شهید سلمان اسماعیلی سال ۱۳۳۷ در روستای تهگرجی از توابع شهرستان نقده (بخش اشنویه) به دنیا آمد.به مدت دو سال جهت کسب علم و دانش قدم به دبستان گذاشت، ولی به خاطر فشار اقتصادی و فقر مالی از ادامه تحصیل محروم شد و دوش به دوش پدر در کارهای کشاورزی مشغول شد. به خاطر آزار و اذیت ارباب همراه پدر زادگاه خویش را رها کرده و به شهرستان نقده آمد. در بدو پیروزی انقلاب فعالیت های شهید، چشمگیربود. زمانی که انقلاب به رهبری امام خمینی رحمه الله علیه به پیروزی رسید و رژیم ستمشاهی از بین رفت، احزاب مخالف جهت مقابله با انقلاب پرداختند.
شهید اسماعیلی به خاطر شور و اشتیاق و علاقه ای که به انقلاب داشتند با مراجعه به ژاندارمری و به خاطر دفاع از حریم میهن اسلامی و انقلاب تحت عنوان جوانمرد لباس رزم پوشیده و رودرروی انقلابیون ایستاد و رشادت ها و جانبازی های زیادی از خود نشان داد. زمانی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقده تأسیس شد. شهید به عضویت سپاه درآمد و با اینکه دمکرات ها می خواستند او را منصرف سازند ولی ایشان با خلوص نیت و همتی عالی و اراده ای محکم و راسخ حرف های آنها را پوچ انگاشته و انقلاب و رهبری امام را سرمایه عمر خود تلقی می نمایند و دست ردّ بر سینه آنها می زند. شهید در تمام درگیری ها شرکت فعال داشت و تمام منطقه و کوه ها در زیر پاهای استوار و اراده پولادین او سر فرود می آورند.
شهید همیشه در درگیری ها آرپی جی بر دوش می گذاشت و با هر تیری که شلیک می کرد قلب دشمن را نشانه می گرفت و دشمن را تارومار می ساخت. در تاریخ ۶۰/۱۲/۱۴ بنا به درخواست و به خاطر نیاز مبرم به آرپی جی زن در جبهه های حق علیه باطل شهید داوطلبانه آمادگی حضور در جبهه و دفاع از حریم مقدس میهن اسلامی و آرمان های مقدس انقلاب را اعلام می کند و در عملیات فتح المبین شرکت می نماید. شهید با عزمی راسخ هنگام خداحافظی از خانواده اش، جبهه را شهادتگاه و شهادت را برای خود سرافرازی می دانست. با خلوص نیت و قلبی پاک برای زیارت مرقد امام هشتم علیه السلام می رود تا از امام بخواهد که او را به آرزویش که همان پیوستن به حق و ملکوت اعلی است برساند و شهادت را نصیب او سازد و بالاخره در عملیات بیت المقدس (آزادسازی خرمشهر) در تاریخ ۶۱/۲/۱۲ در منطقه نیسان بر اثر اصابت ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه اش رسیده و شهادت را با آغوش باز پذیرا می شود.پیکر پاکش در گلزار شهدای نقده به خاک سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه شهید سلمان اسماعیلی
بِسْمِ ا… الَّرَحْمنِ الرَّحیم
«وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکِنَّ ا… رَمى»هنگام شلیک تیرها تو شلیک نمى کردى، بلکه خدا شلیک مى کرد .با سلام و با درود به رهبر کبیر انقلاب و شهداى گلگون کفن و ملّت مبارز ایران.وظیفه هر فرد مسلمان ایجاب می کند که در مقابل ظلم و زورگویی هاى ابر قدرتها هر چه در توان دارید به کار گیرید و از حقوق حقه مستضعفان دفاع بکند و در این جهادی که انجام می دهد خانواده و مادیات این دنیا معنى ندارد، زیرا که شرف و حیثیت و مکتب بیش از اینها ارزش دارد. می خواهم به امت شهیدپرور و خانواده خویش اظهار نمایم که من خالصانه و با آگاهى در این راه که راه انبیاء و ائمه اطهار می باشد گام نهاده ام و اگر لیاقت داشته باشم با همان خلوص و سادگی به لقاءا.. خواهم پیوست.
اى امت مبارز، ما نسبت به هم وظایفى متقابل داریم. یعنى وظیفه من و همسنگرانم مبارزه مستقیم و مسلّحانه هست و وظیفه شما هم این است که در پشت جبهه با اتحاد خویش به جهانیان ثابت بکنید که خیانت به خون شهدا معنى و مفهومى ندارد و همچنان ادامه دهندگان راه ایشان خواهید بود.
مى خواهم که فرزندان و نسل آینده را از کودکى نسبت به قرآن و فرامین خداوند متعال آشنا سازید تا آیندگان ما مدافع حقوق محرومان باشند و ریشه ظلم و ستم را از جا بکنند و حالا چند کلمه اى با خانواده ام دارم و آن این است که من این لباس مقدس را پوشیده ام که مدافع اسلام و قرآن باشم و هر آن امکان شهادت من هست. اگر در این راه شهادت نصیبم شد و به عهدی که با خدا بسته بودم وفا کردم و به لقاءا… پیوستم، حقوق من به پدرم می رسد و فرزندان و عیالم تحت نظر ایشان می باشند و اگر همسرم نخواستند بعد از من در خانه ام بمانند، هرآنچه شرع مقرر داشته می توانند سهم ببرند، ولی فرزندانم باید پیش پدرم باشند و زیر نظر ایشان مشغول آموختن فرامین الهى و فریضه هاى شرعی باشند تا ادامه دهندگان راه ما باشند و همسرم تا زمانی که در خانه ام باشند در امور فرزندانم می توانند دخالت کنند، ولی زمانی که از خانه ما رفتند نمی توانند در امور فرزندانم دخالتی بکنند. همچنین من به هیچ کس قرضی ندارم و کسی هم به من بدهکار نیست.دیگر عرضى ندارم. همه شما را به خداوند متعال مى سپارم.در بودن این وصیت نامه، وصیت نامه قبلی من باطل است.سلمان اسماعیلی
منبع: باشگاه خبرنگاران
بازدیدها: 0