متن سخنرانی حجت الاسلام رفیعی شب اوّل محرم ۹۸
تسلیت عرض می کنم حلول ماه محرم را. هر آغازی و هر حلولی پیامی دارد. وقتی ماه رمضان حلول می کند انسان احساس خودسازی و احساس عبادت و روزه و نزدیک شدن به خدا به او دست می دهد. وقتی ماه ذی حجه حلول می کند کسانی که می خواهند مکه بروند احساس آمادگی و احساس حج بهشون دست می دهد. ماه شعبان احساس نشاط و شادی و موالید ائمه است. حتی در مناسبتهای شمسی هم اینطور است مثلا مهر که می شود می گویند بوی مدرسه می آید. هر آغازی یک بویی و یک پیامی دارد. محرم هم بوی عزا دارد، بوی غم دارد، بوی اندوه دارد. پیام عزاداری اباعبدالله علیه السلام است. لذا امام رضا می فرماید پدرم از اول محرم تا روز عاشورا کسی او را خندان نمی دید اذا دخل شهر محرم لا یُری ابی ضاحکا. در یک روایت دیگری که از امام صادق علیه السلام رسیده است خیلی عجیب است. راوی حدیث می گوید ما ذُکر الحسین بن علی علیه السلام عند ابی عبدالله فی یوم قط هر روزی اسم امام حسین نزد امام صادق علیه السلام برده می شد فما رُئِی متبسما کسی دیگر آن روز لبخند به لبهای امام صادق نمی دید.(دریافت صوت سخنرانی)
خب می دانید این مجالس هم تأکید شرکت در مجلس هست الان باب شده بعضی ها می گویند پای تلویزیون می نشینیم سخنرانی گوش می کنیم، احیاء می گیریم. نه در روایت داریم من جلس مجلسا حضور مهم است. بله الان شاید صدا و سیما ده تا سخنرانی هم پخش بکند اما رفتن به مجلس مهم است. من جلس مجلسا یُحیی فیه امرنا کسی در یک مجلسی شرکت کند که یاد ما اهل بیت در آن مجلس زنده می شود لم یَمت قلبه یوم یموت القلوب شرکت در مجالس امام حسین آثار زیادی دارد یکی این است که قلب انسان نمی میرد یعنی زنده می ماند لم یمت قلبه یوم یموت فیه القلوب. حالا آمرزش گناهان و ثواب و اینهایش بماند. مهمترین اثرش این است که وجود انسان و روح انسان سالم می ماند لم یمت فیه نمی میرد در این مجالس قلب و روح در واقع یک نوع زنده نگه داشتن معنویت شرکت در مجالس اباعبدالله علیه السلام. لذا شیعه با این محرم خیلی کارها می کند. خیلی احیاگری ها خیلی افشاگری ها خیلی اندیشیدن ها خیلی جوشیدنها، خیلی رشد، بالندگی در واقع این دو ماه که انسانها خب همه هم تکریم می کنند تقریبا در ایران حتی بین آنهایی که از نظر مذهبی هم ضعیف هستند ما در این دو ماه عروسی نداریم، مهمانی های شاد نداریم تقریبا همه ی ایران تکریم می کنند، همه ی شیعیان دنیا تکریم می کنند. این خودش تکریم از اباعبدالله علیه السلام موجب می شود خدا هم انسان را بالا ببرد و رشد بدهد.
