در کتاب نهج البلاغه از امیرالمومنین(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند” الغريب من لم يكن له حبيب _ غريب كسى است كه دوستى نداشته باشد.” از این حدیث درمی یابیم که غربت همیشه به معنای ناشناس بودن نیست، بلکه «تنها» و بییار و یاور بودن است و چه بسا انسان در میان انبوهی از آشنایان نیز غریب میشود. مضافاً بر این که حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به «مرو» عزیمت نکردند بلکه به اجبار و تبعید به مرو منتقل شدند.
از پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) پرسیدند «غرباء» چه کسانی هستند؟ حضرت فرمود: کسانی که از امت من هستند و سنت مرا زنده میدارند، سنت هایی که مردم آن را فراموش کرده و از بین بردهاند.
غیر از امام رضا ـ علیهالسلام ـ امام حسین ـ علیهالسلام ـ نیز در کلام ائمه با لقب غریب خوانده شد.با استفاده از مفهوم این روایت، پیامبراکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ همه ائمه را که بهترین زنده کنندگان سنت نبوی بودهاند غریب نامیدهاند.
اما مهمترین دلایلی که باعث شد تا امام رضا(علیه السلام) را غریب الغرباء بخوانند بدین شرح است:
- دوری از خانواده و فرزندان
بدون شک یکی از جهات غربت امام رضا (علیه السلام) دور بودن او از وطن و همراه نبودن خانواده و به خصوص فرزند دلبندش امام جواد (علیه السلام) می باشد . آن هم نه به اختیار خود که با زور و تهدید مامون این کار انجام شد و در واقع امام در اسارت مامون بودند . اینجاست که درد هجران فرزند بر غربت دوری اش از مدینه افزوده است .
- جدایی از مزار جد بزرگوارشان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله)
محول سجستانی لحظات وداع حضرت را چنین نقل می کند حضرت را علیه السلام برای وداع با مرقد مطهر حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله ) وارد مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله ) شد چند بار تا کنار مرقد مقدس آمد و برگشت هر بار با صدای بلند و طولانی گریه می کرد من خدمت حضرت علیه السلام شرفیاب شدم و سلام کردم و امام علیه السلام جواب داد و به (خاطر مسافرت و اینکه قرار بود امام علیه السلام به جای مامون در آینده خلیفه شود) به ایشان تهنیت گفتم امام فرمود : رهایم کن چرا که از جوار جد بزرگوارم بیرون می شوم و در سرزمین غربت می میرم و بدنم پهلوی قبر هارون مدفون می شود.
- رد و انکار امامت حضرت توسط شیعیان
دوران امامت امام موسی (علیه السلام) بخصوص در اواخر عمر شریفشان دوران خفقان بوده است و امام علیه السلام نمی توانست به راحتی امام بعد از خود را به شیعیان معرفی کند . این خفقان به قدری بود که زمانیکه یزید بن سلیط از شیعیان او از ایشان خواستند که همانند پدرشان امام صادق (علیه السلام) از جانشین بعد از خود سخن بگوید ایشان گفند «ان ابی علیه السلام کان فی زمان لیس هذا زمانه» یعنی زمان من با زمان پدرم متفاوت است و فقط پس از اصرار یزید لب به سخن می گشایند.
- تحمیل ولایت عهدی و نقشه شوم مامون برای امام رضا(علیه السلام)
بدون شک امام رضا علیه السلام با خواست و اجبار مامون از مدینه خارج و به مرو آمد و ولایت عهدی را بر امام تحمیل کردند نقل شده چون حضرت رضا علیه السلام وارد مرو شدند مامون از ایشان استقبال شایانی کرد و در مجلسی که همه ارکان دولت حضور داشتند صحبت کرد و گفت : همه بدانند من در آل عباس و آل علی علیه السلام هیچ کس را بهتر و صاحب حق تر به امر خلافت از علی بن موسی رضا علیه السلام ندیدم پس از آن به حضرت رو کرد و گفت ؛ تصمیم گرفته ام که خود را از خلافت خلع کنم و آنرا به شما واگذار نمایم حضرت فرمودند : اگر خلافت را خدا برای تو قرار داده جایز نیست که به دیگری ببخشی و اگر خلافت از آن تو نیست تو چه اختیاری داری که به دیگران تفویض نمایی . مامون بر خواسته خود پافشاری کرد و بر امام اصرار ورزید اما امام فرمودند ، هرگز قبول نخواهم کرد . وقتی مامون مایوس شد گفت : پس ولایت عهدی را قبول کند تا بعد از من شما خلیفه و جانشین من باشید حضرت قبول نمی کردند و می گفتند : از پدرانم شنیده ام من قبل از تو از دنیا خواهم رفت و مرا با زهر شهید خواهند کرد و بر من ملائک زمین و آسمان خواهند گریست و در وادی غربت در کنار هارون الرشید دفن خواهم شد ، اما مامون بر این امر پافشاری نمود تا آنجا که مخفیانه و در مجلس خصوصی حضرت را تهدید به مرگ کرد . لذا حضرت فرمود اینک که مجبورم قبول می کنم به شرط آنکه کسی را نصب یا عزل نکنم و رسمی را تغییر ندهم و سنتی را نشکنم و از دور بر بساط خلافت نظر داشته باشم.
منبع : باشگاه خبرنگاران جوان
بازدیدها: 72