حجة الاسلام و المسلمین قائمی
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
قال امیرالمؤمنین علیه السلام کن موقنا تکن قویا
چون فرمودند از سوژه های سخن آن هم در رابطه با ماه مبارک رمضان صحبت بشود یک بحث کلی و اساسی و جدا بسیار ضروری، بحث عقیده و یقین است. واژه ی یقین در کتب روایی ما نکات بسیار زیبا و ارزشمندی از ائمه ی معصومین به ما رسیده که یک بار مراجعه اش مطالب فراوانی را به ما می رساند. من به اندازه ی فرصت میگویم گرچه این بحث خیلی گسترده و مفصل هست.
با این مقدمه ی کوتاه از آنجا که تردید نداریم اعمال و رفتار و کردار همه ی انسانها نتیجه ی میزان و مقدار اعتقادات آنها است؛ یعنی هرچه انسانها در عقیده محکمتر باشند، در عمل، جدی تر و کوشاتر هستند. و هرچه در عقیده سست تر باشند، قطعا در عمل بی توجه تر و بی حال تر هستند. مشکل اساسی در جامعه ی امروز ما قطعا ضعف اعتقادات است. و حقیقتا باید گفت:
خانه از پای بست ویران است خواجه در فکر نقش ایوان است
دشمن هم تمام تمرکز و برنامه ی خود را گذاشته برای ضعف اعتقادات. الان وهابیتی که به استخدام گرفته اند فقط شبهه ایجاد می کنند. اگر عقیده را از جوانهای ما گرفتند، همه چیز را گرفته اند. و این یک تهاجم گسترده ای است که الان آنها روی مسائل اعتقادی دارند. اگر مسائل اعتقادی حل نشود، گفته نشود، بیان نشود به روش مناسب خودش، قطعا بایدها و نبایدها تأثیر خود را ندارد. مسائل فرهنگی ما ریشه اش اعتقادات است و مسائل اقتصادی ما ریشه اش می شود مسائل فرهنگی که قرآن صریحا دارد و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض. اهل قریه ها اگر ایمان بیاورند و تقوا پیشه کنند از آسمان و زمین برای آنها برکت نازل می شود. یعنی اگر گاهی ما مدیران ناکارآمد و خسته و بی حال داریم، واقعا این در اثر این است که مسائل فرهنگی وقتی در جامعه سست شد، مسائل اعتقادی سست شد، عمل سست شد، مردم گرفتار می شوند طبیعتا در این مسائل. ریشه، عقیده است.
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند کن موقنا تکن قویا. اساس این است. یقین پیدا کن، یقین داشته باش تا قوی باشی. این حدیث در غرر و درر آمدی است. آقای ری شهری در کتاب میزان الحکمه واژه ی یقین را نگاه کنید بخش بندی کرده است؛ ثمرات یقین، آثار و برکات یقین، راههای رسیدن به یقین. روایات زیبایی که در واژه ی یقین از علامه مجلسی رضوان الله علیه آمده اصلا یک باب را در بحار اختصاص داده به باب یقین. محدث قمی در سفینة البحار فشرده در بحث یقین. این زیبایی های خاص خود را دارد تا جایی که آقا رسول الله دارند ما من شیء اعز من الیقین. هیچ چیز عزیزتر و گرامی تر در عین حال کمیاب تر از یقین نیست.
حالا در این رابطه چه کار باید کرد؟ چقدر در این رابطه باید کار کرد؟ مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در کتاب اسرار الصلوة در بحث نیت نکته ی جالبی را مطرح می کند این اصلا سوژه ای است برای ما برای استفاده. ایشان می گوید شما هیچ وقت به تشنه نمی گویید برو آب بخور! هیچ وقت برای گرسنه تبلیغ به غذا خوردن نمی کنید و هیچ وقت به مادر جوان مرده گریه کردن آموزش نمی دهید. یعنی اگر کسی تشنه شد خودش برود دنبال آب، گرسنه خودش دنبال غذا نمی رود. هیچ کجا سفره ای را پهن نکردند بعد یک سخنران بیاورند که بگوید مثلا بیایید غذا بخورید، خاصیت دارد یا ثواب دارد. چطور خود افراد می روند؟
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
متأسفانه بسیاری از سخنرانی ها، خطابه ها، حتی درس اخلاقهایی که گفته می شود و شاهد هستیم اینها آب دادن قبل از ایجاد عطش است. و قبل از ایجاد انگیزه است. مرحوم آیت الله صفایی حائری می فرمود آنقدر نوشیده ایم که تلمبار شده ایم، باد کرده ایم. آنقدر نوشیده ایم قبل از اینکه تشنه شویم. و هنر یک خطیب –این اصل کار است ها، سوژه های مختلفی که هست- ابتدا ایجاد انگیزه است. ایجاد علاقه در مخاطب است. بخواهد او را تشنه کنید، لازم نیست آب دستش بدهیم. خود اهل بیت عصمت و طهارت اینطور عمل می کردند. من یکی دو نمونه کوتاه را عرض می کنم و جدا جای جای کلمات اهل بیت، خطابه ها و حتی سخنهای کوتاه و قصارشان ایجاد انگیزه در مخاطب است. و این خیلی مهم است. قبل از اینکه باید و نباید بگویند.
در سفینة البحار حدیثی آمده که امام باقر علیه السلام از جدشان نقل می کنند. عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع بِالْكُوفَةِ إِذَا صَلَّى بِالنَّاسِ الْعِشَاءَ الْآخِرَةَ يُنَادِي بِالنَّاسِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کان را می گوییم برای استمرار است، برنامه ی امیرالمؤمنین این بود که هر شب در مسجد کوفه وقتی نماز عشاء را می خواند سه مرتبه صدا می زد أَيُّهَا النَّاسُ صدا به همه ی اهل مسجد می رسید و همه متوجه می شدند، حضرت می فرمود تَجَهَّزُوا يَرْحَمُكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ آن توجه به مبدأ و معاد است که انگیزه در افراد ایجاد می کند و در ماه مبارک رمضان بهترین بحث، بحث از توحید و معاد است. البته نه به صورت کلاسیک و خسته کننده، اگر کسی به روش داستانی و آیه و حدیث داشته باشد چقدر زیبا است از مبدأ و معاد صحبت کردند. کان امیرالمؤمنین مرتب این مطلب را می فرمود. باید بروید! چرا از این نردبان دنیا بالا بروید فَمَا التَّعَرُّجُ عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَ النِّدَاءِ فِيهَا بِالرَّحِيلِ تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ وَ انْتَقِلُوا بِأَفْضَلِ مَا بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزَّادِ وَ هُوَ التَّقْوَى وَ اعْلَمُوا أَنَّ طَرِيقَكُمْ إِلَى الْمَعَادِ وَ مَمَرَّكُمْ عَلَى الصِّرَاطِ وَ الْهَوْلَ الْأَعْظَمَ أَمَامَكُمْ- وَ عَلَى طَرِيقِكُمْ عَقَبَةٌ كَئُودٌ وَ مَنَازِلُ مَهُولَةٌ مَخُوفَةٌ لَا بُدَّ لَكُمْ مِنَ الْمَمَرِّ عَلَيْهَا وَ الْوُقُوفِ عِنْدَهَا فَإِمَّا رَحْمَةُ اللَّهِ «5» جَلَّ جَلَالُهُ فَنَجَاةٌ مِنْ هَوْلِهَا وَ عِظَمِ خَطَرِهَا وَ فَظَاظَةِ مَنْظَرِهَا وَ شِدَّةِ مَخْبَرِهَا وَ إِمَّا مَهْلَكَةٌ لَيْسَ بَعْدَهَا انْجِبَار
نکته دوم: امیرالمؤمنین آمدند بازار بصره، (در واژه ی سوق در سفینة البحار) آمدند بازار بصره دیدند مردم یبیعون و یشترون و یحلفون خب یک بازار است امروز هم همین است خرید و فروش و قسم. حضرت می خواستند موعظه کنند و این کار حضرت بود در بازار گاهی؛ ولی موعظه با افرادی که سرگرم هستند، بسیاری از آنها حتی متوجه حضور آقا نشدند برای اینکه توجه ها را جلب کند حضرت ایستاد بکی بکاء شدیدا با شدت و با صدا گریه کرد! دور حضرت را گرفتند، چی شده چه خبر است!؟؟ حضرت فرمودند اذا کنتم بالنهار تبیعون و تشترون و تحلفون و بالیل فی فراشکم تنامون و فی خلال ذلک عن الآخره تغفلون فمتی تجهزون الزاد و تفکرون فی المعاد؟ ببینید این خیلی مختصر خیر الکلام ما قل و دلّ این است. گریه می کند، چی شده یا علی گریه می کنید؟ فرمود وقتی روز کار و شب خواب و در بینش هم غفلت، گریه ی من برای این است که کی می خواهید توشه ی آخرت بردارید و به فکر معاد باشید. این گونه بیانات در کلمات اهل بیت فراوان است. مهمترین مسأله قبل از هر گفتگو که بحث اعتقادات است حقیقتا، عقیده و انگیزه را ایجاد کردن. در عقیده هم مهمترینش بحث مبدأ و معاد است. این روش با کنایه و اشاره مفصلش نکات زیبایی در کلمات اهل بیت عصمت و طهارت هست.
و السلام علیکم و رحمة الله
حجة الاسلام و المسلمین احمد پناهیان
چکیده:
1- منطق ولایت را معیار در انتخابات قرار بدهیم نه منطق شخصی و سیاسی
2- مطالبه گری و یقه گیری سیاسی کنیم
3- این مطالبه گری آیا از جبهه و نیروهای خودی باشد یا از جبهه دیگر که این جای بحث دارد و باید نظر بدهید
4- مطالبه گری درجلسات سخنرانان در رابطه با هیئت رزمندگان که فکر میکنم پیشنهاد به جایی بود
بسم الله الرحمن الرحیم
این بحث ولایتی که فرمودند من نکته ای را فقط عرض کنم. البته ممکن است به مذاق بعضی از عزیزان این مطلب کمی تلخ بیاید ولی دردی که ما الان در جبهه ی خودی داریم می کشیم، قصه ی ولایت را یک خرده مصداقی تر باهاش روبرو بشویم اینکه حاج آقای صفاری فرمودند کاملا درست است، درمان همه ی دردها بحث این ولایت و آن بحث اتصال و معیت با ولی، منتهی مصداقی چه می شود؟ چطور می شود که ما جریان حزب الله امروز مثلا در مسأله ی انتخابات، اگر دقت کنید بسیاری از این گروهها و فعالیتها و نخبگان و صحبتها و اینها به سمت این است که ما بنشینیم و تدبیر کنیم که چه کار کنیم که مثلا انتخابات دست کسانی نیفتد که انقلابی نیستند ما بنشینیم تدبیر کنیم. اصلا مطالبه از ولایت نمی شود که آقا شما می خواهید ما چه کسی را رییس جمهور کنیم؟ ببینید خیلی صریح و روشن است ما چهار سال پیش یک اشتباه بزرگی کردیم، چوبش را همه خوردیم، و همه ما هم قطعا مؤاخذه می شویم. چهار سال پیش لیدرهای انقلابی و ولایی همه به این رسیدند که آقا درست این است که این کا را انجام دهیم مثلا کسی به اتحاد نرسد. حتی بعد از انتخابات از همین نفس شیرین قم عزیزان ولایی و انقلابی ما هم گفتند اگر اتحاد و اتفاق هم می شد نتیجه نمی گرفتیم. خب بابا این درخواست اتفاق و اتحاد درخواست ولایت بود. اصلا حرف حرف ولایت بود. ایشان سه روز قبل از انتخابات فرمود که رأی سدید، مقاومت را تحقق می بخشد. رأی سدید یعنی چه؟ ساده تر از این دیگر چطوری می شود حرف زد؟! یک رأی محکم. و آیا الان طوری شده است که ما دیگر نیاز به رأی سدید و محکم نداریم؟ می نشینیم نظرسنجی ها را بالا و پایین می کنیم و البته من شنیدم از نزدیکان یکی از این آقایان منتخبین که گفتند قرار گذشتند آقای رییسی (البته خبر ما برای خود ما موثق است دیگران را نمی دانم) آقای رییسی و آقای قالیباف بنا گذاشته اند به اینکه در نهایت امر ببینند در نظرسنجی ها مقبولیت کی بالاتر است (دقت کنید به این جمله) و بعد او به نفع دیگری کنار برود و مسأله حل شود. راجع به خود این قرار اولا یه نظریه و یک حرف است. ما چرا اینطور قرار بگذاریم که ببینیم مقبولیت چه کسی بالاتر است دیگری به نفع او بالا برود؟ بله منطق این را می گوید خب قرار است ما به منطق خودمان عمل کنیم یا به منطق ولایت؟ در قصه ی منطق ولایت در زمینه انتخابات، مقبولیت را کسی تا به حال شنیده و طرح شده است؟ چه چیزی طرح شده است؟ آن چهار سال گذشته فرمودند الان هم فرمودند فکر کنید بر اساس یک منطقی فکر کنید. خودشان هم در همین دیدار با کارگران همین منطق را گفتند. گفتند خب حالا یک مدیری باشد … من این را عرض می کنم نگویند حالا می خواهد تبلیغ فلانی در برابر فلانی را بکند، نه می خواهم بگویم ما دنبال منطق ولایت نیستیم، ما دنبال منطق خودمان هستیم در اتاق فکرهای خودمان، همه جا اینطور است برای همین هم نتیجه نمی گیریم، مملکت مال آقا است ولی کسانی مملکت آقا را در اختیار می گیرند که مال آقا نیستند و ما هم تقدیمشان می کنیم به خاطر اینکه منطق ما با منطق ولایت فرق می کند، با اینکه ولایت را قبول داریم. مثلا دور گذشته گفتیم که منطق این است که شما اصلح را انتخاب کنید هرچه می خواهد بشود بشود، 72 نفر یار امام حسین علیه السلام هم بود باشد. رفتیم کربلا و شمر و یزیدش کردیم! این سری آمده ایم و می گوییم خب حالا این دور اول، دور دوم، ملاحظه تعداد رأی ها، نشستیم برای خودمان مقصر بکاریم، دو روز پیش آقا فرمودند یک مدیری می خواهیم مملکت همه ی مشکلاتش با یک مدیریت فراگیر جهادی انقلابی کار پر حجم و باکیفیت اصلاح می شود. خب برویم روی این کار کنیم بیاییم بگوییم آقایان کاندیداهای عزیز! شما کدام یک می توانید این کار را بکنید. ما به هر سه ارادت داریم. کدامیک می تواند این کار را بکند بایسته و هر کدام نمی تونه کنار برود. یعنی ما مطالبه بکنیم. ما می گوییم خب آقایان آمده اند دیگر!! پس ببینیم چه می شود؟!! ببینم آراء چه می شود، ببینیم دیگران چه می شوند. بعد می آیند و حزب الله را مدیریت می کنند. کاملا مدیریت می کنند. یک عده را به اسم قالیباف به جان آقای رییسی می اندازند و عده ای را به اسم آقای رییسی به جان آقای قالیباف می اندازند. شما بعضی از سایتها، گروهها و مجموعه های آقای رییسی را می بینید می بینید آقای قالیباف را به شدت می کوبد از آن طرف می بینید قالیباف را می بینید تأیید می کند بعضی از این طرف را، بعد یک دعوایی این وسطه انتخاب بلند می شود مثلا بحث معصومیه را تیتر می کند آقا اینها دارند همدیگر را می زنند!! دارند در صحنه ما را مدیریت می کنند. ما می گوییم از ولایت جدا نشویم. ما می آییم شاخص تعیین می کنیم می گوییم شاخص مقبولیت است، شاخص میزان آراء است و … نه آقا ما که تعارف نداریم با هیچکدام از این آقایان هم پسرخاله نیستیم اینی که عرض می شود همه جا اینطور است من در شهرستانهای مختلف وقتی که می روم در ایام انتخابات دانشگاههای مختلف صحبت که می کنی سر انتخابات ریاست جمهوری هنوز آقا هیچ مطلبی نگفته بودند اصلا هنوز ایام انتخابات نبود، بعضی از دوستان حزب اللهی به هدایت لیدرهایشان احیانا ممکن است حاج آقای نهاد رهبری یا دانشگاهشان باشد، یا فرمانده بسیجشان باشد، گفتند ما فلانی را انتخاب کرده ایم و تمام انرژیمان را هم گذاشتیم و داریم برایش در این شهر کار می کنیم. گفتم الان شش ماه مانده به انتخابات در این شش ماه مانده شما ستاد برای فلانی انتخاب کرده اید شما چه معیاری چه منطقی دارید. آقا بچه حزب اللهی زیاد است ولی قرار است این دست بازوی اجرایی ولایت بناست در این مغز بخورد به این بدن ولایت بخورد، باید ببینی این آقا می تواند با کی کار کند. مثلا عرض می کنم در دور نهم هیچ کس نیست به اندازه مقام معظم رهبری احمدی نژاد را نشناخته باشد، همه هم می دانستند. آنهایی که از نزدیک با احمدی نژاد کار کرده بودند خودشان می دانستند. حالا بعضی ها می گویند مشایی آمد این کار را کرد خب معلوم است اینها احمدی نژاد را از اول نمی شناختند. این آقا 23 سالش بوده جنگ شروع شده در طول 8 سال جنگ اصلا احساس تکلیف نکرده حرف امام را گوش کند و به جبهه برود. تمام لشکرها و گردان ها و تیپها را سپاه گشت، یه چند ماهی مثلا مهندسی رزمی آن هم آخر سال 67 مهندسی رزمی را آنهایی که در جبهه بوده اند می دانند یعنی چه مهندسی رزمی که سوار لودر و بولدوزر شود و جاده بزند نه مهندسی رزمیِ ستاد. یه چند ماهی اینجا بوده. خب این بابا قبلا هم امتحانش را پس داده است در ولایتمداری. منتهی هدایتهای آقا ما را رساند به اینکه خب جوان بین اینها کی بود؟ پر کار و جوان و آرمانهای انقلابی و شعارها خب معلوم بود چرا؟ چون این مغز یعنی این ولایت می خواست با ایشان بعد از 8 سال دوران اصلاحات که مملکت دیگه تعطیل تعطیل بود را یک تکانی بدهد. آقا نمی خواست رهبر انتخاب کند. ما حزب اللهی ها الان برای انتخابات ریاست جمهوری می خواهیم رهبر انتخاب کنیم می گوییم نه فلان شخصیت برازنده است، فلان شخصیت شایسته است. خب بیاییم ببینیم این آقا می خواهد با کی کار کند. اگر آقا یک جایی برازندگی را محور کرد برویم برازندگی را پرچم کنیم. اگر آقا یک جایی الان وقتی آقا اسم سال را گذاشته سال تولید و اشتغال و بعد هم می گوید الان دشمن از این ناحیه دارد به ما ضربه می زند، خب سال تولید و اشتغال ما باید کی را بفرستیم. خود آقا هم می گوید آخر بگویم همه بدانند مردم هم بدانند کاندیداها هم بدانند، تمام مشکلات با ورود یک آدم انقلابی جهادی پرکار فعال با کیفیت حل می شود خب برویم و این را مطالبه کنیم. من نمی گویم حالا بگوییم این به نظر ما آقای رییسی است آن یکی هم بگوید به نظر من آقای قالیباف است نه ما بیاییم این آقایان را برسانیم به این نقطه. مگر این آقایان تحت تأثیر این حرفها قرار نمی گیرند؟ ما می دانیم قرار می گیرند. این آقایان که از آسمان پایین نیامده اند. ما حزب اللهی ها یک جاهایی مأخوذ به حیا هستیم یک جاهایی محدودیت داریم رودربایستی داریم خیلی اتفاقات دیگری می افتد. اگر جامعه ی نخبه ی ولایی که ما فکر می کنیم که خودمان هستیم بالاخره یک گوشه ایش بالاخره الان هیئتهای رزمندگان یک 270 تا که ما هستیم جوانان عاشورایی است یک 400 تایی که خود هیئتهای اصلی رزمندگان است، یک 350 تا هم خواهران هستند یک چیزی حدود 900 تا هیئت انقلابی رزمنده شما بزرگواران هم دارین این وسط خدمت می کنید. ما یک قدرتی نیستیم که مطالبه کنیم؟ ما نمی توانیم یک قدرتی بشویم که از آقای رییسی یا قالیباف بخواهیم که آیا این مأموریت آقا را می توانید انجام دهید یا نه؟ اگر نمی توانید به نفع دیگری کنار بروید. ما را بازی ندهید. ببینید اگر بناست آقا یک نکته ای را آخرین بار فرمودند فرمودند بروید در مردم حس مطالبه گری را زنده کنید. ما این درد را داریم که مردم مطالبه نمی کنند. من الان می بینم یک مغازه ی کوچک بنگاهی که بیشتر از همه در این دولت ضربه دیدند یک عکس روحانی را زده خب چرا؟ چرا این حاضر است هنوز برای روحانی کار کند با اینکه زندگیش فلج شده با سیاستهای اقتصادی روحانی. خب خیلی چیزها را البته نمی داند یک جاهایی هم با ما و انقلابی ها و حزب اللهی ها مسأله دارد. یک جاهایی را هم می گوید بابا ولمون کن. یک حرفی را یک تاکسیرانی می زد می گفت حاج آقا این روحانی پدر این مملکت را در آورد ولی من به او رأی می دهم. گفتم برای چی به او رأی می دهی؟! گفت به خاطر اینکه چهار سال خورده و برده و تازه فهمیده مملکت را چطوری مدیریت کند الان اگر کسی دیگر را بیاوریم می خواهد چهار سال بخورد و ببرد تا بفهمد چه خبر است. این دیگر حس مطالبه گری ندارد. نمی تواند بگوید آقای روحانی! چرا تو بیشتر وزرایت بالای هزار میلیارد سرمایه دارند؟
چرا ما نمی توانید حس مطالبه گری را در جامعه ایجاد کنیم؟ چون خودمان مطالبه گر نیستیم. ما به عنوان جامعه ی روحانیت انقلابی و حزب اللهی چقدر یقه گرفتیم؟ نه یقه ی روحانی را گرفتیم که باید بگیریم اما یقه ی خودی ها را چقدر گرفتیم؟ آقایی که شما سیاستت 4 سال پیش اشتباه جواب داد شما چرا الان دوباره میدان داری می کنی؟ روی چه حسابی؟ معیار و منطقت را بگو تا من هم بیایم کمکت اگر حق هستی. ما بنشینیم دور هم دیگر و مثل جزایر پراکنده ای باشیم از این انرژی ما انقلاب استفاده نمی کند. من یک نکته ای را دیروز در جلسه ی ستاد رزمندگان عرض می کردم. عرض کردم اگر ما این جلسه مان صرفا به این بگذرد که آقایان بیایند و نظرات شخصی را در حوزه هایی بیان کنند و برویم، خب این که نتیجه ای ندارد، آن اتفاق دارد می افتد. ما هر کدام برای فاطمیه و ماه رمضان یک طرح بحثی پیدا می کنیم چون اصلا به خاطر این که کارشناس طرح بحث بوده ایم به ما گفته اند منبر برو دیگه! بالاخره یکی به یکی دیگه هم کمک می کند همین هم باعث می شود که جلسه ی گذشته که حاج آقا مؤمنی صحبت می کردند تمام سالن پر بود اما این جلسه حداقل نصف شده است شاید به خاطر این است که ما می خواهیم یک طرح بحث کنیم و با هم گفتگو کنیم چه ثمره ای دارد؟ یک انرژی بگذاریم ما از حاج آقا سفیدی به عنوان آموزش ستاد درخواست کنیم ایشان هم انتقال بدهند به ستاد ما بالاخره در مجموعه ی هیئت رزمندگان اسلام این جماعت می تواند مطالبه کند. ما چرا نباید یک ساعتی با آقای قالیباف و آقای رییسی حضورا صحبت کنیم و مطالبتان را بگوییم نه مطالبات ولایت را از آنها مطالبه کنیم بگوییم همین صحبت آخر آقا که آقا فرمودند را شما هستید؟ می توانید؟ تعهد بده. ساز و کارت برای عملی کردن این قصه چیست؟ آقای رییسی! ما با شما تعارف نداریم علاقه هم به شما داریم در آستان قدس رضوی آن چند مأموریت که آقا دادند چند درصد توانستید موفق بشوید؟ الان در این حوزه احساس می کنید چند درصد توفیق پیدا کنید؟ شما بگویید عوامل و ابزارتان چیست؟ ما که نمی توانیم با تعارف مملکت را بچرخانیم. مردم مملکت را به ما آخوندها سپرده اند، ما به همدیگر که می رسیم تعارف می کنیم، ملاحظه می کنیم، می گویند آقا! علما درخواست کرده اند! قربان علما بروم سایه شان بر سر ما، اما ببینم بالاخره چند نفر باید از ما درخواست بکنند؟ علما، ولایت؟ علما درخواست کرده اند بر اساس آن شاخص ولایت برای انتخاب یک شخص رییس جمهور نه رهبر بر اساس همین درخواست کرده اند. آقای قالیباف الان آمده اند این مقاومتی که می کنند روی چه حسابی است؟ جریانی که ارزشی ها و اینها با ایشان خصوصا در قم که دیگه کمر همت بسته اند برای تکفیر و نابودی ایشان در این چند دوره خب چرا تا حالا نیامده با این آقایان صحبت کند؟ مشکلش چیست؟ بیاید اطلاعاتش رابدهد، بیاید حرف بزند، حل کند مسائلش را.
ببینید ما از حوزه ی علمیه انتظار نداریم چون حوزه ی علمیه باید متحول شود، زیرساختها داغون است همه می دانیم. ما خودمان را کشتیم که چهارتا شهید در فیضیه دفن کنیم آخر آقایان زنگ زدند گفتند نه. دفتر آیت الله العظمی کذا و کذا گفتند نخیر. دقیقه 90 یعنی شورای عالی حوزه ی علمیه تصمیم گرفته بود جامعه مدرسین و مرکز مدیریت تصمیم گرفته بود، قبرها هم جانمایی شده بود، شب جمعه ی دعای کمیل و استقبال هم انجام شده بود دفتر آیت الله العظمی زنگ زدند گفتند نه. حالا همین دفتر آیت الله العظمی زنگ بزند بگوید آقای احمد منتظری بیاید بیرون، سه روز بعد آقای احمد منتظری علی رغم اینکه آن فقیه بزرگوار تعهد می دهد می رود موضع می گیرد، می رود دفتر آقای شیرازی مستقیم، یا خود حاج سید حسن آقا در قم چکار دارد می کند؟ این دفتر آقای شیرازی … خب ما خیلی از آن طرف نمی توانیم توقعی داشته باشیم اما از خودمان که می توانیم. بابا خودمان که دیگر ولایی و انقلابی و حزب اللهی هستیم یک کم خودمان را باور کنیم.
من نماینده ی مجمع نمایندگان طلاب استان تهران 9 سال بودن یعنی دو دوره، در این دو دوره رسیدم به این نقطه که بنا گذاشته اند از این مجمع آبی گرم نشود. که شما الان وضعیت مجمع را دارید می بینید. یک زمانی اصلاح طلبان در مجمع در اقلیت بودند الان بروید و ببینید چه وضعیتی دارند. کسانی که یقه می گرفتند، کسانی که چوب بزن می آوردند در مدرسه الهادی و فلان و فلان برای بچه حزب اللهی ها و انقلابی ها در دهه ی هفتاد الان در هیئت رییسه جا دارند. خب ما این مجمع خودمان و این مجموعه خودمان بنشینیم و یک بحثهای کاربردی بکنیم و برسانیم به یک عملیات. بعد مطالبه کنیم بعد اگر ما رفتیم به رزمندگان اسلام گفتیم شما دنبال امر رهبری باشید، نه دنبال حرف لیدرها و چهره های سیاسی آن وقت حرفهایمان درست در می آید چون خودمان هم عمل کردیم.
رفقا! آخرین حرف من این است که دو سه سال قبل از انتخابات مجلس بود که آقا قم آمدند شما و ما همه حرم بودیم آقا یک حدیث از امیرالمؤمنین خواندند که لا یعرف الحق بالرجال ما بلاهایی که بعدها سرمان یکی بعد از دیگری آمد به خاطر عمل نکردن به این توصیه بود. بعد خود آقا ادامه حدیث را نخواند که بل بآیة الحق که آقا شما حق را می شناسید باید با من بشناسید با من رهبرتان، با من ولیتان. این را نخواندند چون شنونده عاقل است علما هستند. خودشان شروع کردند شرح دادن تو را به خدا این سخنرانی را گوش بدهید. فرمودند دنبال چهره های سیاسی نروید. رسما گفتند. اتفاقا بعد از آن مورد ما دیدیم چهره های سیاسی، قدرتشان از قدرت ولایت بیشتر شد. خب کی به این چهره های سیاسی قدرت می دهد؟ ما می دهیم دیگه، از آسمان می آورند؟ مؤید من عند الله هستند؟ ما به چهره های سیاسی قدرت می دهیم. یک دفعه می گوییم آقا فلانی این حرف را زده تمام است. این 24 ساعت با آقا دیدار دارد!! بابا خود آقا دارد چیز دیگری می گوید. در بدنه ی حزب الله الان مطالبه ی پیگیری اوامر رهبری وجود ندارد. ما که از نخبگان هستیم اگر این نفس را در جامعه …
این انتخابات تمام، من اصلا به این انتخابات کاری ندارم. الان هر بلایی هم ما بخواهیم سر خودمان بیاوریم بالا برویم پایین بیاییم مردم را نمی توانیم یک شبه عوض کنیم دیر از خواب بیدار شدیم. این انتخابات تمام حالا یا آقای رییسی رأی بیاورد یا آقای قالیباف، یا هر کس دیگری ما تلاشمان را باید بکنیم، مأیوس و ناامید نیستم می دویم، من شنبه میروم به شهرستانها تا پنجشنبه ولی این جمع ما بیاید بنشیند. ما چهار سال دیگر هم داریم، اتفاقات دیگری هم داریم. اجازه بدهید این مجموعه ی ما مجموعه ی مبلغ در هیئتهای رزمندگان واقعا رسالت اصلیش را انجام دهد. شما دیده اید پیغمبر وقتی حرف می زند عمل نکنند. پیغمبر وقتی حرف می زدند خودشان وسط میدان بودند.
بازدیدها: 361