متن دوم از سلسله جلسات آموزش مداحان جوان و انقلابی توسط مداح اهل بیت علیهم السلام حاج سعید حدادیان
بسم الله الرحمن الرحیم
جلسه دوم از سلسه جلسات آموزش مداحان جوان و انقلابی ، توسط حاج سعید حدادیان
ایشان در شروع جسله، به کتاب فتوت نامه سلطانی که در جلسه گذشته به اختصار درباره آن مطالبی ذکر کرده بودند پرداخت . اهم مطالب به شرح ذیل می باشد:
«کتاب فتوت نامه سلطانی را که حدودا در قرن نهم این کتاب توسط ملاحسین کاشفی صاحب روضه الشهدا نوشته شده است. همان روضه الشهدا را هم که نوشته مدل حمله ها خیلی مستدل نبوده است، درست است که خیلی از مطالبی که ایشان نوشته خیلی مستدل نبوده ولی الان در دانشگاه کتاب التمهید ( نوشته آیت الله معرفت ) توسط استاد امامی تدریس می شود و در هر صفحه آن ،گاهی در هر پاراگراف ،چند غلط پیدا می شود. بحث می کند و به بحثها هم گاهی نگاه می کنی می بینی مو لای درزش نمی رود. مثلا وقتی می گوید قال الصادق نمی توان به سادگی به آن ایراد وارد کرد. عن فلان عن فلان عن الصادق علیه السلام، تفاوت قال الصادق و عن الصادق باید لحاظ شود. بعد می گوید آقای معرفت این سخنرانی هایش را کتاب کرده اند، خیلی هم غیر از مجلد اول را اینها نرسیدند که بررسی کافی و وافی بکنند، یعنی این یک جور امالی است امالی یعنی آنچه که استاد می گوید و املاء می کند و می نویسند و قاعده این است که کتابی که بار اول نوشته می شود بعدا روی آن اظهار نظر می کنند. منتهی ما در جلسه ی قبل گفتیم روضه الشهدا که نوشته درست است که شهید مطهری اساسش را زد ولی همان موقع آقای خامنه ای با آقای کیاسری می فرماید که شما از این روضه الشهدا در رادیو صحبت کنید. من بارها دیده ام در تلویزیون گاهی علما علیه و گاهی له آن صحبت کرده اند. اما اینکه ملاحسین کاشفی دانشمند بوده است حرفی در آن نیست یک دانشمندی که از مستشرقین بسیار خوب بوده است، که می آمد ایران و شاگرد علامه ی طباطبایی می شود اول می آید علامه را می بیند و مقداری که معاشرت می کند و در این خلال با نوع فلسفه ی اسلامی آشنا می شود شاگرد ایشان می شود و بعضی نوشته اند که شیعه هم شده است، او کتابهای زیادی را ترجمه کرده حتی به فارسی، یکی از کتابهایی که ترجمه کرد فتوت نامه ی سلطانی است که در سنه ی قبل از نه یا ده نوشته شده است قبل از صفویه این کتاب نوشته شده است.
در این کتاب مفصل عرض کردیم که آمده و مانیفست اصناف جامعه را می نویسد. یک بحث علمی خیلی شیرین و جذابی است و می گوید که این صنوف اینطوری هستند و وظایفشان این است. به قدری این قلم آن موقع خوب بوده که واقعا عجیب و غریب است.
در این کتاب یک صنف را به عنوان معرکه گیران معرفی کرده است که سه طایفه هستند؛ اول مداحان و غراء خوانان و سقایان، دوم خواص گویان بساط اندازان و سوم قصه گویان و افسانه سرایان.
اما نکته که حائز اهمیت است ،در مورد مداحان می گوید بدان که هیچ طایفه ای بلند مرتبه تر از مداحان خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله نیست. بعد مداحان را معرفی می کند. دلیلش آیه ی( قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی است) که محبت اهل بیت لازم است و کسی که کسی را دوست دارد باید دائم در ذکر او باشد و به ستایش او مشغول شود که (من احب شیئا فاکثر ذکره کسی که چیزی را دوست دارد زیاد یادش می کند.) پس ما شبانه روز اینکه گفت شب و روز برایت گریه می کنم او امام زمان است ولی عصر ارواحنا له الفدا است. اگر اشک چشمم خشک شد خون گریه می کنم. پس وظیفه ی ذاکر این است که شب و روز یاد امام حسین و آل الله و امام زمان صلوات الله علیهم اجمعین باشد اگر راست می گوید. بعد می فرماید پیوسته مناقب اهل بیت خوانند و به یاد سخن ایشان اوقات گذرانند. پس زیاد یاد اهل بیت کنند پس مقامشان بالاتر است. پس دوستدارترین خلق باشند به نسبت خاندان و هرچه محبت بیش باشد مناسبت بیش باشد و چندان که مناسبت بیش باشد قرب و نزدیکی به ایشان بیش باشد. پس روشن شد که نزدیک ترین اهل طریق به حضرت رسالت و اولاد بزرگوار ایشان مداحان هستند. بعد از سلیمی شاعر شعر می خواند:
چاکر و مداح اهل بیت شو زیرا که نیست، هیچ کاری بهتر از مداحی این خاندان
ایشان در ادامه به چندین سوال مهم نیز اشاره کرده و استدلال هایی برای پاسخگویی یادآور شد.
« چند سؤال است که دقت کنید. اگر پرسند که مداحی از که مانده، اصلا کی گفته مداحی؟ بگو از اسرافیل و جبراییل. اشاره می کند به آن وقتی که خداوند لوح محفوظ را آفرید اول بار که نظر به لوح محفوظ کرد این مداحی رسول الله صلی الله علیه و آله و اهل بیت را دید. و زرنگ بود زبان به مدح رسول و اهل بیت پاک ایشان بگشاد و ایشان را شفیع آورد تا حق تعالی کشیدن بار لوح بر وی آسان گرداند. پس اول مداح اهل بیت پس از خدا اسرافیل است. اما قصه ی جبرییل احتیاج به شرح ندارد بالاخره از آیاتی مانند آیات ( انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا) و ( قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی) روشن است .
اگر پرسند مداحی در امت پیغمبر از که مانده بگویید از حسان بن ثابت. اول شاعری بوده که شعر برای پیغمبر و اهل بیت گفته است.
اینها را چرا من برای شما می گویم؟ امروز با ۴۰ سال پیش فرق می کند، مرتب سؤال می کنند. ریشه ی مداحی را از شما می خواهند شما باید سریع بتوانید صحبت کنید مستند به فتوت نامه سلطانی ملاحسین کاشفی قرن نهم. که این هم دارد چند قرن گذشته را می گوید. الان قرن پانزدهم هستیم و داریم از شش قرن پیش صحبت می کنیم.
اگر پرسند که مداحان لایق چگونه تعظیمی هستند؟ چطور باید مداحان را بزرگ بشماریم می فرماید سه نوع؛ اول دعا، دوم ثنا، سیم عطاء.
هم دعایشان کنید هم از آنها تعریف کنید به خلاف اینکه می گویند از مؤمن تعریف نکنید معلوم می شود که هنر را باید تعریف و تشویق کرد. یک وقت تعریف شخصی است که فلان شخص خیلی نماز شب می خواند، یک وقت این صدا هنر است این چیز دیگری است. و دعا مثل اینکه ( اللهم و ایده بروح القدس) که پیغمبر این کار را می کرد، ثناء را امیرالمؤمنین به حسان بن ثابت فرمود : (بخا بخا لک یابن الثابت) ، عطاء هم وقتی که حسان بن ثابت برای غدیر شعر گفت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم عمامه خود را به او دادند. عمامه خیلی مهم است. حضرت فرمود( العمامه تیجان الملائکه. عمامه تاج ملائکه است.) عمامه پیغمبر به حسان داده برای شعر غدیر این خیلی قیمتی است خاک پای پیغمبر قیمتی است عمامه که جای خود دارد. یا مثلا هزار زر سرخ امام زین العابدین علیه السلام برای فرزدق فرستاد و جامه ی خود را هم به او بخشیدند. وقتی که این قصیده (هذا الذی تعرفه البطحاء) را گفت.
من می خواهم دست و بال شما پر باشد. یک ذره من از این مطالب را که احساس کنم اولویت دارد برای شما می گویم که اگر کسی گفت چه خبر است؟ این چیزها از کجا در آمده است؟ اصلا کی گفته شما باید در مسجد مداحی کنید؟ کی گفته باید بنشینید شعر بخوانید؟ بگویید اینها ششصد هفتصد سال پیش بوده است مال دوره ی قاجار نیست، قبل از آن هم بوده است.»
