مهدویت در قرآن – قسمت ۷ – آیه ۴-۸ سوره اسرا
وَقَضَیْنَا إِلَى بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الأرْضِ مَرَّتَیْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیرًا ﴿۴﴾ فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلالَ الدِّیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولا ﴿۵﴾ ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَأَمْدَدْنَاکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَجَعَلْنَاکُمْ أَکْثَرَ نَفِیرًا ﴿۶﴾ إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لأنْفُسِکُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ الآخِرَهِ لِیَسُوءُوا وُجُوهَکُمْ وَلِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَمَا دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ وَلِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوْا تَتْبِیرًا ﴿٧﴾ عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ﴿٨﴾
Yusuf Ali
And We gave (Clear) Warning to the Children of Israel in the Book, that twice would they do mischief on the earth and be elated with mighty arrogance (and twice would they be punished)!
Yusuf Ali
When the first of the warnings came to pass, We sent against you Our servants given to terrible warfare: They entered the very inmost parts of your homes; and it was a warning (completely) fulfilled.
Yusuf Ali
Then did We grant you the Return as against them: We gave you increase in resources and sons, and made you the more numerous in man-power.
Yusuf Ali
If ye did well, ye did well for yourselves; if ye did evil, (ye did it) against yourselves. So when the second of the warnings came to pass, (We permitted your enemies) to disfigure your faces, and to enter your Temple as they had entered it before, and to visit with destruction all that fell into their power.
Yusuf Ali
It may be that your Lord may (yet) show Mercy unto you; but if ye revert (to your sins), We shall revert (to Our punishments): And we have made Hell a prison for those who reject (all Faith)
ترجمه بیان السعاده :
عَسى رَبُّکُمْ باشد که پروردگارتان بر شما رحم کند، در این جا لفظ «قول» در تقدیر است، مورد خطاب آیه یا امّت محمّد است زیرا که (آیه) کنایهى از آنهاست، یا خطاب بر حاضرین از بنى اسرائیل است، أَنْ یَرْحَمَکُمْ که (خداى تعالى) بر شما رحم کند، وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا اگر شما بر طغیان و تجاوزتان برگشتید ما هم به عقوبت شما بر مىگردیم، (این عقوبت دنیوى است که مدّت محدودى دارد و قطع مىشود)، وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً و دوزخ را محبس کافران قرار دادیم (در آخرت) به طور قطع و یقین.
معناى آیه حاکى از این است که دوزخ حصر کنندهى آنان است از خروج و فرار و مذکّر آوردن لفظ حصیر به بارى این است که به معناى مفعول (محصور) مىباشد، یا این که آن تشبیه به فعیل به معناى مفعول شده است.
امامان معصوم ما دو افساد را بر کشتن على علیه السّلام و نیزهى بر حسن علیه السّلام (نیزهاى که بر آن حضرت توسّط یاران خودش در جنگ با معاویه زدند تا تن بر صلح با معاویه بدهد)، و علوّ کبیر را بر قتل حسین علیه السّلام تفسیر کردهاند.
و هم چنین بندگان نیرومند به گروهى تفسیر شده است که خداوند آنان را قبل از خروج حضرت مهدى عجّل اللّه فرجه بر مىانگیزد.
پس براى آل محمّد صلّى اللّه علیه و آله خون بهاء و دشمنى باقى نمىگذارند و وعدهى خدا بر خروج قائم عجل اللّه فرجه تفسیر شده است و بازگردانیدن قدرت بر آنان به خروج امام حسین با هفتاد و دو نفر از یارانش تفسیر شده است که شمشیرهایى از طلا دارند.
و این در هنگامى است که آنها پشت سر حضرت حجّت قائم عجل اللّه فرجه هستند و نقل شده است که پس از وى امام حسین علیه السّلام سلطنت مى کند و نیز خروج بر على علیه السّلام در روز جمل بر بیعت شکنان و روز صفّین بر قاسطین و بنى امیّه تفسیر شده است.
بر قائم عجّل اللّه فرجه و اصحابش نیز تفسیر شده است به نحوى که گمان مىرود آن تنزیل است نه تأویل.
منبع اصلی: ترجمه بیان السعاده، ج۸، صص۲۳۴-۲۳۶ (نرم افزار جامع التفاسیر)
تفسیر اثنی عشری آیه ۵ :
سوره الإسراء (۱۷): آیه ۵
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً (۵)
فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما: پس زمانى که آید وقت موعود اولین فساد که ظلم و تعدى به غایت رسد و خون ناحق ریزند. بَعَثْنا عَلَیْکُمْ: برانگیزانیم بر شما بر سبیل خذلان و مؤاخذه به شآمت کفر و طغیان. و مسلط سازیم: عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ: بندگانى را که مخلوق ما، صاحب قوت شدید هستند و تخلیه نمائیم بین ایشان و آنان.
نکته: قوله (عِباداً لَنا) اضافه خلق است نه مدح، زیرا به اتفاق مفسرین، این شخص بخت النصر بوده، و بنا به قولى مراد مؤمنین اند، یعنى امر نمائیم مؤمنین را به قتال و جهاد ایشان.
فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ: پس تردد کنند درون شهرها را بطلب آن که آیا کسى یافت مىشود که نکشته باشند او را تا بکشند. وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا: و باشد موعود عقاب، شدنى، که تخلف نیاید و محققا واقع گردد. پس چون بخت النصر بر آنها مسلط شد، علماء و بزرگان را کشت، تورات را سوزانید، مسجد را خراب کرد، و هفتاد هزار نفر آنان را اسیر نمود.
عیاشى «۱» از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده مراد از عبادا لنا اولى بأس شدید حضرت قائم علیه السّلام و اصحاب آن بزرگوارند.
و بنا به روایت برهان «۲» جماعتى هستند که مبعوث فرماید خداى تعالى ایشان را پیش از خروج قائم عجل اللّه فرجه، پس طلب نکنند خون بهاى آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم را مگر آن که بکشند او را.
