بسم الله الرحمن الرحیم
مشکل کم فکری یا بی فکری
به عنوان طرح بحث احساس می کنم ما امروز یکی از بزرگترین مشکلاتمان در جامعه کم فکری یا بی فکری است. و اگر ما روحانیت و مبلغین مردم را مثل قرآن دعوت به تفکر کنیم، بالاتر از تفکر دعوت به تدبر کنیم (تدبر تفکری است که از دلش تدبیر در می آید، برنامه ریزی می جوشد، لذا قرآن خود قرآن می فرماید: افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها/ سوره محمد) لذا بنده از ابتدای امسال که در حرم نورانی آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام صحبت داشتیم باب تفکر را باز کردیم و در هر صحبتی یک تفکر و محصول آن را برای مردم سعی کردیم به عنایت الهی بیان کنیم. که این تفکر و این هم محصول برنامه ریزی اش یعنی یک تفکر و یک نسخه به مردم دادیم.
- سه ویژگی لازم برای سخنرانی
امروز مردم نسخه ای که سه تا ویژگی داشته باشد لازم دارند . این را من بارها در جلسات از صحبتهای حضرت آقا عرض کرده ام. یک موقع خدمت آقا بودیم فرمودند سعی کنید مباحث شما سه ویژگی داشته باشد: اولا مستند باشد، ثانیا قابل فهم باشد، ثالثا کاربردی باشد. لذا نسخه ای که ما می خواهیم به مردم بدهیم حتما نسخه ی مستند به قرآن و روایات و کلمات بزرگان و علماء و مراجع باشد. قابل فهم باشد یعنی آنقدر تشبیه و تنزیل و داستان بیاوریم که قابل فهم کنیم، دسته بندی کنیم، ریز کنیم که قابل فهم شود. کاربردی هم باشد؛
- نگوییم نمی شود
وقتی به مردم بگوییم مردم معمولا می گویند نمی شود! می گوییم شهداء انجام دادند شد، بعد از انبیاء بعد از اولیاء بعد از علماء شهدا خیلی با ما قرابت دارند انجام دادند شد، خود شما هم گاهی وقتها انجام داده اید شده، ببینید این شعار که هدیه ی اربعین من از امام حسین علیه السلام است، در ماه رمضان روی این شعار هم کار کنید. روی پشت بامهای اطراف حرم سید الشهداء در برنامه ی کوی محبت که زنده هم بود داشتم صحبت می کردم این بیت شعر را خواستم بخوانم که به اعتقاد بنده مصرع دومش اشکال دارد
صد بار بدی کردم و دیدم ثمرش را خوبی چه بدی داشت که یک بار نکردم
اصل شعر همین است، من هم همین را می خواستم بخوانم ولی به خود امام حسین علیه السلام وقتی شروع به خواندن کردم خود امام حسین علیه السلام مصرع دومش را در دهانم عوض کرد :
صدبار بدی کردم و دیدم ثمرش را خوبی چه بدی داشت که تکرار نکردم
مردم در ماه رمضان همه اهل خوبی هستند، مردم در اربعین همه اهل خوبی هستند، نگویند نمی شود! چطور در ماه رمضان شد؟! چطور در پیاده روی اربعین شد؟! چطور در حرم امام رضا علیه السلام می شود حجابت را داشته باشی؟! چرا می گویید نمی شود؟! چطور در حرم امام رضا علیه السلام مهربان بودی، بیرون که آمدی پرخاشگر شدی؟! چطور در حرم امام رضا علیه السلام خادم بودی بیرون که آمدی کاسب شدی؟ دوست داشتی برای امام رضا جارو بزنی، آب بدهی دست مردم، کمک بکنی؟! چطور آنجا خادم بودی ، بیرون آمدی نمی شود؟! به این مردم ثابت بکنیم که خودت بارها و بارها خوبی را انجام دادی چرا تکرار نمی کنی؟! خوبی چه بدی داشت که تکرار نکردم؟
بیاییم مردم را به تفکر و نتیجه تفکر دعوت کنیم. نسخه مستند قابل فهم کاربردی
حالا من چند موضوع تفکر را عرض می کنم که هر کدام بحمد الله با بیانی که خدا به شما توفیق داده قابلیت حداقل یک منبر را دارد.
- ارزش تفکر و بستر تفکر
نکته ی مقدماتی در مورد تفکر را هم همه بلد هستید:
تفکر یک ساعتش از هفتاد سال عبادت بالاتر است. چرا؟ من در روایات گشتم مضمون اینطوری پیدا کردم که تفکر قطب نمای حرکت انسان است. جهت را به آدم نشان می دهد. و همه ی ما می دانیم تا سطح مناسبی نباشد، بستر مناسبی نباشد جهت را به خوبی به ما نشان نمی دهد. این آیه به ما می گوید بستر مناسب تفکر، قرآن و عترت است افلا یتدبرون القرآن. تفکر در هوسها کار دست ما می دهد، تفکر در عادتهای غلط کار دست ما می دهد. خدا رحمت کند حاج شیخ علی صفایی می گفت قطب نما باید میدان مغناطیسی مخالف اطرافش نباشد، میدان مغناطیسی مخالف قطب نمای حرکت انسان یعنی تفکر، عادتهای انسان، هوسهای انسان، وسوسه های شیطان و جلوه های دنیا است. اگر آدم در جلوه های دنیا تفکر کند وابسته اش می شود، اگر در وسوسه های شیطان تفکر کند، اسیرش می شود، اگر در وسوسه های نفس تفکر کند اسیرش می شود، اگر در عادتها تفکر کند تکرارش می کند. امروز بعضی عادت دارند به دست درازی در بیت المال خب تفکر می کنند و هر روز یک دست درازی سورپرایز ایجاد می کند؛ یک زمان لازم بود از دیوار مردم بالا بروند، حالا راحت از توی حسابها دزدی می کنند. وامهای آنچنانی با رانت خواری می گیرند، که شما بهتر از بنده می دانید. لذا اگر می خواهید مردم را دعوت به تفکر کنید دعوت به بستر تفکر که قرآن و احادیث هست هم داشته باشید. قرآن، روایات، سیره ی اهل بیت که نمونه اش را محضر شما تقدیم می کنم.
- موضوعاتی برای تفکر
چند نمونه را من عرض می کنم شما خود پیگیری بفرمایید. اگر این جزوه ی سوژه ی سخن هم آماده شود ده تا از اینها در سوژه ی سخن توضیح داده شده است.
1- تفکر در شنیدنیها:
فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (زمر/18)
مرحوم شوشتری می گفت همه می گویند مردم! مخلص باشید ولی من می گویم مشرک باشید. مخلص یعنی فقط برای خدا کار کنید. بعد دید مردم فقط برای غیر خدا کار می کنند، لذا گفت لااقل خدا را هم شریک کنید. حالا این آیه را هم می توانیم همینطور معنا کنیم. یک زمان به مردم می گفتیم بیایید فقط کلام خدا و اهل بیت را گوش بدهید، حالا می گوییم این همه کلام غیر را گوش می دهید یک بار هم کلام خدا و اهل بیت را گوش کنید و در برنامه ریزی روزانه قرار دهید و هر کدام بهتر بود را انتخاب کنید. قرآن که تحدی می کند می داند کلام او افضل الکلام است، اکبر الکلام است، احسن الکلام است. خدا خالق کلام خودش است و می داند. لذا این آیه را برای مردم توضیح دهیم. برای آنها هم قشنگ بگویید روزانه چقدر وقت برای فضای مجازی می گذارید؟ چقدر وقت می گذارید برای گوش کردن حرف مردم که معلوم نیست چیزی از آن در بیاید؟ بیایید روزی نیم ساعت یعنی یک چهل و هشتم روزانه را بگذارید و کلام خدا و کلام اهل بیت را بشنوید. تفکر کنند نتیجه اش می شود که یک برنامه ریزی می کنند. برنامه ریزی یعنی اینکه ما کلام همه را گوش می کنیم کلام خدا را هم گوش کنیم.
- کلام خدا عربی است و ما نمی فهمیم
یک شبهه ممکن است اینجا به شما بگویند و آن اینکه کلام خدا عربی است و ما خیلی متوجه نمی شویم!
جواب: اگر این را به همه ی مردم بگویید قبول می کنند. بگویید اگر شما به هر کشوری که زبانش با زبان شما یکی نیست شش ماه که بچرخید آرام آرام زبانش را می فهمید. شش ماه در کشور قرآن بچرخید زبانش را می فهمید. 50 درصد آن که فارسیِ فارسی است، برای مردم نمونه بیاورید. 50 درصد دیگرش هم که عربی است کمی که با ترجمه خواندید راه می افتید. مردم خودشان را از بهترین کلام محروم نکنند. یک خاطره کوچک هم من دارم. یک استاد دانشگاه یک پایان نامه نوشته بود در موضوع شیمی که حدود 800 صفحه بود. گفت یک سال وقت گذاشتم هرچه مقاله و کتاب بود خواندم، حاصلش شد این پایان نامه. داد به من و گفت شما هم یک مطالعه بفرمایید. گفتم من تخصص شیمی ندارم! گفت حالا یک نگاهی بکنید. من فهرست را که نگاه کردم خوب کار کرده بود. خدا لطف کرد یک روایت امام صادق علیه السلام که نیم خط هم بیشتر نبود به ذهنم آمد. روایت را که خواندم به صاحب این مکان (جمکران) و این ایام (شعبان) اشک در چشم این بنده خدا جمع شد! گفتم چه شد؟ گفت حاج آقا! شهادت می دهم 800 صفحه نوشتم، همه ی مقالات را خواندم، همه ی اینها در این یک خط بود بیشتر هم بود! چرا خودمان را از این کلام نورانی محروم کنیم؛ کلامکم نور.
