علل وقوع جنگ تحمیلی علیه ایران – قسمت دوم
موضوع خلق عرب در خوزستان
یکی از تبهکاری های گروهک های محارب در اول انقلاب تحریک بعضی از قبایل و عشایر غیور ایرانی و وادار کردن آنها به زیاده خواهی بود. دشمن از شرایط اوایل انقلاب سوء استفاده بسیار کرد تا از ثبات و استقرار نظام نوپای حاکم بر کشور جلوگیری نماید. یکی از بحران ها مسأله خلق عرب در خوزستان بود.
مردم خوزستان مردمی متعهد، دین محور، خداجو، انقلابی، هوادار امام خمینی و شدیدا وحدت گرا بوده و هستند. نقش و سهم این مردم سلحشور در پاسداری از تمامیت ارضی در طول جنگ بر همگان روشن است. کشور مدیون فداکاری های مردم خوزستان اعم از عرب و غیر در دفاع شرافتمندانه است.
به رغم این موضوع، گروهی انگشت شمار که بشدت از ناحیه استکبار تحریک و حمایت می شدند و یا عناصری ساده لوح و زودباور که تحت تاثیر تلقینات گروهی مشکوک قرار گرفته بودند در خوزستان بلوا برپا کردند و مشکلات زیادی را به وجود آوردند. خسارت های زیادی به اموال ملی و خصوصی زدند و جمع چشمگیری را به شهادت رساندند و به کشتن دادند…
در تاریخ ۵۸/۰۱/۱۹ دریادار دکتر سید احمد مدنی فرمانده نیروی دریایی با حفظ سمت استاندار استان خوزستان شد.
هر روز خبرهای ناگواری از خوزستان می رسید. هر روز به بهانه های گوناگونی در این استان، بحرانی به وجود می آمد. نا آرامی ها و اعتصاب در بندر آبادان کار تخلیه و بارگیری کشتی ها را در اسکله های شرکت ملی نفت متوقف کرده بود. اما دکتر مدنی که خود یک عنصر سیاسی از جبهه ملی بود، اهتمام جدی در حل مشکلات نداشت.
در این مورد به یک خاطره شخصی مستند اشاره می کنیم
در اردیبهشت ماه سال ۵۸ به ستاد مرکزی سپاه پاسداران خبر رسید که مشکلاتی در جزیره نفتی خارک به لحاظ امنیتی مشاهده شده است. موضوع از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. در آنوقت من عضو شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مسئول اطلاعات و تحقیقات بودم. موضوع را در قم به عرض حضرت امام خمینی رساندم و ضرورت بررسی مساله را هم متذکر شدم. حضرت امام فرمودند: «خود شما برای بررسی مسأله به منطقه بروید و اقدام لازم را بفرمایید».
بلافاصله نتیجه را با برادران شورای فرماندهی در میان گذاشتم. اخلاقا و قانونا موضوع را به آقای دکتر مدنی هم منعکس کردم و خود به همراه چند تن از برادران ستاد مرکزی سپاه پاسداران عازم خوزستان شدم. قرار ملاقات ما با دکتر مدنی ساعت ۱۰ روز دوشنبه ۵۸/۰۲/۲۸ بود. پنج دقیقه به ۱۰ در دفتر ایشان حضور یافتیم. با کمال تعجب رئیس دفتر ایشان گفت: از چنین ملاقاتی اطلاع ندارم! ضمن اینکه آقای استاندار هم در دفتر نیستند! خیلی تعجب کردم گفتم من شخصا با آقای استاندار در مورد این ملاقات صحبت کرده ام چطور شما مطلع نیستید و ایشان هم در دفتر حضور ندارند؟ کشمکش ما بی نتیجه بود و رئیس دفتر هم از عدم حضور آقای استاندار سخن می گفت.
