متن سخنرانی دکتر رفیعی – شب پنجم محرم98
توفیقی شد این شب ها عوامل رشد و انحطاط را بحث می کردیم که چه چیزهایی موجب می شود انسان در زندگیش ترقی و رشد و تعالی داشته باشد و چه اموری موجب رکود و انحطاط و سقوط انسان می شود. علت انتخاب این بحث را هم گفتیم چون کربلا صحنه ی این شخصیت ها است. شخصیت هایی که ره صد ساله را یک شبه رفتند. آدم هایی هم که خود را بدبخت کردند و نامشان در تاریخ برای همیشه به عنوان افراد منفور و افراد منفی ذکر می شود. خب می دانید یکی از واژه هایی که در آیات متعدد قرآن به کار رفته است واژه ی رشد است از جمله در سوره ی جن که دو جا به کار رفته است. یکی اول سوره ی جن که قرآن می فرماید وقتی پیغمبر برای جنی ها قرآن خواند گفتند انا سمعناه قرآنا عجبا کتاب شگفتی است. یهدی الی الرشد انسان را بالا می برد و ترقی می دهد. چند تا آیه ی بعدش قرآن می فرماید جنی ها که اینها هم بخشی از مخلوقات خدا هستند دو دسته شدند عده ای به تعبیر قرآن مسلم، و عده ای قاسط هستند. مسلم که معلوم است یعنی تسلیم خدا و قاسط یعنی کسانی که در مقابل خدا ایستادند و تخطی کردند و کافر شدند.(صوت شب پنجم محرم)
بعد قرآن می فرماید آن دسته ی اول اهل رشد هستند. آیه این است منا المسلمون این آیه زبان حال اجنه است در قرآن سوره ی جن. ما دو دسته ایم منا المسلمون عده ای مسلمان شدیم، تسلیم شدیم و منا القاسطون. قاسطین کسانی هستند که حق را نپذیرفتند. منحطین، ساقطین. بعد می فرماید اما آن دسته ی اول فمن اسلم فاولئک تحروا رَشَدا. کلمه ی رشدا همان رشد است. آنهایی که اسلام را پذیرفتند و به حرف پیغمبر و قرآن گوش دادند اینها اهل رشد و ترقی بودند.
خب هر شبی ما یک عامل رشد را گفتیم. امشب به یکی از عوامل مهم رشد که هم در کربلا خودش را نشان می دهد هم در آیات و روایات زیاد آمده اشاره می کنیم و آن تدین است. دینداری. ببینید شش مرتبه در قرآن کلمه ی قَیِّم و قِیَم در مورد دین آمده است. ذلک الدین القیم. دین استوار است. جای دیگر می گوید هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق. دین حق است. جای دیگر می فرماید الا لله الدین الخالص دین خالص است. پسوندهایی که قرآن برای دین آورده است گاهی می فرماید قیم است گاهی می فرماید خالص است، گاهی می فرماید دین حق است. گاهی می فرماید فطری است، حنیف است فاقم وجهک للدین حنیفا. مطابق فطرت است. زور نیست. گاهی می فرماید اجبار در آن نیست لا اکراه فی الدین، گاهی می فرماید گره در آن نیست حرج در آن نیست، خدا در آن حرج قرار نداده است. گاهی می فرماید یسر است، آسان است. یک وقتی من اینها را جمع آوری کردم. اوصافی که خدا برای دین آورده است استوار بودن، خالص بودن، حق بودن، آسان بودن، سخت نبودن، زوری نبودن، حرج نداشتن. این توصیه ای است که شما در آیات می بینید.
خدا رحمت کند مرحوم شهید مطهری کتابی دارد به نام ایمان مذهبی. می گوید اگر کسی گفت ما که عقل و فکر داریم شعور داریم خب تشخیص می دهیم دیگه! هر کاری خواستیم روی آن فکر می کنیم! دین می خواهیم برای چه؟! آیا عقل و فکر و انتخاب، جایگزین دین بشود؟ ایشان می گوید عقل خیلی مهم است، فکر خیلی مهم است، شعور خیلی مهم است اما جایگزین دین نیست اینها ابزار دین است. دین از اینها استفاده می کند و راه را نشان می دهد. دلیلش هم همین است که شما ببینید چقدر علما، عقلا در عالم فلاسفه با هم اختلاف دارند. هر کسی چیزی می گوید. دین حرف آخر را می زند که نه خلاف عقل است نه خلاف فکر است نه خلاف وجدان است، نه خلاف شعور است اما بالاخره تکلیف شما را روشن می کند که این حلال است. حالا شما به عقلا بگو گوشت خوک، یکی می گوید حلال است یکی می گوید حرام است. یا بگو رابطه جنسی همینطور. هر کسی ممکن است تحلیلی داشته باشد. در اینکه عامل سعادت چیست آقایان صد رقم حرف دارند. فلاسفه ها! کانت یک چیزی می گوید، دکارت یک چیز می گوید، جرج مور یک چیز می گوید، افلاطون یک چیزی گفته. نشان می دهد دین فصل الخطاب است، آخرین حرف را می زند. خیلی جاها هم اصلاعقل ورود ندارد مثل عالم برزخ. عقل چه خبری از عالم برزخ دارد مثل قیامت مثل ماوراء الطبیعه، وحی. اصلا عقل باعالم غیر مادی ورود ندارد اصلا تحلیلی از روح ندارد، تحلیلی از وحی ندارد اینها چیزهای فوق فهم بشر است. لذا ضرورت نیاز به دین در جامعه یک ضرورت عقلی است خودش. این نکته ی اوّل.
منتهی حالا قبل از آنکه حرف هایم را بزنم دو سه تا چیز از کربلا برای شما بگویم مثلا رجزهای کربلا. خود امام حسین الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم. می فرماید شما بنده ی دنیایید دینتان لقلقه ی زبان است. حضرت اباالفضل می فرماید انی احامی ابدا عن دینی. ببین سخن از دین است. حضرت علی اکبر می فرماید انا علی بن الحسین بن علی امضی علی دین النبی. من دین پیغمبر را … پس در کربلا یکی از مسائل مهم که امام حسین هم فرمود من برای طلب اصلاح در دین خارج شدم سخن از دین است. (نکته از تایپیست: حضرت نفرمود اصلاح دین جدم بلکه اصلاح امت جدم فرمود) نافع بن هلال را شب عاشورا امام حسین بهش گفت برو. گفت نمی روم آقا. من این شمشیری که دست گرفتم باید با خون اینها سیراب کنم. خب آقا دعایش کرد و روز عاشورا آمد به میدان. نوشتند دوازده تا تیر داشت دوازده نفر را کشت. رجزش هم این بود انا الغلام الیمنی البجلی، دینی علی دین حسین بن علی. دین من دین ابی عبدالله است. بعد دیگر با شمشیر حمله کرد. تیرهایش تمام شد. بالاخره زدند و دستهایش و بازوهایش را شکستند. عمر سعد گفت این را نکشید بیاورید من کارش دارم. آوردنش جلوی عمر سعد. گفت چه می کردی؟ گفت دوازده تا را که دیدم کشتم با تیر، با شمشیر نمی دانم چندتا را کشتم. الان هم دستم کار نمی کند وگرنه باز هم از شما می کشتم. عمر سعد به شمر گفت این را به قتل برسان. این جمله را گفت وقتی شمر شمشیر را بلند کرد که بزند به گردن نافع بن هلال (این هلال بن نافع نیست او در لشکر عمر سعد بود) وقتی شمشیر را بلند کرد این جمله را گفت الحمدلله الذی جعل منایانا علی یدی شرار خلقک. ای خدا شکرت که قاتل من بدترین آدم روی زمین است. خودش افتخار است. که شمر عصبانی شد و کار را تمام کرد. خب ببینید این دغدغه ی نافع دینی علی دین حسین بن علی است. دغدغه ی اباالفضل انی احامی ابدا عن دینی است. دغدغه ی علی اکبر و خود امام حسین دین است. خیلی مهم است من توضیح خواهم داد منتی مردم در دینداری پنج دسته اند. من این پنج دسته را برای شما بگویم.
1- بعضی دینداری ها فصلی است. شعاری است. ناپایدار است. یک مرتبه اربعین می آید سراغ دین و امام حسین و محرم و شب بیست و یکم. اما همین آدم لب دریا یک جور دیگر است. همین آدم در عروسی یک جور دیگر است. این دینداری دینداری کاملی نیست، بلکه فصلی، شعاری، ناپایدار است. دینداری جوگیرانه است. بک یا الله اش درست است در شب احیاء در عین حال در عروسی پاش بیفتد مشروب هم می خورد این دینداری مثل بخاری است زمستان می گذارد و تابستان برمیدارد، مثل کولر است که تابستان روشن می کند و زمستان خاموش. از این آدمها زیاد داریم.