مردم را وادار کنیم، تشنه کنیم کلمات اهل بیت را گوش بدهند. این تفکر در شنیدنیها. حتی قاعده ی هشتاد -بیست را برای مردم بگویید؛ از لحاظ روانشناسی می گویند 80 درصد حرفهایی که می شنویم و می گوییم بیشتر از 20 درصدش فایده ندارد و 20 درصد حرفهایمان 80 درصد فایده دارد. اگر مردم را با قرآن آشنا کنیم این درصد فایده اش از همه ی آنها بیشتر است.
2- تفکر در قسم های قرآن:
من یکی دوتا را اشاره می کنم. تفکر در قسمهای قرآن خیلی نسخه های خوبی به مردم می دهد مثل سوره ای که همه بلد هستند و خوب هم می توانند حفظش کنند بسم الله الرحمن الرحیم والعصر ان الانسان لفی خسر .چرا خدا به عصر قسم خورده و چه معنایی دارد؟ امام بزرگوار از همه بهتر برداشت کرده اند. برای عصر معانی زیادی بیان کرده اند امام فرمودند والعصر یعنی قسم به عصاره خلقت یعنی وجود پیامبر صلی الله علیه و آله.
ان الانسان لفی خسر من می گویم ان العاقل لفی خسر، انسان عقل دارد. چرا خدا می گوید انسان که به او عقل دادم ان العاقل لفی خسر. اگر اینجا فکر کنیم آمنوا و اینها از آن در می آید. خدا به انسان دو هدیه داده (این به درد انتخابات هم می خورد) یکی عقل یعنی قدرت انتخاب و یکی وحی و ولایت یعنی خط کش انتخاب. ما اگر قدرت انتخاب داشته باشیم ولی معیار و ملاک و خط کش انتخاب نداشته باشیم می شویم ان الانسان لفی خسر. اینهایی که طلاق گرفتند، عاقل بودند یا نه. حتما عاقل بودند ولی انتخابشان به گونه ای بود که ان الانسان لفی خسر. نمونه های زیادی می توانید برای مردم بگویید.
الا الذین آمنوا فکر کنند مردم که تا ایمان نیاوریم … به چه ایمان بیاوریم الذین یؤمنون بالغیب ما یک خط کش به نام قرآن و عترت لازم داریم که بر طبق آن عمل کنیم. به مردم توصیه ی همان را داشته باشیم (تواصوا بالحق) و به مردم توصیه کنیم مشکلات تبعیت از قرآن و عترت، مشکلات دارد (وتواصوا بالصبر) و یک نسخه از آن در می آید. شما هر قسمی را بررسی کنید یک نسخه از آن در می آید. سوره ی والشمس یازده قسم می دهد و بعد می گوید قد افلح من زکیها. خدا دارد قسم می خورد. همین قسمهای قرآن را فقط در ماه رمضان بحث کنید یک ماه رمضان می ارزد فقط تفکر در قسمهای قرآن داشته باشیم که همه ی مباحث فردی و خانوادگی و اجتماعی از آن در می آید.
