هستند حمل می کنند.
علامه طباطبایی در جمع این روایت و آیات می فرماید: می توان گفت که کرسی با عرش متحد است و هر دو یک چیز هستند. یک چیزی که ظاهر و باطنی دارد ظاهر آن کرسی و باطن آن عرش است قهرا وقتی یکی از آن دو حمل کنندگانی داشته باشد دیگری هم دارد.
= منبع:حوزه
بازدیدها: 154