متن جلسه پنجم از سلسله جلسات آموزش مداحان جوان و انقلابی،توسط مداح اهل بیت علیهم السلام حاج سعید حدادیان
بسم الله الرحمن الرحیم
بعضی از مشکلات در حین مداحی کردن:
1- مشکل استرس در جلسات:
حرفه، فن و هنر مداحی، یک هنر قدسی است و چون با مردم، مستقیم سر و کار دارد مرتب با استرس های خاص خودش مواجه است. حضور یک نفر در جلسه ممکن است باعث شود که خواندن شما افت پیدا کند. برای شما سخت شود. اگر کسی بر اثر تکرار و تجربه، مسلط نباشد کار دست خودش می دهد.
2- مشکل خشکی دهان یا زیادی آب دهان:
ما دوتا مشکل داریم در جلسات علی الظاهر حرفه ای تر؛ یک اینکه آب دهان مان را نمی توانیم قورت بدهیم دوم اینکه آب دهان مان خشک شود. دو تا کار ضد هم؛ یا از این طرف غش می کنی یا آن طرف. شما باید قبلا فکر این را بکنید.
اینکه آب دهان مان جمع می شود و نمی توانیم مصرع را تا آخرش بخوانیم به خاطر سردی است که با خوردن مقداری زنجبیل حل می شود. شما باید قبل از مجلس فکر این کار را بکنید که قبل از مجلس مقداری زنجبیل با عسل بخورید که زبان بزرگ نشود که نتوانی حروف را ادا کنی.
دوم چرا من دهانم خشک می شود و استرس پیدا می کنم؟ اول چیزی که به کسی که استرس پیدا می کند می دهند چیست؟ آب است. یک ذره آب بخوری حل می شود. این تارهای صوتی اگر خشک باشد خواندن مثل ساییدن با رنده است؛ رنده ی میوه خوری.
3- مشکل سفت بودن کمربند:
این کمربندی که بسته ای را باید بدانی روی چه شماره ای ببندی که بتوانی بخوانی. می روی می نشینی می بینی دنیا تیره و تار شد چون این کمربند را برای ایستادن بستی. و یک مرتبه یک مجلس بزرگ را از دست می دهی. کاریش نمی شود کرد.
4- مشکل نداشتن شعر:
کسی که چند سال است کلاس مداحی می آید الان نباید مشکل شعر داشته باشد. در اینترنت می زنید شعری می آید ولی چطور ممکن است یک مداح حرفه ای به یک جلسه رفته چهارتا شعر در جیبش ندارد. حال در ذهن نداری هیچ؛ چرا در جیبت نیست؟ و اگر هست چرا درشت و خوانا ننوشته ای؟ چرا وقف و شروع را در نوشته اعمال نمی کنید؟ اینها از کارهای اولیه است. ده سال هم که کلاس بروی و اینها را عمل نکنی فایده ندارد. ما باید آن شعری که می خوانیم تسلط داشته باشیم.
5- مشکل تسلط نداشتن بر شعر:
اگر تسلط نداشته باشیم و این اشکال به اوضاع و احوال امروزه وارد است از این بابت که این نو خواندن ها باعث شده تسلط به شعر محو شود. آقا شما را دعوت کرده اند جایی بخوانید یک اتفاقی پیشامد کرد باید من یک محفوظاتی هم داشته باشم.
تحلیل مداحی خود آقای حدادیان:
ما هم خیلی از خواندن هایمان ممکن است نتواند مبنا باشد به عنوان استاد. ولی خواندن هایی که استادانه است را شما مد نظر داشته باشید حساب دارد. اپسیلون به اپسیلونش حساب دارد. کجا بالا رفت، کجا پایین رفت، کجا مکث کرد، این مکث چقدر اثر داشت؟ شما دیشب بودید من بیت سوم آمدم پایین، چرا؟ شما باید تحلیل محتوا کنید. سرعتی که من خواندم چرا این است؟ باید بروید تحلیل کنید. این کار مهم است. نوار دیشب را بگذارید با هم تحلیل محتوا کنیم.
پخش صوت شب قبل خود آقای حدادیان و تحلیل آن
سالها شهر در اعماق سیاهی سخت است روز و شب بگذرد اما به تباهی سخت است
1- تحریر نزدن در دو بیت اول به خاطر طولانی بودن شعر:
در دو مصرع اول اصلا ما تحریر نزدیم ولی غلط نشد، جذابیت هم داشت، مشکلی هم نداشت. وقتی من یک مثنوی می خوانم که 18 بیت است لازم نیست در بیتهای اول تحریر بزنیم. قرار است خواندن ما وسیله ی تفهیم بشود. نه خودش هدف بشود. چه در قرآن باشد چه در مداحی باشد چه در سرود ملی باشد. وسیله ی تفهیمِ بهینه ی مطلب باشد و بهره وری را بالا ببرد. صدای ما باید باعث شود از دکلمه کردن بهتر پیاده کنیم. ما این همه در کلاس گفتیم این هم نمونه اش. شما همیشه غزل نمی خوانید. اگر قرار است یک قصیده بخوانید یا شعر مطول بخوانید باید کوچه بندی کنید. پس بیت اول را ما تحریر نزدیم.
پس اگر قرار شد شعری بخوانیم که از ده بیت یا دوازده بیت بیشتر است یکی از تکنیک هایش این است که اولش را ساده تر برگزار کنیم یعنی به حالت تصنیف واره و با تحریر کم بخوانیم اصلا انگار داریم حرف می زنیم. یک بیت دو بیت حتی گاهی در دو سه بیت با اینکه شروع مان پایین بوده و گاهی هم اقتضاء این است که پایین تر هم بیاییم، مکث ها بیشتر حرف می زند نه تحریرها. کسی که در اولش هر چه تحریر دارد رو می کند احمق است.
بعضی از کارها جای تحریر است و کار تحریر می کند مثل کشیدن الف های در شعر است مثلا:
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه ی چشمی به ما کنند
الف در آنان، را، کیمیا، آیا، ما و نیز ای در چشمی جای کشیدن است که باید کشیده شود به جای تحریر.
حالا همین کشیدن را اگر گَل و گشاد کنید مثل تصنیف می شود.
این می شود استراتژی، روی یک نظرکار کردن، الف ها و ای ها را دیدن، او ها را دیدن، و نقشه برای اینکه چطوری بخوانیم. این است فرق آدم حرفه ای و غیر حرفه ای. اینکه من چهچه بلد نیستم ولی یخم گرفته است علتش همین است، عقل که هست. پس باید ما مخلوط کنیم.
2- صنعت تسهیم (سهیم کردن مردم در خواندن)
در مصرع دوم صبر کردم مردم بخوانند به این صنعت می گویند تسهیم یعنی سهیم کردن مردم. تسهیم در قافیه بیشتر به کار می رود حالا این که ما خواندیم ردیف بود که سخت تر است. گاهی تسهیم نشان دهنده ی خوبی است گاهی هم بد است. که اینها اینقدر ساده و زود فهمیدند ته مصرع چیست. اما گاهی هم مطلب را خوب نشانده و او با نگاه احسنت با تو می خواند.
نفس باد به تکرار نیامد بالا آفتاب از سر دیوار نیامد بالا
3- تغییر در کشش به جای تحریر:
در مصرع سوم دقت کنید. گاهی به جای تحریر با یک بالا پایین کردن ساده یک تغییری در خواندن نشان می دهیم (کشیدن الف باد و تکرار) تا تحریر داری تحریرت را خرج نکن.
4- موازنه در آخر مصرعها:
در دو مصرع بیت دوم در کلمه ی نیامد ما صوت را کشیدیم این می شود موازنه. همانجایی که در مصرع اول کشیدیم و به همان مقدار کشیدیم.
خشکی باغچه ها روی زمین باقی ماند سالها طی شد و این شهر چنین باقی ماند
5- معنا گرایی به جای داد زدن:
در بیت سوم صوت دوباره پایین می آید و این معنا گرایی ما است. بعد این بیت سوم با آن نگاه می گوید ما یک بیتی جلوتر داریم که باز هم باید پایین بیاییم. پس با داد زدن نیست فقط، گاهی یک گام می رود که حتی متوسط یا پایین است. اصلا مصرع را گوش بده
خشکی باغچه ها روی زمین باقی ماند سالها طی شد و این شهر چُنین باقی ماند
6- گاهی با مکث کردن، پیام بدهیم:
چند کار در اینجا صورت گرفته است. اولین کار روی خشکی باغچه ها است. خود این مکث مهم است. بعد باقی ماند را هم مثل نیامد تحریر زدیم.
خشکی باغچه ها به شما تصویر می دهد پس صدا آمد پایین. این حس است و نمی توانم به شما بگویم از اول تنظیم کنید. ولی توجه کنید همین ها است که یک حرفه ای را از غیر حرفه ای جدا می کند. جا به جا و کلمه به کلمه را ارزش قائل باش.
لحن ما با ناراحتی است. من یک مکث کردم مردم به خاطر مکث گریه می کنند. این مکث داره حرف می زند می گوید حواست را جمع کن من دارم حرف مهمی می زنم؛ مصرع بعد مصرعی است که با احساسات و عواطف تو کار جدی دارد. به خودش می آید.
در فراموشی انجیر و انار، گندم ناگهان گفت نهیبی که الا ای مردم
آب در دست اگر هست زمین بگذارید تا خود صبح بر این خاک جبین بگذارید
از تبار گل و آیینه کسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید
چند نکته:
وقتی گفتیم مژده ای دل… اگر مردم گرفتند ما دیگر نمی گوییم اما اگر مردم نگرفتند، باید فن به کار ببری یعنی باید تندتر بخوانی.
پس در خشکی باغچه ها باید ببینیم اگر قرار است در بیت چهارم و پنجم بالا برویم باید آنجا پایین بیاییم. هنوز هم تکنیک ما در تحریر همان است.
ورود به تصنیف هم مهم است این یک درس است.
7- اصل صدا در کجا باید مصرف شود؟
سؤال: صوت شما الان سایه است؟ کجای شعر قرار است اصل صدا مصرف شود؟
جواب: الان نیمه سایه است. این که کجا باید اصل صدا مصرف شود این را شعر مشخص می کند. باید یک بار بنشینی شعر را بخوانی و آنالیز کنی که چطور بخوانی. شما وقتی می خواهی یک مجلس بروی باید شعر را اینقدر بالا و پایین کنی ببینی کجایش به صدای تو می خورد، مگر شوخی است؟! باید محتوا را تحلیل کنی.
8- ورود به تصنیف: مطابقت سبک شعر قبل با اول تصنیف
حالا شما در خواندن آخر من در سه بیت آخر ورود به تصنیف را ببینید:
ماند تا پنجره ی باغ ارم وا باشد حرم او حرم حضرت زهرا باشد (2)
شروع تصنیف:
ای که بهشت آرزوهامی، چشم امید من به دستاته
بوی مدینه می رسد از قم، این حرم مادر ساداته
دقت کردید؟ آهنگ شعر طوری تمام شد که منطبق بود با آهنگ شروع تصنیف. بهترین حالت برای وصل کردن شعر به تصنیف، مطابقت سبک (آهنگ، دستگاه، مایه) هست. شما که می دانید فلان تصنیف را می خواهید بخوانید شعر را طوری تمام کن که با اول تصنیف مطابقت داشته باشد. اگر اینطور نشد از تکنیک های دیگر استفاده کنید.
9- یک نکته راجع به تصنیف: گاهی باید شعر و آهنگ با مکث کم خوانده شود
اگر در خواندن تصنیف دیدید مردم خیلی گریه ی باصدایی ندارند، در این صورت شعر و آهنگ با فاصله گذاری مناسب و کم خوانده شود. مثلا جلسه ای است که شما پیش منبر هستید مثل مصلا و اینها، صدای گریه ی مردم نمی آید که منعکس شود، اما خواندن شما باید طوری باشد که اگر نوارش را بعدا گوش کردند، بگویند این اصولی خوانده است. هیچ مکثی بینش نکنید. همچنین وقتی شعر شما زیاد است هم این کار را بکنید. مثلا وقتی هشت بند است شما فاصله نمی دهی بالاخره هر چه گریه نکند از بند چهارم به بعد گریه می کند. ولی وقتی سه بند است با فاصله گذاری فضا می دهی که گریه ی مردم مخلوط شود. این کار یک فایده دارد و یک ضرر. فایده اش میدان دادن به اهل بکاء در مجلس برای همنوایی است. دوم چون فضا، فضای شنیداری زیادی شده است بهتر است اینطوری کاری کنید که همه بتوانند این تصنیف ها را گوش بدهند و در خلوت هایشان گریه کنند.
اما ضررش این است که شکستن متناوب یا متوالی تصنیف، نوحه پردازان و نوحه جویان را می آزارد. مثلا می گویی من مرغ عشق حیدرم (مکث) افتاده ام کنج قفس؛ حالا اینجا حرف بزن، دوباره هی برو و بیا تا یک بند دیگر بخوانی. با این کار مجلس گریه کن ها خوب می شود ولی مجلس نوحه پردازها نه، آنها اذیت می شوند می گویند این یک بند را برای اینها خواندی می توانستی پنج بند برای ما بخوانی. اما کدام بهتر است؟ ببین شعر به تو چه می گوید؟ و تو چه کاره ای این وسط.
10- انواع مداحان در قرن نهم:
به شما گفتم در قرن نهم مداحان سه دسته بودند؛ ساده خوان، قراء خوان، مرصع خوان. پس مداحی، یک روزی حساب کتاب داشته، کمربستگان به اینها می گفتند یعنی کسانی که اهل بیت پشت اینها و حامی اینها بودند و نمی شد به اینها بگویید بالای چشم شما ابرو است. و اینها آدمهایی بودند که دنبال شهواتشان نبودند، آدمهای پاک دست و پاک چشم و پاک دامن بودند. مرصع خوانان یک چیز دیگر بودند. اصلا اول دو دسته بودند یک دسته فقط شعر می خواندند و حرف نمی زدند، و یک دسته حرف را با آهنگ می زدند و شعر نمی خواندند. کسی که هر دو کار را می توانست انجام دهد می شد مرصع خوان، بعدها مرصع خوان به معنای کسی شد که به چند زبان می تواند بخواند. در کل این 50 سال یا 70 سال گذشته و قرن گذشته یک مرصع خوان داشته ایم در کشورمان و لا غیر، آن یک نفر هم سلیم مؤذن زاده بوده است.
11- هرچه داریم در اول کار خرج نکنیم:
برای چی همه چیز را در بیت اول لو می دهی. الان تو یک ربع بیست دقیقه کار داری چرا همه را در بیت دوم خرج می کنی؟! برای چه همه را در شب اول می گویی؟! برای چه همه را در دهه ی اول گفتی؟! کسی که می داند محدود است داشته هایش، تنظیم کن، مقداریش را هم بگذار برای فردا و سال دیگر و …
12- بعد از اشباع جلسه توسط منبری ما خودنمایی نکنیم:
قانون مجلس داری این است که اگر مجلس از روضه پر بود، خواندن روضه ظلم به مستمع است بلکه باید برای او واحد بخوانی مثل حاج حسن خلج که این کار را کرد و این ده دقیقه واحدش از خیلی از روضه هایش بهتر شد. یعنی سینه زن نباید یخ کند.
من به اخلاص خودم شک دارم اگر بعد از منبری ای که خیلی روضه می خواند آنچه را که بلدم بخواهم پیاده کنم. این می شود کشتی! اگر بروم آن دنیا به من بگویند آقای حدادیان به نظر شما مجلس از نظر فنی اشباع بود یا نه؟ می گویم بله، می گویند پس برای چه خواندی؟ جواب ندارم. بلد هم هستم ولی صلاح این مردم نیست، صلاح نفس خودم هم نیست. کشتی که نمی خواهیم بگیریم.
13- ورود به واحد:
ورود به واحد یا بر اساس موضوع یا اباالفضل یا امام زمان. البته امام حسین هم می شود. واحدی که زبان حال خودمان باشد می شود. مثلا
مست بودم تشر قهر تو هشیارم کرد خواب بودم نظر لطف تو بیدارم کرد
یک زمان سر به هوا بودم و از دل غافل تا کمند غم عشق تو گرفتارم کرد
یک راه ورود به واحد این است که سر زبان مردم بیندازید. مثلا:
می میرم از جدایی حسین من کجایی (2)
با این کار هم آب دهانمان اگر زیاد بود قورت می دهیم. اگر آب دهانمان کم بود نوک زبان را گاز می گیریم آب دهان زیاد می شود.
گاهی حتما تغییر وزن شعر لازم است یا آهنگ شعر.
گاهی هم نوحه ها را در واحد می خوانیم.
14- طریقه ورود به روضه از نوحه:
جایی که نوحه هایم را خوانده ام و حالا از من توقع روضه دارند، در چنین جایی با شکستن آهنگ، اول، اعلان موضع می کنید یعنی من می خواهم روضه بخوانم. دوم، اقدام به روضه می کنید.
15- سینه زن خوب کیست؟
هیچ وقت روی سینه زنی که پرورش اندام کار کرده حساب نکنید. چون سینه اش صدا ندارد. سینه را باید ترکه ای بزند و دستش هم بلند باشد.
16- اشعار مادر چه شعرهایی است؟
بعضی شعرها ام الکتاب هستند یعنی اشعار مادر هستند. مثل کتاب که می گویند هن ام الکتاب. قصاید یا مثنوی ها اشعار مادر هستند یعنی اساس هستند مثل ای حرمت قبله ی حاجات ما، مثل قصیده ی باد گفتا خاک گفتا از آقای سازگار. اینها 20 تا 30 تا 40 تا قصیده اند باید اینها را حفظ کنید و داشته باشید.
چند مطلب در این هست. اولا یک چیزی باید حفظ باشد بعد اینکه بتوانم جمعیت را کنترل کنم. بعدا از روی کاغذ می خوانم.
17- بحر طویل ضعیفترین نوع شعر است
بحر الطویل از لحاظ قالب، ضعیف ترین نوع شعر است و اصلا قالب خوبی از لحاظ شعری نیست و کسی روی آن حساب شعری نمی کند بر خلاف شعر نیمایی. چرا پس بحر الطویل را درست کردند؟ شاعرها را از دربار بیرون ریختند همان آدمهایی که در دربار صفویه بودند وقتی می خواستند حرف بزنند کمی آهنگینش می کردند می شد بحر الطویل. بیشتر نظم است تا شعر.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 416