حدود یک ساعت از وقت ما در دفتر بی جهت گذشت. دیدم راه به جایی ندارم. از طرفی رفتن به جزیره خارک مستلزم هماهنگی با نیروی دریایی است که آقای دکتر مدنی فرمانده نیروی دریایی هم بود! در این موقع فکری به ذهنم گذشت. به یکی از همراهان گفتم که اذان بگوید. اذان در ساعت ۱۱ و در دفتر آقای استاندار! هنوز فقرات اذان به نیمه نرسیده بود که آقای استاندار از دفترش بیرون آمد و متوجه حضور ما شد. ما دیگر از کسی گلایه نکردیم. پس از چند لحظه دیدار با آقای استاندار به طرف فرودگاه اهواز به راه افتادیم.
تیمسار مدنی یک فروند بالگرد برای رفتن ما به بوشهر در نظر گرفته بود. به مجرد اینکه ما به ورودی فرودگاه رسیدیم یک دستگاه اتومبیل با سرعت از درب پایگاه خارج شد. مامور ایست و بازرسی گفت اینها گروه پرواز هلی کوپتر بودند که رفتند ما با اتومبیل و با سرعت به تعقیب گروه پروازی پرداختیم و پس از طی چند ایستگاه به آنها رسیدیم و گروه را به آشیانه بازگرداندیم.
خلبان نه نقشه خوانی بلد بود و نه مسیر را می دانست و از همه مهمتر اینکه سوخت گیری لازم را برای پرواز از اهواز به بوشهر نکرده بود. در یک روستا هلی کوپتر فرود آمد و از اهالی، مسیر بوشهر را پرسید آنها هم اشاراتی کردند که خیلی برای خلبان کارگر نیفتاد.
پس از پرواز از روستا و طی حدود یک ربع پرواز مجدد، سوخت بالگرد تمام شد و هلی کوپتر در وسط بیابان به زمین نشست.
خلبان با پایگاه بوشهر تماس گرفت حدود دو ساعت بعد یکفروند بالگرد نیروی دریایی که یک سرهنگ خلبانی آنرا بعهده داشت ما را در بیابان پیدا کرد. پس از فرود بلافاصله پرسید: خلبان این هلی کوپتر کیست؟ خلبان بالگرد با سلام نظامی گفت: من هستم!
سرهنگ خلبان یک سیلی محکم در گوش او نواخت و با تشر و توهین گفت تو چقدر سوخت زده ای؟ خلبان گفت قربان… بلافاصله سرهنگ سیلی دوم در گوشش خواباند و گفت تو نقشه خوانی هم بلد نیستی؟… تو کجا دوره دیده ای؟ فرمانده تو کیست؟
من رفتم و از سرهنگ نیروی دریایی تشکر کردم و گفتم ایشان را ببخشید. سرهنگ گفت: بفرمایید سوار شوید. بخدا قسم قلم پای کسی را می شکنم که تا ۲۴ ساعت به اینها کمک برساند. بگذار همین جا در جهل خود بمیرند. سپس ما با همان هلی کوپتر به طرف خارک پرواز کردیم… بگذریم. البته هر دو خلبان هلی کوپتر هوانیروز، فارغ التحصیل آمریکا بودند و پر ادعا و متکبر.
خوزستان در تب آشوب و التهاب تحریک ها می سوخت و آقای شیخ محمدطاهر آل شبیر خاقانی مرتب اعلامیه می داد. در یکی از اعلامیه که در روز ۵۸/۰۲/۰۲ صادر نمود آمده بود:
چون به علت بعضی مشکلات… و نیز تعلل دولت در دادن حقوق شرعی و قانونی خلق ها از جمله خلق عرب خوزستان، در شرایط فعلی برای من قابل تحمل نیست، ناچار به ترک کشور هستم. شیخ شبیر درباره خواسته های اعراب گفت: در کلیه امور مربوط به خوزستان، اعراب باید نقش داشته باشند و تشکیلات فرهنگی و اجتماعی منطقه باید مشترکا به دست ایرانیان عرب زبان و فارس ها اداره شود….
