مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: فرمود کسی که غافل یا خودنما باشد، در دیگران عیب میبیند. وقتی دو نفر با هم دوستند، در صلحند، عیبشان پوشیده میماند. وقتی آدمی با خدای خود، دوست میشود دیگر عیب نمیبیند. با یک برادر ایمانی که رفیق میشوی، بیست سال با هم هستید، یک بار نمیگویید کاسه را بد گذاشت. چون دیگر در او عیب نمیبینید. میگویی آیا تو پسر فلانی هستی؟ بیا ببوسمت. او را میبوسی و به هیچکدام از کارهایش هم ایراد نمیگیری. اصلاً دوست، کسی است که دوست خودش را گناهکار نداند. به چنین کسی دوست میگویند. آن دوستی که میگوید بگذار ببینم فلانی چه کاره است، او دوست نیست. او میخواهد تو را تفتیش کند. حتماً هم یک عیب در تو پیدا میکند. بالا و پایینت را میگردد. در پیغمبران گشتند و کترهای عیب پیدا کردند. در ما که اگر بگردی، بعضی وقتها عیبهای واقعی هم پیدا میکنی.
در حالی که مصنوع خدا، هیچ عیب ندارد. او هر که را هر جا ساخته است، قشنگ ساخته است. درست ساخته است. فَقَدَّرَهُ تَقدیراً. همه اندازههایش خیلی قشنگ است. اگر متخصصین روی زمین را بیاوری که قدّ بنی آدم را رسیدگی کنند، میبینی الله اکبر، در مورد هر کدامشان اگر یک کمی بالا یا پایین کنی، خراب میشود. اگر ابروی یکی برداری و روی صورت دیگری بگذاری، دیگر مردم روی زمین نمیتوانند او را نگاه کنند و همه از او میترسند! به همه دو چشم داده، ابرو داده، دست داده، گوش داده؛ بر روی زمین دو نفر نیستند که همه چیزشان مثل هم باشد. چقدر زحمت کشیدند و کارخانه ساختند تا خشت و آجر مثل هم بسازند. بعد بعضیهایش را میدیدند ترکیده و بعضیهایش گوشهاش خالی ماندهاست؛ بنی آدم نتوانستند دو تا خشت را مثل هم بسازند. حتّی وزنشان با هم یکی نیست – شمائلشان، راهشان، درجهشان، عقلشان، فهمشان.
کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم – ص ۵
مجلس حاج محمد اسماعیل دولابی
بازدیدها: 155