نرخ یک مداح دقیقا چقدر است؟

خانه / مطالب و رویدادها / نرخ یک مداح دقیقا چقدر است؟

دکتر سنگری

نرخ یک مداح دقیقا چقدر است؟

SANGARI

حضرت علی(ع) فرموده اند:« لیس لانفسکم ثمن الاالجنه، خودتان را به کمتر از بهشت نفروشید.» هر کس از شما پرسید ارزش و قیمت شما چیست؟ بگویید : برگه ی کوچکی روی بدن ما زده اند به نام بهشت. تازه این کم آن است. البته بالاتر از بهشت هم داریم که ما نمی دانیم چیست.

لذا گفته اند: «در حلقة روز قیامت که حضرت زهرا(س) در قلب آن قرار می گیرد اولین کسانی که دور حضرت زهرا(س) طواف می کنندآنهایی هستند که در این دنیا برای حضرت اباعبدلله(ع) شعر خوانده اند.»

این قیمت ماست.این اعتبار عمل ماست. این اثر ماست.

بنابراین برادر عزیز من، وقتی که اینجا می آیی فکر نکن با پای خودت آمدی هیچ منتی هم بر کسی نداری. تا می توانید هم منت پذیر باشید.

بگو خدایا از تو ممنونم که مرا اینجا آوردی، اباعبدالله(ع) از تو ممنونم که اسمت را روی من گذاشتی.

از تو سپاسگزارم که این عنوان را به من داده ای.

مرثیه خوانی پیامبر

انبیا تمام عشقشان این بود که برای اباعبدالله(ع) زمزمه ای داشته باشند. همة آنها از آدم تا خاتم مرثیه خوان اباعبدالله (ع) بوده اند. پیغمبر(طبق مطالعات من) پنج بار برای اباعبدالله(ع) مرثیه خوانده است و آن زمان هنوز اباعبدالله (ع) بچه بود.

پیغمبر در خانه می نشست و برای اباعبدالله مرثیه می خواند و چند نفر هم مستمع او بودند و یکی از آنها حضرت زهرا(س) بود. وقتی امام حسن(ع) آخرین لحظه به امام حسین (ع) فرمود: «لایوم کیومک یا اباعبدالله(ع)» این جمله معروف را از زبان پیامبر شنیده بود. برادران! وقتی شما مرثیه می خوانید مجرای حنجره شما نامی را زمزمه می کند که فرشتگان با افتخار از او یاد می کنند. شوق شان این است که پروبال شان را به حسین بزنند و بگویند من از کنار این گهواره گذشتم.

امام زمان(عج) در گوشه ای از زیارت ناحیه مقدسه می فرمایند:« افتخار جبرئیل و میکائیل این بود که پای گهواره حسین بنشینند». و میکائیل کنار گهوراه حسین روضه کوچکی می خواند. کل افتخار میکائیل در عالم ملکوت به این است که بگوید من برای اباعبدالله(ع) دو بیت شعر خواندم.

و شما می دانید تمام اسباب این عالم به اذن پروردگار به دست میکائیل است. اشاره ای بکند طوفان ها خواهند وزید، پس ارزش خود ر ابشناسید.

پیامبر عاشق مداحان است

همة شما این جمله را شنیده اید که پیغمبر فرمود:« حسین منی و أنا من حسین». این جمله ادامه دارد ولی متاسفانه آن را نمی خوانند منی و انامن حسین احب الله من احب حسینا» خدا دوست دارد هر کس را که حسین را دوست داشته باشد. وبعد از آن دعاست«الهم انی احبّه» خدایا من حسین را دوست دارم و « و احب من احبّه» هرکس هم حسین را دوست داشته باشد، من عاشق او هستم. برادری که می آیی در این مجلس و مداحی می کنی یک عاشق داری کنارت ، پیغمبر(ص) عاشق توست.