بنابراین روایات، مراد از آیه، بندگان مؤمنیناند که خداى تعالى به جهت انتقام از دشمنان آل محمد علیهم السّلام برانگیزاند. این تفسیر، باطن آیه شریفه است.
پی نوشت:
(۱) جلد ۲، صفحه ۲۸۱٫
(۲) برهان، جلد ۲، صفحه ۴۰۶ و ۴۰۷
منبع اصلی: تفسیر اثنا عشری، ج۷، ص۳۳۱ (نرم افزار جامع التفاسیر)
تفسیر آیات ۴ تا ۶ :
وَ قَضیْنَا إِلی بَنی إِسرءِیلَ فی الْکِتَبِ لَتُفْسِدُنَّ فی الأَرْضِ مَرَّتَینِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کبِیراً(۴) فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکمْ عِبَاداً لَّنَا أُولی بَأْسٍ شدِیدٍ فَجَاسوا خِلَلَ الدِّیَارِوَ کانَ وَعْداً مَّفْعُولاً(۵) ثُمَّ رَدَدْنَا لَکُمُ الْکرَّهَ عَلَیهِمْ وَ أَمْدَدْنَکُم بِأَمْوَلٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْنَکُمْ أَکْثرَ نَفِیراً(۶)
ترجمه آیات:
و در کتاب تورات یا در لوح محفوظ و کتاب تکوین الهی خبر دادیم و چنین مقدر کردیم که شما بنی اسرائیل دوبار حتما در زمین فساد و خونریزی میکنید و تسلط و سرکشی سخت و ظالمانه مییابید ( یکبار بقتل شعیا و مخالفت آرمیا و بار دیگر بقتل زکریا و یحیی مبادرت میورزند ) .
پس چون وقت انتقام اول فرا رسید بندگان سخت جنگجو و نیرومند خود را ( چون بخت النصر ) بر شما برانگیزیم تا آنجا که در درون خانههای شما نیز جستجو کنند و این وعده انتقام ، حتمی خواهد بود.
آنگاه شما را روبروی آنها قرار داده و بر آنها غلبه دهیم و به مال و فرزندان نیرومند مدد بخشیم و عده جنگجویان شما را بسیار گردانیم ( تا بر دشمن و لشکر بخت النصر غلبه کنید ).
بیان آیات
و قضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب لتفسدن فی الارض مرتین و لتعلن علوا کبیرا .
راغب در مفردات در معنای قضاء گفته است که به معنای فیصله دادن به امری است ، چه با گفتار باشد و چه با عمل و هر کدام بر دو وجه است یکی الهی و دیگری بشری ، از جمله قضاء الهی این است که فرموده : و قضی ربک الا تعبدوا الا ایاه .
خدا دستور داده که جز او را نپرستید : و نیز در همین معنا است که فرموده : و قضینا الی بنی اسرائیل فی الکتاب یعنی ما اعلام کردیم و حکم را فیصله یافته کردیم و به ایشان به وسیله وحی چنین اعلام نمودیم که … و بر همین معنا حمل میشود آیه : و قضینا الیه ذلک الامر ان دابر هؤلاء مقطوع این امر را به وی حکم کردیم که نسل اینان مقطوع خواهد بود .
و اما قضاء فعلی و عملی الهی این است که میفرماید : و الله یقضی بالحق و الذین یدعون من دونه لا یقضون بشیء – تنها خداست که به حق حکم میکند و غیر او آنچه را به خدائی میخوانند هیچ حکم ( و اثری ) نخواهند داشت نه به حق و نه بباطل .
فقضیهن سبع سموات فی یومین – پس آنها را در دو روز هفت آسمان کرد که قضاء در آن به معنای ابداء و فراغت از ایجاد است و این آیه در حقیقت در معنی همان آیه : بدیع السموات و الارض است .
و اما قضاء در قول بشری این است که میگویند : داوود چنین قضاء کرد ، پس حکمی که حاکم میکند از مقوله کلام است و در قضاء فعلی بشری، آیه شریفه میفرماید : فاذا قضیتم مناسککم – پس چون مناسک خود را بپایان رساندید و همچنین میفرماید : ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم – پس آلودگیهای خود را زائل نموده به نذرهایخود وفا کنند .
و کلمه علو به معنای ارتفاع و در آیه مورد بحث کنایه است از طغیان به ظلم و تعدی ، زیرا علو عطف بر فساد شده ، آنهم عطف تفسیری ، در جای دیگر قرآن نیز به این معنا آمده است آنجا که فرموده : ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شیعا – فرعون در زمین علو کرد و اهل زمین را فرقه فرقه نمود .
و معنای آیه این است که ما بنی اسرائیل رادر کتاب که همان تورات باشد خبر داده و اعلام نمودیم ، خبری قاطع ، که سوگند میخورم و قطعی میگویم که شما نژاد و گروه بنی اسرائیل به زودی در زمین فساد خواهید کرد – که مراد از زمین سرزمین فلسطین و اطراف آنست – و این فساد را در دو نوبت پشت سر هم انجام خواهید داد .
و در زمین طغیان و علو بزرگی خواهید نمود .
فاذا جاء وعد اولیهما بعثنا علیکم عبادا لنا … .
راغب در مفردات در معنای کلمه باس میگوید : بؤس و باس و باساء به معنای شدت و مکروه است ، با این تفاوت که بؤس بیشتر در فقر و جنگ و باس و باساء بیشتر در عذاب استعمال میشود مانند آیه شریفه : و الله اشد باسا و اشد تنکیلا .
و در مجمع البیان میگوید : ماده جوس به معنای سر زدن به اینجا و آنجا است ، مثلا گفته میشود : فلانی را در فلان قبیله رها کردم تا یجوسهم و یدوسهم یعنی بگردد و یک یک را پیدا نموده لگد مال کند ، ابو عبیده هم در معنای این کلمه گفته است : هر جا را که
آمد و شد کرده پا نهاده باشی حوس و جوس کرده ای ، آنگاه گفته است : بعضی گفتهاند جوس به معنای طلب کردن یک چیزی به جستجو است .