استکبار که مشکلات داخلی کشور را بزرگ می کرد و از کاه کوه می ساخت با دستپاچگی و سراسیمگی، آیت الله آل شبیر را که از مراجع تقلید شیعه بود سنّی خواند و ایشان را رهبر اهل تسنّن معرفی کرد.
خبرگزاری آسوشتیدپرس بعد از صدور اعلامیه های آل شبیر خاقانی طی خبری که به سراسر دنیا مخابره کرد نوشت:
رهبر مسلمانان اهل تسنّن در خوزستان آقای آل شبیر خاقانی گفت: اوضاع موجود در ایران به صورت «غیرقابل تحمل» درآمده است. این خبرگزاری افزود: رهبرمسلمانان اهل تسنن! گفته است که درصدد است به یک کشور عربی سفر کند لیکن مقصد موردنظر خود را مشخص ننموده است.
آیت الله شبیر خاقانی تقاضای هیات اعزامی منسوب به امام خمینی و آیت الله طالقانی را مبنی بر عزیمت به قم رد کرد. هیات اعزامی که از قم برای مذاکره با آل شبیر خاقانی به خرمشهر رفته بودند از وی درخواست کردند که برای استراحت به قم برود، اما شبیر خاقانی این پیشنهاد را قبول نکرد و گفت خروج از خرمشهر را در وضعیت کنونی صلاح نمی داند. در این مذاکرات شبیر خاقانی خطاب به هیات اظهار کرد: گروهی با ایجاد تفرقه بین خلق های منطقه خوزستان می خواهند آشوب به پا کنند و ما با تمام قوا از انجام این کار جلوگیری خواهیم کرد.
در تاریخ دهم اردیبهشت ۵۸ اعلامیه خلق عرب خوزستان که آقای آل شبیر خاقانی در راس آن بود به عنوان آقای مهندس بازرگان نخست وزیر بشرح زیر صادر شد:
۱- اعتراف به ملیت خلق عرب ایران و درج در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
۲- تشکیل مجلس محلی عربی در منطقه خودمختار.
۳- تشکیل دادگاه های عربی جهت حل مشکلات خلق عرب.
۴- برسمیت شناختن زبان رسمی به عنوان زبان رسمی منطقه خوزستان.
۵- آموزش زبان عربی در مدراس ابتدایی.
۶- تشکیل دانشگاه به زبان عربی در منطقه که پاسخگویی نیازهای خلق ایران باشد.
۷- آزادی بیان، انتشار کتاب، روزنامه به زبان عربی و ایجاد برنامه های رادیویی و تلویزیونی به زبان عربی و مستقل از برنامه شبکه سراسری. در این زمینه وجود سانسور به هر شکل و صورت مردود است.
۸- تخصیص مقدار کافی از درآمد نفت برای آبادانی منطقه.
۹- اولویت استخدام در بخش دولتی و خصوصی با خلق عرب.
۱۰- نامگذاری شهرها، روستاها، منطقه ها و خود منطقه ها به نام های تاریخی عربی.
۱۱- شرکت فرزندان خلق عرب در ارتش و نیروهای انتظامی در چارچوب منطقه خودمختار.
۱۲- تجدیدنظر در تقسیم اراضی.
در خاتمه از دولت آقای بازرگان انتظار داریم که در رابطه با حل مسایل خلق عرب ایران از مذاکره و سازش با عناصر مرتجع و فرصت طلب خودداری نماید.
حزب خلق مسلمان
یکی از پدیده های زشت و غیرقابل درک در اوایل انقلاب، تشکیل احزاب و گروه های معاند و مخالف نظام جمهوری اسلامی بود. در دستورالعمل اکثریت قریب به اتفاق این گروهک ها، مخالفت و معاندت با نظام اسلامی قرار داشت.
یکی از این به اصطلاح احزاب، «حزب خلق مسلمان» بود. بنیانگذار این حزب شخص آیت الله شریعتمداری بود. شخصی که یک روز هم در خط انقلاب نبود و هیچ گامی در جهت تقویت انقلاب اسلامی و امام خمینی برنداشت. در این زمینه فقط به ارائه یک سند اشاره می کنیم:
سفارت آمریکا در تهران حاصل ملاقات خود را با آقای شریعتمداری در تاریخ ۲۳ آوریل ۱۹۷۹ یعنی ۵۸/۰۲/۰۳ یعنی فقط ۷۰ روز بعد از پیروزی! با طبقه بندی خیلی محرمانه به وزارت خارجه آن کشور فرستاده است.
شریعتمداری در این ملاقات به صراحت بیان کرده که او از اعمال دادگاه های انقلاب بشدت نا امید شده و امیدوار است که دنیای غرب این اعمال را به اسلام واقعی نسبت ندهد. به نظر او (شریعتمداری) دادگاه های انقلاب غیر قانونی و غیر اسلامی هستند بنابراین او نه تنها دخالتی در این دادگاه ها ندارد، بلکه نقشی در کارهای حکومتی ایفا نمی کند.
شریعتمداری در این ملاقات اضافه کرده است: ایران امروز براساس عقل اداره نمی شود بلکه اداره آن براساس احساسات است و احساسات ضد آمریکایی جاری را نمونه ای از این امر دانست. او ابراز امیدواری کرد که آمریکا احساسات ضد آمریکایی گسترده کنونی را احساسات اصیل ایران تلقی نکند. وی با احتیاط تمام گفت که اظهارات خمینی تا حد زیادی به این رفتار ضد آمریکایی کمک کرده است و وقتی مردم ایران دوباره به سر عقل بیایند می خواهند که روابط ایران و آمریکا ادامه یابد…
شریعتمداری گفت: آمریکا می تواند در این برهه مشکل از زمان بگوید که اسلحه های خود را به زور به ایران نفروخته و آمریکایی ها به درخواست های یک حکومت سلطنتی جواب مثبت داده اند. او اضافه کرد که ما باید به دقت از فرصت هایی که موجب استحکام دوستان آمریکا در ایران می شود استفاده کنیم و با این تبلیغات ضد آمریکایی مبارزه نماییم. به نظر او (شریعتمداری) دولت آمریکا باید تبلیغات مثبتی درباره برخورد جاری آمریکا نسبت به ایران انجام دهد.
همین یک سند و عملکرد ایشان در دهه ۴۰ – ۵۰ و حمایت مشارالیه از کودتای نوژه و بحران آذربایجان در دوره استانداری مقدم مراغه ای استاندار مورد حمایت آقای شریعتمداری و مشکلات بعدی که ایشان فراهم کرد در ارائه تصویری از شرایط کشور قبل از جنگ تحمیلی، کافی است.
حزب خلق مسلمان مستمرا اعلامیه های تندی را بر علیه نظام صادر می کرد، و وقتی روزنامه ها از درج آن خودداری می کردند با فرستادن دسته های مسلح رادیو – تلویزیون تبریز را اشغال می کرد و اعلامیه خود را از رادیو – تلویزیون تبریز پخش می نمود. این حرکت زشت حداقل ۷ بار تکرار شد.
آیت الله شریعتمداری مبلغ ۵ میلیون تومان (البته ۵ میلیون سال ۵۸) را به شیخ عزالدین حسینی داد و توسط وی از دولت عراق اسلحه کلاشینکف خریداری کرد.
در این مورد حرف ها و صحبت ها بسیار است که در این مقال نمی گنجد. قصد ما از نگارش این فراز از تاریخ انقلاب اسلامی مشکلاتی بود که استکبار برای کشور فراهم کرده بود تا انقلاب را از پای در آورد و در آن هنگام که این تحریکات موثر نیفتاد با تحریک رژیم بعث عراق جنگ را برای نابودی انقلاب اسلامی بر ما تحمیل کرد.
… ادامه دارد.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 274