مداح اهل بیت علیهم السلام حاج سعید حدادیان سپس به صفات و ویژگی های مداحان و انواع روش های مداحی که در کتاب اشاره شده است پرداخت :
اگر گفتند مداح را چند صفت باید باشد؟ بگویید بیست صفت. حالا نگاه ایشان است شاید ما بیشتر یا کمترش کنیم. بگذارید من قبل از این بیست صفت، پنج آدابی که برای مداحی گذاشته اند را بگویم:
۱- تقوی:
اول آنکه در تقوی و طهارت در مرتبه ای باشد که از ارواح ائمه ی معصومین صلوات الله علیهم اجمعین شرمنده نباشد. شما اگر گناه کنید شرمنده اهل بیت هستی و اگر نکنی شرمنده نیستی. تفاوت حاج منصور با امثال بنده این است که شما هر وقت بروی او در بهجت است ولی ما همیشه گرفته ایم برای اینکه همیشه یک گناهی هست. مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله علیه فرمود یک عصبانیت زحمت بیست ساله را هدر می دهد حالا شما حساب کن اینقدر که ما عصبانی می شویم تا ۲۰۰۰ سال قبل از اینکه به دنیا بیاییم را دادیم رفته! مگر اینکه گفت:
سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما دانه نکشتیم
۲ آنکه طریقه ی طاعت و عبادت به قانون اهل بیت مرعی دارد یعنی مراعات کند.
طاعت و عبادتش به گونه ای که اهل بیت گفته اند باشد. به آقا می گویی نماز اول وقت! می گوید الان می خوانیم. اگر امام رضا باشد جرأت داری اینطور حرف بزنی؟! ما سالهای سال باید تاوان بدهیم که جلسه رفته در اذان. خب بکش اینطرف که بعد از اذان باشد.
۳- آنکه مدح برای غرض(مقصود) و جزاء (پاداش) نخواند بلکه از برای رضای خدا و طلب سعادت بخواند.
آنجا می گوید باید عطا بدهید ولی اینجا می گوید کسی برای پول و عطا نخواند بلکه برای رضای خدا بخواند. گاهی برای غرض است مثل اینکه بخوانم که رئیسمان خوشش بیاید و پستی به ما بدهد. یا اینکه رفیقمان یخچال فروشی دارد ما برویم برای پدرش بخوانیم که جهاز را با ما ارزان حساب کند یا دخترش را به ما بدهد. ما بریء نیستیم از اینکه خدایی نکرده … انسان تا موقعی که این غرائض را دارد در خطر است از دو طرف؛ یکی درونش که نفسش هست و یکی برون که شیاطین هستند.
۴- چهارم اینکه دین خود را به دنیا نفروشد و دینار و درهم را بر حسنات و نعم آن سرا اختیار نکند.
۵- در مدح به مثابه ای غلو نکند که به کفر بینجامد.
ما چقدر مدحها خواندیم که به جای اینکه بگوید علی امام من است می گوید علی خدای من است. خدا رحمت کند آن آقا را ولی واقعا ما با این لا اله الا الزهرا چه کنیم؟ کجا حضرت زهرا راضی است که اسمش را جای خدا بگذاریم. آن هم الله که خاص خدا است. یک وقت من هم اسمم رحیم است، اسم شما کریم است ولی کسی که اسمش الله که نیست. الله فقط اسم خدا است. یکی از موارد غلو شاید باورتان نشود ما در تهران داشته ایم. موارد غلو یکی از نشانه هایش این است که می گویند ما به یقین رسیده ایم خدا می فرماید:( واعبد ربک حتی یأتیک الیقین ) اینقدر خدا را بندگی کن که به یقین برسی. یقین اینجا به معنای مرگ است خود اهل بیت گفته اند. پیغمبر ما هم فرموده است(مرگ) است. یقین یعنی پرده ها رفت کنار و رفتی آن طرف. اما اینها می گویند یقین یعنی اینکه ما برسیم به اینکه ولایت، ولایت امیرالمؤمنین است وقتی به این رسیدی دیگر نماز لازم نیست!! یعنی امام صادق به این نرسیده بود که نماز می خواند؟!! بقیه ی امامان نرسیده بودند؟ اینها خیلی بد است. بعد مردم از سفره ی نماز محروم می شوند. اینها مبالغه و غلو است. یکی از علامتهایش است. بعد حضرت فرمود هلک بی اثنان محب غال و مبغض ضال این معروف است.
حالا مداح باید بیست صفت داشته باشد. (اینها را از کتاب فتوت نامه می گویم) اگر پرسند بیست صفت کدام است :
اول صدق(پس مداح دروغگو به درد نمی خورد. جعل نکند. یک وقت سند ضعیف می گوییم، آن بحثش جدا است. قصد ما هم قصد تدلیس و گول زدن نیست. اما یک وقت از خودمان چیزی جعل می کنیم. این موجب اشکال می شود.)
دوم صبر
سوم شکر، حداقل در مورد این مجلسی که به جا آوردی خوب انجام شد و قبلش بال بال می زدی که خدایا چه گلی به سرم بزنم؟ هیچ چیز یادم نمی آید، هیچ چیزی بلد نیستم. حالا که خوب خواندی، شکر به جا آوردی؟ یک مداح شهیدی هر شبی که می خواند ساعتی در سجده گریه می کرد که خدایا من غلط کردم، من لیاقت نداشتم بخوانم. اولا اینکه من رفتم خواندم من را ببخش. بعد شکر به جا بیاور. چهارم زهد، پنجم طاعت، ششم قناعت، هفتم محاسبه، هشتم مراقبه، نهم تواضع، دهم تسلیم، یازدهم اخلاص، دوازدهم کرم، سیزدهم ایثار، چهاردهم مجاهده، پانزدهم تفکر، شانزدهم تدبر، هفدهم توکل، هجدهم کم خوردن، نوزدهم کم خفتن، بیستم شفقت نمودن.
ضد مطالب بالا یا ضد صفات و فضایل که در مداح نباید باشد:
اول غفلت دوم غرور، سوم عجب. اگر مداحی عجب داشت نگاه کرد دید کسی به گرد پایش هم نمی رسد، با این تکبر یعنی من از این بزرگتر هستم. عجب یعنی اینقدر خود شیفته است که کسی را غیر از خود نمی بیند، اصلا عددی قابل مقایسه با من نیست. اصلا قیاس ندارد. ما در صدا احدی را مثل حاج منصور نداشتیم. الان یک عده ای ادای حاج منصور را در می آورند اگر راست می گویند ادای جوانیش را در بیاورند. تنها کسی که از عوالم غیب حال ما را برای ما می گفته فقط حاج منصور است. دومی نداشته است. این حاج منصور تواضعش این است که آمد در حرم من داشتم حرم برای خودم مناجات می کردم آقای چاووشی (از مریدهای آقای بهجت) آمد گفت اینجا نشستی حاجی صدایش گرفته برود کمکش کن. رفتم دیدم نشسته چند تا جانباز ویلچری دورش نشستند صدایش خراب خراب است. ولی گریه می کرد و همه هم گریه می کردند. آنها دوستش داشتند، اخلاصش را دوست داشتند. می دانستند درکشان می کند. یکی از مطالب مداحی این است که مستمعش را درک کند. الان دارد حرم امام رضا می خواند همانطور که در هیئت می خواند آنجا هم می خواند. آخه بنده خدا، کسی که در حرم امام رضا است مریض دارد در آی سی یو، یک اشاره ای کن، در بیت رهبری می خوانی یکم مطلب برا این مردم که آمدند دیدن آقا بخوان اینها آمده اند دیدن آقا، اگر نخوانی جفا کرده ای. مخاطب را درک کن.
خمر نخوردن ،لواط و زنا نکردن اینها آن روحی که به انسان کمک می دهد را از انسان می گیرد. بدخویی، ستیزه کردن، بسیار خوردن، سخنان ناشایست گفتن، خلاف وعده کردن، استهزاء و مسخره کردن، طعنه ی ناجایگاه زدن، دروغ گفتن، سوگند دروغ خوردن، غیبت کردن از برادر مؤمن، بهتان گفتن، سخن چینی، غمازی کردن، مردمان را به دروغ ستودن، خشم بی موقع، حسد ورزیدن، مکر کردن، در طلب مال حریص بودن، بخل ورزیدن، ظلم کردن و بسیار خفتن. مداح اهل بیت نباید زیاد بخوابد.
چه قاعده هایی را باید مراعات کند؟
۱- مداحان با هم دوست باشند. حضرت فرمود :(کونوا عبادالله اخوانا)
۲- دوستی برای خدا کند. (من احب عبدا لا یحبه الا لله)
۳- بی موافقت یکدیگر کار نکنند یعنی لج و لجبازی نشود، توافق داشته باشند. ببینید نسل ما چقدر با هم خوب بودند.
( قال الله تعالی واعتصموا بحبل الله)
۴- ضعیفان را از میان خود نرانند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم )
۵- در حرمت یکدیگر سر مویی فروگذار نکنند. تا همه جا نزد همه کس محترم باشند.»
حالا مداحی چند نوع است؟ سه نوع؛ اولا که همه منظومات خوانند. یا عربی یا فارسی یعنی شعر باشد. اینها را مداح ساده خوان خوانند. دوم آنکه همه نثر خوانند و معجزات و مناقب را به نثر ادا کنند که به اینها غراء خوانان می گویند. سوم نثر و نظم در یکدیگر خوانند. بهترین ها نوع سوم هستند. پس اگر کسی گفت شعرت را بخوان و حرف نزن! بگویید این قرنها بوده است. مداح اگر شعر می خواند باید بتواند حرف هم بزند و اگر حرف می زند هم بتواند شعر هم بخواند. این مال قرن نهم است.
پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 336