خب این شب اول این جلسه است. ما رسممان این است که غالبا یک بحث سلسله واری را شروع می کنیم. پارسال پیام خطبه های امام حسین را گفتیم شاید شما یادتان نباشد ولی من خودم چون یادداشت می کنم یادم هست. امسال یک بحثی را آماده کرده ام که امشب مقدمه اش را می گویم تا از فرداشب به آن بپردازم خیلی بحث کاربردی است. و آن بحث، این است که ما سه گروه آدم در جامعه داریم: آدمهای اهل رشد و ترقی، آدمهای راکد که در جا می زنند، آدمهای منحط. بحث امسال من در مورد رشد و رکود و انحطاط است. حالا ساده تر بگویم. بعضی ها حرکت رو به جلو دارند و جلو می روند این را می گویند رشد. بعضی ها حرکت رو به عقب دارند این را می گویند انحطاط. بعضی ها مثل این حیوان هایی که در آسیاب می چرخند کحمار الطاحونه دور خودشان می چرخند و حرکت دورانی دارند. این را می گویند رکود. ساده ترش این است یک دانش آموزی که مدرسه می رود یا نمره ی خوب می آورد رشد می کند، یا نمره ی منفی می آورد این سقوط می کند یا نه همان که بوده می ماند. خیلی مهم است این بحث. ما در کربلا هر سه اینها را داریم؛ هم راشد هم راکد هم منحط. اهل رشد مثل حر. یک شبه به کجا رسید. علما می روند کنار قبرش صورت روی خاکش می گذارند. بعضی ها هم راکد بودند نه در سپاه یزید بودند نه در سپاه امام حسین همان که بودند بودند. مثل عبدالله بن عمر که امام حسین فرمود یا اباعبدالرحمن! لا تدعن نصرتی ما را یاری کن. گفت نه آقا، من اهل این کارها نیستم. خب این همانجا ماند. ابن عباس، عبیدالله حر جعفی، البته اینها بنی امیه را هم یاری نکردند. و سوم منحط، سقوط که می شود مثل عمر سعد، مثل ابن زیاد. خیلی مهم است.
ببینید من ساده تر بحث را برای شما بگویم و خیلی نپیچانم. ما در این دنیا یک سرمایه هایی داریم، یک نیازهایی. همه ی ماها که اینجا نشستیم. خدا به ما سه جور سرمایه داده است. یک سرمایه ی جسمی. همین بدنمان که همه داریم. حالا کم و زیاد دارد یکی خوشگل است یکی زشت است یکی کوتاه است یکی بلند است یکی حافظه اش قوی است یکی ضعیف. بالاخره این جسم یک سرمایه است. دومین سرمایه، غرایز است. شهوت داریم، میل به غذا داریم. این دو (جسم و غریزه) را که حیوانها هم دارند. آنها هم جسم دارند هم غریزه دارند از من و شما هم بیشتر دارند. حیوان از ما درشت تر است. مثلا شتر و گاو و گوسفند را ببینید. توانشان از ما خیلی بیشتر است. پس سه سرمایه خدا داده است یکی سرمایه ی جسمی که همین بدن است. یکی سرمایه ی غریزی که همین شهوت و میل به غذاست. سرمایه ی سوم سرمایه ی معنوی است مثل عقل، وجدان، فطرت. خودتان بگویید اگر شما سه تا سرمایه به کسی دادید دوتا را استفاده کرد و یکی را استفاده نکرد به او چه می گویید؟ ناراحت نشوید وقتی خدا می گوید اولئک کالانعام بعضی ها مثل حیوان هستند. چون از آن سومی اصلا استفاده نکرده است. نه از عقلش نه از فطرتش نه از وجدانش، نه از علمش. اگر انسان همه ی زندگیش شد آن دوتای اول…
مولوی یک داستانی دارد خیلی قشنگ است. می گوید یک گاوی بود در یک مزرعه ی بزرگ، شروع شعرش این است:
یک جزیره سبز هست اندر جهان
اندر او گاوی است تنها خوش دهان
می گوید یک جزیره ی سبزی بود خیلی بزرگ که یک گاوی هم در آن بود. کسی هم در آن نبود خودش هم می دانست تنهاست جزیره هم پر از سبزی و علف بود. می گوید این حیوان صبح ها می آمد در این مزرعه و تا شب می خورد و چاق می شد، سرحال می شد، سیر می شد، شب که می رفت در آخورش تا صبح دوباره غصه می خورد می گفت نکند فردا خشک شده باشد، نکند از جای دیگر گاوی وارد کنند با من شریک شود و نگذارد من بخورم. نکند صبح یادشان برود در آخور ما را باز کنند و اینجا بمانیم. دوباره صبح در را باز می کردند می رفت می دید نه، مزرعه سر جایش هست و هیچ کس هم نیست و دوباره هم همینطور تا شب شنگول بود و شب تا صبح غصه می خورد. خیلی قشنگ می گوید که صبح تا شب چاق می شد و شب تا صبح لاغر. مولوی می گوید این گاو، نفس ما است. این دشت و مزرعه هم جهان است.
نفس آن گاو است و آن دشت این جهان
که همی لاغر شود از خوف نان
همه دارند به سر و کله ی هم می زنند از ترس نان. هر روز صبح هم دارند می خورند مزرعه هم تمام نشده است. یعنی همه ی شما که اینجا هستید تا الان که اینجا هستید هر روز ناهارتان را خوردید، شامتان را خوردید، خوابتون رو رفتید.
نفس آن گاو است و آن دشت این جهان
که همی لاغر شود از خوف نان
سال ها خوردی و کم نامد ز خور
ترک مستقبل کن و ماضی نگُر
مگر تمام شد. آینده را رها کن. گذشته را ببین. مگر بچه نبودی، جوان نشدی؟ میانسال نشدی؟ زن نگرفتی؟ خب همین است این مزرعه هست تمام نشده است که. همه ی دنیا گفتند ایران امسال خشکسالی است ولی اینقدر آب آمد که سیل همه جا را برد. بابا خدا خودش تدبیر می کند. حدیث است العبد یدبر بشر برنامه ریزی می کند. ظاهرا ابرها نشان می دهد که امسال بدترین خشکسالی است. اما اینقدر سیل آمد که صدای همه ی مسؤولین در آمد یکی می گفت نماز بخوانید دیگر باران نیاید.
سال ها خوردی و کم نامد زخور
ترک مستقبل کن و ماضی نگر
ببینید چه می خواهم عرض کنم. خیلی مهم است. آیات و روایاتش را خدمت شما عرض می کنم. ما در کربلا قشنگ می توانیم این سه دسته را بچینیم؛ راشد، راکد، منحط. امام حسین یک جریانی را ایجاد کرد. عده ای دنبالش راه افتادند خودش هم گفت اگر دنبال من بیایید عهدکم سبیل الرشاد من شما را به رشد می برم. عده ای هم گوش نکردند البته دشمن هم را یاری نکردند شدند راکد. ببینید شما آب یا جلو می رود یا برمی گردد یا می ایستد. این سه جریان را من می خواهم در این دهه ذکر کنم البته بیش از یک دهه بحث دارد چون حداقل باید ده شب در مورد رشد، ده شب در مورد رکود و ده شب در مورد انحطاط بحث کنیم و عواملش را بیان کنیم. خیلی هم بحث کلیدی و کاربردی است که چرا بعضی ها درجا می زنند، بعضی ها جلو می روند بعضی ها عقبگرد. خب در تاریخ هم هست امروز هم شما فراوان می بینید. شما علامه طباطبایی ها را می بینید، علامه جعفری ها را می بینید، امام را ببینید. آدمهایی هم مثل شاه و صدام منحط می بینید، آدمهایی که می بینید که چهل پنجاه سال است تکان نخورده و همانی که بوده هست. لذا من بحثم امسال روی این سه جریان مهم است در تاریخ که قبل از آن که این سه جریان را بگویم دو آیه قرآن برای شما بخوانم دو داستان که این جریان در قرآن چقدر قشنگ آمده است. یکی سوره ی مبارکه ی اعراف آیه ی ۱۷۶٫ این سه فکری که گفتم در همین آیه آمده است هم رشد، هم رکود هم انحطاط. البته غالبا رکودها مقدمه ی انحطاط است. آدمی که می ایستد می افتد. این آیه در مورد بلعم باعورا است. بلعم باعورا فامیل حضرت موسی است. مستجاب الدعوه است. یک دعا می کرد به اجابت می رسید. اهل عبادت است. قرآن می فرماید ببینید آیه اش خیلی قشنگ است. و لو شئنا لرفعناه بها ما می خواستیم ببریمش بالا، جزء راشدین باشد. و لکنه اخلد الی الارض چسبید به زمین شد راکد. و اتبع هواه سقوط کرد، شد پیرو شیطان. یعنی بلعم قشنگ این سه مرحله را گذرانده است؛ رشد، رکود، سقوط. آیه هم سه جمله بیشتر نیست. حالا چطور شد؟ فمثله مثل الکلب شد مثل سگ. بله دیگر اگر کسی از سرمایه ی سوم استفاده نکرد می شود مثل سگ. بدن دارد، غریزه هم دارد، از اینها خوب استفاده می کند نه از عقلش نه از شعورش نه از فهمش. این که بریر به شمر گفت انما انت بهیمه تو حیوانی، تو که آدم نیستی! آخه شمر نمی گذاشت بریر حرف بزند هی در حرفهایش می دوید گفت ساکت باش، من با تو حرف نمی زنم انما انت بهیمه تو حیوانی. خود شما قضاوت کنید. گفتم سرمایه بدن و غریزه با حیوان مشترک است. یک سومی است به نام عقل شعور فطرت وجدان. اگر این استفاده نشود همین است.
یک آدرس به شما می دهم امشب نگاه کنید خیلی جالب است. سوره صافات آیه ۵۰ تا ۶۱٫ یازده آیه است. اگر وقت کردید امشب ببینید. خیلی جالب است. حالا من همه را نمی خوانم. قصه اش این است. قرآن می فرماید بهشتی ها وقتی به بهشت می روند و مستقر می شوند خیلی جالب است دقت کنید می روند در بهشت بالاخره مثل شما که الان یک کربلایی می روید، یک مکه می روید در راه هستید وقتی رسیدید روی صندلی می نشینید و سرحال می آیید، سراغ می گیرید راستی رفیقمان کجاست؟ راننده کو؟ احوال هم را می پرسید. حالا قبر و برزخ و قیامت و صحرای محشر و صراط و حساب و اینها را رد کرده اند و رد کرده اند تا بالاخره وارد بهشت شده اند. در بهشت تخت میگذارند و مقابل هم می نشینند و نگاهی به هم می کنند و خستگی شان در می رود. قرآن می فرماید فاقبل بعضهم علی بعض یتسائلون بعضی از بهشتی ها رو می کنند به بعضی دیگر از همدیگر می پرسند. با همدیگر گپ می زنند. یکی از این بهشتی ها با آنها می گوید راستی من یک رفیق داشتم در دنیا خیلی با ما صمیمی بود، نمی بینمش! نمی دانید کجاست؟ قال قائل منهم یعنی یکی از این بهشتی ها می گوید انی کان لی قرین. قرین یعنی رفیق. من در دنیا یک رفیق داشتم، کو؟ ما گرفتار صراط و اینها بودیم تا تسویه حساب کردیم آمدیم اینجا ندیدیمش. فهل انتم مطلعون شما از او خبر دارید؟ می دانید کجاست؟ یکی از اینها می گوید آره بابا! در جهنم است!! دارد می سوزد. وقتی خبردار می شود ناراحت می شود. خب می دانید بهشتی ها با جهنمی ها می توانند حرف بزنند. جهنمی ها هم با بهشتی ها حرف می زنند منتهی بهشتی ها جای جهنمی ها را هم می توانند ببینند. می گوید من را ببرید او را ببینم. این در دنیا رفیق ما بود. می آورندش کنار جهنم. فاطلع فرآه فی سواء الجحیم. بحث من این قسمت است. این آقای بهشتی که رشد کرده، ترقی کرده، قیامت هم مظهر این سه تا است دیگه! عده ای رشد، عده ای انحطاط، عده ای هم رکود. قرآن می گوید بعضی مستضعف هستند الا المستضعفین من النساء و الرجال اینها همینطور در صحرای محشر معطل هستند. که از امام صادق پرسیدند این راکدها تکلیفشان چیست؟ آقا فرمود خدا خودش می داند اگر می خواست می گفت. در قرآن می فرماید شما با اینها کار نداشته باشید. در مورد حاتم پیغمبر به پسرش گفت پدر توبهشت نمی رود، جهنم هم نمی رود. حالا این دسته ی سوم یعنی رکودی ها چه می شود نمی دانیم. قرآن می گوید عده ای هستند اینها مستضعفین فکری هستند. به هر حال این آقای بهشتی به جهنم می آید و این آقا را پیدا می کند. حالا دقت کنید آیه ی قرآن چقدر قشنگ است. به او می گوید به خدا قسم تو هم می خواستی من را هم جهنمی کنی ولی من گول تو را نخوردم. قال تالله ان کدت لتردین گفتم امشب بروید آیه را نگاه کنید. تردین یعنی سقوط یعنی انحطاط. ردی یعنی پست می گویند گندم ردی. تو می خواستی من را بدبخت کنی و سقوط بدهی. و لولا نعمه ربی لکنت من المحضرین. اگر لطف خدا نبود، من هم الان در جهنم با تو بودم. ولولا نعمه ربی حالا این نعمت رب چیست؟ پارتی بازی است؟ نه این نعمت رب یعنی عقل یعنی استفاده ازعقل. من استفاده کردم و دنبال شما نیامدم. و لولا نعمه ربی لکنت من المحضرین. اینجا مهم است آخرین آیه اش که این را خیلی بخوانید چون مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه السلام شبی که داشت در بستر جان می داد و بچه هایش دورش را گرفته بودند همین آیه را خواند و به شهادت رسید آیه ۶۱ سوره صافات. قرآن می فرماید لمثل هذا فلیعمل العاملون. مردم! برای این روز کار کنید. کاش این آیه را بنویسید تابلو کنید در ماشین، خانه، محل کار. لمثل هذا فلیعمل العاملون. برای این روز اگر کاری از دستتان برمی آید انجام دهید. من روز عید غدیر این را در منبرهایم گفتم. خدا رحمت کند علامه ی امینی رضوان الله تعالی علیه آمد به خواب یک نفر گفت من دستم از دنیا کوتاه است دیگر نمی توانم کاری برای علی بن ابی طالب انجام بدهم. از این جهت خیلی ناراحت هستم. تازه می دانید علامه ی امینی سی سال روزی ۱۷ ساعت کار کرد الغدیر را نوشت الغدیر یک گنجینه است یک منبع شیعه ندارد همه مال اهل سنت است. یعنی هیچ کس با وجود الغدیر نمی تواند حدیث غدیر را انکار کند. غوغا کرده است!! چهارده جلد کتاب که عربی اش کمتر است. ایشان نوشته با این قدرت. ده هزار کتاب دیده است. آن وقت ایشان می گوید من کاری نکردم. گفت به آقای جعفری، علامه محمدتقی جعفری بگو تو که در دنیا هستی یک کاری برای علی بکن. من که دستم از دنیا کوتاه است. ایشان می گوید آمدم به علامه ی جعفری گفتم و ایشان گریه افتاد. بلند شد و این شرح نهج البلاغه را نوشت. من روز غدیر به مردم گفتم هر کس هر کاری از دستش برمیاد برای امیرالمؤمنین انجام بده. خدا یک بچه بهت داده اسمش را بگذار علی این خودش کار است. خانم هستی حجابت را رعایت کن علی از این کار خوشش می آید. اصلا می خواهد حجاب واجب باشد یا نباشد. همسرش که باحجاب بود، زن ائمه با حجاب بودند دختران ائمه همینطور. یکی در تاریخ نوشته به همسران و دختران ائمه بی حجاب و بدحجاب بودند. شما مگر ائمه را دوست نداری؟ می گوید کجای قرآن نوشته؟ آقااصلا هیچ کجای قرآن ننوشته خوبه؟ نوشته ها، آیه دارد، واجب است ولی فرض کنید هیچ کجا ننوشته است. چطور شما برای تربت امام حسین اینقدر می دوی، برای زیارت امام حسین می دوی؟!! مگر رباب یا زینب کبری بی حجاب با بد حجاب بودند؟ شما می خواهید به شکل امام حسین در بیایید. یک جوانی که به نمازش اهمیت می دهد. فرق نمی کند. من همه ی حرفم امشب این یک کلمه است. لمثل هذا فلیعمل العاملون برای این روز کار کنید کسی برای شما کار نمی کند. یادشانمی رود. اصلا فراموشتان می کند. حالا که دستت می رسد هر اندازه می توانی قرآن بخوان، روضه شرکت کن. باری از دوش مردم بردار. نزدیک ترین کار به ائمه بار از دوش مردم برداشتن است.
