مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام(منزل دوم)
پایگاه هیات رزمندگان اسلام: در ایام سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام منزل دوم “مهم ترین هدف امام حسین علیه السلام “که بر گرفته از کتاب “سلوک عاشورایی” آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی را تقدیم حضور شما مخاطبین همیشگی سایت هیات می نماید.
عنوان «امر به معروف و نهی از منکر»
اما راجع به معروف و منکر؛ معروف یعنی خوب و منکر یعنی بد و زشت. از نظر عرف و لغت، معنای زشت و زیبا خیلی روشن است؛ از نظر اصطلاحی هم معنای امر به معروف، وادار کردن دیگری نسبت به عمل خوب است و نهی از منکر هم به معنای بازداشتنِ غیر، از عمل زشت است. پس امربه معروف و نهی از منکر هم مانند اصلاح، مربوط به عمل است.
حالا سوال این است که آیا در این جملات دو عنوان مطرح شده است؟ آیا «اصلاح» و «امر به معروف و نهی از منکر»، هر یک مفهوم خاص خودش را دارد و هرکدام چیزی غیر از دیگری است؟
آیا امام حسین علیه السلام دوهدف را تعقیب می کردند یا این که مفهوم هر دو جمله، یک چیز بیشتر نیست و دومی مفسر اولی است؟
آنچه صحیح است این است که بگوییم: جمله دوم، تفسیر جمله اول است. حضرت در جمله اول «طلب» را آورده و در جمله دوم، «اراده» را مطرح کرده است. اول می فرماید« خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی »؛ حرکت من برای این است که می خواهم شایستگی را در امت جدم رواج دهم؛ بلافاصله در جمله دوم می فرمایند: « أُُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ»؛ « أُُریدُ » همان «طَلَب» است که در جمله قبل فرمود.
بنابراین به تعبیر ما، هدف اصلی از حرکت، در ربط با اعمال مسلمین و جامعه اسلامی بوده است. امام حسین علیه السلام می خواستند مسلمین را وادار کنند که عمل شایسته انجام دهند و از اعمال زشت آن ها جلوگیری کنند؛ لذا اصلاح و امر به معروف، یک چیز است و دو چیز نیست.
تبیین هدف از قیام، در کلام امام حسین علیه السلام
«صلاح و فساد» و« معروف و منکر» از منظر امام حسین علیه السلام
حالا چون از طرفی «صلاح و فساد» و «معروف و منکر» یکی شد و از طرف دیگر هم می گوییم این ها همه در ارتباط با فعل و عمل است، بحث در این است که «زشتی و زیبایی و خوبی و بدی» با چه معیاری شناسایی می شود؟ این خودش بحث مستقلی است که من فقط اشاره ای می کنم و رد می شوم. هر کدام از معروف، منکر، خوبی، بدی، زشتی و زیبایی، از دید امام حسین علیه السلام و معصومین علیهم السلام و بلکه از منظر قرآن کریم و در نظام ارزشی دین اسلام تعریف خاص خودشان را دارند. معروف، منکر، صلاح و فساد از دید اسلام، هرکدام دارای اهمیت و تعریف خاص خود است. منظورمان از دید، همان حکم الهی است.
امام حسین علیه السلام هم به این مطلب تصریح کردند: که این کسانی که سر کار هستند، حرام خدا را حلال کرده اند و حلال خدا را حرام کرده اند؛ « وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ » ۱یعنی این ها معیار ارزشی نظام اسلامی را عوض کرده اند. پس معروف و منکر و صلاح و فساد، یعنی آنچه در این مکتب و از نگاه اسلام این عناوین را دارد .
امام حسین علیه السلام هم همین را می گوید: حرکتم برای این است؛ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی أُُریدُ أنْ آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المنکَرِ. این اراده امر به معروف و نهی از منکر، تفسیر همان طلب اصلاح در امت است و همه به یک چیز بازگشت می کند؛ لذا به این تعبیرات حضرت دقت کنید. اگر ما می گوییم حق و باطل، معروف و منکر، خیر و شر، تمام این ها از نظر ما یک جنبه ارزشی دارد و معیار ارزشگذاری آن هم اسلام و احکام الهی است. تمام این ارزش گذاری ها بر طبق معیار ارزش هایی است که در اسلام وارد شده است؛ یعنی روی اعمال باید با معیار احکام الهی و ارزش های اسلامی برچسب بزنیم.
تلاش حضرت برای وادار کردن جامعه به اجرای احکام الهی
حالا جملات امام حسین علیه السلام را ببینید. وقتی حضرت از مکه حرکت می کند، در یکی از منازل بین راه خطبه می خواند. البته نظیر این جملات را در گذشته هم فرموده بود. حضرت خطبه را با این جمله شروع می شود: «أَیُّهَا النّاسُ؛ إِنَّ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) قالَ: «مَنْ رَأى سُلْطاناً جائِراً مُسْتَحِلاًّ لِحُرُمِ اللهِ، ناکِثاً لِعَهْدِ اللهِ، مُخالِفاً لِسُنَّهِ رَسُولِ اللهِ، یَعْمَلُ فِی عِبادِاللهِ بِالاِثْمِ وَ الْعُدْوانِ فَلَمْ یُغَیِّرْ عَلَیْهِ بِفِعْل، وَ لاَ قَوْل، کانَ حَقّاً عَلَى اللهِ أَنْ یُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ»؛۲ ای مردم! پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در زمان حیاتش فرمود: کسی که حاکم جائری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و عهد الهی را شکسته و با سنت رسول خدا مخالفت کرده و به ائم و عدوان عمل می کند و با این حال هیچ مقابله ای با او نکند، در قیامت با همان ظالم محشور می شود و در جایگاه او قرار میگیرد این همان معنایی است که عرض کردم امام حسین علیه السلام حرکتش را بر محور وظیفه شرعی شان انجام دادند. حضرت نسبت به اعمال دیگران، مسئولیت داشت و باید به این مسئولیتش عمل می کرد. ایشان به عنوان امام، باید امت اسلامی را وادار می فرمود که احکام الهی را انجام دهند.
حضرت در ادامه همین روایت، تعبیرات عجیبی دارد؛
می فرماید: ” قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَهَ الشَّیْطَانِ ” شما می دانید که این بنی امیه پیرو شیطان هستند. ” وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَهِ الرَّحْمَنِ” این ها همان هایی هستند که از بندگی خدا رویگردانده اند. ” اَظهَرَ الْفَسادُ “این ها همان کسانی هستند که اعمال ناشایست را ترویج کرده اند. ” وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَیْءِ وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ وَ إِنِّی أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ لِقَرَابَتِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ “.۳ اینها همان کسانی هستند که حدود الهی را تعصیل کرده و حرام خدا حلال و حلالش را حرام کرده اند. اینها اینگونه اند و من سزاوارترمکه به میدان مقابله با این ها بیایم و جلوی آنها بایستم.
این جملات معروف است که باز در بین راه و در یکی دیگر از منازل ، حضرت می فرماید: ” إنّ هذهِ الدُّنیا قَد تَغَیَّرَت و تَنَکَّرَت ، و أدبَرَ مَعروفُها “. می بینید که به معروف کارهای شایسته و نیک پشت کردند تا اینکه معروف ها به طور کلی از سطح جامعه رخت بربستند. ” فلَم یَبقَ مِنها إلاّ صُبابَهٌ کَصُبابَهِ الإناءِ ، و خَسیسُ عَیشٍ کالمَرعى الوَبیلِ “دیگر چیزی از معروف در جامعه باقی نمانده است. ” أ لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ ، و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهى عَنهُ ” ۴مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود؟ حق و باطل همان معروف و منکر و همان خیرو شراست. به حکم الهی که ما آن را حق و ارزش می دانیم، عمل نمی شود و از باطل هم پرهیز نمی شود.
بنابراین، تا اینجا هدف امام حسین (ع) از حرکت و قیام، اصلاح بوده نه افساد، منظور از اصلاح هم امر به معروف و نهی از منکر است. اینها را معنا کردیم و گفتیم که یک معنا بیشتر مد نظر حضرت نبوده و آن، اجرای احکام الهی در جامعه بوده است. هدف حضرت (ع) دو چیز نیست، بلکه یک چیز است و آن هم خلاصه می شود در وادار کردن جامعه اسلامی به عمل کردن به احکام الهی. حالا به تناسب اینکه آن حکم الهی چه باشد، یک جا اسم این حرکت “امر به معروف” است و یک جای دیگر “نهی از منکر”، لذا با یک بررسی ظاهری به این نتیجه میرسیم که هدف و وظیفه شرعی امام حسین (ع) همین است. البته اگر با یک دید بالاتر، یعنی دید عرفانی و معرفتی به مسئله بنگریم، بحث چیز دیگری است.
شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر
با توجه به اینکه هدف حرکت حضرت عبارت از امربه معروف و نهی از منکر بود، حالا یک سؤال مهم را مطرح میکنم. ما در مراجعه به روایات و اخبار و تاریخ، به این سؤال می رسیم که آیا آنچه که در خارج توسط حضرت واقع شد، مصداق امر به معروف و نهی از منکر بود یا خیر؟ امربه معروف و نهی از منکر از واجبات و از احکام ضروری اسلام است. اما حکم وجوب أن از نظر شرعی مشروط به اموری است. در مباحث فقهی چهار شرط اساسی برای وجوب امر به معروف و نهی از منکر بیان می شود. اما من متناسب با بحث، فقط دو مورد از این شرایط را عرض میکنم. بعد بررسی می کنم تا مشخص شود که آیا حرکت حضرت، واجد این دو شرط بوده است یا خیر؟
شرط اول: احتمال تأثیر
یکی از شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر این است که مکلف علم یا ظن به تأثیرگذاری امر و نهی داشته باشد و یا احتمال عقلایی به تأثیر بدهد؛ یعنی وجوب این واجب مشروط است به اینکه آمر به معروف و ناهی از منکر، علم به تأثیر داشته باشد؛ یعنی بداند، یا ظن داشته باشد، یا احتمال عقلایی بدهد که امر و نهی او در غیر اثر می گذارد و باعث می شود که او به حکم الهی عمل کند. این، یکی از شرایطی است که اگر نباشد، اصلا دیگرامر و نهی واجب نیست.
شرط دیگر، ایمنی از ضرر است؛ یعنی آمر به معروف و ناهی از منکر اگر بداند که با این امر و نهی ممکن است که ضرری جانی، عرضی یا مالی قابل توجهی به او برسد، دیگر واجب نیست. حتی نه تنها خودش، بلکه اگربداند ضرر قابل توجهی به نزدیکان و بستگانش متوجه می شود، اصلا واجب نیست که امر یا نهی کند. حتی اگر امر به معروف و نهی از منکر موجب خرج یا مشقت و در مضیقه قرار گرفتن برای او می شود، باز هم واجب نیست. این مسئله را برای این نمی گویم که صرفا یک مسئله شرعی گفته باشم، بلکه در ادامه بحث به همین مطلب می رسیم.
خلاصه اینکه برای وجوب امربه معروف و نهی از منکر چهار شرط وجود دارد؛ از جمله این شروط، یکی «احتمال تأثیر» و دیگری “ایمنی از ضرر” است. این دو شرط در باب امر به معروف و نهی از منکر مطرح است. در نتیجه اگر احتمال تأثیر یا ایمنی از ضرر نبود بلکه علم به ضرر بود، در اینجا دیگر مسلماً وجوبی در کار نیست.
حالا بر اساس این مقدمه، بحث ما این است که با توجه به اینکه امام حسین (ع) امربه معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه را به عنوان هدفشان از این حرکت و غایت قوای آن مطرح فرموده بودند، باید بررسی کنیم که آیا حرکت حضرت واجد شرایط وجوب امر به معروف و نهی از منکر بود یا خیر؟
ابتدا تذکری می دهم و بعد هم إن شاء الله راجع به آن مفصلا بحث می کنم. فرق بین «جهاد» در اصطلاح فقهی با امر به معروف و نهی از منکر چیست؟
فرق آنها در این است که “جهاد فقهی”، که به آن “جهاد فی سبیل الله” به گفته می شود. از نظر خارج اصلا ملازم با ضرر است؛ یعنی کسی که جهاد فی سبیل الله می کند، جان و مالش را در طبق اخلاص می گذارد و هر ضرر مالی و جانی را که در جهاد است باید بپذیرد. اصلا نمی شود ضرر را از جهاد جدا کرد. اما امر به معروف و نهی از منکر، برحسب ظاهر با ایمنی از ضرر، تقابل پیدا می کند؛ لذا اگر این حرکت بخواهد مصداق نهی از منکر باشد، باید شرایط فقهی نهی از منکر را داشته باشد که از جمله آن شرایط، ایمنی از ضرر است. اما آیا این طور بوده است؟
بررسی شرط «ایمنی از ضرر»، در قیام امام حسین (علیه السلام)
ما وقتی به آنچه وارد شده است مراجعه می کنیم، سه یا چهار مطلب می بینیم که از آن به دست می آید که امام حسین (علیه السلام) با علم به ضرر قیام کرده است، اما باز در عین حال می فرماید می خواهم نهی از منکر کنم؛ یعنی با اینکه شرط وجوب نهی از منکر وجود نداشت، باز هم حضرت قائلند که حرکتشان مصداق نهی از منکر است. این اشکالی است که آن را مطرح می کنیم تا بعد هم جوابش را بدهیم. البته بعضی مفهوم نهی از منکر را توسعه داده اند، به نحوی که با علم به ضرر هم قابل جمع باشد؛ ولی ما این کار را نمی کنیم و آن را توسعه نمی دهیم و دقیقا در همان مسیر فقهی حرکت میکنیم و به این شبهه هم پاسخ فقهی میدهیم.
حالا به چند مطلب اشاره می کنم ۵ که اثبات می کند امام حسین (علیه السلام) با علم قطعی به ضرر، اقدام به حرکت و قیام فرمودند؛ اول اینکه حضرت موقعی که می خواستند از مدینه حرکت کنند، شب دومی که بر سر مزار پیغمبراکرم (صلی الله و علیه وآله وسلم) آمد رفتند و آنجا جملاتی را گفتند در روایت هست که حضرت خوابشان برد. در خواب دیدند که پیغمبراکرم (صلی الله و علیه وآله وسلم) آمد و ایشان را به سینه خود چسباند و بین دو چشم او را بوسید. بعد پیغمبراکرم (صلی الله و علیه وآله وسلم) خطاب به امام حسین (علیه السلام) فرمود: “بِأَبِی أَنْتَ کَأَنِّی أَرَاکَ مُرَمَّلًا بِدَمِکَ بَیْنَ عِصَابَهٍ مِنْ هَذِهِ الْأُمَّهِ یَرْجُونَ شَفَاعَتِی مَا لَهُمْ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ خَلَاقٍ”، پدرم فدای تو! من دارم تو را می بینم که در بین گروهی از این امت که امید به شفاعت من دارند، آغشته به خون خودت هستی.
پیغمبراکرم (صلی الله و علیه وآله وسلم) در ادامه فرمودند: «یا بُنَیَّ ، إنَّکَ قادِمٌ عَلى أبیکَ واُمِّکَ وأخیکَ ، وهُم مُشتاقونَ إِلَیکَ»؛ پسرم! تو می آیی و به پدر و مادر و برادرت وارد می شوی واینها هم مشتاق دیدار تو هستند. « اِنَّ لَکَ فِى الْجَنَّهِ دَرَجات لَا تَنالَها اِلا بِالشَهادَهِ »؛ برای تو در بهشت درجاتی است که دسترسی به آن درجات پیدا نمی کنی مگر اینکه شهید شوی. بعد دارد: « فَانْتَبَهَ الْحُسَیْنُ ع مِنْ نَوْمِهِ بَاکِیا فَأَتَى أَهْلَ بَیْتِهِ فَأَخْبَرَهُمْ بِالرُّؤْیَا وَ وَدَّعَهُمْ”۶؛ حضرت با گریه از خواب بیدار شدند و نزد خانواده خود رفتند و آنها را از این رؤیا با خبر کرده و با ایشان وداع فرمودند. دقت کنید! هیچ اجمالی در ماجرای این روایت وجود ندارد. شاید کسی بگوید خواب که حجت نیست؛ پاسخ این است که آیا چنین رویایی از پیغمبر اکرم(صلی الله و علیه وآله وسلم)، حتی احتمال ضرر را هم برای ایشان به وجود نمی آورد؟ شرط وجوب امربه معروف و نهی از منکریقین به ایمنی از ضر است. که با این خواب دست کم احتمال عقلایی به وجود ضرر حاصل می شود.
رونوشت:
- بحارالأنوار، ج ۴۳، ص ۳۸۱
- در بعضی نقل ها آمده است: «لَم یُغَیَّر عَلَیهِ »؛ یعنی اگر به او عیب نگیرد که منظور با نکوهش و سرزنش است. با رودرو شدن و با آن مبارزه کردن است.
- (بحارالأنوار، ج۴۴، ص ۳۸۲)
- (بحارالأنوار، ج۴۴، ص ۳۸۲)
- در کتاب موارد بیشتری ذکر گردیده است.
- ( بحارالأنوار، ج ۴۴، ص ۳۱۳)
ادامه دارد…
معاونت خواهران هیات رزمندگان اسلام
بازدیدها: 0