اگر از منطق ارسطویی شروع کنیم، این منطق میگوید: هر دلیلی مقدمهی صغری و مقدمهی کبرایی دارد که به نتیجه میانجامد. در منطق میگویند نتیجه یا باید مساوی با مقدمات باشد یا تابع اخس و کوچکترین جزء مقدمات. چه اینکه در علوم ریاضی نیز همینگونه است. سه به اضافه سه مساوی شش میشود نه ششصد! اگر ما در جایی دیدیم که سه به اضافه سه مساوی ششصد شده است، این به این معنی است که این همه عدد اضافی از خارج معادله آمده است. و حالا باید دید از کجا و بر اساس کدام قاعده و قانون آمده است. دربارهی جنگ خودمان وقتی انسان میبیند که اسرائیل دارندهی قویترین ارتش در منطقه و جهان است و جزء ده ارتش قوی و اول دنیاست، و قویترین سلاح هوایی را در خاورمیانه دارد و اساسا یک رژیم نظامی است که از سوی آمریکا و جامعهی بینالمللی و بسیاری از کشورهای عربی، حمایت رسانهای، سیاسی، مالی و نظامی میشد، اما در مقابل یک مقاومت مردمی وجود داشت ـ نه یک ارتش نظامی عریض و طویل ـ که در واقع نماینده بخشی از مردم لبنان بود.
دولت هم دست کم دو موضع نسبت به این مقاومت داشت؛ یعنی بعضی از اعضای حکومت مخالف مقاومت بودند، ـ وضع کشورهای عربی هم معلوم است ـ وقتی حجم و اندازهی این نیروی مقاومت را با همهی امکانات و تجهیزاتش درنظر میگیریم، همچنین حجم آتشی که بر سر ما ریختند در نظر میگیریم که به اعتراف اسرائیلیها از حجم آتشی که در همهی جنگهایشان علیه کشورهای عربی افکنده بودند بیشتر بود، و این که یک عزم بینالمللی و منطقهای برای نابود کردن مقاومت شکل گرفته بود، و با همهی اینها این مقاومت پیروز میشود، این در واقع مثل این است که یک به اضافه یک مساوی یکمیلیون شده است.
این از کجا آمده است؟ از خارج معادلات و قوانین طبیعی آمده است که در واقع اراده و مشیت و دخالت و کمک و یاری خداست. من وقتی این حوادث را مرور میکنم باورم این است که این اتفاق هیچ تفسیری جز این ندارد که تحقق وعده خدا به انسانهای مؤمن مجاهد مقاوم صابر است. آنها واقعا این گونه بودهاند و در نتیجه خدا این پیروزی را بر آنان فرود آورد.
اسرائیل خواستار آتشبس بود اما حکومت لبنانی مخالف بود!
در سال ۲۰۰۰ وقتی اسرائیل شکست خورد و ذلیلانه از لبنان خارج شد که در واقع اولین پیروزی عربی بر اسرائیل بود و از همه نظر بینقص بود و هیچ تلفاتی نداشت، با این حال بعضیها در لبنان و جهان عرب به خاطر شکست اسرائیل بر لب مرز ناراحت بودند. در جنگ ۳۳ روزه هم همینطور کسانی بودهاند که به این جنگ چشم امید دوخته بودند و نقشههایی در سر پرورانده بودند و شبانهروز آرزو میکردند که مقاومت شکست بخورد و اسرائیل پیروز شود. حال که مقاومت پیروز شده است شما توقع دارید آنها خوشحالی کنند!؟ نخیر آنها قهر کرده و ناراحتند.
در روزهای پایانی جنگ نمایندهی یکی از سفارتهای کشورهای اروپایی با مسئول روابط عمومی ما سید نواف موسوی دیدار میکند و به او خبر میدهد که اسرائیل خواهان آتشبس است، و آمریکا، فرانسه و انگلیس همه موافق آتشبس هستند، و فقط حکومت لبنانی مانده که مخالف آتشبس است. یعنی میتوانست این جنگ قبل از ۱۴ اوت متوقف شود اما بهخاطر فشار از سوی برخی عناصر وابسته در حکومت لبنان این جنگ چند روزی بیشتر ادامه پیدا کرد. تا جایی که وقتی بر سر جزئیات آتشبس توافق ایجاد شد، یک فرد لبنانی اعتراض کرد که چطور میخواهید جنگ را متوقف کنید در حالیکه مقاومت همچنان در جنوب رود لیطانی پابرجا است؟ چرا باید جنگ را متوقف کنیم در حالیکه مقاومت هنوز خلع سلاح نشده است!؟ از آن بالاتر اینکه این جماعت منکر پیروزی ما میشوند و این در حالی است که اسرائیل ده سال است که به شکست خود اعتراف کرده است.
شرایط تحقق وعدهی نصرت الهی
وعدهی پیروزی که از روزهای آغاز جنگ دادم بر پایهی ایمان به خدا و ایمان به وعدهی او به مؤمنان مجاهد صابر، استوار بود. وقتی کسی از این ایمان برخوردار باشد و از سوی دیگر بداند که شرایط تحقق نصرت الهی فراهم است یقین پیدا خواهد کرد که این مقاومت پیروز خواهد شد. و از آنجا که هنوز شرایط نصرت الهی در این مقاومت فراهم است من یقین دارم که در هر جنگی که خدای ناکرده در آینده پیش بیاید این مقاومت پیروز میدان خواهد بود و خدا آن را نصرت خواهد کرد. این شرایط کدام است؟
بر حق بودن: اگر کسی بهخاطر امر باطلی میجنگد خدا او را یاری نخواهد کرد و جنگ ما با اسرائیل از روز اول تا آخر جنگ حقی است که هیچ شبههای ندارد.
ایمان به خداوند و اعتماد به وعدهی او: که در نیروهای مقاومت موجود است.
عمل به آیهی (وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم): خدا از من نخواسته است که دارای قویترین سلاح هوایی دنیا باشم تا بتوانم از کشور خود دفاع کنم بلکه به همان اندازه که توان دارم از من توقع دارد. توانایی ما در چه حدی بود؟ در همین حد که سلاح کاتیوشا فراهم کنیم، موشکهایی فراهم کنیم که بتواند هیفا و فراتر از هیفا را هدف قرار دهد که اتفاقا این موشکها ساخت سوریه بوده است. دیگر این که موشکهایی تهیه کردیم که بردش تا تلاویو برسد. همچنین در زمینه پدافند هوایی، تهیهی موشکهای ضد زره و ضد ناو و آماده کردن نیروی رزمندهی داوطلب اقدام کردیم و توان ما هم در همین حد بود. و خدا میداند که این بیشترین حد توان ماست. ما بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۶ هم استراحت و هواخوری نمیکردیم بلکه شبانهروز کار میکردیم. ما هر قدرتی که در توانمان بود از قدرت نظامی گرفته تا فرهنگی و ایمانی و رسانهای فراهم ساختیم. امکانات ما در همین حد بود و خدا هم میدانست و ما از هیچ چیزی فروگذاری نکردیم.
هماهنگی و اتحاد و اطاعت: چون خدا میفرماید: (وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا) یعنی خدا اگر گروه بر حقی را ببیند که با هم جنگ و درگیری دارند نصرتش را بر آنها نازل نمیکند.
بهکارگیری عقل: ما عقل خودمان را بهکار انداختیم و در مورد تهدیدها، فرصتها، نقشهها، شیوهها و راهبردها و تاکتیکهای رویارویی فکر کردیم.
اخلاص: این بچههایی که در جنگ ۳۳ روزه جنگیدند برای این نجنگیدند که در جهان عرب مورد ستایش قرار بگیرند یا چیزی از مال دنیا نصیبشان شود. بلکه برای خدا و رضای خدا و ادای تکلیف جنگیدند. تا زمانیکه بچههای این مقاومت آماده، پابهکار، هماهنگ، یکدل، بااخلاص و خاطرجمع از وعدهی الهی باشند و شبانهروز برای روز مبادا کار کنند و هیچ مزد و پاداشی را از کسی در این دنیا طلب نکنند ـ که به لطف خدا چنین هستند ـ چرا خدا نصرتش را بر ایشان نازل نکند؟ این وعدهی خداست و خدا خلف وعده نمیکند.
اسرائیل و آمریکا تصمیم گرفتهاند سوریه را از محور مقاومت خارج کنند
اسرائیلیها پس از شکستشان در جنگ ۳۳ روزه دهسال است که در حال بررسی و طراحی نقشهی جدیدی هستند. حملهی دوبارهی بر حزبالله دشوار است و حمله به ایران بسی دشوارتر است. سرانجام به این نتیجه رسیدند که سوریه را از محور مقاومت خارج کنند. چون سوریه تنها یک پل و معبر بین ایران و مقاومت لبنان یا فلسطین نیست. بلکه سوریه با ارادهی سیاسیای که دارد و با مواضعی که رهبرانش دارند و مقاومتی که در برابر اسرائیل دارد جزئی از محور مقاومت و پشتیبان مقاومت است.
بنابراین بعد از سال ۲۰۰۶ هدف جداسازی سوریه از محور مقاومت را با راهکارهای سیاسی دنبال کردند. در واقع از عربستان سعودی و کشورهای دیگر منطقه خواسته شد که بروید با سوریه رابطه برقرار کنید و سعی کنید آن را از محور مقاومت جدا کنید. اما با این که وعدههای میلیاردی داده بودند نتوانستند و ناکام ماندند. چون باوری که سوریه بود این بود که ما زمین و ناموس و تصمیمهای سیاسی و استقلال خود را نمیفروشیم. وقتی در راهکار سیاسی شکست خوردند و موج بهار عربی به راه افتاد، سوار بر موج شدند و آن را به سوی سوریه هدایت کردند.
امید رژیم صهیونیستی به داعش
اسرائیل به داعش امید بسته است اما خودش و آمریکاییها و همهی کشورهای حمایت کنندهی آن میدانند که داعش آیندهای ندارد. من هم به مردم اطمینان میدهم که داعش آیندهای نخواهد داشت. اگر چه اسرائیلیها بر آن بودند که انرژی حزبالله را در جنگ با داعش بگیرند، اما در آخر کار گفتند: در این جنگ حزبالله تجربههایی کسب کرد که از هنگام تأسیسش تاکنون هیچگاه فرصت کسب آنها را نیافته بود. مهمترین تجربهای که برای اسرائیل نگرانکننده است این است که حزبالله از سال ۸۲ تا ۲۰۰۶ تجربهی جنگ دفاعی داشت، اما در سوریه بهعنوان بخشی از یک ارتش بزرگ با سلاحهایی متنوع وارد جنگ شد و در عملیات هجومی گستردهای شرکت کرد و سرزمینهای زیادی را از نیروهای جنگندهی بسیار قوی و غیر عادی پاکسازی کرد. و این یعنی اینکه حزبالله تجربهی جنگ هجومی را به دست آورده است و میتواند با عملیات نظامی پیدرپی و مستقیم؛ نه جنگ چریکی، سرزمینهایی را آزاد کند. و اسرائیل از این تجربه بسیار نگران و هراسان است.
بر این باورم که اختلافات مذهبی بین شیعه و اهلسنت به این اندازه نیست که بعضی از رسانهها نشان میدهند. امروز صدها میلیون مسلمان در دنیا هستند که هیچ ارتباطی با این دعواها و جنگ راه افتاده در منطقه ندارند. بیشتر نیروهایی که در سوریه علیه داعش میجنگند از اهلسنتاند. بنابراین این که بگویند این جنگ بین شیعه و اهلسنت است درست نیست. از مهمترین عوامل پیروزی در فلوجه وجود نیروهای مردمی عشائری سنی بود. چون جنایتهایی که داعش در حق عشایر سنی مرتکب شده بود از جنایاتش در حق شیعیان و ایزدیها فجیعتر بود.
شاید این شرایط سخت جنگ در منطقه نیاز ما بود. چون یکی از شرایط پیروزی این است که خداوند نصرتش را به کسانی میدهد که شایستهاش باشند و از آن محافظت کنند و درست با آن برخورد کنند. شاید این شرایط سخت تجربهی بزرگی باشد تا سره از ناسره در آن جدا شود. و آگاهی مردم را بالا ببرد و مرزها کاملا از هم جدا شود و پرده از چهرهها کنار زده شود. چرا که پیروزی بزرگ و سرنوشتساز بر اسرائیل پیش روی ماست و باید این پیروزی را به امت و مردم و نیروهایی داد که شایستهی این پیروزی باشند. و کسی که شایستهی این پیروزی نیست باید قبل از تحقق این پیروزی سقوط کند. و من این پیروزی را اصلا دور نمیدانم.
منبع: khamenei.ir
بازدیدها: 256