متن سخنرانی دکتر رفیعی – شب عاشـورا 98 – بیت رهبری
شب عاشـورا است. شب شهادت ولی خدا فرزند پیامبر اسلام حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و فرزندان و اصحاب و یارانش. شب سختی است. فردا هم روز سختی بود. بالاخره اتفاقی که صدها سال قبل از وقوعش انبیاء برایش گریه کرده بودند اولیاء از آن یاد کرده بودند، اتفاقی که موقع تولد امام حسین الموعود بشهادته قبل استهلاله خبر از او داده شده بود. به بعضی ها خاک کربلا داده بودند. روی این خاک پدرش نشسته بود، اشک ریخته بود. بالاخره این اتفاق مثل فردایی افتاد و حادثه ای که از آدم ابوالبشر تا خاتم هر کدام یک جوری به قسمتی از آن اشاره داشتند پیش آمد. برادران عزیز خواهران گرامی! این واقعه محدود بود، چند ساعت. اما یک کمی باید برگشت عقب و تحلیل کرد. از روزی که امام حسین از مدینه بیرون آمد تا امشب حدود شش ماه طول کشید. ماه رجب ایشان بیرون آمده، دهم محرم شهید شده است. پنج ماه و خرده ای. اگر کسی بخواهد امشب و فردا را تحلیل کند نمی تواند از این پنج شش ماه جدا بود. چه می خواهم عرض کنم؟ یک طیف نسبتا زیادی با حرکت امام حسین و رفتن ایشان به عراق مخالف بودند. آمارشان هم کم نیست. شاید حدود بیست و پنج شش نفر هستند. بعضا هم آدمهای بنامی در بین اینها است. من امشب موضوع سخنم همین است. مخالفین حرکت اباعبدالله به عراق چه کسانی بودند؟ انگیزه ی مخالفتشان و پاسخ امام حسین چه بود؟ چون امروز هم داریم بعضی می گویند چرا اینقدر سر به سر آمریکا می گذارید؟ چرا اینقدر تند صحبت می کنید؟ چرا قضایا را تمام نمی کنید؟ این حرفها هست دیگه. من امشب این بحث را عمدا عنوان می کنم. عنوان بحثم این است: مخالفان حرکت امام حسین، انگیزه ی مخالفت و پاسخ اباعبدالله علیه السلام که اگر خوب عنایت بفرمایید بعدش می خواهم با این سیر که می گویم یک جمع بندی و یک نتیجه گیری داشته باشم.(صوت شب عاشورا)
مخالفان سه دسته بودند:
1- دسته ی اول مزدوران حکومت بودند. آدمهایی که اصلا امام حسین را قبول ندارند. اینها وابسته به بنی امیه اند. و اینها دلشان می خواهد درگیری ای پیش نیاید و آقا هم کوتاه بیاید، مقاومت نکند، تسلیم شود. بالاخره یزید هم حکومتش را بکند مثل معاویه مثل دیگران. این طیف را امام محکم، قاطع و با شجاعت جوابشان را داده است. من دوتا را برای شما عرض می کنم. اتفاقا در هر دو هم جواب امام یکی است.
یک: اعترضه رسلُ عمرو بن سعید. فرماندار مکه عمرو بن سعید چند نفر از نیروهایش آمدند به امام حسین اعتراض کردند. گفتند آقا بمان مکه، حجت را انجام بده، عبادتت را بکن. یا حسین الا تتق الله تخرج من الجماعة و تفرق بین هذه الامه. همچین چهره ی حق به جانب هم می گیرند آقا! می خواهید اختلاف بین امت بیندازی؟! می خواهی از جماعت خارج بشوی؟! بمان
دو: ابن سعد در الطبقات دارد، ابن جوزی در تذکره دارد. می دانید یزید زیاد شعر می گفته حتی دیوانی هم از او منتشر شده است. یزید ده دوازده بیت شعر نوشت و در قالب شعر از مردم مکه و مدینه خواست نگذارید امام حسین با من مخالفت کند و قیام کند. یک نسخه از این شعر را فرستاد مکه، یک نسخه را مدینه. من هم الان نمی خواهم آن شعرها را بخوانم، حفظ هم نیست. یک نفر این اشعار را آورد خدمت امام حسین گفت این شعرها را یزید فرستاده برای ما مردم مدینه. آقایان عزیز! ابی عبدالله هم به آن اول که گفتم یعنی فرستاده های فرماندار مکه، هم به یزید، (به آنها فرمود برای یزید نوشت) بسم الله الرحمن الرحیم و ان کذبوک فقل لی عملی و لکم عملکم انتم بریؤون مما اعمل و انا بریء مما تعملون (یونس/41). یک آیه ی قرآن قاطع و محکم برایشان نوشت. پیغمبر اینها که حرف در گوششان نمی رود. افانت تسمع الصم کر هستند! افانت تهدی العمی کور هستند! حالا که حرف در گوششان نمی رود همه محکم به اینها بگو شما کار خودتان را بکنید من هم کار خودم را می کنم. من از شما بریء هستم باشد شما هم از من بریء باشید. ابی عبدالله شبیه همان آیه ای که قل یا ایها الکافرون لا اعبد ما تعبدون را فرمود ببینید پاسخ اباعبدالله چقدر قاطع است. قل لی عملی و لکم عملکم. انتم بریؤون مما اعمل شما من را درک نمی کنید از من برائت دارید من هم از شما بدم می آید، تنفر دارم. این امروز جواب آمریکایی هاست. جواب کسانی است که پیغام و پسغام می دهند خوب است همین آیه و پاسخ ابی عبدالله به یزید و پاسخ وجود مقدس پیغمبر به مشرکین را برایشان ترجمه کنند و بفرستند. لی عملی و لکم عملکم. شما کار خودتان را بکنید. ما هم با تکیه به استعدادهای داخلی خودمان کار خودمان را می کنیم و پیش می بریم.