3- تفکر در آخر کار:
این مورد مقدمه ای دارد. تفکر در آخر کار خاطره ای دارد که خوب است بگویم. در مدرسه ای گفتم دوست دارید به شما بگویند بزرگ یا کوچک؟ همه گفتند بزرگ. گفتم شما بگویید بزرگی به چیست؟ به وزن و قد و تحصیلات که نیست پس به چیست؟ همه گفتند بزرگی به عقل است. گفتم می شود بگویید شاخصه ی عقل چیست؟ همه گیر کردند. با این شعر کمکشان کردیم «چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی» شاخصه ی عقل این است که آخر کار را اول ببینیم. اگر آخر کار را اول دیدید که خوب است، می ارزد انتخاب می کنید اگر نمی ارزد انتخاب نمی کنیم. آخر را اول دیدن. تفکر کنیم و به مردم یاد بدهیم درباره آخر کار تفکر کنند. به آخرت می گویند آخرت چون آخر دنیا است پس عاقل کسی است که آخرت را در دنیا ببیند جمله ی امیرالمؤمنین در خطبه ی همام وَ الْجَنَّةُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِیهَا مُعَذَّبُونَ. آیه ی 65 سوره عنکبوت فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین به مردم می گوییم شما که آخر خدا را حس می کنید خب بیایید اول او را حس کنید! ما که آخر سراغ خدا می رویم همان اول برویم سراغ خدا. الان مردم در زندگیشان اول می روند سراغ اهل بیت یا وقتی در گرفتاری می افتند می روند؟ ما می گوییم آخر نروید سراغ اهل بیت همان اول بروید. امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه فرموده آخذ بقولکم عامل بأمرکم. این تفکر در آخر کار. بعد در آن جلسه چون دبیرستان دخترانه بود گفتم می خواهم یک آخری را برای شما بگویم. ما در بدحجابی و بی حیایی یک آخر دنیایی داریم و یک آخر آخرتی. ما الان آخر دنیایی آن را می گوییم که ببینید نمی ارزد پس انجام ندهید. پنج آخر دنیایی بی حجابی و بی حیایی عبارتند از:
1) ناکامی: مردم بی حیا زیاد می بینند، فضا باز و اُپن است، چشم می بیند دل هوس می کند دست نمی رسد می شود ناکامی (فرمول ناکامی) این ناکامی جهنمی است برای خودش. مثلا ورزشکار باخته وسط میدان جلوی مردم می نشیند و گریه می کند، در کنکور قبول نشده است گریه می کند، در ازدواج موفق نشده است گریه می کند اینها ناکامی است. این بی حیایی روز به روز دارد آمار ناکامی را زیادتر می کند. ناکامی افسردگی و پژمردگی می آورد. دل مردگی می آورد.
2) سوء ظن: وقتی بی حیاء زیاد می شود به پسر می گویی چرا ازدواج نمی کنی؟ می گوید دختر پاک پیدا نمی شود . به دختر می گویی می گوید پسر پاک پیدا نمی شود. چرا؟ چون خودش به بی حیایی افتاده یا فضای بی حیایی جامعه را می بیند سوء ظن پیدا می کند. سوء ظن هم از جهنم های دنیایی خیلی بد است. پر آسیب است. روی این بحث بکنید. من برای سوء ظن عنوانی گذاشته ام، سوء ظن، خودزنی واگیردار است. چون کسی که سوء ظن دارد از همه بیشتر به خودش آسیب می زند، واگیردار هم هست و همه زود می گیرند متأسفانه.
3) ترس: کسی که بی حیا است ترس از لو رفتن دارد. دختر می گوید خواستگار خوب برایم آمده فقط می ترسم لو برود، گفتم چی؟ گفت شش ماهی با یک پسر ارتباط پیامکی مخفیانه داشته ام. اگر لو برود پدرم در می آید و ازدواج خوب را از دست می دهم.
4) مقایسه: وای وای! مقایسه یعنی زلزله ده ریشتری در زندگی. اینکه حضرت زهرا سلام الله علیها گفتند برای زن بهترین چیز این است که مردها او را نبینند و او هم مردها را نبینند، برای این است که مقایسه اتفاق نیفتد. الان ناخودآگاه یک خانم با قیافه ی بد کنار خیابان می ایستد، صدتا ماشین رد می شوند، دوتا برای او بوق می زنند ولی 98 نفر دیگر احتمال دارد وارد خانه که می شوند وقتی تیپ خانمش را می بیند که آنطور نیست ناخودآگاه بهانه گیری می کنند چون در ذهنشان مقایسه می کنند. امروز طلاقهای زودرس را بررسی کنید می بینید اینها به خاطر مقایسه است. شما در برنامه ی تلویزیون دیدید مایه ی ننگ است که مجری از زنی که با شوهرش نشسته بگوید شما مردی در ذهنت هست؟ او هم بگوید شهاب حسینی!! اینها دارند مقایسه می کنند. همه ی علما می دانند مرد و زن حلال کنار هم باشند و در ذهنشان کسی دیگر باشد این رابطه رابطه ی حرام می شود و این اتفاق در جامعه ی ما دارد می افتد. اینها آخر بی حیایی است.
5) سوء هاضمه شهوانی: این بدتر از همه است. سوء هاضمه ی شهوانی یعنی مردم در خیابان و فضای مجازی و اینها صبح تا شب ناخنک می زنند به قول آشپزها؛ ولی شب با همسرش که می رسد اشتهایش کور شده است، بی میل است. خانمی از من پرسید من تازه ازدواج کرده ام با شوهرم سرد هستم می شود راه حلی به من بدهید؟ گفتم طاقت شنیدنش را داری؟ گفت بفرما. گفتم چون با همکارت خیلی گرم بودی، با همکارت کمی سرد بشو تا با شوهرت گرم شوی!
اینها آخر بی حیایی در دنیا است.
پس بیاییم تفکر در آخر کارها را به مردم بگوییم. حالا آخر کار هم عمدتا قیامت نیست، می توانیم مکافات عمل در دنیا را هم بگوییم. دزدی های از بیت المال، این خطاهایی که اتفاق می افتد را تفکر در آخرش را بگوییم.
از مکافات عمل غافل نشو گندم از گندم بروید جو ز جو
4- تفکر در ولایتمداری:
آیه 65 سوره نساء شاخص این هست. به مردم بگوییم شما در بحث ولایتمداری مصادیق عرفی خیلی دارید و متأسفانه یک جا را مردم نمی گویند استبداد ولی وقتی به ولایت فقیه یا ولایت معصوم که می رسد، می گویند استبداد. به مردم می گویم رابطه ی ورزشکار با مربی چیست؟ مربی ولی شده دیگه! ولی عرفی و ورزشی. رابطه دانش آموز با استاد همین است استاد ولی کلاس است. رابطه ی فرمانده و سربازها، ولی نظامی بودن است. رابطه ی گردشگرها با راهنما، ولی گردشگری است. اینها را اگر می فهمیم که این ولایتها عقلانی است، به ما نفع می رساند، خب خدا هم ولی دینی ما است الله ولی الذین آمنوا پیغمبر هم ولی منتصب است از طرف خدا. در تمام مصادیق ولایت عرفی سه نکته رعایت می شود:
1) حکم ولی از سازمان بالا می آید، همه را سازمان بالاتر باید بزند. خب ولی دینی هم حکمش از بالا آمده است یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک.
2) ولی علمش از دیگران بیشتر است، اولیاء خدا که علمشان الهی است و علم آدم الاسماء کلها، انا مدینة العلم و علی بابها.
3) ولی در مصادیق خطایش از بقیه کمتر است. اینجا که یا معصوم هستند یا عدالت دارند، اجازه ی خطای عمدی ندارند. معصومین که خطا در موردشان متصور نیست، فقهاء هم اجازه ی خطای عمدی ندارند. دو سه ملاکی که آنها مربی و استاد و فرمانده و راهنما را به عنوان ولی قبول کردند، آن سه ملاک اشد ملاکا در ولایت الهیه هست، ولی مردم اینجا دبّه در می آورند. این را تفکرش را به مردم بگوییم.
بعد می گوییم چرا آن ولایتها را پذیرفتیم؟ به خاطر اینکه:
1) یک امنیتی به ما می دهد، امنیت ورزشی، امنیت تحصیلی، … خب ولایت الهیه هم به انسان امنیت می دهد من بعد خوفهم امنا. یأمن من رکبها (صلوات شعبانیه)
2) آنها هدایتمان می کنند چون اطلاعات بیشتری دارند خب اینها هم هدایت می کند فبهداهم اقتده، اهدنا الصراط المستقیم، من اعتصم بکم فقد اعتصم بالله و من اعتصم بالله فقد هدی الی صراط مستقیم.
3) آنها ما را از خطا حفظ می کنند خب اینها هم حفظ می کنند بقیة الله خیر لکم ان کنتم مؤمنین و ما انا علیکم بحفیظ اینها مایه ی حفاظت شما هستند. عزت به شما می دهند، حفاظت به شما می دهند.
ما می خواهیم بگوییم تفکر در ولایت که می گوییم اولا مقایسه کنیم ولایتهای عرفی را با ولایت الهیه، ثانیا مقایسه کنیم مستند آن ولایتها را با مستند ولایت الهیه و سه دلیلی که گفتم، ثالثا مقایسه کنیم برکات ولایت الهیه را با ولایتهای عرفی. بعد مردم می فهمند اگر ولایت الهیه را قبول نکردند به ضررشان هست. وقتی ولایت الهیه ثابت شد، ولایت فقیه هم ثابت می شود. ما ولایت الهیه را ثابت بکنیم که ولایت الهیه از باب قاعده لطف بر خدا واجب است کتب علی نفسه الرحمة بعد در بحث ولایت فقیه هم ثابت می شود.
5- تفکر در مرگ:
این قسمت حدود 163 آیه دارد. معتقدان به مرگ آمارشان بیشتر از معتقدان به خدا است چون مرگ را می بینند. کسی نداریم در عالم که منکر مرگ باشد چون مرگ عزیزانش را می بیند ولی ممکن است کسی منکر خدا باشد. ولی تفکر در مرگ به عنوان سوت پایان بازی دنیا که وقت اضافه ندارد اگر به مردم یاد بدهیم که روی آن فکر کنند سه ثمره ی عملیاتی دارد:
1) دل نبستن: اذکروا انقطاع اللذات و بقاء التبعات
2) بار بستن
3) دل نشکستن: اگر هم شکستیم ترمیم کنیم، اگر نسبت به خدا بی ادبی کنیم توبه کنیم و اگر نسبت به مردم کاری کردیم حلالیت بطلبیم.
6- تفکر در مدیریت موفق:
آیه ی 96 سوره اعراف؛ و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض. علمای علم مدیریت می گویند برای مدیریت موفق سه عنصر لازم داریم: انگیزه، برنامه، امکانات. خدا از این سه عنصر می فرماید دوتا را شما بیاورید و یکی را من می آورم؛ انگیزه را آمنوا کنید، بر اساس ایمان، تقویتش کنید تا الهی بشود، برنامه خود را هم تقوا کنید، تقوا رعایت شود، چارچوب الهی رعایت شود، بعد خدا می گوید من امکاناتش را از آسمان و زمین برای شما می ریزم. بعد خدا یک نیم خط روضه می خواند در این آیه؛ و لکن کذبوا مردم من را تکذیب می کنند فأخذناهم بما کانوا یکسبون من هم آنها را به نتیجه برنامه ریزی های غلط خودشان مبتلا می کنم.
من دیگر از آیات بیرون می آیم. شما از هر صفحه ی قرآن می توانید آیه ای انتخاب کنید. ما کاری را شروع کرده ایم که از هر صفحه ی قرآن آیه ای را انتخاب کنیم و یک منبر از آن درست بکنیم و در اختیار عزیزان قرار بدهیم یعنی از 600 صفحه ی قرآن 600 منبر داشته باشیم. روی عنایت الهی نوشته و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا، نوشته از شما حرکت از خدا برکت اگر ما تلاش کنیم خدا حتما فکر من و شما را در فهم قرآن و فهماندن قرآن باز می کند.
- تفکر در باب معصومین
محور دوم تفکر، در باب معصومین علیهم السلام است. ما نسبت به هر معصومی ده روز بخواهیم منبر برویم یا 30 روز منبر در ماه رمضان برویم از معصومین و بعضی از امامزادگان شاخص یک نکته ی تفکری برای مردم بگوییم. من خدا توفیق داد در این ایام رجب و شعبان نمونه هایی داشتم. مثلا در ولادت امام حسین علیه السلام گفتم بیاییم در یک موضوع مربوط به امام حسین علیه السلام تفکر کنیم و به آیه ی قرآن هم وصل کنیم. تفکر در تکلم امام حسین علیه السلام در شکم مادر. تکلم بچه در شکم مادر به استناد همه ی پزشکان غیر ممکن است. عالم پزشکی می گوید اصلا ممکن نیست، بچه قدرت تکلم ندارد در شکم مادر! ولی هم امام حسین علیه السلام صحبت کرده و هم حضرت زهرا سلام الله علیها. این را به آیه ی اذا اراد الله شیئا ان یقول له کن فیکون وصل کنیم. بعد وصل کنیم به یک سری از مشکلات زندگی مردم. امروز در بعد فردی خانوادگی اجتماعی می گویند نمی شود؛ ازدواج بدون شغل نمی شود، بدون پول نمی شود، بدون خانه و امکانات نمی شود، مسؤولین می گویند این کار نمی شود، ایجاد شغل نمی شود، بدون آمریکا و اروپا نمی شود، ما می گوییم هر کس متصل با خدا باشد نمی شود در قاموسش وجود ندارد. خدا بخواهد می شود، پس تو وصل به خدا شو تا قدرتمند شوی. جمله ای از شهید میثمی و یکی از شهدای دیگر است که می گوید قدرت آدمها به اندازه ی امکاناتشان نیست بلکه به اندازه ی اتصالشان به خدا است. دوتا از معصومین ما در شکم مادر حرف زده اند، حضرت عیسی در گهواره صحبت کرده است، برای چی نشود؟ آتش برای حضرت ابراهیم نسوزانده است با اینکه قاعده ی آتش سوزاندن است، چاقو برای حضرت اسماعیل نبریده است، ما به مردم بگوییم اینکه می گوییم نمی شود به خاطر عدم اتصالمان به خدا است، اگر ما اتصال به خدا پیدا کنیم در بعد فردی اجتماعی خانوادگی کار نشد ندارد. به امام هم می گفتند انقلاب نمی شود، دفاع مقدس در مقابل اینها نمی شود، تسلیم شوید ولی شد! چون متصل بود. یک تفکر در یک نکته از زندگی امام حسین علیه السلام می تواند یک نسخه قشنگی به مردم ارائه بدهد.
در وجود نازنین حضرت ابوالفضل العباس در روز ولادتشان این جمله را عرض کردم که حضرت اباالفضل باب الحوائج هستند، بیاییم تفکر کنیم در باب الحوائجی حضرت ابالفضل.
- خلیفه الله شدن
خدا عنایت کرد این آیه به ذهن من آمد آیه ی 30 سوره بقره و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه خدا بنایش این بوده است که همه ی انسانها را باب الحوائج کند! خلیفة الله یعنی باب الحوائج. آن روایت قدسی را هم می آوریم عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی همه ی ما انسانها قرار بود باب الحوائج شویم خب نشدیم! اباالفضل شد رفت در جایگاه خودش قرار گرفت. چطور باب الحوائج شد؟ ان تنصروا الله ینصرکم . ما نگذاریم حرف خدا روی زمین بماند خدا هم دست ما را باز می گذارد، خدا هم نمی گذارد حرف ما زمین بماند، کار ما را حل می کند. قصه ی حمال تبریزی که قبرش در خیابان شمس تبریزیِ تبریز است را هم بگوییم. حمال بود یک عمری به خدا گفت چشم، خدا هم یک بار به او گفت چشم، شد باب الحوائج. شهدای عزیز ما پیغمبر زاده و امام زاده نبودند ولی شدند باب الحوائج، نگذاشتند حرف ولی خدا روی زمین بماند. یعنی تفکر در باب الحوائجی حضرت ابالفضل مردم را راه می اندازد. بگویید گره گشا باشید، اولین گره گره خدا است، حرف خدا روی زمین مانده است. (تعبیر به گره خدا و حاجت خدا مسامحه است)
- اتصال به خدا
در وجود سید الساجدین زین العابدین سلام الله علیه در شرایط ایشان، بایکوت بودند حضرت سجاد علیه السلام و خفقان دوران حضرت به اوج خود رسیده بود. همه ی مردم تقریبا از حضرت رو برگردانده بودند الا عده ی کمی. امام سجاد علیه السلام راه برون رفت از این خفقان را به ما یاد دادند یعنی رفتن رو به خدا و قالب دعا، هر وقت خلق از شما رویگردان شدند شما رو به خدا بیاورید، خدا که از شما روی نگردانده است. هر چه ائمه ی دیگر معارف گفته بودند حضرت سجاد در قالب دعا گفتند. می توان به مردم یاد داد اگر نمی توانی با بچه ات حرف بزنی و حضرت از تو رویگردان است، دعا را برای او داشته باش. برایش دعا کن. می توان نسخه داد.
در تک تک معصومین علیهم السلام می توان موضوع تفکری استخراج کرد.
- حضرت خدیجه
در رحلت حضرت خدیجه سلام الله علیها که در ماه مبارک رمضان است شاید رمز امتیاز حضرت خدیجه این است که از همه ی دارایی هایش گذشت خدا به او کوثر داد از دارایی کثیر گذشت تا خدا به او کوثر داد، کوثر فقط سهم پیغمبر نیست سهم خدیجه سلام الله علیها هم هست. ما تا از کثیر نگذریم خدا به ما کوثر نمی دهد.
- تفکر در موضوعات اجتماعی
محور سوم تفکر؛ تفکر در موضوعات اجتماعی مردم است که یکی را اشاره می کنم.
تفکر در انتخابات: خدا به ما عقل داده یعنی قدرت انتخاب، ولایت و وحی داده یعنی خط کش انتخاب. ملاک برای انتخاب را گاهی وقتها دشمن مشخص می کند. من حتی این تعبیر را گفتم که اگر توفیق باشد در مجامع عمومی هم اشاره می کنم. ما برای انتخابهای خود قطعا مشاور داریم در ازدواج، در انتخاب رشته تحصیلی، در انتخاب روحانی کاروان، و … چهار گروه می توانند مشاور ما بشوند. به مردم بگوییم ببینید اینها چه معیارهایی به شما می دهند.
انواع مشاور
1) شیاطین: شیاطین به ما مشورت می دهند لیوحون الی اولیائهم، یوسوس فی صدور الناس. ولی این آیه را هم مد نظر داشته باشیم شیاطین که مشاوره می دهند روز قیامت از زیر بار مشاوره شان در می روند سوره ابراهیم آیه 22 وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِي عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِي فَلا تَلُومُونِي وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِينَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيم شیطان از زیر بار مشاوره اش در می رود و می گوید بی خود کردید به مشاوره من عمل کردید. من این آیه را امروزی هم معنا کرده ام، اگر آمریکا شیطان بزرگ است در آیه به جای شیطان، آمریکا می شود گذاشت، خدا و ولی خدا به شما گفت به حرف شیطان گوش نکنید گوش به حرف آمریکا نکنید ما گفتیم گوش کنید، خب بی خود کردید که به حرف ما گوش کردید! مگر ندیدید در کودتای 28 مرداد چه کلاهی سر شما گذاشتم؟ مگر ندیدید در قضایای انقلاب و دفاع مقدس و قرارداد الجزایر چه کلاهی سر شما گذاشتم؟ خب می خواستید به ما اعتماد نکنید. اعتماد کردید دوباره سر شما کلاه گذاشتیم فلاتلومونی و لوموا انفسکم. امروز به مردم بگویید قطعا آمریکا و بی بی سی دلشان برای ما نمی سوزد که برای ما لیست بدهند، گزینه بدهند و شما به گزینه ی آنها رأی بدهید. من به یک آقایی که طرفدار سید صادق شیرازی بود گفتم به نظر تو آمریکا و انگلیس دلسوز شیعه هستند؟ گفت نه. گفتم چرا ماهواره سخنرانی های این آدم را پخش می کند ولی مال دیگران را پخش نمی کنند؟! همین برای تو سؤال نیست. اینها دلسوز شیعه نیستند پس این حتما یک ریگی در کفش دارد که سخنرانی های او را پخش می کنند، به نفع آنها است، هدف آنها را دارد دنبال می کند که می گویند تفرقه بینداز حکومت کن. در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها صحبت کردم نمی دانم اسم بردم یا نه ولی همه فهمیدند که منظورم سید صادق شیرازی است. از منبر پایین آمدم یک جوانی گفت چرا به مرجع تقلید من توهین کردی؟ گفتم من عذرخواهی می کنم. ولی یک سؤال از تو می پرسم اگر تو و داداشت با هم در حال دعوا باشید، در خانه هم باز باشد اگر غریبه ای وارد شود شما دعوا را ادامه می دهید یا تمامش می کنید؟ گفت قطعا تمامش می کنیم گفتم چرا؟ گفت اگر ادامه بدهیم آبروی پدرمان می رود می گویند عجب پدری بوده که بچه هایش را اینطور بی تربیت بار آورده است. گفتم بارک الله! ما و اهل سنت برادر هستیم و 1400 سال هم هست که با هم دعوا داریم. آنها مسلمان و ما هم مسلمان، امروز هم دیوارها را برداشته اند و شده دهکده جهانی و همه ی غریبه ها دارند ما را نگاه می کنند. دعوا را ادامه بدهیم یا تمامش کنیم. خب اگر دعوا را ادامه دهیم آبروی آقا رسول الله می رود. گفتم مرجع تقلید تو دارد آشتی را دعوا می کند، مرجع تقلید من می گوید دعوا نکنید، آبروی رسول الله می رود. گفت حاج آقا می خواهم مرجع تقلیدم را عوض کنم چکار بکنم؟! قرآن در مورد شیطان گفته انه لکم عدو مبین
2) مردم بی قید: مردمی که در زندگی ما اینقدر مشاوره می دهند برای تجملات، سنتهای دست و پا گیر، در قیامت مشاوره هایشان را قبول نمی کنند. قرآن می فرماید یوم یفر المرء من اخیه و امه و ابیه و صاحبته و بنیه همه فرار می کنند و هیچ کس مسؤولیت مشاوره اش را قبول نمی کند چون پایش گیر است.
3) نفس اماره: می گوید دلت هرچه می خواهد انجام بده ان النفس لامارة بالسوء
4) خدا و پیغمبر: ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم.
ملاک های انتخاب
از ملاکهایی که قرآن و اهل بیت فرموده اند من سه ملاک عمومی را می گویم برای همه ی انتخابها:
1- میزان دیانتش بیشتر باشد. در انتخاب ازدواج به درد می خورد، در انتخاب رفیق و شریک و رییس جمهور و شورا و نماینده هم به درد می خورد. هر کس دینش بیشتر باشد ما را و دین ما را به دنیای خودش نمی فروشد. هر کس دینش بیشتر باشد، ملاک دینداری اش باشد. خود مردم خوب می توانند شاخصهای دینداری را در بیاورند.
2- طهارتش بیشتر باشد. چون اگر طهارت داشته باشد از دین استفاده می کند وگرنه لا یمسه الا المطهرون
3- لیاقتش بیشتر باشد، عرضه اش بیشتر باشد چون و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه استاد می گوید عِده و عُده و عرضه. عرضه نداشته باشد ما را تسلیم دشمن می کند، در برابر مشکلات دستهایش را بالا می برد و می گوید نمی شود، در برابر دشمن تسلیم می شود ولی اگر عرضه داشته باشد ملت را تحریک می کند، راه می افتد و کار را به سرانجام می رساند.
اینها تفکر در سه محور بود آیات و روایات، سیره انبیا و اولیا و علما و صلحا و شهدا، موضوعات مردم
بازدیدها: 420