2- قسم دوم دینداری فردی و شخصی است. متدین است اما در غار. مثل همین خواجه ربیع. آدم متدینی بود ام درغار زندگی می کرد اصلا برایش مهم نبود امام حسین را شهید کردند. خیلی هم داشتیم الان هم داریم. چهل سال گذشته می گوید من یک رأی در شناسنامه ام نیست، یک راهپیمایی نرفته ام. اصلا به من چه، یمن به من چه، بحرین به من چه، فلسطین به من چه؟ اما همین آدم حاشیه های مفاتیح را هم می خواند که افستش کجاست، چاپش کجاست، کدام چاپخانه زده، از این سؤآل کن هرچه دعا مال هر ماهی هست بلد است. آدم خوبی هم هست، متدین است. کم هم نداشتیم از این آدمهایی که در زمان ائمه علیهم السلام بودند، مثلا دارند جنازه ی امام سجاد را تشییع می کنند این دارد در مسجد النبی نماز می خواند!! به او می گویند بابا! امام است. تشییع جنازه امام نمی آید. این دینداری ناقص است فردی و شخصی و همینهایی که الان گاهی چهره هایی با عرفانهایی اینگونه می خواهند دین را اداره کنند. دین را اصلا در حوزه ی سیاست و اجتماع نمی بینند. همینها سه تاشون آمدند نزد حضرت علی در جمل. حارث بن حوت، سعید بن مالک، عبدالله بن عمر. هر سه از آقا عذرخواهی کردند. آقا ما مخلص شما هم هستیم ولی ما با مسلمان نمی جنگیم. اینها مسلمان هستند، طلحه است، زبیر است، عایشه است، نماز می خوانند، اذان می گویند. ما سختمان است.
صبح یک جایی گفتم. گفتم علی علیه السلام حق محور نبود، علی علیه السلام محور حق بود. یعنی هر کجا علی بود آنجا حق است علی مع الحق و الحق مع علی. ولی مالک اشتر تردید نمی کند. میثم تمار، شک ندارد. این دسته ی دوم.
3- دسته ی سوم دینداری انتفاعی است. سودجویانه. اگر دین به دردش بخورد، دوتا انگشتری دست کند، یک آثار سجده ای بذاره، یقه ای ببندد ببیند می تواند یک پنج میلیارد از بانک فلان جمع کند. الان بعضی از کسانی که محاکمه می کنند می بینید چهره ها کاملا مذهبی است انگشترش، تسبیحش، جای سجده اش. این دینداری اش برای این است که سرمایه ی فرهنگی های بنده خدا را از بین ببرد. این دینداری اش برای این است که بار خودش را ببندد. بعضی دینداری ها و سجاده انداختن ها. اینها اصلا نه تنها دیندار نیستند بلکه به دین لطمه می زنند. اتفاقا مردم مأیوس می شوند البته نباید بشوند، ربطی ندارد ها، من این را به شما بگویم. هیچ ربطی ندارد. نمی دانم کجا این جمله را گفتم که این همه آدم بد داریم خدا صاف دست گذاشته روی عموی پیغمبر یعنی ابولهب. تبت یدا ابی لهب، ابوجهل که نداریم، ابوسفیان هم نداریم. یعنی خدا می خواهد بگوید ما با عموی پیغمبر هم تعارف نداریم. اگر عمی پیغمبر هم بد شد تبت یداه. تعارف با پسر نوح هم نداریم لیس من اهلک. تعارف با زن نوح و زن لوط هم نداریم. قرآن می فرماید زن نوح و زن لوط هر دو کافر بودند. ما تعارف نداریم. آن طرفش هم تعارف نداریم آسیه زن فرعون است باشد، وصفش را می آوریم ضرب الله مثلا للذین آمنوا امرأة فرعون.