و اینکه فرمود: فاذا جاء وعد اولیهما تفریعی است بر جمله : لتفسدن … و ضمیر تثنیه هما به مرتین برمیگردد ، و معنایش این است که دو بار فساد میکنید ، و بنا بر این معنای اولیهما افساد اولی است و مراد به وعد اولی وعده اول از آندو وعده و آن نکال و نقمتی است که خدا در برابر فسادشان داده ، و در نتیجه وعد به معنای موعود خواهد بود ، و آمدن وعد کنایه از آمدن هنگام انجاز و عملی کردن آنست ، و همین خود دلیل است بر اینکه خداوند در برابر دو نوبت افساد آنان دو تا وعده داده ، و اگر اسمی از دومی نبرده به خاطر اختصار بوده ، و گویا فرموده : در زمین دو نوبت فساد میکنید و ما وعدهتان دادهایم که در هر نوبت انتقام بگیریم وقتی افساد اول کردید … همه آنچه را که گفتیم به کمک سیاق آیه بود که از آیه استفاده کردیم و معنای آیه که فرمود : بعثنا علیکم عبادا لنا اولی باس شدید این است که بندگان نیرومند خود را بسیج کردیم و فرستادیم تا شما را ذلیل نموده و از شما انتقام بگیرند .
و دلیل اینکه گفتیم بعث بمنظور انتقام و ذلیل کردن بوده جمله : اولی باس شدید … است .
و در اینکه آمدن آن بندگان خدا بسوی بنی اسرائیل و قتل عام و اسارت و غارت و تخریب آنان را بعث الهی خوانده ، اشکالی ندارد چرا که این بعث و برانگیختن بر سبیل کیفر و در برابر فساد و طغیان و ظلم به غیر حق بنی اسرائیل بوده است ، پس کسی نگوید که خدا با فرستادن چنین دشمنانی آدمکش و مسلط ساختن آنان بر بنی اسرائیل نسبت به ایشان ظلم کرده ، بلکه خود ایشان به خود ظلم کردند .
و از همینجا روشن میشود که در آیه شریفه هیچ دلیلی وجود ندارد که دلالت کند بر گفتار آن مفسری که گفته است : قومی که خدای تعالی بر بنی اسرائیل مسلط کرد بندگانی مؤمن بودهاند چون فرموده ما برانگیختیم ، و نیز فرموده عدهای از بندگان خود را فرستادیم .
زیرا هیچیک از این دو دلیل دلالتی بر مؤمن بودن آنان ندارد ، اما اولی به خاطر اینکه برانگیختن و وادار نمودن کفار برای قلع و قمع کردن مردمی در صورتی که از باب مجازات باشد بعث الهی است و لازم نیست که مجازات الهی همیشه به دست مؤمنین صورت گیرد .
و اما دومی به خاطر اینکه کفار هم بندگان خدایند ، آنهم در مثل این آیه که بندگان را به وصف باس و شدت و خونخواری توصیف نموده .
قول دیگری نیز هست که بیشباهت بقول این مفسر نیست ، و آن این است که ممکن است افراد مبعوث شده ، مؤمنینی بودهاند که خداوند دستورشان داده تا با این طایفه جهاد کنند ، و نیز ممکن است که کفاری بودهاند که یکی از پیغمبران با آنان ائتلاف کرده که با این طایفه بجنگند و آنان را بر ایشان که مثل خود آنان کفار و فساق بودند مسلط ساخته باشد و لیکن همان اشکالی که بقول قبلی وارد میشد بر این قول نیز وارد میگردد .
و جمله و کان وعدا مفعولا تاکید است بر حتمی بودن قضاء و معنایش این است که چون زمان آن عذاب که در برابر فساد اولتان وعده دادیم رسید از میان مردم بندگانی نیرومند و خونخوار را علیه شما برمیانگیزیم تا سرزمینهای شما را با قهر و غلبه مسخر نموده و تا مرکز سرزمینهایتان پیش روی کنند و شما را ذلیل و استقلال و علو و آقائیتان را تباه سازند و این خود وعدهای است شدنی که گریزی از آن نیست .
ثم رددنا لکم الکره علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا .
در مجمع البیان گفته است که : کلمه : کره به معنای برگشتن و هم به معنای دولت است ، و نفیر به معنای نفر و عدد رجال است ، و زجاج در معنای آن گفته است : ممکن هم هست که نفیر جمع نفر باشد ، همچنانکه در جمع عبد ، عبید و در جمع ضئان ( گوسفند ) ، ضئین و در جمع معز ( بز ) معیز و در جمع کلب ( سگ ) کلیب هم میگویند ، و نفر انسان و نفر – با سکون – و نفیر و نافره به معنای گروهی است که او را یاری میکنند ، و با او کوچ میکنند .
و معنای آیه روشن است ، و ظاهرش این است که بنی اسرائیل به زودی به دولت سابق خود بازگشته و بعد از عذاب بار اول بر دشمنان مسلط میشوند ، و از چنگ استعمار رهائی مییابند و به تدریج و در برههای از زمان این برگشتن صورت خواهد گرفت ، زیرا امداد شدنشان به اموال و فرزندان و بالا رفتن آمارشان به زمان قابل توجهی احتیاج دارد.
منبع اصلی: ترجمه المیزان ج ۱۳صص۵۲-۴۴
تفسیر جامع :
قوله تعالى: وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً پروردگار در این آیه بیان میفرماید ما خبر دادیم بنى اسرائیل را در کتاب توریه که شما دو بار در روى زمین فساد کنید و خون بناحق ریزید و ستم و سر کشى و تکبر نمائید و این خبر را بطور معجزه فرمود چه از مغیباتست و علم بمغیبات نتوان پیدا کرد جز باعلام پروردگار علام الغیوب و این خبر را نیز پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بر وجه معجزه بیان فرمود و نخستین فساد بنى اسرائیل در روى زمین کشتن شعیاى پیغمبر بود و پس از آن خداوند بخت نصر را بر آنها مسلط نمود بنى اسرائیل را قتل عام کرد و مسجد بیت المقدس را خراب نمود و تورات را بسوزانید فساد دوم ایشان کشتن حضرت یحیى بود حق تعالى بکیفر خون یحیى طیطوس را غلبه داد و براى مرتبه دوم اهالى بیت المقدس را قتل عام نمود و مسجد را خراب کرد و داستان آنها بدینقرار است.
در عصر پادشاه موسوم بصدیقه پیغمبرى بنام شعیا بر طایفه بنى اسرائیل فرستاد تا آنها را دعوت بخدا پرستى نماید و احکام توریه را تجدید کند تا عذرى براى ایشان نباشد آن پیغمبر به بنى اسرائیل گفت بشارت و مژده باد شما را مردى بیاید بر الاغ سوار شود و از پس او مرد دیگرى که صاحب شتر است مبعوث گردد و مقصود او پیغمبر خاتم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و عیسى بود مدتى صدیقه در میان بنى اسرائیل پادشاهى کرد پاى تخت او بیت المقدس بود چون عمر او بآخر رسید خداوند سجاریب پادشاه بابل را با ششصد هزار سوار بر بنى اسرائیل مسلط نمود بیت المقدس را محاصره کردند صدیقه بیمار بود وقتى خبر محاصره بیت المقدس را شنید دلتنگ شد وحى رسید بشعیاى پیغمبر که پادشاه را بگو وصیت کن و جانشین براى خود معین نما پیغمبر بسمع پادشاه وحى را رسانید چون آن را بشنید روى بقبله آورد و بگریست و تضرع زارى کرد و از راه خلوص و صدق نیت این دعا را خواند
«اللهم رب الارباب آله الالهه قدوس المقدسین یا رحمن یا رحیم یا رءوف الذى لا تأخذه سنه و لا نوم اذکرنى بفعلى و عملى و حسن قضائى على بنى اسرائیل و کان ذلک کله منک و انت اعلم به منى سرى و علانیتى
پروردگار وحى کرد به پیغمبر که پادشاه را بگو چون صدق نیت تو را دانستیم دعایت را باجابت مقرون داشتیم و اجل تو را تا پانزده سال بتأخیر انداختیم و او و بنى اسرائیل را از شر سنجاریب نجات دادیم فردا که شما برخیزید تمام لشکر او بجز خود پادشاه با پنج نفر دیگر همه مرده باشند چون صبح شد منادى فریاد زد اى پادشاه بنى اسرائیل خدا تو را کفایت کرد و دشمن تو را هلاک نمود صدیقه از شهر بیرون رفت هیچ یک از لشکریان را زنده ندید بدنبال سنجاریب رفتند او را در میان مردگان با پنج نفر دیگر بگرفتند یکى از آنها بخت نصر بود پادشاه چون ایشان را بدید بسجده درافتاد و شکر خدا بجا آورد آنگاه سر از سجده برداشت و بسنجاریب گفت دیدى چگونه خداوند ما را نصرت و فیروزى بخشید و لشکریانت را هلاک نمود سنجاریب گفت نمیدانستم که خداوند نعمتش را بر شما بنى اسرائیل ارزانى داشته پیش از آنکه اینجا بیایم نصیحت کنندگان مرا گفتند بجنگ بنى اسرائیل مرو نپذیرفتم شقاوت مرا دامنگیر شد و عقل بکار نبستم از اینجهه در بلا افتادم صدیقه دستور داد آنها را در شهرها بگردانند سنجاریب بپادشاه بنى اسرائیل پیغام داد ما را بکشى آسانتر است از چنین زندگانى پادشاه امر بکشتن ایشان داد بپیغمبر وحى رسید که بفرماید آنان را رها کنند تا ببابل روند و خبر دهند مردمان را از آنچه خدا با ایشان معامله نموده پادشاه آنان را رها کرد بسوى بابل رهسپار شدند و پس از پانزده سال صدیقه وفات کرد بنى اسرائیل براى تخت و تاج او یکدیگر را کشتند و خونهاى بسیارى ریخته شد و در هرج و مرج افتاده شعیا ایشانرا پند و اندرز داد متنبه نشدند وحى شد از جانب پروردگار باو برخیز و پیغام مرا بر بنى اسرائیل برسان بآنها بگو خداى تعالى بنى اسرائیل را در ناز و نعمت پرورید و ایشان را بکرامت برگزید و بر سایر بندگان تفضیل داد آنها چون گوسفندانى بودند که شبان نداشتند رمیدگان را باز آورد و گمشدگان را جمع کرد و شکستگان را باز بست و بیماران را شفا داد و لاغران را فربه کرد و فربهان را نگهداشت چون این همه نعمت بیکران بآنها عطا فرمود ایشان ناسپاسى کردند و یکدیگر را کشتند و استخوانى از آنها درست نماند تا شکسته بآن پناه برد واى بر این امه گناهکار که نمیدانند آفتشان از کجا است شتر میداند گیاه زارش را بآن جا رود چهارپایان دانند علفزار چه جائى هست قصد آنمکان کنند و این قوم از بهائم پستترند نمیدانند خیرشان از کجا میآید و حال آنکه صاحب عقل و بصیره میباشند
من براى اینان مثلى میزنم تا گوش و هوش پیدا نمایند اى شعیان به آنها بگو شما چه قضاوت میکنید در باره زمینى که مدت زمانى خراب و ویرانه و موات بوده پس از آن شخص حکیم و مقتدرى دور آنرا حصار کشید نهرها جارى ساخت قصور و عمارت زیبا بنا نمود درختان بیشمار و انواع گوناگون از قبیل خرما و انار و زیتون و انگور و سایر میوهجات در آن زمین غرس کرد نگهبانانى بر آن بگمارد و منتظر بود که درختان میوه دهند و از ثمره آن استفاده کند بجاى میوه درختها خرنوب ببار آوردند آیا شما نمیگوئید بد زمینى است سزاوار آنستکه دیوارش را خراب کنند و غرسش را بسوزانند تا همچنان شود که از اول بود آنگاه شعیا گفت پروردگار میفرماید آن حصار امه من است و آن قصور شریعت من و نهر کتاب من و حافظ پیغمبر من و درختان ایشانند و خرنوب افعال و اعمال زشت آنها است من با آنان همان حکمى کنم که ایشان بر خود کنند این مثلى است که خداوند براى آنها زد و فرمود بر من تقرب میجویند بوسیله قربانى کردن گاو و گوسفند نه گوشت و خون آن بمن برسد و نه من از آن بخورم تقرب بسوى من آنستکه پرهیزکار شوند و از ریختن خون ناحق که دستهاى ایشان آلوده و جامهاى آنها رنگین است دست بکشند مسجدها را زینت و آرایش و پاکیزه کنند بنیان آنها را مرتفع و بلند سازند ولى دلهایشان پلید و اجسادشان چرکین است مرا چه حاجت به بنا کردن مسجد رفیع نه جاى نشستن من است و نه من در آنجا آمد و رفت میکنم مقصود من از بنا و رفیع کردن مسجد آنستکه نام و ذکر مرا بلند گویند و تسبیح و تقدیس و عبادت مرا بجا آورند بنى اسرائیل میگویند اگر خدا قادر بود دلهاى ما را بهم پیوست و الفت میداد ایشعیا دو چوب خشک بردار و آنرا بمجمع آنها ببر و در حضورشان بگو اى چوبها خداوند میفرماید شما یکى شوید یکى کردند سپس بآنان بگو مشاهده کردید چگونه خداوند دو چوب خشک را که ذیشعور نبودند قادر بود که آنها را یکى نماید پس چطور نمىتواند میان دلهایتان الفت اندازد و حال آنکه همه آفریده او هستید میگویند روزه میگیریم پذیرفته نشود نماز بجا میآوریم قبول نمیشود صدقه میدهیم پذیرفته نگردد دعا میکنیم و ناله و زارى مینمائیم مانند مرغان هوا و حیوانات دریا صداى ما بجائى نرسد و دعاهایمان مقرون باجابت نگردد ایشعیا از آنها پرسش کن عله اینها چیست؟
منکه اسمع السامعین و ابصر الناظرین و اقرب المجیبین و ارحم الراحمین هستم آیا خزائن من بآخر رسیده یا دستهایم از خیر بسته شده نه چنین است دستهایم بروزى و رحمت گشاده هر چه میخواهم میبخشم خزائن هر چیزى نزد من است بلکه براى مصلحت و منظورى است اگر آنها بر خود رحم کنند دلهایشان برحمت من منور گردد ایشان دین بدنیا فروخته اند و دنبال هواى نفس رفته از او پیروى مىکنند و نمیدانند که بدترین دشمنها نفس آنها میباشد چگونه من روزه آنها را بپذیرم و حال آنکه آنروزه بدروغ و ریا مشوب و افطارشان بطعام حرام است چطور نمازشان را قبول نمایم در صورتى که دلهایشان بدشمنان و محاربان من مایل است چگونه صدقاتشان پذیرفته شود ایشان مال دیگران را صدقه میدهند نه مال خود را اجر و پاداش براى صاحب مال است که آن مال را از او غصب کردند و دعایشان را چگونه اجابت کنم و حال آنکه گفتاریست بر زبان جارى کنند که یقین دل با او نیست من دعاى کسى اجابت میکنم که از روى خلوص و عقیده دل باشد همانا آواز ضعفاء و بینوایان در درگاه من مسموع باشد و علامت رضاى من رضاى مستمندان است اگر اینان بر فقراء رحم کنند و ضعیفان را بخود نزدیک و دستگیرى نمایند و انصاف بمظلوم بدهند و او را یارى کنند و نسبت بغایبان با عدل رفتار کنند و حق یتیمان را بدهند و هر حقى را بصاحبش رد کنند من نور چشم و سمع و گوش و عقل دلها و قوت دست و پاى ایشان باشم و دل و عقلهایشان را بجا دارم چون کلام مرا میشنوند و رسالت من بایشان میرسد میگویند افسانهایست موزون و گفتار سحره و کهنه است اگر ما بخواهیم میتوانیم چنین کلامى بگوئیم و شیاطین ما را از علم غیب آگاه میسازند و بر ما وحى میرسانند کردار و گفتار خود را از من پوشیده میدارند و حال آنکه من بر اسرار و ضمایر آنها مطلع هستم و پنهان و آشکار ایشان را میدانم ایشعیا بآنها بگو پیغمبرى خواهم فرستاد امى که جامع خصال خیر است کریم و با سکینه و وقار تقوى شعار او باشد و حکمت معقول او صدق و صفا طبیعت و خوى او عفو و معروف خلق او عدل سیرت او باشد و اسلام ملت اوست و نامش احمد است باو راه نمایم گمشدگان را و بیاموزم جاهلانرا عزیز کنم ذلیلان را جمع کنم باو پراکندهگان و دلهاى مختلف و هواهاى پراکنده را امه او را بهترین امتها قرار دهم که امر بمعروف و نهى از منکر کنند از سر ایمان و توحید و اخلاص نماز براى من بجا آورند و در عبادت و پرستش من گاهى در قیام و زمانى در قعود گاهى در رکوع و لحظه در سجود باشند در راه من جهاد کنند و براى رضاى من از موطن خود هجرت نمایند پیوسته مشغول تسبیح و تهلیل و تحمید و تکبیر و توحید من باشند قربانى بخونهاى خود کنند کتابهاى آنها دلهاى ایشان بود بشب عابدان باشند و بروز شیران تمام اینها فضل من است بهر کس خواهم میدهم و چون شعیا وحى پروردگار را تا بآخر به بنى اسرائیل رسانید آنها قصد کشتن او را کردند بکنار درختى گریخت خداوند درخت را براى او شکافت تا در آنجا پنهان شود همینکه وارد شکاف شد بهم متصل گردید شیطان آمد و گوشه لباس آنرا از درخت بیرون کشید بنى اسرائیل دانستند شعیا کجا است تدبیرى نداشتند در بیرون آوردن او جز آنکه اره آوردند و او را با آن درخت بریدند و شهید کردند خداوند بسبب قتل پیغمبرش بر آنها غضب نمود و بخت نصر را بر آنها مسلط کرد تا ایشان را قتل عام نمود چنانچه شرحش ذیل آیه (۲۶۱) سوره بقره در جلد اول بیان شد این داستان فساد و هلاک اولى بود چنانچه میفرماید پروردگار فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ و چون وقت انتقام اول فرا رسید فرستادیم بسوى شما بندگان جنگجو و نیرومندان خود را، تا آنجا که در درون خانههاى شما جستجو کردند یعنى بخت نصر و لشکر او را بار دیگر پروردگار دولت و نعمت ببنى اسرائیل عطا نموده و فرمود عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا امید است خدا بشما باز مهربان گردد و ترحم نماید ولى اگر بعصیان و ستمگرى بر گردید ما هم بعقوبت و مجازات شما باز گردیم پس از مدتى باز بنى اسرائیل ستمکار و سرکش شدند و بار دوم یحیى بن زکریا پیغمبر بزرگوار را بقتل رسانیدند خداى تعالى طیطوس را بر ایشان مسلط کرد آنها را قتل عام نمود و خداوند انتقام خون پیغمبرش را از آنان بگرفت و تأویل آیه در این امه است.
در کافى از حضرت صادق علیه السلام ذیل آیه وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ روایت کرده فرمود مراد از دو مرتبه فساد کردن یکى بقتل رسانیدن امیر المؤمنین علیه السلام است و دیگرى طعنه و نیزه زدن بامام حسن علیه السلام میباشد و منظور از وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً خبر حادثه شهادت امام حسین علیه السلام است.
و عیاشى بسند خود از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده فرمود اول کسى که زمان رجعت بدنیا برمیگردد حضرت امام حسین علیه السلام است که مدت چهل هزار سال در دنیا سلطنت خواهد کرد بطورى که از زیادى عمر ابروهاى مبارکش بچشمهاى حضرتش میرسد و این حدیث را بسندهاى مختلف محدثین دیگر هم روایت نمودهاند در کافى ذیل آیه ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً از سلمان فارسى روایت کرده که رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود پروردگار هیچ پیغمبرى را مبعوث نکرده جز آنکه براى او دوازده نفر وصى و جانشین قرار داده سپس فرمود ایسلمان میشناسى اوصیاء مرا که خداوند برگزیده آنها را براى امه بعد از من؟ عرض کردم خدا و رسول او داناتر است فرمود ایسلمان بدانکه خداوند مرا از خلص نور خود آفریده پس از آن مرا خواند اطاعت و پیروى نمودم و از نور من على و فاطمه علیهما السلام را خلق نمود سپس از نور من و على و فاطمه علیه السلام حسن و حسین را علیهما السلام بیافرید و نام گذاشت ما را باسماء پنجگانه خود یکى از اسماء پروردگار محمود است و من محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم دیگر اعلى و نام على مشتق از اوست سوم فاطر و فاطمه از او گرفته شده و دو اسم دیگر پروردگار قدیم الاحسان و محسن میباشد نام حسن و حسین علیه السلام از آنها مشتق شده پس از آن از نور ما و حسین علیه السلام نه نفر از فرزندان حسین را بیافرید پیش از آنکه آسمان و زمین و فرشته بیافریند ما به تسبیح و تقدیس پروردگار مشغول بودیم سلمان میگوید حضورش عرض کردم پدر و مادرم بفدایت اى رسول خدا چیست مزد و پاداش کسیکه بشناسد اوصیاء و ائمه را؟ فرمود ایسلمان هر آنکه بشناسد و اقتدا کند بآنها و دوست بدارد ایشان را و از دشمنانشان بیزارى بجوید بخدا قسم از ماست وارد شود در مکانیکه ما وارد میشویم و ساکن شود جائیکه ما سکونت مینمائیم مجددا عرض کردم آیا ایمان باینها بدون معرفت و شناسائى کفایت میکند؟ فرمود کافى نیست حضورش عرض کردم اى رسول خدا من آنها را تا حضرت حسین شناختم اسامى دیگران را نمیدانم فرمود پس از حسین فرزندش زین العابدین است و یک بیک آنها را اسم برد تا حضرت حجه علیه السلام سپس فرمود ایسلمان شما و امثال شما از کسانیکه معرفت و محبت در حق ائمه دارند درک کنند زمان ظهور حضرت قائم علیه السلام را سلمان گفت من شکر و سپاس پروردگار را بجا آوردم براى خاطر این فیض عظمى عرض کردم ایرسول خدا آیا من تا آن زمان حیات دارم آن حضرت تلاوت فرمود آیه فوق را عرض کردم حضورش ای رسول خدا شما هم بدنیا برمیگردید فرمود بآن خدائیکه مرا برسالت فرستاده من و على و فرزندانش و هر آنکه با ماست ایسلمان و شیطان و تابعین او را حاضر کنند و هر مؤمن محض و کافر محض بدنیا برگردد و خداوند بدست مؤمنین انتقام از کافرین و ستمکاران بکشد سلمان گفت عرض کردم ای رسول خدا من باکى ندارم مرگ را ملاقات کنم.
إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ یعنى اگر خیر و نیکوئى بجا آورید پاداش ثواب آن براى خودتان باشد و چنانچه بدى کنید وزر و وبال آن عاید شما بشود و لام در جمله وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها بمعنى على و ضرر است چه عرب بسیار حمل نقیض بر نقیض کند چنانکه حمل نظیر بر نظیر بنماید.
ابن بابویه بسند خود از حضرت رضا علیه السلام ذیل آیه إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها
روایت کرده فرمود هر کس متذکر مصائب ما آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم شده و بگرید یا بگریاند مردم را روزى که دیدههاى مردم گریان میشود خداوند چشم او را گریان نمیفرماید و هر کسى در مجلسى که نشر فضائل ما میشود و امر ما احیاء میگردد بنشیند هرگز دل او نمیرد خصوصا روزى که دلهاى اکثر مردم مرده است و سپس حضرت آیه را تلاوت نموده و فرمود
فلها رب یغفر لها
یعنى براى چنین مردمى پروردگارى است که ایشان را بیامرزد.
منبع اصلی: تفسیر جامع، ج۴، صص۹۸-۱۰۶(نرم افزار جامع التفاسیر)
تفسیر روان جاوید :
مراد از علوّ کبیر شهادت امام حسین علیه السّلام است و بندگان پر قوّت و قدرت خدا کسانى هستند که قبل از ظهور امام زمان قیام بخونخواهى آل محمد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مینمایند و قتله ایشانرا میکشند که محتمل است مراد مختار بن ابى عبیده ثقفى و اعوان او باشند و مراد از وعده حتمى خدا ظهور امام زمان است و مراد از عود غلبه بر اعداء رجعت حسینى است که آن حضرت با هفتاد نفر از اصحاب بدنیا بر میگردند در زمان حیات حضرت حجّت علیه السّلام و عیّاشى علاوه نموده که امام حسین علیه السّلام بر مردم سلطنت میکند تا موى ابرویش بر چشمش بریزد و ظاهرا مراد تطبیق امثال قضایاى واقعه در بنى اسرائیل باشد بر این امّت و اللّه اعلم.
منبع اصلی:
تفسیر روان جاوید، ج۳، ص ۳۴۵
تفسیر شریف لاهیجی :
ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ پس بازگردانیدیم براى شما دولت و غالبیت را تا غالب شوید عَلَیْهِمْ بر آن عباد که مبعوث بر شما بودند و شما مغلوب ایشان شده بودید وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ و مدد دهیم شما را بمالها و به پسران وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً و بگردانیم شما را بیشتر از روى عدد یعنى عدد شما را زیاده از آنچه قبل از قتل بودند بگردانیم تا مجتمع شده بر خصماء و اعداء خود غالب آیید.
إِنْ أَحْسَنْتُمْ اگر نیکویى کنید شما و اطاعت نمائید حق سبحانه و تعالى را أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ نیکویى کرده باشید مر نفسهاى خود را زیرا که ثواب و اجر آن عاید بر نفسهاى شماست وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها و اگر بدى کنید پس وبال و نکال آن بر نفسهاى شماست اگر چه مناسب درین جا «فعلیها» بود بدل «فلها» اما بجهت رعایت عدیل آن «لانفسکم» فلها فرموده در عیون اخبار الرضا از آن حضرت در تفسیر «وَ إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» چنین روایت کرده که
«ان اسأتم فلها ربّ یغفر لها»
یعنى و اگر بد کنید شما پس مر نفس شما را پروردگارى هست که مىآمرزد آن بدى را از او بنا برین «فلها» بمعنى خود است و احتیاج بتوجیه ندارد فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ پس چون بیاید وعده عقوبت فساد دوم بفرستیم جمعى از عباد غلاظ و شداد ما را بر سر شما لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ تا آنکه بد سازند آن گروه رویهاى شما را یعنى چنان کنند که آثار غم و اندوه بر بشره شما ظاهر و هویدا گردد بنا برین «لیسوؤا وجوهکم بعثنا علیکم عبادا لنا اولى بأس شدید لیسوؤا وجوهکم» خواهد بود و حذف اینکلام بواسطه اکتفاء بسابق است وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ و تا آن که در آیند بعد از مغلوبیت شما بر بیت المقدس کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ چنانچه در آمده بودند عباد ما در نوبت عقوبت اول وَ لِیُتَبِّرُوا و تا ابتر و هلاک گردانند ایشان ما عَلَوْا آن چه را که غالب شدهاند بر آن تَتْبِیراً هلاک گردانیدنى بنا برین کلمه «ما» در «ما علوا» بمعنى «الذى» است و ضمیر عاید بر آن محذوف، اى ما علوه و غلبوه، و میتواند که مصدرى باشد به این معنى که تا مستأصل کنند در مدت غلو و غلبگى خود مستاصل کردنى.
عَسى رَبُّکُمْ واجب است پروردگار شما را أَنْ یَرْحَمَکُمْ این که رحم کند بر شما بعد از انتقام از شما اگر توبه کنید وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا و اگر باز گردید شما بر افساد بار دیگر باز گردیم ما در مرتبه ثالث بعقوبت وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً و گردانیدیم ما دوزخ را براى کافران زندانى که بیرون رفتن از آن ممکن نباشد یا گردانیدیم جهنم را براى کافران فرشى پوشیده نماند که چون حق سبحانه و تعالى ذکر فساد و مرتبه و احوال آن را مجملا ذکر کرده آنچه اهل تفسیر ایراد کردهاند بنا بر عدم انتهاء آن بروایت معصوم اعتماد و اعتبار را شایسته نبود لهذا ما اعراض از ذکر آن تفاسیر کردیم و آنچه در بیان آن از اهل بیت طیبین و طاهرین سلام اللَّه علیهم اجمعین روایت کرده بودند مثبت گردانیدیم
فى روضه الکافى «عن ابى عبد اللَّه علیه السّلام فى قوله تعالى: وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ قال: قتل على بن ابى طالب و طعن الحسن علیهما السلام، وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً قال: قتل الحسین علیه السّلام، فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما: فاذا جاء نصر دم الحسین، بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ: قوم یبعثهم اللَّه قبل خروج القائم فلا یدعون و ترا لآل محمد صلّى اللَّه علیه و آله الا قتلوه، وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا: خروج القائم علیه السّلام، ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ:
خروج الحسین علیه السّلام فى سبعین من أصحابه علیهم البیض المذهب لکل بیضه وجهان المؤدون الى الناس ان هذا الحسین قد خرج لا یشک المؤمنون و انه لیس بدجال و لا شیطان و الحجه القائم بین أظهرهم فاذا استقرت المعرفه فى قلوب المؤمنین أنه الحسین علیه السّلام جاءت الحجه الموت فیکون الذى یغسله و یکفنه و یحنطه و یلحده فى حفرته الحسین ابن على علیه السّلام و لا یلى الوصى الا الوصى»
یعنى مراد از «وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ» اینست که ما وحى کردیم بسوى بنى اسرائیل در تورات اینمعنى را که شما اى امت محمد و فساد عظیم در زمین خواهید کرد: یکى قتل امیر المؤمنین على بن ابى طالب و دوم طعن امام حسن در ساباط مداین علیهما السلام، و مراد از «وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً» قتل امام حسین علیه السّلام است و مراد از «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ» اینست که هر گاه بیاید وقت ایفاء وعده اول از برانگیختن دو طایفه بر قاتلان امام حسین علیه السّلام که عند اللَّه مقرر گردیده برانگیزانیم پیش از خروج قائم آل محمد عباد ما را که صاحب شوکت و قوت سخت باشند و نگذارند کسانى را که صاحب جنایت و ظلم باشند در حق آل محمد مگر آن که آن را بکشند و بساط زمین را از لوث ایشان مطهر گردانند مانند مختار بن ابى عبیده ثقفى و اشباه آن و مراد از «وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا» اینست که وعده بعثت طایفه ثانیه که آن خروج قائم آل محمد است وعده ایست ثابت و محقق چنانچه در آیه بعد ازین میفرماید که:
«فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَهِ» بیان آن مىکند که فاء «فاذا جاء» فصیحه باشد و بنا بر این معنى آیه اینست که پس چون بیاید وعده بعثت طایفه دیگر بفرستیم قائم ال محمد را و آنچه در ترجمه گفته ایم معنى ظاهریست اللَّه اعلم و مراد از «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ» کرت و رجعت سید شهدا است بنا برین مخاطب درین جا غیر مخاطب در سابق است زیرا که مراد از مخاطبین سابق اعداء اهل بیتاند و درین جا شیعیان ایشان، امام علیه السّلام میفرماید که: رجعت کند حضرت سید الشهدا علیه السّلام با هفتاد کس از اصحاب خود که بر سر ایشان باشد خودهاى مزین بطلا که هر خودى را دو رو باشد یعنى پیش و پس آن را طلا نشان و مصقل کرده باشند و آن هفتاد کس میرسانند بسوى مردم که این شخص که رجعت کرده امام حسین است تا آنکه اهل ایمان را شکى و شبه هاى در خروج آن حضرت نماند و یقین کنند که او دجال و شیطان نیست، بلکه حجت خداى تعالى است که در میان ایشان قائم شده پس چون ایشان معرفت بهم رسانند که این امام حسین است که رجعت کرده پس صاحب الامر علیه السّلام فوت شود و حضرت امام حسین که شهید در معرکه جهاد است و احتیاج تغسیل و تکفین ندارد متعرض تغسیل و تکفین و تحنیط و بقبر گذاشتن حضرت صاحب علیه السّلام گردد زیرا که متولى وصى نیست مگر وصى و محمد بن مسعود عیاشى رحمه اللَّه تعالى در تفسیر خود در آخرین حدیث روایت کرده که
«ثم یملکهم الحسین علیه السّلام حتى یقع حاجباه على عینیه»
یعنى پس از فوت حضرت صاحب امام حسین علیه السّلام مالک عالم و آدم شود تا آنکه از غایت طول عمر موى دو ابروى آن حضرت بر دو چشم او افتد و على بن ابراهیم در تفسیر خود چنین روایت کرده که: «قوله: وَ قَضَیْنا إِلى بَنِی إِسْرائِیلَ فِی الْکِتابِ، أى علمناهم ثم انقطعت مخاطبه بنى اسرائیل و خاطب امه محمد علیه و آله السلام فقال: لَتُفْسِدُنَّ فِی الْأَرْضِ مَرَّتَیْنِ یعنى فلانا و فلانا و أصحابهما و نقضهم العهد وَ لَتَعْلُنَّ عُلُوًّا کَبِیراً، یعنى ما ادعوه من الخلافه فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما، یعنى یوم الجمل بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ، یعنى امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه و اصحابه. فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ، اى طلبوکم و قتلوکم. وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا، یعنى یتم و یکون. ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ، یعنى لبنى امیه على آل محمد وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً، من الحسین بن على و اصحابه فقتلوا الحسین بن على و أصحابه. لِیَسُوؤُا وُجُوهَکُمْ، یعنى یسوءوا وجوهکم وَ لِیَدْخُلُوا الْمَسْجِدَ کَما دَخَلُوهُ أَوَّلَ مَرَّهٍ، یعنى رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و اصحابه و امیر المؤمنین صلوات اللَّه علیه، وَ لِیُتَبِّرُوا ما عَلَوْا تَتْبِیراً، اى یعلوا علیکم فیقتلوکم ثم عطف على آل محمد علیه و علیهم السلام فقال: عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یَرْحَمَکُمْ اى ینصرکم على عدوکم. ثم خاطب بنى امیه فقال:
وَ إِنْ عُدْتُمْ عُدْنا، یعنى ان عدتم بالسفیانى عدنا بالقائم من آل محمد وَ جَعَلْنا جَهَنَّمَ لِلْکافِرِینَ حَصِیراً، اى جبا یحصرون فیه» و معانى این حدیث چون ظاهر بود بتفصیل آن نپرداختیم و این حدیث در تفسیر بعضى آیات خصوصا در تفسیر آیه «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ» منافى حدیث سابق است و چون در حدیث وارد شده که هر چه در زمان بنى اسرائیل و قوم موسى بوقوع انجامیده مانند آن از امت خیر البشر علیه و آله صلوات اللَّه الملک الاکبر نیز واقع خواهد شد پس بنا برین ظاهر اینست که این احادیث تأویل این آیات باشند و صریح آیات بیان فسادى باشد که از بنى اسرائیل سرزده با متفرعات آن، اللَّه تعالى اعلم بحقائق کلماته و کلمات اولیائه.
منبع اصلی:
تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، صص۷۷۶- ۷۸۰(نرم افزار جامع التفاسیر)
بازدیدها: 2173