2- دسته دوم را من اسمشان را می گذارم آدم های عافیت طلب که ممکن است مؤمن هم باشند. مسجدی هم باشند اما حوصله ی جنگ و درگیری و کار سیاسی و اینها را ندارند. اینها هم رقمشان کم نیست. افرادی که در واقع به امام اعتراض یا پیشنهاد عدم حرکت و رفتن به عراق را دادند. جالب است من یک چیزی برای شما بگویم تمام اینها (من اینها را جمع آوری کرده ام، اگر وقت بود ده شب برای شما می گفتم) تمام اینها را امام جوابشان را یا دوتا کلمه داده یا سه تا کلمه. خیلی خلاصه! یکی از اینها آقایی است به نام مسور بن مخرمه. ایشان زمان پیغمبر هشت سالش بود. وقتی پیغمبر از دنیا رفت یک بچه ی هشت ساله است. ایشان همان کسی است که در حمله ی یزید به مکه و سنگباران مکه کشته شد. سال 64. الله اکبر! که آدم چقدر بی توفیق می شود. سه سال قبلش امام حسین قیام کرده اگر در کربلا بود شماامروز اسمش را با حر و زهیر می آوردی. ایشان به امام حسین عرض کرد ایاک ان تغتر بکتب اهل العراق. آقا! گول نامه های مردم عراق را نخور. اینها شما را دوست دارند، خودشان بیایند خدمت شما. چرا شما می روی به سمت آنها؟ پانصد نفر، هزار نفر، دو هزار نفر. تعبیر را ببینید ان کانت لهم بک حاجة فسیضربون آباة الابل حتی یوافوک سوار شتر بشوند به خودشان زحمت بدهند، بیایند مکه، محضر شما برسند آنها دنبال شما بیایند، شما عراق نروید. امام دوتا کلمه جواب داد بسم الله الرحمن الرحیم استخیرالله. از خدا طلب خیر می کنم. یعنی همین. یعنی شما نمی توانید درک کنید، شما نمی توانید تصور کنید امام برای چه دارد می رود. خواهم گفت.
یکی از همین عافیت طلبها که نمی دانم این اصطلاح درست است یا نه؟ چون بعضی از اینها آدمهای بدی هم نیستند. احنف بن قیس یکی از اینها است. وقتی نامه ی ابی عبدالله در بصره به او رسید که قبیله ات را بردار بیا ما را یاری کن زیر نامه ی امام حسین نوشت بسم الله الرحمن الرحیم یا حسین! فاصبر فان وعد الله حق. آقا صبور باش، کارها خودش درست می شود!! عزیز من اگر امام در نجف می نشست می گفت کارها خودش درست می شود که شاه نمی رفت. اگر این جوانها در خانه می نشستند و می گفتند کارها درست می شود که جنگ تمام نمی شد!
یادم نمی رود من محصل دبیرستان بودم سال 61 می رفتم اصفهان یک راننده اتوبوسی که بغل دستش نشسته بودم من آن موقع طلبه نبودم. جنگ تازه شروع شده بود. در مورد جنگ صحبت می کرد می گفت خب حالا یک تکه خاک هم به اینها بدهند بابا تمام بشود!! کدام دولتی در گذشته ی ایران بوده که خاک نداده باشد!! حالا این همه جوان و این همه بگیر و ترس و بمباران و … خب یک استان را هم به اینها بدهند، یک استان کمتر دردسر هم کمتر!!! ببینید. اگر امروز وزیر خارجه ی ایران در دنیا می ایستد و می گوید افتخار این کشور این است که یک وجب خاک در این نظام واگذار نشده است این به رشادتهای بچه های این مملکت است، به رشادتهای شهدا است. به تلاش عزیزان ما در سپاه و ارتش و بسیج است. وگرنه به این سادگی این کلام نمی شد، این کلام یک پشتوانه ای دارد که آن پشتوانه را باید در شلمچه پیدا کرد. جایی که شهید زین الدینها، شهید همتها، شهید کلهرها، جانشان را فدا کردند. تو می فهمی آن وقت العیاذ بالله امام حسین را توصیه به صبر می کنی؟! این هم یک گروه.
یک گروه دیگر را هم بگویم البته با ملاحظه می گویم.
ابوبکر بن عبدالرحمن مخزومی کان کثیر الصلوة پر نماز بود، عابد بود، جزء فقهای هفت گانه ی مدینه است. آقایان می دانید مدینه فقهای سبعه داشته است. هفت تا فقیه که سعید بن مصیب است و افراد دیگر. ایشان جزء فقهای مدینه بوده است، جزء هفت فقیه زمان امام سجاد. جزء افراد عابد و زاهد است. تعبیر تاریخ این است راهب قریش به او می گویند. آمد خدمت ابی عبدالله گفت یابن عم! پسر عمو! قد رأیت ما صنع اهل العراق بابیک و اخیک؟ ببین من نمی خواهم بگویم این آدم ها الزاما مغرض هم هستند ها! ضد انقلاب هستند، دستشان در دست دشمن است، جاسوس هستند. نه من این را نمی گویم. ببینید نمی تواند تحلیل کند. من این را آخرش جمع بندی می کنم. گفت آقا ندیدی اینها با بابات چه کردند؟ دروغ می گوید؟ دروغ که نمی گوید. ندیدی اینها با برادرت امام حسن چه کردند؟ آقا! هُم عبید الدنیا. اینها بنده ی دنیا هستند نرو عراق! ابی عبدالله دو کلمه هم جواب ایشان را داد فرمود: یقض الله من امر یکون. هرچه خدا بخواهد همان می شود. آقا نیازی نمی بیند برای اینها توضیح بدهد. به بعضی می فرماید لن یصیبنا الا ما کتب الله لنا مثل عبدالله بن مطیع. به بعضی می فرماید پیغمبر را خواب دیدم فرموده ان الله شاء ان یراک قتیلا من برداشتم این است آقا می خواهد اینها را از سر باز کند. اینها انقلابی نیستند. اینها اگرچه بعضی ها متدین هستند، اهل مبارزه نیستند، این دسته ی دوم. ما این دسته را با اولی ها قاطی نمی کنیم. بدانید هر ندای مخالفی را نمی شود مزدور حساب کرد. نه آقا این کشش سیاسی احنف بن قیس، عبدالله بن مطیع بیش از این نیست. مخالفان ابی عبدالله سه دسته اند: یک مزدوران حکومت، دو این گروهی که نام بردم.
3- سومی را چطور بگویم. خواص!! افراد بنام. اینها ترسو هم نیستند، سابقه ی جهاد دارند، بعضی ها صفین بودند، نهروان بودند اما نمی توانند نزد خودشان تحلیل کنند که یک آقایی با زن و بچه با تعدادی یار محدود می خواهد بلند شود بیاید کربلا و یک قصه هم این است که اینها بعضی می دانستند امام حسین شهید می شود. اینها با حضرت امیر در صفین بودند که آقا پیاده شد خاک را بوسید بویید فرمود حسینم اینجا شهید می شود. اینها بعضی شان از زبان پیغمبر شنیده بودند، گریه کردند، نزد امام حسین گریه کردند، التماس کردند که نرو. من نمی دانم این دسته را چطور بحث کنم. بعضی ها جزء شخصیتهای بارز هستند. اما امام حسین با اینها متفاوت صحبت کرده است. کلی گویی نکرده است، برایشان توضیح داده و قانعشان کرده است. یکی از اینها که درود خدا بر او، جناب ام سلمه سلام الله علیها است. یک زن انقلابی شجاع که در جمل حریفش نشدند بکشندش در جبهه ی مخالفین حضرت علی. زنی است که امام حسین به او مادر خطاب می کند. آمد نزد آقا گفت لا تخرج الی العراق. آقاجان نرو عراق. به خدا قسم من یک روز نشسته بودم جدت رسول خدا اشک می ریخت فرمود سمعت جدک یقول انک مقتول. فرمود حسین من را می کشند. آقا! می خواهی خیالت را راحت کنم، رفت در اتاق آمد بیرون یک شیشه ی خاک آورد. گفت و عندی تربة دفعها الی فی قارورة این هم خاک کربلا، آقا شما که هنوز نرفتید کربلا من خاک کربلا را هم دارم. شما تربت کربلا را الان دارید، ام سلمه قبل از شهادت امام حسین گفت بیا ببین این هم خاک کربلا. پسرم! حسینم! نرو. جوانها! اینها را باید قانع کرد. ما در کشور خودمان هم داریم. گاهی همچین استدلال می کند، باید قانع کرد، توضیح داد. آقا جریان، جریانِ کشته شدن نیست این را که من هم می دانم. آقا به برادرشان که می گفت نرو، فرمود تو فکر می کنی چیزی می دانی که من نمی دانم؟! جدم رسول خدا به شهادت پدرم، من، اسارت خانواده ام همه را خبر داده است. خیلی روشن است ما اگر تحریم شویم سختی می کشیم، خیلی روشن است اگر مقاومت کنیم هزینه می پردازیم. اما باید تحلیل کرد این هزینه، این سختی آثارش چیست، چه نتایجی دارد. مقام معظم رهبری فرمودند ما بین مقاومت و تسلیم هستیم. خب حالا تسلیم شویم چه می شود؟ الان مگر مصر تسلیم نیست؟ شما بروید اوضاع کوچه و خیابانش را بررسی کنید. ببینید چقدر پیشرفت فیزیکی در کشورش بوده است. من کار به سیاسی اش ندارم. یعنی اینقدری که در این کشور پل و خیابان و جاده و ماشین و پیشرفت و دانشگاه و مرکز علمی می بینید خیلی خیلی اصلا نمی شود انکار کرد. افغانستان مگر مخالفتی مستقیم با آمریکا دارد؟ چه اوضاعی گذاشته اند! یک نگاهی به کشورهای اطراف خودتان بیندازید آنهایی که مقاومتی نداشتند، راحت هم با آمریکا به دلایلی کنار آمده اند من هم نمی خواهم آنها را مذمت کنم، خودشان می دانند و اختیار خودشان را دارند ما هم اختیار خودمان را داریم اما یک صدم پیشرفتهای اقتصادی شما را هم ندارند. چرا؟ ما امسال به فضل خدا ده شب که سیما هم پخش کرد در مورد امید در کربلا صحبت کردیم. بابا اینها امید است، این پیشرفتها این رشد این آموزش عالی، این اتفاقی که در علوم پزشکی افتاده است اینها اگر تسلیم بودیم معلوم نبود این اتفاق بیفتد. می دانید آقا چه کرد با ام سلمه. ابی عبدالله مسح بیده علی وجهها؛ ام سلمه را باید قانع کرد. این دیگر احنف نیست که به او کلی جواب بدهی. آقا دو تا دستش را گذاشت روی صورت ام سلمه مادرشه، محرمشه. یک دستی کشید، ام سلمه می گوید فرأت مصرعه و مصرع اصحابه یک لحظه صحنه ی کربلا را دیدم کشته ها روی زمین، ابی عبدالله قطعه قطعه! دیگر ساکت شد. بعد آقا یک شیشه ی خاک دیگر هم به او داد فرمود مادرجان! و اعطاها امام حسین هدیه کرد به ایشان قاروره ی دیگری و این را فرمود (این که گفتم قانع کرد) فرمود یا اماه! ان لم اخرج اُقتل من اگر هم نروم من را می کشند، تو غصه ی کشته شدن من را نخور. من در مکه هم باشم من را ترور می کنند. اینها من را می کشند. من که نمی توانم یزید را تأیید کنم.
جوان ها! من یک نکته ای را به شما بگویم. ما روی منبرها می گوییم درست هم هست می گوییم یزید شرب خمر می کرد، یزید فاسد بود، یزید قمارباز بود… علت قیام ابی عبدالله فقط این نیست. یک جوانی به من میگفت ولید هم شراب می خورد، متوکل هم شراب می خورد، او هم که قمار باز بود!! ولید در حوض شراب می رفت آنقدر می خورد که حوض پایین می آمد!! عبدالملک مروان کم جنایت کرده است؟! شرابخوار بوده، قمار باز بوده، اهل فساد بوده، چقدر شیعه به شهادت رسانده پس چرا ائمه ی دیگر قیام نکردند؟! اینها را باید برای مردم تبیین کرد. شرابخواری یزید و قمار بازی یزید و فساد یزید، هست اما علت اصلی این نیست. علت، یک علتی است که امام حسین برایش قیام کرد، دیگر هم نیاز نبود که بقیه یک کربلای دومی درست کنند و آن علت این بود که یزید نامشروع است، خلافت را دارد از بین می برد. دارد تبدیل به سلطنت می کند. وقتی امام حسین مشروعیت او را زد، دیگر تمام حکام بنی امیه تا سال 132 و تمام حکام بنی عباس می شوند غیر مشروع. یعنی ابی عبدالله در نوک حمله است لذا مخالفت ایشان با یزید صرف شرب خمر نیست. عرض کردم. مگر مروان نمی خورد، مگر ولید نمی خورد؟ بله او فاسد است اما مهمتر از فساد، عدم مشروعیت حکومتی یزید است. لذا وجود مقدس اباعبدالله شیشه ی دیگری به ام سلمه دارد فرمود شما خاک به من نشان می دهی بیا، من هم این خاک را دارم. مادر! هر دو خاک را داشته باش که فردا عصر وقتی ام سلمه دوید در کوچه های مدینه واحسیناه، واقتیلاه! گفتند ام سلمه! چه شده؟! گفت شیشه های خاک، خون شده است! حسین به شهادت رسید! خب ببینید. آقایان عزیز خوهران گرامی! من یکی دیگر از این خواص را بگویم. من هیچ جسارتی نمی کنم. ام سلمه شخصیتی است که مقام معظم رهبری به خود ما فرمودند که بروید برای ایشان کار کنید، برنامه ای، همایشی، آثاری. این زن خیلی به اسلام خدمت کرده است. قانع شد.
یکی دیگر از اینها اباسعید خُدری است. اباسعید کم کسی است؟ 1170 روایت در منابع دارد!! یعنی یک راوی کثیر الروایة است خود صحیح بخاری مکرر از او روایت دارد در منابع ما هم روایات فراوانی دارد. این آدم ترسو نیست. در جنگ احزاب آمد خدمت پیغمبر گفت می خواهم بروم میدان. آقا یک نگاهی کرد گفت چند سالت هست؟ گفت سیزده سال. فرمود نه، زود است و نگذاشت. اما در صفین بوده در نهروان بوده، روایت غدیر را نقل کرده، فضایل امیرالمؤمنین را نقل کرده است، بینی و بین الله من برای شما حرفش را می خوانم ببینید حرف نادرستی نیست. حرفش این است. گفت یا حسین! بلو ما بلوت منهم من چهار عیب در مردم کوفه می بینیم اینهایی که به شما نامه نوشتند درست هم می گوید. ما بلوت منهم وفاء یکی اینکه اینها وفادار نیستند. دوم والله ما لهم نیات اینها انگیزه هایشان مشکل دارد فکر نکنی شما را به عنوان امام می شناسند. اینها در یک شرایط قرار گرفته اند که عبدالله بن زبیر در مکه، یزید در شام می خواهند حکومت سومی در کوفه درست کنند برای خودشان استقلال داشته باشند. نیات و انگیزه هایشان خالصانه نیست. و لا عزم. عزم هم در دفاع از شما ندارند ولا صبر علی السیف تحمل شمشیر و کشته شدن هم ندارند. اشتباه می گوید؟ واقعا جامعه شناسی کوفه این را نشان نمی دهد؟ نه وفا، نه نیت، نه عزم، نه صبر. اما چرا ابی عبدالله … تشکر کرد از او قدردانی کرد. حضرت ابی عبدالله از تمام مخالفین مخصوصا این جبهه دوم و سوم تشکر کرده، نصیحت کردید، حرفتان را زدید خیلی ممنون ولی من می روم،چرا؟ این جا من آن نکته ی اصلی را می خواهم برای شما بگویم که آن نکته ی اصلی پاسخ همه ی این سؤالاتی است که من محضر شما مطرح کردم منتهی آن نکته ی اصلی را با یک داستان بگویم. جابر بن عبدالله انصاری که شما همه می دانید اربعین کربلا آمده و عاشق امام حسین است شما هم ان شاء الله اربعین می روید پا جای پای جابر می گذارید و زیارت اربعین می خوانید جابر محضر هفت معصوم را درک کرد است. آدم کمی نیست. جابر در احد پدرش شهید شد یک بچه ی چهارده پانزده ساله است. جابر در جنگهای مهمی شرکت داشته، یک آدم و یک صحابی جا افتاده است شما می دانید روز عاشـورا امام حسین یکی از حرفهایی که به لشکر دشمن زد این بود فرمود شما حرف من را قبول ندارید بروید از جابر بپرسید که چقدر پیغمبر من را دوست داشت. بروید از اباسعید بپرسید. امام حسین نام برد. بروید از زید بن ارغم بپرسید. اینها اصحاب پیغمبر هستند. این قصه ای که دارم میگویم ابوجعفر طوسی که غیر از شیخ طوسی است. این ابوحمزه ی طوسی است کتابی دارد به نام الثاقب فی المناقب. این قرن ششم بوده و شیخ طوسی قبل از او است. این قصه را ایشان در کتابش نقل کرده است. من آدرسش را هم گفتم. این شیخ طوسی نیست به این می گویند ابوجعفر ثانی که دیدن بعضی از نویسنده های معاصر با شیخ طوسی اشتباه گرفته اند. در این حدیث مرسل ایشان نقل می کند می گوید جابر آمد خدمت امام حسین در مکه. ببینید معترض نیست. پرسش دارد. پرسش عیبی ندارد. الان توضیح خواهم داد. گفت یابن رسول الله برادرتان امام حسن مگر صلح نکرد؟ خب شما هم صلح کنید. نمی خواهید بگویید کار او غلط بود که؟ او در کار خودش راشد بود. موفق بود. مسدد بود. حجت خدا بود. عین همان کاری که برادرتان با معاویه انجام داد شما با یزید انجام بدهید. امام این جمله را فرمود که یا جابر! قد فعل اخی ذلک بامر الله و رسوله برادرم طبق فرمان خدا و پیغمبر صلح کرد و انا افعل بامر الله و رسوله من هم طبق فرمان خدا و رسول به این جنگ و این سفر می رود. جابر دیگر ساکت شد. نکته ی اصلی تمام این مخالفتها اینجا است. جوانها، برادران، خواهران! رأس طاعة الله التسلیم لما عقلناه و لم نعقل ما یک بحثی داریم به نام تسلیم در مقابل معصوم. اگر کسی مبنا را درست کرد که معصوم خطا ندارد، عصمکم الله من الزلل، معصوم الائمة الراشدون هست، اگر این درست شد وقتی صلح می کند می گوید چشم وقتی جنگ می کند می گوید چشم. چرا امام صادق وقتی می خواهد از اباالفضل العباس تعریف کند می گوید المطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین؟ چرا به صفوان می گوید وقتی می روی زیارت اباالفضل العباس بایست و بگو اشهد لک بالتسلیم؟ مشکل مردم کوفه تسلیم نبودن در برابر امام بود. اگر کسی در برابر امام تسلیم بود، صلح امام، جنگ امام، زندان امام، ولایتعهدی امام همه ی اینها برایش توجیه است. چرا؟ چون الی الله تدعون. به تؤمنون. له تسلمون. شما همه ی کارهایتان در مسیر درست است و لذا اینجاست که معصوم پرسش از او می شود اما نقد نمی شود چون معصوم است. چون بریء از خطا است. من یک آیه ای برای شما بخوانم این آیه را غالبا نصفش را می خوانیم و نصفش را نمی خوانیم. نصفه ای که می خوانیم و همه بلد هستید این است سوره شوری آیه 23 قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی. این که روشن است مردم من از شما مزدی نمی خواهم جز مودت قربی. آن بقیه اش را ببینید. و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا. این من یقترف ادامه ی آیه است. آهای کسانی که محبت اهل بیت دارید باید دنبال کسب حسنه هم باشید. حسنه به دست بیاورید. امام صادق فرمود الاقتراف التسلیم لنا. این ادامه ی آیه می خواهد بفرماید تسلیم ما باشید. این شاخصه ای است.. لذا امروز اگر منسوب به اباالفضل العباس بود شما سرتاسر کربلا نگاه کنید یک اعتراضی، یک اشکالی، یک سؤالی، یک پرسشی از عباس می بینید. تسلیم در برابر امام مهمترین و بارزترین شاخصه ای است که پاسخ همه ی این مخالفتها را می دهد. آقا امام است، قاما او قعدا. حجت خدا است. اگر کسی رغبت کرد فالراغب عنکم مارق، تمام است. اگر کوتاهی کرد والمقصر فی حقکم زاهق. و اللازم لکم لاحق. مثل خط راه آهن باید موازی با امام باشی یعنی فمعکم معکم لا مع عدوکم.
این نکته ی آخر را می گویم و روضه می خوانم.
اگر کسی تسلیم امام بود پنج چیز در زندگی اش نیست. حالا آنهایی که هست را نمی رسم بگویم ان شاء الله یک وقت دیگر.
1- تردید. دیگر به خودش شک راه نمی دهد. ببینید امام رضا نشسته بود، فرمود ما از اعمال شما خبر داریم. ما می دانیم شما چه کار می کنید. اعمال شما به ما عرضه می شود. الان هم شما در زیارتنامه اش می گویید اشهد انک تشهد مقامی و تسمع سلامی. یک نفر آنجا نشسته بود به خدا هیچ نگفت فقط در دلش گفت مگر می شود؟! آقا یک نگاهی به او کرد فرمود قرآن نخواندی؟! قل اعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون. سه جا اعمال شما چک می شود، جوانها هر کاری انجام می دهید در خلوت یا آشکار، سه جا کنترل می شود. یکی خدا یکی پیغمبر یکی امام. علامه ی طباطبایی می گوید این آیه مال دنیا است چون بحث قیامت قبل و بعدش آمده است. بنده خدا هیچ نگفت اصلا حرفی نزد فقط در دلش گفت امام رضا چی می گوید؟! تسلیم تردید ندارد.
یک قومی بودند زمان حضرت عیسی هرکس گرفتار می شد می رفت در خانه شان. یکی می گفت بچه ام مریض است، می گفت برو، بعد چهل روز دعا می کردند، بچه شفا می گرفت. یک نفر اولاد می خواست می گفتند برو، و بعد چهل روز دعا می کردند مشکل حل میشد اینها معروف شده بودند به قوم مستجاب الدعوه. روایت در بحار است. کارشان این بود. دعا می کردند و کار مردم راه می افتاد. یک مدتی گذشت دیگر یخشان نمی گرفت. چهل روز، پنجاه روز، هفتاد روز. مردم به اینها اعتقادشان سست شد. یکی از آنها بلند شد آمد نزد حضرت عیسی گفت روح الله! فدات بشیم، پیغمبر خدا! ما را نجات بده، به خدا ما مستجاب الدعوه بودیم. گفت من هم نمی دانم. باشد من با خدا صحبت می کنم. عیسی بن مریم از خدا سؤال کرد، که اینها چنین ویژگی داشتند از آنها سلب شده، چرا؟ خدا جواب داد جناب عیسی! اینها در دلشان به معجزات تو شک دارند. همین. خودت را هم قبول دارند ولی مرده زنده کردن و اینها را شک دارند. حضرت عیسی آمد به آنها گفت. گفتند راست می گویی. ما مدتی بود .. ببین تردید اجابت دعایشان را گرفت. جانم فدای آنهایی که امشب بودند و هیچ تردید نکردند، محکم ایستادند. گویا معاد و قیامت را می دیدند. آقا! مؤمن تردید ندارد. گفتم این بحث کاربردی است. ما الان در دوران غیبت هستیم. اگر امام زمان ارواحنا فداه، اگر امام عسکری علیه السلام، اگر امام صادق علیه السلام دست من و شما را در دست فقیه گذاشت در آخر الزمان، نخواست بگوید فقیه با ما مساوی است، ابدا! ابدا! مقام معظم رهبری، مراجع ما اسم امام زمان برده می شود می گویند روحی لتراب مقدمه الفداء! نه خواست بفرماید تشخیص او برای شما، ولایت او برای شما در استمرار ولایت ما است. تردید نکن. شک نکن. اگر تصمیمی هست، مثل شهید حججی سر برایش بگذار. برو جلو. بدان این وظیفه ای است که معصوم واگذار کرده است. 1200 سال است تقریبا که امام زمان در جامعه نیست، حضرت امام در کتاب حکومت اسلامی شان دارند، می گویند وظایف ما تعطیل می شود؟ حدود اجرا نکنیم؟ خمس ندهیم؟ نه این نیست. پس تسلیم، تردید ندارد.
2- آدم تسلیم اعتراض هم ندارد. تردید مال دل بود. اعتراض هم ندارد. بابا! پیغمبر دارد غنیمت تقسیم می کند، آمده به حضرت می گوید اعدل اعدل!! بنده خدا! حضرت یک نگاهی به او کرد خنده اش گرفت، فرمود به من می گوید اعدل؟! من آمده ام عدالت را در جامعه پیاده کنم. مثل این است که شما بروی نزد پزشک بگویی درست طبابت کن. آقا طبیب است، شما چه می گوی؟! پزشک است، متخصص است. آقا درست دارو بنویس! فرمود ویحک ان لم اعدل فمن یعدل. من عادل نباشم زیر این آسمان کی عادل است؟
3- تقدم هم ندارد. جلو نمی افتد از امام. همراه است. پشت سر است. لا تقدموا بین یدی الله و رسوله. امان از این آدم هایی که جلو می افتند از امام. از ولی فقیه جلو می افتند. از مرجع تقلید جلو می افتند. آقا!! پیغمبر خدا است. از مدینه آمده بیرون برای جنگ، ماه رمضان است، رفت کنار آب روزه اش را باز کرد. خب مسافر است دیگه. فرمود شما هم باز کنید. یک عده گفتند ما این کار را نمی کنیم، حیف است! شما روزه باز کردی کرده باش!! ببین. شما اسم اینها را چه می گذاری؟ اینهایی که جلوتر از پیامبر حرکت میکند. به قول معروف کاتولیک تر از پاپ هستند. فسماهم رسول الله صلی الله علیه و آله عصاة تسلیم، تردید ندارد، اعتراض ندارد، تقدم هم ندارد، غلو هم ندارد.
4- تسلیم توجیه هم ندارد. خودش نمی آید توجیه کند. آقا این روایت منظور این است که تشکیل حکومت … آقا تو بیشتر از امام متوجه می شوی، بیشتر از علما متوجه می شوی؟ دیدی بعضی ها خودشان می خواهند توجیه کنید، خودشان می خواهند برای خودشان یک … نه توجیه گری هم ندارد.
5- نکته ی پنجم، تسلیم، هزینه می کند. بذل می کند. سکوت، کنار کشیدن از صحنه، ندارد، تماشاچی نیست. من کان باذلا فینا مهجته. امام حسین فرمود هر کس بذل دارد شیعتنا المتباذلون فی ولایتنا. خودش هم بذل کرد بذل مهجته فیک.
این بحث امشب من که خیلی سعی کردم خلاصه اش کنم. چون اگر می خواستم به آن بپردازم در یک جلسه نمی شد ولی خلاصه ی عرضم این بود که مخالفین کربلا، علت مخالفت، پاسخ امام و تحلیل این مخالفت ها که من اسمش را یک کلمه می گذارم؛ امام ناشناسی. اگر کسی امام شناس بود می شود مثل همین کسانی که امشب حرف هایشان را زدند، می شود مثل حضرت اباالفضلی که امشب اول سه تا برادرانش را میدان فرستاد. فرمود بروید اراکم نصحتم لله و لرسوله.
خدایا همه ی ما را پیرو ائمه قرار بده
خدایا دین ما کشور ما ولایت ما، رهبر عظیم الشأن ما محافظت بفرما
السلام علیک یابن رسول الله.
شب آخر عمر ولی خدا بود امشب. چقدر قشنگ قدیمی ها می سرودند.
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
کاش امشب صبح نمی شد.
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
مکن ای صبح طلوع مکن ای صبح طلوع
چه شبی بود امشب. ارباب بی کفنتان امشب خیلی سرش شلوغ بود. خیلی خسته بود. می خواست نماز بخواند، قرآن بخواند، دعا بخواند، به زینب سر بزند، یک بخشی از شب شش ماهه اشت را روی دست بچرخاند، یک دستی سر دختر سه ساله اش بکشد. با ربابش حرف بزند. لذا امشب نافع میگوید آقا همه اش می چرخید. گاهی هم خم می شد این خارها را از بیابان برمی داشت. می دانست این بچه ها فردا متفرق می شوند. امشب ابی عبدالله هیچ فرصت استراحت پیدا نکرد. فقط اواسط شب مقتل دارد زینب کبری می گوید من آمدم دیدم برادرم سرش روی زانو خوابش برده است. نه استراحت، نه روی زمین همین سر به زانو یک لحظه دیدم برادرم خوابش برده، دشمن هم یک سر و صدایی کرد. احساس کردم می خواهد حمله کند، دویدم جلو گفتم برادر! اما تسمع الاصوات. صداها را نمی شنوی؟ آقا از همین خواب بیدار شد فرمود خواهرم! داشتم خواب جدم پیغمبر را می دیدم. رأیت جدی فی منامی. به من فرمود حسین جان! بیا، ما منتظریم. عجل قدومک خدا می داند این حرف را تا زد، سیدها! عمه جانتان این دو دست را بالا برد زد توی صورت، لطمت علی وجهها و شقت جیبها، گریبانش را چاک داد. گفت برادر! دعا کن من همین الان بمیرم، دعا کن من نمانم، لیت الموت اعدمنی الحیاة مگر طاقت دارد امشب زینب این حرفها را بشنود؟ ابی عبدالله آرامش کرد. دست روی سینه اش گذاشت، فرمود خواهرم! به صورتت لطمه نزن. خواهرم ناله نزن، خواهرم گریبان چاک نده اصبری یا اختاه! اما هرچه بود امشب صبح شد. فردا هم سپری شد تا عصر عاشـورا زینب هم کاملا خودش را حفظ کرد. صبوری کرد. با امام حسین همراهی کرد. خدا رحمت کند آقای کوثری را. وقتی روز عاشـورا این روضه را برای امام می خواند شانه های امام تکان می خورد، کسی جلودار امام نبود. خود ایشان یک وقتی فرمود، فرمود من گریه کنی مثل امام نداشتم. خدا رحمت کند عصر عاشـورا وقتی نزد امام روضه می خواند می فرمود زینب صبر کرد، صبر کرد تا آنجایی که دنبال برادر
ای یادگار مادرم، ای مهربان برادرم
صبری نما تا خواهرت، قرآن بگیرد بر سرت
آهسته رو آهسته رو، آهسته رو آهسته رو
کرده وصیت مادرم، تا من ببوسم حنجرت
آهسته رو آهسته تر، آهسته رو آهسته تر
پیاده شد، خواهر را در آغوش گرفت. مگر نگفتم کسی از خیمه بیرون نیاید. زینب هم امر امام است برگشت. اما دل تو دلش نیست. چه می شود؟ عصر عاشـورا صدای فریاد دشمن بلند شد، و یکبرون بان قتلت و انما قتلوا بک التکبیر و التهلیلا
دستها را روی سر گذاشت، گودی قتلگاه، وامحمداه! واعلیاه! اما فیکم مسلم؟
ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم
آیا تویی حسین من نیست باورم
با آنکه در کنار تو یک عمر بوده ام
نشناسمت کنون که تو باشی برادرم
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
خدایا در این شب عاشـورا که عزادار واقعی امام زمان است نمی دانم کجا دارد گریه می کند برای جدش، صبح و شام که گریه می کند اما امشب مضاعف است. خدایا در ظهورش تعجیل بفرما.
ما را از اعوان و انصار و یاران و شهدای در رکابش قرار بده. به آبروی امام زمان کشور امام زمان را حفظ بفرما.
شر خائنین داخلی و متجاوزان خارجی را به خودشان برگردان.
به آبروی امام زمان قسمت میدهم تمامیت ارضی ما استقلال ما آزادی ما این ابهت ما در پناه امام زمان خاصه رهبر محبوب و مقتدر ما سلام و عزت عنایت بفرما.
اموات گذشتگان، گذشتگان از این جمع، روح معمار انقلاب حضرت امام و فرزندانش، والد و والده محترم مقام معظم رهبری روحشان از این جلسه شاد بگردان.
خدا شب عاشـورا است اسم ما را هم جزء زوار قبر ابی عبدالله ثبت و ضبط بگردان.
خدا ما را مشمول شفاعت امام حسین قرار بده.
بیمارانمان جانبازان مان لباس عافیت بپوشان.
بالنبی و آله صلوات
بازدیدها: 0