خلاصه ی عرضم که شب اول است و نمی خواهم خیلی خسته تان کنم این را می خواهم عرض کنم کربلا نماد رشد و رکود و انحطاط است. آقایان خواهران! یک سرمایه ای دارید اگر خدا خرید، رشد می کنید، اگر شیطان خرید سقوط می کنید. اگر هیچ کس نخرید راکد میمانید مثل کالایی که میماند. این آیه ی قرآن است اگر ان الله اشتری من المؤمنین انفسهم و اموالهم شد خوب است. مرتب هم خدا در قرآن تذکر می دهد هل ادلکم علی تجاره تنجیکم من عذاب الیم بگویم چه تجارتی خوب است؟ بگویم اگر خدا بخرد چی می دهد؟ بانّ لهم الجنه حالا اگر شما بخواهید این سه کلمه را در قرآن پیدا کنید رشدش در قرآن فراوان هست؛ یهدی الی الرشد، راشدون، یرشدون. کلمه ی انحطاط همان خسر است. ان الانسان لفی خسر یعنی سقوط. هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا. کلمه ی رکود هم روشن است یعنی کسانی که هیچ قرآن می فرماید صم بکم الذین لا یعقلون، انک لا تسمع الموتی.
عرض کردم نماد رشد مثل حر، مثل عابس است. نماد رکود مثل عبدالله بن عمر و عبیدالله بن حر جعفی است و نماد انحطاط هم مثل عمر سعد است.
حالا هر شبی بعضی از عوامل اینها را خدمت شما می شماریم و باکربلا تطبیق می دهیم ان شاء الله
شب اول محرم است خیلی از شما لباس مشکی پوشیدید و از همین امشب خود را در سلک و گروه حسینی قرار داده اید. ما هم از همین جا دلها را روانه می کنیم و سلامی می دهیم.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک
عالم محرم است سلام علی الحسین
شب اول ماه محرم است
عالم محرم است سلام علی الحسین
این ذکر عالم است سلام علی الحسین
این جمله لازم است بگوییم و بشنویم
هرجا که پرچم است سلام علی الحسین
بعد از خدا و قبله و سؤآل درون قبر
تنها همین دم است سلام علی الحسین
هم ذکر فاطمه است سلام علی الغریب
هم ذکر خاتم است سلام علی الحسین
هر کس ز بهترین دم عالم سؤال کرد
گویید این دم است سلام علی الحسین
وقتی خدا نوشته به عرشش غم تو بس (یا اباعبدالله)
این اسم اعظم است سلام علی الحسین
به خدا سلامهاتون رو جواب می دهد. امام صادق فرمود روزی سه مرتبه بگویید صلی الله علیک یا اباعبدالله. از فردا شروع کنید تا آخر ماه صفر بگویید. صلی الله علیک یا اباعبدالله.
من از خودم نمی گویم نمونه دارم بالای دار الاماره مسلم سلام به امام حسین داد. ابی عبدالله نگه داشت این سلام را تا در گودی قتلگاه یک مرتبه صدا زد یا مسلم بن عقیل، یا هانی بن عروه، یا ابطال الصفا
دم آخر چو مسلم یاد شه کرد
شهم یادش میان قتلگه کرد
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله یا رحمه الله الواسعه و یا باب نجاه الامه
اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین علیه السلام فی الدنیا و الآخره
بازدیدها: 5951