من درجایی دیدم که زهیر یک ارادتی به اباعبدلله نشان داد. زهیر دنبال امام حسین(ع) دوید و خاکی را از زیر پای حسین برداشت وبوسید، پیغمبر این صحنه را دید. زهیر را گرفت و او را مثل حسین بوسید و فرمود:« وقتی کسی حسین مرا دوست داشته باشد مثل حسین با او رفتار می کنم.»

یکی ازمداحان بزرگ در آخرین لحظة زندگیش به پسر و دخترش گفته بود که زیربازوهای مرا محکم بگیرید، هر وقت یواش فشار دادم، مرا بلند کنید آن لحظه آقا به دیدنم آمده. مگر ممکن است کسی را که من یک عمر به او عشق ورزیدم،آخرین لحظه حیات به دیدارم نیاید؟

بعد از لحظاتی فشار داد، گفت: بلندم کنید آیا اباعبدالله(ع) دارد می آید.

ارتباط مداحان ارتباط عاطفی است

شما مقام ، شأن ، منزلت و موقعیت بالایی دارید و این خیلی مهم است، چون ارتباط شما ارتباط عاطفی است.

انسان دو بخش عمدة وجودی دارد، یکی عقل و دیگری عواطف و احساسات.

صدر و سینه پایگاه عواطف و احساسات و سر، پایگاه تعقل و اندیشه است. اگر کسی این دو را به هم گره بزند، می شود« اولولالباب». در قرآن هر کجا این واژه آمده به معنی کسانی است که عاطفه و تعقل را با هم دارند.

کار مداح بیشتر با عاطفه ارتباط دارد. عاطفه را هم بر می انگیزد و هم بر آن اثر می گذارد . در اینجا کاربا دل است و دل هم جایگاه خداست.

رسالت پیغمبر(ص) هم کار با عقل است و هم کار با دل. ایشان مداح و ذاکری را دوست می دارد که هم پلی به دل ها بزند و هم عقل ها .عقل نور است و دل و عاطفه، آب.

خوب است شما هم نور بدهید و هم آب، هم اشک بگیرید و هم عقل ها و مغزها را تغذیه کنید.

بنابراین مداحی که فقط نوحه می خواند، هنوز به طور کامل مورد تایید اباعبدالله(ع) نیست و هنوز چیزهایی کم دارد.

باید در حوزه های تعلقی هم خودتان را تقویت کنید.

روایات و آیات قرآن را بلد باشید و درست هم بخوانید، چون گاهی وقت ها بعضی از دوستان را می بینیم که حداقل روایت را نیز نمی توانند درست بخوانند. این خیلی بد است و شأن خدشه دار می شود.

خودتان ر ادر این بُعد سرشار کنید. وقتی در مجلس شما جمعیت حس و حال گرفتند، آرام آرام از پایین به بالا بیایید و سری هم به حوزه عقل و مخاطب بزنید و با یک سخن ،نکته یا پیامی از عاشورا عقل ها ر اپرورش بدهید.

در این دو سه سال اخیر سعی کردم فهرستی از درس های کربلا را تنظیم کنم و شروع به نوشتن کردم. دیدم صدتا درس شد، صدو ده تا درس، صدو بیست تا درس، هدفم این بود که درس ها را به برادران مداح بدهم.

ببینید برادران شما هیئت راه می اندازید و چندین ساعت آدم ها در اختیار شما هستند.ممکن است که تعداد کم یا زیاد باشد.

کاری که برای اباعبدالله(ع) باشد آدم نباید به هیچ چیز دیگری حساس باشد. بنده این نکته را که در کودکی برایم اتفاق ا فتاد ،چندین بار در این محافل گفته ام ولی دوباره می گویم، زیرا که واقعاً ازآن درس گرفتم.

یک روز وارد مسجد شدم . در آن زمان بچه بودم دیدم کسی آمد و رفت روی منبر شروع به روضه خوانی کرد، به او گفتم فلانی کسی که در اینجا نیست، برای که روضه می خوانی؟ آن شخص گفت: «من یقین دارم که الان فرشتگان خدا دارند صدایتان را می شنوند.» پیغمبر به شما عشق می ورزد مهم نیست که سر چهار راه مجلس داشته باشی یا جای دیگر. جمعیت زیاد باشد یا کم.

چرا که اگر اینها برای شما مهم باشد الاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی می شود.کار خود را با این چیزها باطل نکنید.

اینکه می گویند یک قطره اشک برای اباعبدالله(ع) آتش جهنم را خاموش می کند شعار نیست،واقعاً در روایات داریم. تازه از اینها هم بالاتر است. در روایت است که وقتی شما اشک می ریزید فرشتگان خدا آن را می برند و ماموریت دارند که این اشک ها را «فیمزّ جونها بماء الحیون فید فعونها الی خزنه الجنه» ببرند و با آب حیات آمیخته کنند و دست نگهبانان بهشت بسپرند تا وقتی شما خواستید وارد بهشت شوید به شما تحویل دهند.

حالا این که تحویل دهند معنایش چیست، بماند.

این شأن و مقام و منزلت خیلی مهم است.

وقتی که هیأت دارند سینه و زنجیر می زنند یک لحظه بگویید عاشقان حسین(ع)اجازه بدهید از آن لب های خون چکان یک جمله برای شما بگویم و یک هفته با این جمله زندگی کنید.

یک درس از زندگی اباعبدالله(ع) مطرح کنید. مثلا بگویید امام حسین(ع) با همسر و فرزندانش این طوری زندگی می کرد، شما نیز این چنین باشید . یا حسین(ع) در کربلا با یارانش این گونه ارتباط داشت، شما نیز چنین باشید.

حضرت اباعبدالله(ع) طبق گفتة شیخ جعفر شوشتری، هفتاد بار در کربلا هروله کرد، یعنی هفتاد بار مانند سعی صفاو مروه را پیمود.

اگر شما حج رفته باشید می دانید که این سعی صفا و مروه هفت بار است و آدم وقتی به دور پنجم و ششم و هفتم می رسد، چه حالی دارد؟ نفس بند می آید؟ حالا امام حسین(ع) هفتاد بار این کار را کرد چون می خواست به یارانش احترام بگذارد.

اینکه بلند شده آمده باید به او حرمت بگذاری. امام تا آخرین لحظه سریارانش را روی زانوهایش می گذاشت و خون را از صورت آنها پاک می کرد.

او نیزآرام چشمانش را باز می کرد تا بار دیگر امام را ببیند. امام(ع) هم ابراز لطف می کرد و او را تشویق می کرد.

همة آنها از امام سوال می کردند:« اوفیت یابن رسول الله. پسر پیامبر وفا کردیم؟ آیا تأیید می کنی؟راضی هستی؟ و امام می فرمود:« نعم انت امامی فی الجنه. خوشا به حالت تو زود تر از من به بهشت می رسی. سلام مرا به مادرم زهرا (س) پدرم علی مرتضی(ع) و جدم رسول خدا (ص) برسان. نگران نباش من هم پشت سر تومی آیم.»

چون گاهی وقت ها درست است که صحابه از رفتن به بهشت شاد بودند، اما غصة آنها این بود که با امام نمی روند و دارند از او جدا می شوند. به همین علت امام(ع) می فرمود:« خوشحال باش چند دقیقه ی دیگر من هم به تو می پیوندم.»

این رفتار امام(ع) را به عنوان یک درس در هیات مطرح کنید. شما خیلی مهم هستید. حالت شما ،شکل موی شما، نوع لباسی که به تن دارید، خنده ای که می کنید، گفت وگویی که می کنید، همة اینها مهم است.پس خیلی توجه کنید و خواهش من این است که شأن آن بزرگوار را حفظ کنید.

بنابراین مداحی که فقط نوحه می خواند هنوز به طور کامل مورد تایید اباعبدالله(ع) نیست و هنوز چیزهایی کم دارد وقتی در مجلس شما جمعیت حس و حال گرفتند آرام آرام از پایین به بالا بیایید و سری هم به حوزه عقل و مخاطب بزنید و با یک سخن یا نکته یا پیامی از عاشورا عقل هار اپرورش بدهید

بازدیدها: 885

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *