moharram-rafiei-imam-hosain

متن سخنرانی دکتر رفیعی-شب هشتم-حربه های دشمن

خانه / قرآن و عترت / عترت / ستارگان هدایت / امام حسین (علیه السلام) / متن سخنرانی دکتر رفیعی-شب هشتم-حربه های دشمن

یکی از راه های رشد و شناخت و ترقی، دشمن شناسی است. مخصوصا حربه های دشمن و شیوه هایی که سعی می کند مردم را به انحراف بکشاند. چون دشمن دو دسته شیوه دارد: آشکار و مخفی. خود دشمنان هم دو جور هستند بعضی خیلی شفاف هستند، بعضی دشمن هستند ولی مخفی کاری می کنند.

متن سخنرانی دکتر رفیعی-شب هشتم محرم۹۸-حربه های دشمن

شب هشتم محرم است منسوب است به جوان رشید اباعبدالله، شبیه پیامبر، حضرت علی اکبر علیه افضل التحیه و الثناء. إن شاء الله خداوند به آبروی این جوان و پدر بزرگوارش همه ی جوان های ما را از فتنه های آخر الزمان نگه دراد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد. دیشب عرض کردیم یکی از راه های رشد و شناخت و ترقی، دشمن شناسی است. مخصوصا حربه های دشمن و شیوه هایی که سعی می کند مردم را به انحراف بکشاند. چون دشمن دو دسته شیوه دارد: آشکار و مخفی. خود دشمنان هم دو جور هستند بعضی خیلی شفاف هستند، بعضی دشمن هستند ولی مخفی کاری می کنند.

     یک وقتی مقام معظم رهبری مقایسه ای کردند بین رییس جمهور فعلی آمریکا و قبلی. فرمود ایشان فرقش با قبلی این است که حرف هایش را شفاف می زند. او هم همین بود ولی او با الفاظ بازی می کرد. اما این راحت می گوید. سعودی ها را تشبیه به گاو می کند. راحت می گوید ما بنا داریم چین را زمین بزنیم. راحت می گوید ما با شما در نبردیم. اتفاقا حدیث داریم از این دومی کمتر بترسید. این که آشکار حرف می زند. فرمود اضعف الاعداء کیدا من اظهر عداوته. ضعیف ترین دشمن کسی است که عداوتش را آشکار می کند. آدم می فهمد حرف حسابش چیست. می گوید من دشمن هستم این هم کارم هست. تحریم می کنم، جلوی شما را می گیرم. می گوید. آدم تکلیف خودش را می داند. فرمود اکبر الاعداء اخفاهم مکیده. ما یک اکبر الاعداء داریم و یک اضعف الاعداء. دشمنی که رو میکند او ضعیفتر است و راحت می شود شناختش اما آنی که مخفی می کند او اکبر الاعداء است به همین دلیل هم منافق از مشرک خطرش بیشتر است. ما در قرآن کریم نزدیک سیصد آیه در مورد منافقین داریم، سوره به نام منافقین داریم. سوره ی منافقین بزرگتر است یا سوره ی کافرون؟ به همین جهت هم حضرت پیامبر به امیرالمؤمنین فرمود کار تو سخت تر از من است. پیغمبر این طرف بود مشرکین می گفتند «اعل هبل» جاوید هبل. مسلمان ها هم می گفتند الله اعلی و اجل. معلوم بود هبل و الله مرزش روشن است. آن بت است و این خدا است. اما در جمل که اینطور نبود، در جمل نماز بود، عبدالله بن زبیر امام جماعت بود، کعب بن سور مفتی و عالم و مفسر قرآن بود فریاد می زد عایشه امکم صلاتکم صومکم، حمایت از عایشه حمایت از نماز است از روزه است از دین است. خیلی فرق می کند. و لذا یکی از همین افراد خواجه ربیع بن معروف ربیع بن خصیم چهارصد نفر را در جمل جدا کرد. آمد خدمت امیرالمؤمنین گفت ما نمی توانیم با مسلمانها بجنگیم، ما را بفرستید مرز. نمیگوید نمیجنگیم می گوید ما را بفرستید مرز با کفار بجنگیم. ما با مسلمان نمی توانیم بجنگیم. آنی که قرآن سر نیزه می کند با کسی که بت بلند می کند خیلی فرق میکند. در احد میگفت ان لنا عزی، و لا عزی لکم. ببین ما عزی داریم یعنی بت، شما ندارید. اما در صفین میگفت قرآن داریم. خب اینها نمی جنگیدند. لذا حضرت امیر در نهج البلاغه وقتی که می آید صفین را به نقد بکشد می فرماید این قرآن ترجمان می خواهد وگرنه خودش کتاب بین دو جلد است. لذا دشمن مخفی از دشمن آشکار خطرناکتر است.

     در روایت دیگر داریم لا تستصغرن عدواً هیچ وقت دشمن را کوچک نشمارید و ان ضعف اگرچه ضعیف باشد. امیرالمؤمنین در نهج البلاغه به مالک اشتر می فرماید الحذر الحذر من عدوک بعد صلحه. وقتی پای قرارداد را امضاء کرد بیشتر از دشمن بترس، چون دروغ میگوید. امضاء می کند ولی پایش نمی ایستد. این عین عبارت است. می گوید حواست جمع باشد اینها دروغ می گویند. پای صلح را امضاء کردند ده سال معاهده نوشتند با پیغمبر در صلح حدیبیه دو سال بعد زدند زیر صلح. یعنی عمل نکردند. پیغمبر مجبور شد حمله کند و مکه را فتح کند. (صوت شب هشتم)

moharram-Dr.rafiei
متن سخنرانی دکتر رفیعی-شب هشتم-حربه های دشمن

     این دشمن حربه هایی دارد. باید این حربه ها را شناخت. دیشب سه چهارتا از این حربه هایش را گفتم. یکی گفتم هزینه می کنند، ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله پول خرج میکنند که جلوی راه خدا را بگیرند حالا ممکن است این هزینه کردن با مسجد ساختن باشد که مسجد قبا را زمین بزنند. هیئت علم کند. اصلا من شنیدم حالا چقدر درسته تحقیق نکردم. تعداد زیادی از طرف بعضی از همین دولتهای ضد ما یا اروپایی ها در یک سال آمدند میان مسلمانان قمه توزیع کردند، فراوان. خود آنها توزیع کردند. من یک سال آلمان بودم در یکی از ایام محرم یا صفر، تلویزیون رسمی آلمان که یک دقیقه اش را باید چقدر پول برای تبلیغ بدهی، هشت بار در یک روز برنامه اش را قطع کرد و پخش صحنه های خیلی دلخراش قمه زنی را داشت از بچه ها، سر بچه ی شش ماهه، یک ساله. من الان نمی خواهم در مورد این موضوع صحبت کنم. اصلا بحث من بحث درست و غلط نیست آن را باید در حوزه ها روی آن بحث کنند. مقام معظم رهبری جایز نمی دانند، بعضی دیگر هم جایز نمی دانند.ایشان را خودم سؤال کردم ایشان گفتند من راضی نیستم و فتوایم هم بر عدم جواز است. اما من چیز دیگری می خواهم بگویم. چون ممکن است در جلسه ی ما باشند که نظرشان بر خلاف ما باشد. من نمی خواهم به آن عزیزان جسارت کنم. ولی آنقدری که علیه شیعه در آن تلویزیون فیلم پخش کرد، هشت بار در یک روز برنامه های رسمی، وسط فیلم و سریال اینها را پخش می کنند آن وقت چیزهایی را زیرش می نوشتند که انسان شرمش می شود که هکذا توحش شیعه. البته به آلمانی نوشته بودند و ترجمه عربی. این توحش است. ببینید دشمن گاهی ابزاری استفاده می کند یعنی می آید حدیث جعل می کند. جعل حدیث یک روش دینی است. یک کتابی نوشته است یکی از آقایان به نام اخبار و آثار ساختگی. من نمی گویم کتاب را صد در صد تأیید می کنم ممکن است بنده هم دو سه تا نقد بر آن داشته باشم اما در این کتاب مواردی را نقل می کند از داستان سراها از کسانی که می نشستند و چیزهایی را می بافتند به اسم دین به خورد مردم می دادند. آقای مطهری در کتابهایش دارد. حتی با اسم روضه ی ابی عبدالله! می گفت ما گریه بیندازیم اگرچه با دروغ باشد. یعنی به نام دین به دین لطمه می زند. هزینه می کند دشمن. حالا هزینه اش گاهی … صد هزار درهم ثمره بن جندب گرفت که بگوید آیه ای که در مورد حضرت علی است در مورد ابن ملجم است. یعنی شبی که امیرالمؤمنین جای پیغمبر خوابید این آیه نازل شد و من الناس من یشتری نفسه ابتغاء مرضات الله صد هزار درهم گرفت تازه میگفت کم است. به هر حال معروف بود گفت این آیه در شأن ابن ملجم است. آن وقت یک آیه ای که من نمی خوانم و زبانم نمی چرخد که در مورد منافقین است گفت در مورد علی بن ابی طالب است. دوم گفتیم ابتذال و فرهنگ ابتذال را ترویج می کند. این ابوالفرج اصفهانی است. ببینید یک آدمی است کتابهای متعدد دارد یک کتاب دارد به اسم الاغانی یعنی موسیقی در مورد موسیقی. ببینید در مورد مدینه الرسول چه نوشته است که در زمان امام سجاد بعد از کربلا کارناوالهای موسیقی در مدینه می آمد. مدینه الرسول که صدای قرآن در آن می پیچید کار به جایی رسیده بود که افراد رقاصه مجالس مختلط که من یک وقتی خدمت مقام معظم رهبری بودم شهادت امام سجاد این بحث را مطرح کردم بعد از منبر که رفتیم داخل اتاق محضر ایشان تنها شدیم، ایشان فرمودند اسم کتاب را هم گفتند من یادم نیست شاید همین الاغانی بود فرمود آنجا هست که جوانی در کوچه های مدینه داشت ترانه می خواند، یک پیرمردی از بالای بلندی صدایش زد گفت این ترانه را اشتباه می خوانی صحیحش این است و درستش را به او یاد داد. گفت اِ!! تو از کجا بلدی؟! گفت ما هم بلدیم دیگه. گفت اسمت چیست؟ آن آقا اسمش را گفت. گفت پس من بروم بگویم فلانی، گفت نه نه نه، مبادا اسم من را ببری از فردا … یعنی حتی پیرمردها شعرهای موسیقی جوان ها را تصحیح می کردند. مدینه الرسول شد ابتذال، کار به جایی کشید که آنجا اغانی می گوید نه علماء منع می کردند، نه عباد منع می کردند. وضعیت به اینجا کشیده شد. سومین چیزی که دیشب گفتیم گفتیم شبهه افکنی. اینها حربه های دشمن است که گفتیم ده تا از حربه های دشمن را می خواهیم بگوییم. امروز موبایل و سریال و اینها در اختیارش هست. با شبهه ذهنها را تخریب می کند. چهارم ایجاد یأس در مردم است.

۵- پنجمین حربه ی دشمن این است که مردم را از دین جدا می کند. این کلمه ی یردّوکم عن دینکم سه بار در قرآن تکرار شده است. حالا من یکی را نوشته ام. لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم اینقدر تلاش می کند تلاش می کند که مردم را از دین جدا کند. دین زدایی یکی از حربه های دشمن است. که برایش هزینه می کند. خیلی این نکته مهم است. یک وقتی هم با حرف های محکمه پسند. آقا دوتا موی شما بیرون باشد چه عیب دارد؟ حالا چه فرق می کند نماز صبح این طرف آفتاب باشد یا آن طرف آفتاب؟ یکی از آقایان که الان رفته آن طرف آب و فکر هم نمی کنم دیگر نماز هم بخواند و همه چیز را هم زیر سؤال برده، یک وقتی اینجا بود در ایران، یکی از دوستان می گفت گاهی با هم مسافرت می رفتیم آفتاب می زد بلند می شد نماز اداء می خواند، به او می گفتم فلانی! شما بالاخره فاضل هستی، درس خوانده ای!! می گفت حالا مگر برای خدا ده دقیقه این طرف آفتاب و آن طرف آفتاب برایش فرقی می کند؟! ببینید آقایان! یک ماشین در جاده دو درجه فرمانش را کج کند می رود ته دره، نگو چه فرقی می کند؟ دین یک مجموعه ای است چرا عبدالعظیم حسنی رضوان الله تعالی علیه می آمد زانو می زد نزد امام هادی می گفت ببینید دین من درست است یا نه؟! خدا حفظ کند آیت الله العظمی صافی یک کتابی دارند هست در همین انتشارات ایشان، کتاب کوچکی است به نام حدیث عرضه ی دین. بگیرید بخوانید. حدیث عرضه ی دین که این حدیث را شرح کرده است. من حدود پانزده نفر آدم پیدا کردم غیر از عبدالعظیم که می آمدند خدمت امام معصوم می گفتند آقا ببینید دین ما درست است یا نه؟ یک وقت ما اشتباه نکنیم. دغدغه ی دینی داشتند. خیلی مهم است. این حربه ی پنجم دشمن که سعی می کند دین را سبک جلوه بدهد. پیغمبر خدا هم فرمود انی اخاف علیکم استخفافا بالدین. من نگران هستم در دوره ی آخر الزمان دین خفیف بشود. سبک بشود، خوار شمرده شود. راحت آقا آمده می گوید من مالیات می دهم برای چی خمس بدهم؟! ربطی ندارد مالیات یک چیز دولتی است مال حقوقها و کاسبها و چاپ کتاب است الان هم در همه چیز می گیرند. مالیات ربطی به خمس ندارد. یکی آمده بود میگفت حساب کردم دقیقا همان بیست درصد هم می شود! اگر قرار شد خود شما با هر قسمت دین یک بازی در بیاوری از این دین چیزی نمی ماند و سبک می شود. لذا ائمه ی بزرگوار ما مدام تأکید می کردند. یک نفر هر سال می آمد مکه دیگر نتوانست بیاید. یک وقت امام صادق از رفیقش پرسید فلانی وضعش چطور است؟ گفت آقا نپرس، خیلی اوضاعش خراب است. ایشان فکر کرد امام صادق وضع مالیش را می پرسد. چون مکه نمی توانست بیاید ظاهرا مشکل مالی پیدا کرده بود. آقا فرمود من نمی گویم وضع مالیش چطور است، کیف دینه. حالا که فقیر شده بی پول شده هنوز هم دین دارد؟ گفتم بله آقا دینش خوب است. آقا فرمود والله هو الغنی. دین از دست برود آدم فقیر می شود نه ماشین را بدزدند، نه ورشکست شوی، نه کارخانه بدهی بالا بیاورد. بدترین ورشکستگی این است که کسی دینش سبک شود. دینش از دست برود. این که حضرت اباالفضل فرمود انی احامی ابدا عن دینی. این حربه ی دیگر دشمن است آیه اش را خواندم لا یزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم.

     حالا شیوه های اینکه دین را از مردم بگیرند متفاوت است. یک وقت یک آدم بدی را علم می کنند. می گویند ببین اگر دین درست بود فلانی با این جای سجده و انگشتر و تسبیح چرا دزدی کرده است؟ هزارتا آدم تسبیح به دست و انگشتر به دست و متدین داریم که کارش درست است چرا از همه این را مثال زدی؟ یا می گویند ببیند فلان آقا، فلان قاضی، فلان امام جماعت … می گردند جزییات را بزرگ و برجسته می کنند. و این یکی از شیوه هایی است که باید روی آن دقت و توجه بشود.

moharram
متن سخنرانی دکتر رفیعی-شب هشتم-حربه های دشمن

     شریح قاضی اگر سکوت نکرده بود، با دین مردم بازی نکرده بود، این اتفاقات نمی افتاد. یک بی دینی. هانی بن عروه را گرفته اند داخل زندان، زده اند شکنجه کرده اند، ایشان یک قبیله ی پرپیمانه ای دارد قبیله ی مذحج اگر بلند می شدند پدر ابن زیاد را در می آوردند. چهار هزار مسلح داشتند! محاصره کردند کاخ ابن زیاد را. ابن زیاد دید خودش حریف نمی شود، شریح پنجاه سال قاضی بوده، یک آدم ظاهر الصلاحی است. گفت ایشان را قبول دارید به نمایندگی برود هانی را ببیند و برگردد به شما بگوید؟ گفتند بله. آمد دیدن هانی گفت قبیله ات جمع شده اند. گفت به آنها بگو نروید، شما بروید من را می کشند. بمانید، مقاومت کنید. گفت چشم. آمد گفت بسم الله الرحمن الرحیم هانی را ملاقات کردم گفت بروید من حالم خوب است. یک دروغ. آنها هم رفتند فردایش هانی را اعدام کردند. هانی بن عروه. این که در روایات داریم اگر کسی دینش حفظ شود دنیایش هم حفظ می شود. حدیثش این است ان جعلتَ دینک تبعا لدنیاک اگر دینت تابع دنیا شد اهلکت دینک و دنیاک جفتش را از دست دادی. عمرو عاص شب عید فطر سال ۴۳ هجری که داشت به درک واصل می شد به بچه هایش گفت من دین فروختم ولی به اندازه اش دنیا به دست نیاوردم. دوتا پسر دارد یکی عبدالله بن عمرو عاص، یکی محمد بن عمرو عاص. عبدالله بهتر بود خیلی به بابایش نرفته بود یک وقت نشسته بود امام حسین آمد رد شود، به احترام امام بلند شد. احترام کرد. به اطرافیانش گفت هر کسی می خواهد یک آدم بهشتی ببیند حسین را ببیند. این اهل بهشت است. من اراد ان ینظر الی رجل من اهل الجنه فلینظر الی حسین بن علی. آن آقا به او گفت عجب!! تو واقعا اعتقادت این است؟ گفت بله ایشان خودش، پدرش، برادرش اهل بهشتند. گفت پس چرا در صفین با پدرش جنگیدی؟! تو که در صفین در سپاه معاویه بودی. همین آقا امام حسین در سپاه امیرالمؤمنین بود، پدرش هم بود برادرش هم بود چرا در صفین با آنها جنگیدی؟! گفت آن به خاطر قرآن بود که می فرماید حرف پدر و مادر را گوش بدهی، پدرم گفت!! ایشان به او گفت فکر نکنم باید به حرف پدرت گوش می کردی. بینشان بحث شد آمدند خدمت خود امام حسین. آقا ما یک چنین بحثی بینمان پیش آمده است. ایشان به حرف پدرش در صفین با شما جنگیده با اینکه می دانسته شما اهل بهشت هستید. آقا این آیه را خواند و ان جاهداک علی ان تشرک بی ما لیس لک به علم فلا تطعهما اگر پدر و مادر سر به سرت گذاشتند گفتند مشرک شو، نماز نخوان و … از آنها اطاعت نکن. بارها گفتیم ما سه جور اطاعت داریم یکی اطاعت محض که هر چه گفت بگویی چشم. باید. این مال معصوم است ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا، من یطع الرسول فقد اطاع الله، من اطاعکم فقد اطاع الله. گفت صلح بگو چشم، گفت جنگ بگو چشم. چون معصوم است. دوم اطاعت ممنوع لا تطع الکفار، لا تطع کل حلاف مهین، کافر، دروغگو. سوم اطاعت مشروط. پدر و مادر اگر گفتند بندگی خدا نکن که شما نباید گوش بدهی، گفت بت بپرست نباید گوش کنی. حتی در فقیه اطاعت مشروط است باید عدالت داشته باشد اگر از عدالت خارج شد می گوید شما گوش نده. در فقیه می گوید صائنا لنفسه حافظا لدینه اما در معصوم می فرماید اطیعوا الله و اطعیعوا الرسول و اولی الامر منکم اولی الامر فقط مطابق با معصوم است چون اطاعت در ردیف خدا و پیغمبر مال معصوم است. اطاعت غیر معصوم، اگر برگشت به اطاعت معصوم جایز است. میگوید نماز بخوان، روزه بگیر، حج برو باید اطاعت کنی اما اگر گفت دین را کنار بگذار و کافر شو نباید اطاعت کنی. آقا امام حسین به پسر عمرو عاص فرمود. آن وقت این عبدالله بن عمرو عاص مخالف پیوستند پدرش به معاویه بود. می گفت بنشید در خانه تو دیگر پیر شدی. آخرهای عمرش بود. ولی پسرش محمد بن عمرو عاص لنگه ی بابایش بود هی می گفت بریم. بالاخره پدرش را نشان در دربار معاویه و شش سال آخر عمرش یعنی سال ۳۷ تا ۴۳ عمرو عاص آمده پیش معاویه. شبی که می مرد گریه می کرد. می گفت دین دادم ولی دنیا به اندازه اش به دست نیاوردم. آقایان عمر سعد دین داد، ولی به اندازه اش دنیا به دست نیاورد. حدیث می گوید اگر کسی دینش را بدهد که دنیا به دست بیاورد، هر دو را از دست می دهد. خیلی عجیب است ها. نمی گوید دنیایش را به دست می آورد. ان جعلت دینک تبعا لدنیاک اهلکت دینک و دنیاک اما ان جعلت دنیاک تبعا لدینک هر کاری خواستی بکنی در دنیا با دین بسنج. این معامله دینی هست یا نه؟ اگر ربا در آن هست نرو. این نگاه دینی است یا نه؟ کاری هم ندارد. یک ابزاری به نام دین داشته باشیم و کارهایمان را با آن بسنجیم. زمان ائمه اینطور بوده طرف مریض شده رفته دکتر برایش شراب نوشته است، ام خالد، خانمی است. آمد نزد امام صادق گفت بخورم؟ آقا فرمود نه. گفت چشم. رفت. بنده خدا خانه اجاره کرده، محمد طیار، در آن خانه طرف دیگرش خانم جوانی زندگی می کرد که تقریبا مشترک است. آمد خدمت امام رضا که یک خانه اجاره کرده ام یک زن جوان مجرد آن طرف است من هم این طرف، چه کار کنم؟ فرمود زود اثاثت را جمع کن برو. ان الرجل و المرأه اذا خلیا ثالثهما الشیطان. زن و مرد مجرد وقتی با هم تنها می شوند سومی آنها شیطان است. گفت چشم. آقا اجاره هم داده ام، فرمود داده باش!

     شاید من یک وقتی این خاطره را برای شما گفته ام. یک وقتی من یک شهر بودم که یکی از سوغات های آن شهر کلوچه است مثل کلوچه های شمال. آن آقایی که قنادی دارد آنجا و شاید الان هم پیر شده است. صبح بود آمد در حوزه ما هم نشسته بودیم. طلبه ها بودند مسؤول حوزه هم بود. گفت آقا! پاتیل خمیر که مثلا ۵۰۰ کیلو یا ۴۰۰ کیلو کلوچه باید در آن درست کنم صبح که درش را باز کردم دیدم یک موش مرده در آن افتاده است، پاتیل خمیر که سهم یک هفته خمیر کلوچه اش در آن است. به او گفت نجس است و کلش را باید خالی کنی! گفت چشم. این را می گویند دینداری. می تواند این را بگیرد و به قول آن آقا بگوید ان شاء الله بادمجان است بینداز دور. ولی روشن است موش است. ان شاء الله بادمجان است فیلم است. روشن است. رفت پاتیلش را خالی کرد. من یادم هست یک وقتی آیت الله العظمی مرعشی نجفی من خیلی ایشان را دوست داشتم بچه بودم می آمدم مسجد بالاسر پای درسش می نشستم. هیچ هم نمی فهمیدم. چون من محصل بودم. درس خارج حالیم نمی شد. یک وقتی یک آقایی آمد نزد ایشان، گفت من حقوق بگیر دولتم آمده ام شما حقوق من را حلال کنی. زمان طاغوت. ایشان گفت چه کار می کنی؟ گفت ثبت احوال هستم. فرمود یعنی چه که ثبت احوالی؟ گفت سه جلد درست می کنم. (به شناسنامه می گفتند سه جلد) گفت کاری ندارد، حلال است برو. یعنی اینقدر مقید بودند. این می شود دینداری.

پس حربه ی پنجم دشمن این است که یردوکم عن دینکم می خواهد شما دین نداشته باشی.

۶- ششمین حربه تفرقه است و عداوت و بغضاء. پیغمبر خدا تمام تلاشش را کرد. آخه ایشان وقتی آمد مدینه معرکه ی تفرقه بود. اوس، خزرج، درگیری، جنگ. خیلی تلاش کرد اینها را با هم رفیق کرد و کنار هم نشاند. قرآن مجید فرمود شیطان یوقع بینکم العداوه و البغضاء فی الخمر و المیسر. چرا قمار حرام است؟ چون قمار تفرقه می آورد، کینه می آورد، شما خانه ات را می بازی با این آقا بد می شوی. شراب می خورد مست می کند جنایت می کند با هم اختلاف پیدا می کنند. قرآن می فرماید شیطان از راه شراب و قمار می خواهد بین شما عداوت و کینه درست کند. چقدر پیغمبر و ائمه تأکید روی این موضوع وحدت داشتند. الان مگر مسلمانها آمارشان کم است؟ آقا اروپایی ها دارند راحت زندگی می کنند خیلی هایشان ارتش هم ندارد و کنار گذاشته اند. شما یک نگاهی به کشورهایی مثل سوئد، سوئیس، دانمارک و کشورهای اروپایی که مجموعه ی دور هم هستند اما چطور در افغانستان هفته ای دو سه تا بمب منفجر می شود؟ چطور در عراق در سوریه در یمن .. یعنی تمام این کشورهای اسلامی آن هم از اروپا پیاده نکرده اند از خود مسلمانها به جان هم انداخته اند. اختلافات مذهبی شدید، تکفیرها، این که امام رهبر کبیر انقلاب همیشه تأکید داشتند بر مسأله ی وحدت خب بالاخره از اول تاریخ جریان خلافت و امامت از هم جدا شده، عده ای پیرو امیرالمؤمنین شدند، عده ای پیرو خلفاء شدند بحثهای علمی هم هیچ اشکالی ندارد، علامه ی امینی الغدیر نوشته است. علامه ی حلی منهاج الکرامه نوشته است. آنها نوشته اند. اما اگر قرار بشود در سطح جامعه کشورها به جان هم بیفتند نزاعها موجب این می شود که دشمن خوشحال شود لذا تفرقه یکی از حربه های دشمن است.

aliakbar-moharram
متن سخنرانی دکتر رفیعی-شب هشتم-حربه های دشمن

۷- حربه ی دیگر دشمن ایجاد ترس است. این آیه ی قرآن است در سوره ی آل عمران. الان هم همینطور است. شما می دانید بعد از این جریان کشتی انگلیسی و پهپاد آمریکایی کاملا نظر منطقه نسبت به ما برگشت خیلی ها هم منع می کردند که نزنید، نگیرید، بدتر می شود. آقایانی که از مکه آمدند برای ما نقل می کردند که اصلا رفتار سعودی ها با حاجی های ما عوض شده است. اینها تعارف ندارند. در ازاء کشتی شان کشتی می گیرند، در ازاء پهپادشان پهپاد می زنند. این اقتدار .. این آیه ی قرآن است. وقتی جنگ احد تمام شد سوره ی آل عمران میگوید جنازه ها روی زمین، هفتادتا، بقیه هم مجروح. امیرالمؤمنین هفتاد زخم برداشته بود، ابوسفیان پشیمان شد گفت برمی گردیم این مجروحها را هم می کشید کلک اسلام را می کنیم. یک بنده خدایی به تاخت خودش را به پیغمبر رساند. گفت مسلمانها بترسید. بترسید که ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم دوباره جمع شدند بترسید می خواهند حمله کنند. قرآن می فرماید این مسلمانهای مجروح، زخم دیده، دست و پا شکسته قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل آقا یکی زیر بغل او را گرفت، یکی یکی دیگر را کول گرفت، یکی چوب دست او داد بالاخره یک لشکر جانباز پیغمبر راه انداخت آمدند تا حمراء الاسد. من رفته ام حمراء الاسد کمی تا مدینه فاصله دارد. اردو زدند. به ابوسفیان گفتند اینها خودشان جلو جلو آمدند. تو می خواهی حمله کنی؟ پشیمان شد و برگشت. اصلا سبک دشمن این است. روش دشمن این است. اگر چنانچه کوتاه آمدی کوتاه نمی آید، زبانش بلندتر است. دشمن یکی از شیوه هایش ایجاد ترس است.

۸- شیوه ی دیگر دشمن، ابزار اقتصادی است که امروز خود امریکایی ها می گویند بی سابقه بوده در طول تاریخ چنین تحریمی. اینکه نگذارند نفت فروش برود، نگذارند دارو وارد مملکت بشود. بدتر از این را در شعب ابی طالب قرار دادند. سه سال پیغمبر را در شعب باسختی و صعوبت زیاد. اما مقاومت کردند. پیش بردند. مرز تسلیم و مقاومت مرز مهمی است. تسلیم اینطور نیست که رفاه به دنبال داشته باشد. این مقاومت است که دشمن را عقب می راند. در طول تاریخ شما نگاه کنید به پیغمبر خدا گفتند دولت روم قصد حمله به مسلمانها دارد. حضرت فرمود ما نمی نشینیم آنها بیایند، ما می رویم. آقا کجا می روید؟! مگر یک ساعت راهه؟ هفتصد کیلومتر راه است! حضرت فرمود باشه. اراده را ببینید، تابستان، گرما، محصولات مردم روی زمین، کشاورزها دارند گندم و جویشان را برداشت می کنند، فرمود حرکت! فرمود هرکس هرچه دارد بردارد. یکی سه کیلو خرما برداشت، یکی نان برداشت. بالاخره یک لشکری حضرت راه انداخت. آقا هفتصد کیلومتر!! نمی دانم چقدر طول کشیده، یک ماه، دو ماه؟ خودش هم رفت! حضرت علی را هم با خودش نبرد فرمود مدینه بمان که مدینه حفظ شود. شاید رفت و برگشت دو سه ماه طول کشیده. رسیدند سر مرز آنها گفتند نه آقا! کی گفته ما می خواهیم بجنگیم؟ نه اینطور نیست. با یک قرارداد برگشتند. جنگی هم صورت نگرفته است. همین قدر که تا آنجا رفتند این ترس را در لشکر دشمن انداختند و برگشتند. شما اراده را ببینید، ماشین که نبوده پیاده بوده است. به این جنگ می گویند جیش العسره عده ای در این جنگ از سختی مردند. یکی از کسانی که مرد و پیغمبر شبانه در مسیر دفنش کرد، شهید با تیر نشد، از دنیا رفت عبدالله ذوالوجادین است. عده ای فرار کردند و علی الثلاثه الذین خلفوا اما حضرت با اراده رفت تا مرز تبوک و برگشت. بالاخره این مواردی که اشاره کردیم. بعضی را هم ان شاء الله اشاره خواهیم کرد اینها حربه ی دشمن است. دشمن شناسی طاغوت شناسی یک هنر است. فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی، لا تتخذوا عدوی و عدوکم اولیاء، این پیام قرآن است که مخصوصا اشاره کردم دشمنی که مخفی کاری می کند خطرش جدی تر است باید بیشتر مواظبت کرد.

خدایا به آبروی اهل بیت دشمنان را خوار کن.

همانطور که وعده دادی دوستانت را عزیز کن، پیروز کن

شب هشتم ماه محرم است امشب منسوب به علی اکبر است. تمام شهدای کربلا عاشورا شهید شدند، اشتباه نکنید که فردا شهادت علی اکبر است نه ایشان روز عاشورا شهید شده است اما ذوقی به خرج داده اند اقایان و اهل منبر، اهل روضه از سابق تاسوعا را به حضرت اباالفضل و هشتم را به این جوان اباعبدالله علیه السلام اختصاص داده اند. چه جوانی!!

جلوه ی توحید علی اکبری

 واقعا تجلی پیغمبر؛ خُلق و خَلق و منطق

نسل جوان را به جهان رهبری

جلوه ی توحید علی اکبری

این شخصیتی که تمام وجودش شبیه رسول خدا بود. روز عاشورا آمد خدمت ابی عبدالله. اجازه گرفت میدان برود. آقا دوتا تقاضا از او کرد. اولا هیچ تأملی نکرد، تا گفت برم، فرمود برو. به جون اینطور اجازه نداد، به اسلم این طور اجازه نداد، قدری تحمل کرد. اما در روایت دارد استأذن فأذن. بابا برم؟ برو. زود از خودش جداش کرد. اما دوتا تقاضا کرد. تقاضای اول این بود پسرم قدری راه برو من قد و بالات رو ببینم.

من نگویم که تو ای ماه نرو

لیک قدری به بر من راه برو

باباست. آقا داغ جوان خیلی سخت است. خیلی سخت است. آدم را پیر می کند. مگر خدا صبر بدهد. داغ جوان سنگین است. درخواست دوم فرمود حالا که می خواهی بروی ببیند عمه ها و خواهرات جمع شدند دارند نگاهت می کنند. برو یک خداحافظی با اینها بکن. آمد دورش حلقه زدند. نمی دانم دیده بودید این بچه ها جبهه می رفتند چطور از مادر جدا می شدند. حالا ایشان مادرش کربلا نبوده چطور از خواهر جدا می شده. باباها خیلی خود دار و خویشتن دار بودند جلوی بچه گریه نمی کردند. صبر می کردند ماشین که از کوچه بیرون می رفت سرشان را به دیوار می گذاشتند. ابی عبدالله هم صبر کرد. همین که جوانش دور شد آن وقت نظر الیه نظر آیس، محاسنش را به آسمان گرفت شروع کرد گریه کردن یک نگاه مأیوسانه ای به قد و بالای علی. شجاع بود. قوی بود. خودش را معرفی کرد. اصولا در کربلا با نام علی اینها مشکل داشتند چون با خود علی مشکل داشتند. آقا وقتی جوانش به میدان آمد خیلی تیرها آماده شد. خیلی دستها بالا رفت. خیلی شمشیرها بالا رفت. یک نفره. بالاخره هر چقدر قوی نمی دانم مبارزه خوب کرد، خوب از دشمن کشت اما تعبیر مقاتل این است قطعوه بالسیوف اربا اربا هرکس هرچه داشت زد، اربا اربا آنقدر بدن تکه تکه بود من برداشتم این است وقتی امام حسین رسید علی جان داده بود اصلا به صحبت نرسید. اما همین قدر خون را از چهره اش پاک کرد، صورت روی صورتش گذاشت. بابا! لقد استرحت من هم الدنیا و غمها تو رفتی بابا، و بقی ابوک وحیدا فریدا جوان داده ها من را ببخشید. این روضه را امشب می خوانم. آقا صورت برنمی دارد! چی شد؟ نکنه ابی عبدالله جان داده؟!!

به یقین جان حسین بر لب بود

آن که جان داد به او زینب بود

نمی دانم کسی خبر داد، یا خودش فهمید دید جان برادرش در خطر است یک وقت دستهایش را رو سر گذاشت صدا زد آی برادرم. اول گفت برادرم. وا اخیاه و ابن اخیاه برادر را از روی بدن برداشت وانکبت علیه خودش را انداخت روی بدن علی اکبر. ابی عبدالله هرچه کرد از روی بدن برش دارد نتوانست. نمی دانم این خواهرهای شهید را دیده بودید، مادرهایشان را گاهی جنازه را آنقدر محکم می گرفتند دستشان را که می گرفتید حریف نمی شدید. سر را که می گرفتید زودتر می شد ابی عبدالله اخذ برأسها سر زینب را گرفت بلند شو بلند شو. بعد صدا زد جوانها بیایید اول عمه را از معرکه ببرید، عمه میان نامحرمها نباشد. بعد هم بیایید علی را به طرف خیمه ها ببرید.

علی الدنیا بعدک العفاء

لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

بازدیدها: 0

پایگاه اطلاع رسانی هیات رزمندگان اسلام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *