قصیده مرحوم ثقفی ره (پدر خانم امام خمینی) در وصف امام حسن علیه السلام باز ببستان مگر باد بهارى وزید
کز اثرش گل شکفت لاله و نسرین دمید
بلبل و صلصل نگر گشته ز هر سو پدید
زاغ و زغن یکسره شد ز نظر ناپدید
لادن و میمون شده زینت صحن چمن
رونق طرف دمن زرد گل و شنبلید
قمرى و کبک و هزار سیره و کوک و و سار
نغمه سرا صد هزار با دف و چنگ و نشید
شیخ برو از برم نقل و روایت ببر
ساقى مهوش بیا نقل بیار و نبید
شاهد منظور من دلبر مخمور من
وقت تعلّل گذشت فصل گل و مل رسید
موسم عیش است و نوش وقت نوا و خروش
میرسد از گل سروش رخت ببستان کشید
سوسن آزاد بین گشته سراپا زبان
تا دهد از مقدمت بر گل و ریحان نوید
سرو ببین کز غمت چون متمایل شده
در رهت از انتظار چشم شکوفه سفید
ز هجر رویت نگر لاله شده داغ دار
غنچه ز رشک لبت جامه به تن بردرید
بهر نثار رهت ابر گهر بار شد
فرش زمرّد نگار باد صبا گسترید
پاى به گلشن بنه خواب ز نرگس ببر
تاب بسنبل بده رونق گل کن مزید
در چمن آنگه خرام نغمه سرا شاد کام
نیمه ماه صیام آمد و عید سعید
سبط رسول هدى شبل ولىّ خدا
زاده خیر النّسا رخت به دنیا کشید
وجه حسن شد پدید دین خدا شد سدید
روح به تنها دمید حزن ز دلها رمید
گاه در آغوش خویش فاطمهاش جاى داد
گاه بدوش نبى منزل و مأوى گزید
بهر یکى بوسه کز شرف به پایش زند
پشت فلک شد دو تا قامت گردون خمید
در بر اهل کمال مسلّم است این مقال
که دفتر مدح او است کلام ربّ مجید
معنى و اللّیل شد ز موى او آشکار
مقصد و الشّمس گشت ز طلعت او پدید
نیست مگر لطف او بیان جنّات عدن
نیست بجز قهر او مئال بأس شدید
بهر وجودش خداى خلق نمود این سراى
شش جهت و پنج حسّ هفت فلک آفرید
ز تیغ او وقت جنگ دین خدا شد قویم
ز حلم او گاه صلح شرع پیمبر سدید
جایگه دشمنش قعر جحیم است و بس
و لیک مهرش بود قفل جنان را کلید
عزّت دارین برد حرمت جاوید یافت
هر که دمى از شرف در کنفش آرمید
لطف نما یک نظر بحال زارم نگر
که دست عصیان ببر جامه تقوى درید
سزد بحشر ار شوى شفیع این مستمند
که در جهان مأمنى غیر حریمت ندید
ز مدح لعلت بسى درّ عدن بخش کرد
ز وصف مویت همى مشک ختن پرورید
تا ز طمع مرد را است جامه ذلّت ببر
تا ز قناعت بشر باوج عزّت رسید
باد عدویت بدهر خوار و ذلیل و علیل
محبّ جاهت مدام شاد و عزیز و سعید
محمّد از مدحتت روان جاوید یافت
نفخه روح القدس چون بمشامش رسید
پایگاه اطلاع رسانی هیأت رزمندگان اسلام
بازدیدها: 134