امام خامنهای(دامت برکاته) بعدها گفته بودند: «کار بسیار خوبی است و نگاه درستی به عاشورا دارد و جذابیت داستانی دارد. دو صفحه از کتاب را که خواندم، احساس کردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم. هر کسی میخواهد فتنه 88 را بشناسد، این کتاب را بخواند.
«نامیرا» داستانی شخصیتمحور است؛ رمانی با خرده روایتهایی از تغییر روش، هدف، آرزو و عاقبت آدمها. این روزگار است که آدمها را در محک انتخاب شدن و انتخاب کردن میگذارد و نویسنده نامیرا فقط تصویرساز صادق این رویدادهاست. نویسنده، کتاب را به سبک رمانهای کلاسیک با شروعی آرام آغاز میکند، تصویرسازی میکند، شخصیتها را یکبهیک وارد داستان میکند، آنها را معرفی میکند و با داستان پیش میبرد. «نامیرا» اسیر اختلاف روایتهای تاریخی نشده و البته از عقبه تحقیقی درستی بهره برده است. این کتاب را صادق کرمیار نوشته است.
نوشتن داستانی که مخاطب، آخرش را میداند کار آسانی نیست. و اینجاست که کرمیار با نگاه درست به عاشورا و استفاده از عنصر «رمانس» به خوبی بهرهگرفته است.
بخشی از کتاب :
ماه کمکم از زیر ابری تیره بیرون میآمد. پای برکهای کوچک، آتش بلندی برپا بود و عبدالله بن عمیر و اموهب کنار آتش نشسته بودند و پای سفرهای مختصر شام میخوردند. اسبهای آن دو به درختی در حاشیه برکه بسته بود. تنها صدای هرم آتش و سوختن خس و خاشاک و چوبهای خشک درون آتش به گوش میرسید. اموهب میل چندانی به خوردن نداشت و این را عبدالله درک میکرد، اما به سکوت میگذراند. بیمیلی اموهب کمکم کلافگی او را شدت داد و یکباره از پای سفره برخاست و به کنار برکه رفت و به زانو نشست. به عکس ماه در برکه چشم دوخت. اموهب زانو به بغل خیرهی آتش بود. عبدالله ناگهان صدای چکاچک شمشیرها و نیزهها را شنید. یکباره از جا پرید و به اموهب نگریست که همچنان آرام نشسته بود و به آتش مینگریست. صدا قطع شد، اما عبدالله آرام به سراغ شمشیرش رفت و آن را از نیام بیرون کشید. اموهب از رفتار او حیرت کرد و با تعجب برخاست…
انتهای مطلب/
بازدیدها: 160