پس دیندارها پنج دسته اند یک دیندار فصلی. شب احیائش… می گویند هارون الرشید اگر جلسه ی درس اخلاقی می رفت، فضیل اخلاق میگفت های های گریه می کرد آنقدر اهل گریه بود. مکه که می آمد آنقدر اشک می ریخت. آن وقت وقتی مطرب و رقاص می آوردند از همه رقاص تر بود. یعنی رقصش سر جایش بود اشکش هم سر جایش بود. این آدمها آدمهای ناقصی هستند. دوم دیندار شخصی که فقط دین را در دایره ی خودش می بیند. پسر پیغمبر را دارند به شهادت می رسانند روز ششم محرم آمده خدمت آقا می گوید من بچه دارم من می روم لی اولاد صغار. امام حسین را تنها می گذارد. سوم دینداران انتفاعی و سودجویانه. اینها سه تا. اینها را ما ناقص می دانیم.
4- دینداری سطحی. آخ که چقدر این بد است. یعنی اصلا لایه های زیرین دین را نمی بیند. آمده است دزدی می کند و صدقه می دهد. امام صادق به او اعتراض می کند میگوید آقا از شما بعید است. یک گناه، یک سیئه است، یک کار خیر ده تا حسنه است من چهار انار و نان دزدیدم می شود چهار گناه، دادم به چهارتا فقیر شده چهل تا. آقا فرمود بابا! آنی که چهل تا می شود مال خودت است نه مال مردم. انما یتقبل الله من المتقین. این خیلی خطرناک است ها. دیدی آقا برو جلو با من! بخور از شیر مادر حلال تر است. خودش حلال می کند، خودش حرام می کند. متأسفانه در این فضاهای مجازی الان پر شده است بعضی هم خوب می توانند با الفاظ بازی کنند. جوانها هم اینها را کلیپ می کنند و گوش می کنند. اینقدر دین را لیبرال و عریان و سست جلوه می دهد که انسان تعجب می کند. مرجئه اینطور بودند دیگه. یک جریانی در تاریخ داریم به نام مُرجئه که در زمان امام صادق بودند و در زمان بنی عباس هم خیلی رشد کردند. اینها در مقابل خوارج بودند. خوارج خیلی سخت گیر بودند. می گفتند اگر کسی یک دروغ بگوید کافر است. این هم که نمی شود. یک دروغ بگوید کافر است. اما مرجئه می گفتند دین، دل است. دلت پاک باشد. حالا یک دست هم به نامحرم دادی که دادی. چهارتا مویت هم بیرون بود که باشد. اصلا دین، عمل نیست. هارون الرشید می گفت این خوب دینی است الارجاء دین الملوک می گفت این دین به درد ما می خورد کاری با عمل ما ندارد، در دل هم که نمی شود نمره داد. آخه ببین عزیز من! اینکه ائمه ی ما… من یک وقت جمع آوری کردم چقدر تأکید می کنند به مردم که دین سه چیز است دل، زبان، عمل. قول مَقول عمل معمول عرفان بالعقول. هم بگو هم انجام بده هم بشناس. اما اگر شما دین را از چشم گرفتی از گوش گرفتی گفتی موسیقی گوش بده دلت پاک باشد، نامحرم نگاه کن دلت پاک باشد بدحجاب باش دلت پاک باشد!! خب این دین نمی شود! این چه دینی است؟! این همان شیری می شود که هیچ ندارد. چیزی تهش نمی ماند. این هم دسته ی چهارم.
پنج دسته هستند دینداران فصلی، فردی، انتفاعی و سودجویانه، سطحی. اینقدر دینداری سطحی است این را ابن ابی الحدید نقل کرده که معاویه به عمرو و عاص گفت چقدر این مردم من را می خواهند و به حرف من گوش می کنند؟ گفت خیلی. شام کاملا دینداری اش سطحی بود. گفت از کجا بفهمم. گفت امتحان کن. گفت مثلا؟ گفت از فردا اعلام کن هر کس می خواهد کدو بخورد باید ذبح شرعی کند یعنی رو به قبله با بسم الله سر ببرد وگرنه حرام است و نمی شود خورد! گفت فکر نکنم مردم اینقدر احمق باشند! گفت حالا کاری ندارد تو اعلام کن. کار به جایی رسید مردم شام کدو را ذبح می کردند. خبر به امیرالمؤمنین رسید حضرت بخشنامه زد القرع لیس یذکی کلوه و لا تذبحوه این علی مظلوم نیست که به جای اینکه بیاید به مردم راه آسمان نشان بدهد بیاید برای کدو بخشنامه صادر کند؟!! نگاه کنید در تاریخ. قرع یعنی کدو، قابل ذبح نیست اصلا جاندار نیست که بخواهید ذبحش کنید. ببینید اینقدر دینداری سطحی شده که عمر بن عبدالعزیز استدلال کرده، فیلم بازی کرده، هر روشی که بلد بود حالا داستان فیلمش را نمی خواهم بگویم که کسی را داخل مسجد آورد و جلوی مردم جریانی ایجاد کرد و بالاخره رسما آمد تصمیم گرفت سب به حضرت علی را بردارد. شصت سال از سال چهل که معاویه قدرت مطلق شد چون معاویه از سال بیست تا چهل فرماندار بود، از چهل و یک که آقا امام حسن صلح کرد شد خلیفه. تا تقریبا سال 61 که یزید سر کار آمد و امام حسین شهید شد. تا آن سال تقریبا از چهل تا 100 یعنی 60 سال منبر و محراب فحش به امیرالمؤمنین می دادند و سب می کردند. علامه ی امینی می گوید هفتاد هزار منبر در عراق سب علی می کرد. خب عمر بن عبدالعزیز استدلال کرد دلیل آورد که این آقا این است این است و … بالاخره ممنوع کرد. یک افرادی آمدند نزد ایشان گفتند ما خواهشی داریم یک سال دیگر به ما اجازه بده این سب را انجام بدهیم. این دینداری سطحی تا کجا پیش می رود که اینطور عمل می کنند. این هم خطرناک است کسانی که فقط لایه های ظاهری دین را می بینند و عمق دین را وارد نمی شوند.
5- دینداری جامع: این همان است که امیرالمؤمنین فرمود که کسی اگر دینش را از زبان افراد بگیرد به هیچ دردی نمی خورد. فرمود من اخذ دینه من افواه الرجال فرمود دین را از قرآن و سنت بگیرد. حالا شما نگویید احادیث ائمه را چه می گویید؟ احادیث ائمه از سنت است. خودشان فرمودند هرچه ما می گوییم را با دو چیز بسنجید یکی قرآن و دیگری سنت. دین از متن قرآن. بسم الله الرحمن الرحیم زکات واجب است، خمس واجب است، نماز واجب است، روزه واجب است، دروغ حرام است، غیبت حرام است، گوشت خوک حرام است، خمر و شراب حرام است، قمار حرام است، تمسخر حرام است. باید و نباید را از قرآن بگیریم. بعد نبی مکرم اسلام و روایات که فرمود اگر دین را از اینها گرفتید کوه جابجا می شود ولی دین شما جابجا نمی شود. هیچ کس نمی تواند دین را از شما بگیرد. معاویه هزینه کند، بالا برود، پایین بیاید، شمشیر بگیرد، ابدا. این دین می ماند لذا شما نگاه کنید ابوالاسود دوئلی که از اصحاب امیرالمؤمنین علیه السلام هست و در شام بوده است یک وقتی معاویه برایش پولی فرستاد با یک حلوایی. برگرداند. یک دختر بچه ای دارد این شعر را گفت البته اول یک مقدار از این حلوا خورد و بعد بیرون انداخت. گفت پسر هند! تو می خواهی دین ما را با حلوای زعفرانی بگیری ابشهد مزعفر یابن هند ترید ان نبیع لک احسابا و دینا. این دینداری را همه ی عالم هم هزینه کنی از این آدمی که اینطور دیندار است نمی توانند بگیرند کسی که دینش بر مبنای قرآن و سنت و روایات اهل بیت است. الان یکی از گرفتاری هایی که ما داریم عرفانهای کاذب است. بعضی از این آقایان را گرفته اند هنوز در زندان هستند ولی طرفدارانشان متأسفانه گاهی دور هم جمع می شوند و کارهای ناپسندی انجام می دهند به اسم دین. دیشب مقداری اشاره کردم. عرفان های کاذب که عرفان های حلقه می گویند خودشان، یک نفر می شود لیدر و عده ای هم دور خودش جمع می کند و برای خودش … آقا اصلا من بارها روی منبر گفتم والله بالله تالله که سه قسم جلاله است نه چون عمامه سرم هست و آخوند هستم این حرف را می زنم، نه، این که گفته اند دستتان در دست علما باشد بدنه ی علما سالم است ممکن است یکی مثل من هم بد شود ولی این فرد است این شخص است. گفته اند بدنه ی عالم، بدنه ی روحانیت، بدنه ی مراجع، بدنه ی حوزه در طول تاریخ هم بینی و بین الله اگر کسی سراغ دارد بگوید. شما در صوفیه بروید هزار رقم فرقه دارد همه هم به اسم خودشان است قادریه، قادیانیه، ملااحمد قادیانی فرقه به اسم خودش هست، آقای فلان گیلانی فرقه به اسم خودش هست. هر کدام یک فرقه به اسم خودشان هست. اما شما یک فرقه در تاریخ پیدا کنید به اسم یک عالم شیعی. ما مفیدیه داریم؟ ما سید رضی و سید مرتضی .. ما طوسیه داریم؟ کلینیه داریم؟ مرحوم کلینی ثقة الاسلام است الان به یک طلبه ی ساده بگوییم ثقة الاسلام بهش برمی خورد. شیخ عباس قمی و بزرگانی که بودند. امام رهبر کبیر انقلاب، مراجع فعلی قبلی هیچ گاه شما یک فرقه ای به اسم یک مرجع نمی بینید. لذا دین دست شما را در دست مراجع گذاشته اند. گول نخورید که بگویند نیازی به رساله نیست خودمان می بریم، خودمان می دوزیم، نه این نیست. مثل اینکه من به شما می گویم بدنه ی وزارت بهداشت و علم پزشکی سالم است شما باید بروی سراغ پزشک. آقا دوتا پزشک خطا کردند، علم پزشکی که خراب نمی شود. این نکته ای است که باید به آن دقت شود و این همان چیزی است که در روایات ما روی آن تأکید شده است.
یک نکته ی دیگر بگویم. دین آثار زیادی در زندگی دارد و به انسان رشد می دهد. من چند اثر را برای شما می شمارم. خیلی بنای این مجلس بر طولانی بودن نیست. کتاب هایی در بازار هست با عنوان کارکرد دین، عملکرد دین، تأثیر دین در زندگی.
آثار دین در زندگی
کارکرد دین در زندگی ما چیست؟ به این مواردی که می گویم دقت کنید:
1- دین به انسان انگیزه می دهد. انگیزه می دهد. رفته کنار ابی عبدالله بچه اش اسیر شده ولی می ماند. محمد بن بشیر ولی می ماند. بیاید دست و پای ابی عبدالله را ببوسد تا میدان برود. خب شما در جنگ خودمان دیدید همین الان در شهدای مدافع حرم می بینید. دین به انسان انگیزه می دهد یعنی خسته نمی شود. احساس سستی نمی کند. وقتی انگیزه داشت، انفاق می کند، کمک می کند، برای نماز راحت بلند می شود، این اولین اثر دین است. هیچگاه هیچ عاملی به اندازه ی دین به انسان انگیزه نمی دهد. خدا رحمت کند همه ی گذشتگان را مرحوم شهید مطهری نقل می کند که بوعلی سینا شاگردی داشت به نام بهمنیار. خب بوعلی واقعا بوعلی بوده است. سنی نداشته ولی الان علم پزشکی می گوید ما خیلی حرفها را مدیون بوعلی هستیم. بالاخره اخیرا در همدان کنگره ی ایشان برگزار شد. یک پزشک متخصص که من صحبت هایش را گوش کردم گفت خیلی از حرف های برگرفته از آثار بوعلی است. یک آدم این همه سال پیش پیدا شده است اینقدر واقعا نابغه بوده است. شما در بحث پزشکی وارد می شوید، در بحث قانونش وارد می شوید، در بحث شفا وارد می شوید، در بحث فلسفه وارد می شوید واقعا بی نظیر بوده است. شاگردش به او گفت چرا تو ادعای نبوت نمی کنی؟ گفت یعنی چه؟ گفت تو که این همه استعداد داری، این همه حرفهای جدید می زنی، بگو من پیغمبر و ادعای نبوت کن. گذشت یک شب یک جایی با هم بودند سرد بود، برف هم بود خیلی هم یخبندان بود. خوابیده بودند. به شاگردش گفت برو بیرون این یخها را بشکن و قدری آب برای من بیاور. گفت استاد سرد است، حالا یک کم بخواب هوا گرمتر بشود و خلاصه نرفت. یک مرتبه اذان صبح شد صدای اشهد ان محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بلند شد. یک مؤذنی در این برف و سرما رفته بود مسجد و داشت اذان می گفت. گفت حالا دیدی چرا من ادعای نبوت نمی کنم؟! من حریف تو نمی شوم که بروی یک لیوان آب بیاوری!! اما چند صد سال از رحلت پیغمبر گذشته این آقا تو این سرما بلند شده آمده نام پیغمبر را می برد. دین اینطور نیست که هر نابغه ای نبی باشد. هر حرف نو ایی حرف دین باشد. انگیزه دارد این انگیزه است که او را می کشد. لذاست که می گوید دینی علی دین النبی
2- دومین اثر دینداری چیست؟ چون امروز هجمه به دین خیلی زیاد است متأسفانه، دین به زندگی معنا می دهد. شما اگر دین را از زندگی گرفتی می شود بی معنا. دین می گوید افحسبتم انما خلقناکم عبثا. می گوید نگاه کنی قشنگ باشد ثواب می نویسیم. نگاه بکنی بد باشد گناه می نویسیم. اصلا نیتت همه چیزت کنترل شده است. می گوید فکر نکنم این پنجاه شصت سال هفتاد سال است. غصه نخور عمرت کوتاه شد. بابا مرگ آغاز یک زندگی است ورود به یک عرصه ی جدید است لذا یک معنایی به زندگی می بخشد. زندگی را افقش را از هفتاد هشتاد سال می برد تا میلیونها سال. بهشت است جهنم است حساب است. غصه نخور یک صدام لعینی پیدا شد خیلی جنایت کرد. خب چه کارش کنند؟ آتشش بزنند، بسوزانندش، نهایتش این است دیگه. خیلی میخواستند محاکمه اش کنند می سوزاندندش. این فقط پنج هزار آدم در حلبچه سوزانده است. مگر این جزایش می شود. ما الان جانباز داریم سی سال است روی تخت افتاده است مگر این می شود جزای او؟ یک اعدام؟ نه آقا قیامتی هست، ببین آنجا چه می شود. مگر شمر را می شود مجازات کرد؟ مختار شمر را کشت، تمام شد؟ نه. دین معنا به زندگی می دهد.
کار امام حسین… مثلا شما می خواهی تشکر از امام حسین کنی مگر در این دنیا می شود؟ این دنیا ظرف تشکر و عذاب نیست. دین است که دید شما را وسیع می کند
3- دین مسؤولیت پذیری می آورد. به امام سجاد گفتند دین چیست؟ فرمود سه چیز. اخبرنی عن جمیع شرایع دینی. فرمود قول الحق اولیش این است که آدم دیندار حق می گوید و ناحق نمی گوید دوم الحکم بالعدل آدم دیندار ظلم نمی کند. سوم الوفاء بالعهد آدم دیندار بدقول نیست. دین وفای به قول می آورد. این مسؤولیت پذیری است که در دین است
4- صبر و استقامت. دین به انسان صبر می دهد. میگوید داغ دیدی ثواب دارد، مریض شدی اجر دارد. یک افق جدیدی به انسان نشان می دهد.
لذا عامل دیگر رشد، دینداری است و عامل دیگر سقوط و انحطاط بی دینی است و عامل رکود بی باری است. یکی بگوید من نه دین دارم نه بی دینم. می گوید من رعایت می کنم اخلاق را اما دین نمی خواهم. پس این دسته بندی که ما کردیم رشد و رکود و انحطاط، می شود با این دین این را دسته بندی کرد. دیندار، بی بار، بی دین. راشد، راکد و ساقط.
خدایا به همه ی ما توفیق دینداری عنایت بفرما. ما را با متدینین محشور بگردان.
شب پنجم ماه محرم است مرسوم این است که امشب را اختصاص می دهند به بچه های امام حسن علیه السلام. حق هم همین است. امام مجتبی حداقل سه فرزند شهید در کربلا دارد یک جانباز. گفتند چهار تا فرزند ایشان در کربلا بوده است البته پنج تا و شش تا هم گفته اند اما شیخ مفید و منابع معتبر که قطعی است (بعضی تاریخها قطعی نیست و معاصر نوشته اند یا مثلا سالهای بعد مثلا هزار سال بعد از کربلا نوشته اند مخصوصا مقتلهای قرن یازده دوازده اما این که عرض می کنم جزء مقاتل و منابع کهن است که ایشان پسری دارند به نام ابوبکر بن حسن که بسیار مرد متدین و مؤمن و عالم بوده و از قاسم هم بزرگتر بوده است. ایشان اولاد بزرگ امام مجتبی است که مادرش هم با قاسم یکی است. ایشان بعد از قاسم بن الحسن در عاشورا شهید شده است متأسفانه از او کم هم اسم می برند. بارها گفتیم اسمها در آن زمان تعین نداشته است امروز برای شما اسم، تعین دارد. می گویید معاویه، همه معاویة بن ابی سفیان می فهمیم وگرنه در زمان امام صادق بسیاری از اصحاب امام صادق معاویه هستند. یا وقتی میگوییم یزید شما لعنت نمی کنید؟ در صورتی که در شهدای کربلا هم یزید داریم. یزید بن ثبیط. آن زمان اسم تشخص نداشته است. مثلا اینکه در فضای مجازی می گویند امام حسن اسم بچه اش را این گذاشته و امام علی اسم بچه اش را این گذاشته است. معاویه بن وهب از اصحاب امام صادق بوده است. خب زمان امام صادق خیلی بعد از زمان معاویه است. لذا ابوبکر بن الحسن از فرزندان مؤمن، متدین، شاخص، بارز و شجاع امام مجتبی است که در کربلا بعد از قاسم بن الحسن به شهادت رسیده است.
فرزند دیگر ایشان عبدالله بن الحسن است که در سن ده سالگی شهید شد و ایشان آخرین شهید کربلا است یعنی قبل از امام حسین و بعد از علی اصغر. با اینکه آخرین شهید را بعضی علی اصغر می دانند ولی آخرین شهید کربلا ایشان است قبل از امام حسین.
شهید دیگر هم قاسم بن الحسن است.
پسر دیگر ایشان هم که داماد امام حسین است. حسن مثنی که جانباز کربلا است. مجروح شد و تا مدتی هم حالش مساعد نبود. آوردنش و خوب شد و ماند که خیلی از سادات حسنی از نسل ایشان هستند. البته پسر دیگری هم به نام زید داشته که ایشان کربلا نبوده است. که حضرت عبدالعظیم حسنی از نسل او است. سادات حسنی خیلی ها از نسل همین زید هستند.
به هر حال آل حسن به کربلا حق دارند، حداقل سه شهید داده اند و یک جانباز که فرزندان امام مجتبی هستند از همه مهمتر همسر امام مجتبی، مادر قاسم کربلا بوده و جزء اسرا و همراه زینب کبری سلام الله علیها
امشب برویم در خانه ی امام مجتبی که امام حسین هم برایش اشک ریخت.
السلام علیک یا ابامحمد یاحسن بن علی ایها المجتبی یابن رسول الله یا حجة الله علی خلقه یا سیدنا و مولانا انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجیها عندالله اشفع لنا عندالله
آقا جانم جلوی چشم برادر به بدن شما تیر زدند. برادر نشست روی زمین و تیر از بدن شما بیرون آورد. گفت برادر! غارت زده آن نیست که مالش را می برند، غارت زده منم که با دست خودم برادرم را میان خاک می گذارم.
این مصیبت تمام نشد. جلوی چشم امام حسین روز عاشورا بدن قاسم رو پایمال کردند. سینه ی قاسم را روی سینه گذاشت، اما باز هم تمام نشد. بمیرم برایت دارد در گودی قتلگاه جان می دهد، یک مرتبه دید سینه سنگین است چشمها را باز کرد دید آقا زاده امام حسن خودش را روی بدن انداخته است. آن نانجیب آمد امام حسین را به شهادت برساند، دستهایش را باز کرد گفت نمی گذارم عمویم را به شهادت برسانی، نمی گذارم به عمویم ضربه ای بزنی. هر دو دست او را مجروح کردند، شکستند. افتاد روی بدن ابی عبدالله، ابی عبدالله در حالی که عبدالله بن حسن روی سینه اش بود، فرمود صبور باش، خدا به تو صبر بدهد. ساعد الله قلبک یا اباعبدالله
صلّی الله علیک یا مظلوم یا حسن بن علی صلّی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله.
بازدیدها: 2826